کودکانِ قربانیِ جنایت در دهه ۹۰
سال ۹۶ اوج این جنایتها بود. ۳۰ کودککشی در آن سال نقطه عطف این قتلها بود. آتنا، آنیتا، بنیتا، کیمیا، اهورا، زهرا، ملیکا، آیلین، ابوالفضل، ستایش، هاتف، فاطمه، رقیه و محمد مهمترین قربانیان کوچک سال ۹۶ بودند.
کد خبر :
۹۱۲۷۸
بازدید :
۱۲۶۸۶
مریم رضاخواه | آتنا، بنیتا، ندا، ستایش، ژیار، نیکان، بردیا و سلاله و دهها کودک دیگر در دهه ۹۰ قربانی شدند. یکی مادرش قاتل بود، دیگری پدرش. نامادری و ناپدری، عمو، زنعمو، مرد آشنا و پسر مجنون از دیگر نقشآفرینان جنایت این دهه بودند.
با وجود روند نزولی قتلهای کودکان در سال ۹۶، جانیان کودککش در این دهه کم نبودند. دردآورترین مرگ را به زور به سرنوشتشان سنجاق کردند و به جای دویدن و هیاهوی کودکانه با همبازیهایشان تیزی چاقو را با وحشت به تماشا نشستند. پدرها و مادرها در رأس هرم کودککشیها قرار دارند.
رتبه بعدی به نامادریها و ناپدریها اختصاص دارد. آشنایان و نزدیکان در رده بعدی این جنایتها هستند. آخرین جایگاه این هرم متعلق به غریبهها است. مردان و زنان ناشناسی که برای سرقت یا تجاوز عروسکهای شهر را هدف نیت سیاه خود قرار دادند.
قاتلانی که خود نیز قربانیان دیگری بودند؛ قربانیان فقر، حاشیهنشینی، تجاوز، مواد مخدر، اما با بیرحمی تمام کودکان را نشانه گرفتند. کودکان بیدفاعی که نه در غرب و شرق، نه شمال و جنوب از حمله این جانیان در امان نبودند. جنایتهای خشنی که تا مدتها ذهن و فکر مردم را درگیر کرد. البته بخشی از این قتلها در رسانهها بازتاب داشته است.
سال ۹۶ اوج این جنایتها بود. ۳۰ کودککشی در آن سال نقطه عطف این قتلها بود. آتنا، آنیتا، بنیتا، کیمیا، اهورا، زهرا، ملیکا، آیلین، ابوالفضل، ستایش، هاتف، فاطمه، رقیه و محمد مهمترین قربانیان کوچک سال ۹۶ بودند.با وجود روند نزولی قتلهای کودکان در سال ۹۶، جانیان کودککش در این دهه کم نبودند. دردآورترین مرگ را به زور به سرنوشتشان سنجاق کردند و به جای دویدن و هیاهوی کودکانه با همبازیهایشان تیزی چاقو را با وحشت به تماشا نشستند. پدرها و مادرها در رأس هرم کودککشیها قرار دارند.
رتبه بعدی به نامادریها و ناپدریها اختصاص دارد. آشنایان و نزدیکان در رده بعدی این جنایتها هستند. آخرین جایگاه این هرم متعلق به غریبهها است. مردان و زنان ناشناسی که برای سرقت یا تجاوز عروسکهای شهر را هدف نیت سیاه خود قرار دادند.
تینا و مبینا قربانی خشم پدر
در نخستین روز آذر ماه سال ۹۰ پدر معتاد پس از آتشزدن دو دختر خردسالش خود را به آتش کشید. حدود ساعت ۸ شب یکم آذر سال ۹۰ وقوع یک مورد آتشسوزی در خیابان قعلهمرغی به مأموران پلیس اطلاع داده شد.
پس از حضور مأموران در صحنه آتشسوزی و اطفای حریق مأموران کلانتری در یکی از اتاقها با سه جسد سوخته روبهرو شدند. پس از بررسیهای بیشتر مشخص شد یکی از اجساد مرد و دو جسد دیگر دو دو ختربچه بودند. در ادامه با تحقیقات تخصصی هویت احمد، صاحبخانه و دو دخترش به نامهای تینا نه ساله و مبینا هشت ساله شناسایی شد. با اعلام نظر کارشناسان آتشنشانی مبنی بر حریق عمدی تحقیقات وارد فاز جدیدی شد.
مأموران با بررسی سابقه زندگی احمد متوجه شدند او هشت ماه پیش در جریان درگیری با همسرش او را بهشدت مجروح کرده و سپس اقدام به خودزنی کرده بود، اما احمد با ابراز پشیمانی و دادن تعهد قول داده بود دیگر همسر و فرزندانش را مورد آزار و اذیت قرار ندهد.
مأموران با بررسی سابقه زندگی احمد متوجه شدند او هشت ماه پیش در جریان درگیری با همسرش او را بهشدت مجروح کرده و سپس اقدام به خودزنی کرده بود، اما احمد با ابراز پشیمانی و دادن تعهد قول داده بود دیگر همسر و فرزندانش را مورد آزار و اذیت قرار ندهد.
مأموران کلانتری با مراجعه به همسایهها و پرسوجو متوجه شدند هر گاه همسر مرد معتاد سر کار بوده است او با فحاشی کودکان را مورد ضرب و شتم قرار میداده است.
مأموران در ادامه با برسی اجساد متوجه شدند مرد جنایتکار برای اینکه فرزندانش هنگام آتشسوزی فرار نکنند یکی از کودکان را میان پای خود قرار داده و دست کودک دیگر را محکم نگه داشته است. همچنین دو کودک جزو دانشآموزان ممتاز بودند.
اعتیاد به شیشه
پس از آن پلیس و بازپرس جنایی وارد عمل شدند و رئیس کلانتری ابوذر اعتیاد مرد به ماده مخدر شیشه را عامل اصلی این جنایت جنونآمیز دانست، اما مادر مبینا و تینا اعتیاد شوهرش را تکذیب کرد.
«من و احمد سال ۷۷ ازدواج کردیم. اوایل مشکلی وجود نداشت. شوهرم آن زمان در یک شرکت کار میکرد، اما تعدیل شد. از آن به بعد من هزینه زندگیمان را تأمین میکردم. مشکل بزرگتر این بود که شوهرم توقع داشت تمام حقوقم را به خانوادهاش بدهم.»
«من و احمد سال ۷۷ ازدواج کردیم. اوایل مشکلی وجود نداشت. شوهرم آن زمان در یک شرکت کار میکرد، اما تعدیل شد. از آن به بعد من هزینه زندگیمان را تأمین میکردم. مشکل بزرگتر این بود که شوهرم توقع داشت تمام حقوقم را به خانوادهاش بدهم.»
به گفته مادر دو کودک اختلافات خانوادگی همچنان ادامه داشت تا اینکه سال ۸۹ احمد با چاقو به او حمله کرد. ««احمد نه جنون داشت و نه معتاد بود او فقط به دلیل مشکلات خانوادگی این کار را انجام داد و من پرونده را تا آخر پیگیری میکنم. دو دخترم بیگناه جان باختند. مرگ در آتش و زندهزنده سوختن به حدی دردناک است که اصلا نمیشود آن را توصیف کرد.»
قاتلان پسربچهها
پرونده قتل دو پسربچه هفت ساله که به فاصله یک هفته از همدیگر در شهرستان بهارستان در استان تهران ناپدید شده بودند، یکی از پروندههای تلخ سال ۹۱ بود. جسد پسربچهای به نام امیرمهدی اواخر دی ۸ سال پیش در خرابهای در نزدیکی محل زندگیشان پیدا شد. از همان زمان مأموران تحقیقات گستردهای را برای کشف راز این جنایت شروع کردند.
یک هفته بعد پسربچه دیگری به نام امیرعلی ناپدید شد. همزمان مأموران دو نفر را به عنوان مظنون در این پرونده دستگیر کردند.
یک هفته بعد پسربچه دیگری به نام امیرعلی ناپدید شد. همزمان مأموران دو نفر را به عنوان مظنون در این پرونده دستگیر کردند.
متهمان در ابتدا اظهار بیگناهی میکردند، اما در ادامه به قتل نخستین پسربچه اعتراف کردند. آنها که معتاد، سابقهدار و کارتنخواب بودند ادعا داشتند به علت اختلافی که با پدر امیرمهدی داشتند دست به قتل پسربچه زده بودند.
با این حال پلیس که احتمال میداد آنها در جنایت دوم نیز نقش دارند تحقیق از آنها را ادامه داد تا اینکه بعد از ۳۳ روز جسد دومین پسربچه ناپدیدشده پیدا شد و متهمان به این جنایت نیز اعتراف کردند.
قتل دوقلوها برای عتیقه
یکی از هولناکترین جنایتها در اردیبهشت سال ۹۲ رقم خورد. در این پرونده دو برادر دوقلو قربانی معامله پدرش با یک قاچاقچی عتیقه شدند.
اصغر سیویک ساله اردیبهشت ۹۲ به بهانه فروش اشیای عتیقه مرد جوانی را به همراه همسر و دو پسر کوچکش به شهرستان بیجار کشاند. او در نقشهای از پیش طراحیشده همه خانواده را به قتل رساند. متهم ۶۰ میلیون تومان را هم به سرقت برد.
تحقیقات میدانی نشان میداد که مرتضی پدر دوقلوها کارمند یکی از شعب بانک است که پس از فراغت از کار در یکی از بنگاههای معاملات ملکی شهر مشغول به فعالیت است. مرتضی خرید و فروش عتیقه نیز انجام میداد.
متهم پس از دستگیری در بازجوییها گفت: «پس از قتل مرتضی و همسرش دو فرزند دوقلوی آنها را در صندوق عقب خودرو گذاشتم. به سمت قزوین حرکت کردم. در نزدیکی قزوین خودرو را متوقف کردم و پس از بازکردن صندوق عقب با جسد دو پسر بچه روبهرو شدم که خفه شده بودند. جسد آنها را کنار جاده رها کردم و متواری شدم.»
اصغر سیویک ساله اردیبهشت ۹۲ به بهانه فروش اشیای عتیقه مرد جوانی را به همراه همسر و دو پسر کوچکش به شهرستان بیجار کشاند. او در نقشهای از پیش طراحیشده همه خانواده را به قتل رساند. متهم ۶۰ میلیون تومان را هم به سرقت برد.
تحقیقات میدانی نشان میداد که مرتضی پدر دوقلوها کارمند یکی از شعب بانک است که پس از فراغت از کار در یکی از بنگاههای معاملات ملکی شهر مشغول به فعالیت است. مرتضی خرید و فروش عتیقه نیز انجام میداد.
متهم پس از دستگیری در بازجوییها گفت: «پس از قتل مرتضی و همسرش دو فرزند دوقلوی آنها را در صندوق عقب خودرو گذاشتم. به سمت قزوین حرکت کردم. در نزدیکی قزوین خودرو را متوقف کردم و پس از بازکردن صندوق عقب با جسد دو پسر بچه روبهرو شدم که خفه شده بودند. جسد آنها را کنار جاده رها کردم و متواری شدم.»
این قاتل در ادامه در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به اعدام محکوم شد.
انتقامگیری تلخ
اما قتل امید به دست ناپدریاش در سال ۹۳ از تلخترین جنایتهای این دهه بود. روز هفدهم اردیبهشت ۹۳ پدر ناتنی یکی از دانشآموزان دبستان هیأت امنایی شیردل عبداللهی دهکی واقع در خیابان نادری شمالی قزوین، پسر هشت ساله خود را در دبستان به قتل رساند.
ناپدری امید با کلاهکاسکت وارد مدرسه شده بود و امید را در سرویس بهداشتی به قتل رسانده بود. همکلاسیهای امید در سرویس بهداشتی مدرسه با جسد بیجان دوستشان مواجه شدند. پس از آن مأموران پلیس و امدادگران اورژانس در محل حاضر شدند. اما شدت جراحات امید به حدی بود که نمیشد برای نجات جانش کاری انجام داد و او جان سپرد.
با مرگ امید، پرونده قتل گشوده و تحقیقات برای شناسایی و دستگیری متهم آغاز شد. در همین حین فردی با مراجعه به آگاهی به قتل پسربچه اعتراف کرد. کارآگاهان در جریان تحقیقات تخصصی که انجام دادند فهمیدند امید و مادرش با هم زندگی میکردند.
قاتل که مرد متأهلی بود، مدتی پیش با مادر امید پنهانی عقد کرده بود. اما همسر اولش از این موضوع مطلع میشود. اختلافاتی به وجود میآید که مادر امید از او جدا میشود. اما جدایی پایان این رابطه نبود. مرد میانسال دستبردار نبود.
قاتل بیرحم در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: «کشمکشها میان من و مادر امید ادامه داشت تا اینکه تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. به همین علت در روز حادثه با او تماس گرفتم و گفتم کاری میکنم که تا آخر عمر پشیمان بشوی. خودم را به در مدرسه رساندم و منتظر شدم تا برای بردن پسرش بیاید و من به او چاقو بزنم، اما او نیامد و من هم تصمیم گرفتم پسرش را به قتل برسانم.»
این قاتل بیرحم ۷ صبح روز سیام مرداد ماه سال ۹۳ به دار مجازات آویخته شد.
کودکان بیپناه سال ۹۴
سال ۹۴ هم کودکان زیادی به قتل رسیدند و بیشتر از کسانی زخم خوردند که روزی پدر و مادر صدایشان میکردند. آنان کارد بیرحمی را بر گلویشان نشاندند و شاهرگ زندگی شان را بریدند. نمیدانستند چرا باید بمیرند، اما مردند. برایشان خط و نشان کشیدند و زور بازویشان را حواله تن نحیف کودکان بیپناه کردند.
بررسی اخبار جنایی منتشرشده در سال ۱۳۹۴ حکایت از آن دارد که دست کم ۲۱ کودک در فاصله اول فروردین تا بیستونهم اسفند این سال به قتل رسیدهاند؛ ۱۰ پسر و ۱۱ دختر.
دو جنایت تکاندهنده در سال ۹۴ رخ داد؛ یکی در بازارچه شاپور دیگری در نعمتآباد. سپهر ده ساله که برای خرید از خانه خارج شده بود، به وسیله پسری معتاد به شیشه به طرز هولناکی در بازارچه شاپور به قتل رسید. نقش اصلی جنایت نعمتآباد را هم پدر شیشهای ایفا کرد. او در سناریوی وحشتناک همسر و فرزندان خود را به قتل رساند و بر سر اجساد آنها مواد مخدر مصرف کرد.
داغ لیلا
روزی که حادثه قتل سپهر اتفاق افتاد، روزی شبیه همه روزهای گرم و طولانی آخرین روزهای شهریور ماه بود. ظرف غذای ناهار ظهر در انتظار نانی بود که قرار بود سپهر از نانوایی سر کوچه بخرد.
لیلا پول نان را کف دست پسرش گذاشت و رفت تا میز غذا را بچیند. اما چند دقیقه بعد خود را در میان جمعیت کوچه دید که بر بالین جسد پسرش حلقه زده بودند. گلوی سپهر را بریده بودند و پسرک غرق در خون روی آسفالت خیابان برای همیشه خوابیده بود.
لیلا پول نان را کف دست پسرش گذاشت و رفت تا میز غذا را بچیند. اما چند دقیقه بعد خود را در میان جمعیت کوچه دید که بر بالین جسد پسرش حلقه زده بودند. گلوی سپهر را بریده بودند و پسرک غرق در خون روی آسفالت خیابان برای همیشه خوابیده بود.
۷۲ ساعت پس از این جنایت، متهم به قتل در یکی از بوستانهای جنوب شهر دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد.
مردسیوپنج ساله معتاد به شیشه در روزهای بازجویی همه ماجرا را در چند جمله گفت و از آن پس لب به سکوت گذاشت. «چند سالی است که تحت درمان روانپزشک هستم و شیشه مصرف میکنم. در روز جنایت صدایی به من گفت چاقو را از آشپزخانه بردار و به خیابان برو وقتی به خیابان رفتم سپهر کوچولو را آنجا دیدم او را در رویاهایم قبلا هم دیده بودم همان صدا به من دستور داد او را بکشم.»
در حالی که به نظر میرسید اشکان عامل جنایت تعادل روانی ندارد، به پزشکی قانونی معرفی شد. اعضای کمیسیون پنج نفره پزشکی ابتدا سلامت عقلی او را تأیید کردند، اما در مرحله بعد نظر دادند که این جوان مبتلا به بیماری روانی است.
پس از گذشت بیش از هفت ماه از سر بریدن کودک ده ساله، کمیسیون ویژه پزشکی قانونی، سلامت روحی و روانی قاتل را تأیید کرد.
پدر بیرحم
سوم آذر ماه همان سال، پلیس با گزارش همسایههای ساختمانی در محله نعمتآباد در جریان قتل عام خانوادگی قرار گرفت. با بررسیهای اولیه مأموران مشخص شد جسد زن بیست سالهای داخل چند پتو پیچیده شده است و داخل یک کمد قرار دارد.
جسد نوزاد بیست روزه به همراه برادر دو سالهاش نیز داخل ساکهای جداگانه قرار داشت. حدود ۱۰ روز از وقوع قتل این زن و پسرانش میگذشت. مرد معتاد به شیشه ۳۱ سال داشت و تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود.
او پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد: «حدود یکسالونیم پیش با باجناقم در منزلمان دعوا کردم و با چاقو او را زدم. شکایت کرد و دیهاش ۶۰ میلیون تومان شد. از آن روز به بعد پدر همسرم با من تماس میگرفت و بین من و همسرم دعوا راه میانداخت.
مدام دعوا داشتیم. تصمیم گرفتم بچههایم را بکشم. یک روز زمانی که فرزندانم داخل اتاق در حال بازی بودند ابتدا همسرم را با یک شال خفه کردم. سپس سراغ بچهها رفتم. در آخر نیز پس از کشتن آنها اجساد را داخل کمد دیواری و ساک قرار دادم و سر اجساد آنها مواد مخدر مصرف کردم.»
جسد نوزاد بیست روزه به همراه برادر دو سالهاش نیز داخل ساکهای جداگانه قرار داشت. حدود ۱۰ روز از وقوع قتل این زن و پسرانش میگذشت. مرد معتاد به شیشه ۳۱ سال داشت و تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود.
او پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد: «حدود یکسالونیم پیش با باجناقم در منزلمان دعوا کردم و با چاقو او را زدم. شکایت کرد و دیهاش ۶۰ میلیون تومان شد. از آن روز به بعد پدر همسرم با من تماس میگرفت و بین من و همسرم دعوا راه میانداخت.
مدام دعوا داشتیم. تصمیم گرفتم بچههایم را بکشم. یک روز زمانی که فرزندانم داخل اتاق در حال بازی بودند ابتدا همسرم را با یک شال خفه کردم. سپس سراغ بچهها رفتم. در آخر نیز پس از کشتن آنها اجساد را داخل کمد دیواری و ساک قرار دادم و سر اجساد آنها مواد مخدر مصرف کردم.»
این قاتل مدعی شد که پس از جنایت قصد داشته خودش را نیز دار بزند، اما موفق به این کار نشده است.
دردناکترین حادثه ۹۵
عرشیا، طاها، علی، نیکان، بردیا، حنانه، ستایش، کیانا و معصومه همه در لیست کودککشیهای سال ۹۵ هستند. اما در این میان قتل دو دختربچه به نام ستایش یکی در ورامین و دیگری در نیریز سروصدای زیادی به پا کرد.
۴ سال از زمانی که پرونده «ستایش» گشوده شد، میگذرد. ستایش وقتی ساعت ١٢ و ٣٠ دقیقه یکشنبه، ۲۲ فروردین ۹۵ برای خرید بستنی از خانه شان در روستای خیرآباد ورامین خارج شد و دیگر بازنگشت. او در تله پسر هفده ساله همسایهشان گیر افتاد. این پسر با ربودن دختر شش ساله، او را به خانهاش برد و مورد آزار و اذیت قرار داد، اما این پایان ماجرا نبود. پسر همسایه دست از سر دخترک برنداشت.
او اینبار با چاقو به او حمله کرد و پس از ضربات متعدد جانش را گرفت. حالا نوبت به از بینبردن جسد بود. او جسد دخترک را در وانی از اسید انداخت تا کاملا سوزانده شود. بعد از آن، قاتل برای دفن جسد از دوستش کمک خواست. دوستش حادثه را بلافاصله به پلیس اطلاع داد و پلیس هم اقدام به دستگیری مظنون به قتل کرد.
پس از انتشار این خبر بود که واکنشهای زیادی از سوی مردم و مسئولان ایران و افغانستان به این اتفاق رخ داد.
همه با خانواده ستایش ابراز همدردی و تأسف کردند. شبکههای اجتماعی پر شد از ابراز احساسات نسبت به این فاجعه و همه این اتفاق را دردناکترین حادثه سال نامیدند. قاتل ستایش سرانجام در بامداد پنجشنبه چهاردهم دی ۱۳۹۶ اعدام شد.
قتل ستایش نیریزی
این جنایت ظهر چهارشنبه، بیستوپنجم فروردین ۹۵ رخ داد؛ یعنی تنها ۳ روز بعد از جنایت ستایش ورامینی. آن روز صبح، مادر ستایش مثل هر روز دست دخترش را گرفت تا او را به مهد کودک ببرد. آنها در روستایی حوالی شهر «نیریز» زندگی میکردند و مهد کودک با خانهشان فاصله چندانی نداشت.
به همین دلیل ظهر که میشد، ستایش شش ساله تنها به خانه برمیگشت. اما آن روز مادر ستایش هر چه منتظر ماند از دخترش خبری نشد. نخستین بررسیها نشان میداد دخترک ربوده شده است. تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت. بررسیها نشان میداد که قاتل یک کارگر سیوسه ساله، متأهل و پدر ۲ فرزند است که در همسایگی خانواده ستایش زندگی میکند.
متهم پس از انتقال به اداره آگاهی به قتل اعتراف کرد و گفت: «ظهر بود که ستایش را در نزدیکی خانهشان دیدم. همان لحظه وسوسه شدم و او را به بهانهای به داخل خانهام کشاندم. بعد دست و پا و دهانش را بستم و چادری دورش پیچیدم و او را به کوههای اطراف بردم. در آنجا پس از تجاوز و سرقت گوشوارههایش او را به قتل رساندم و جسدش را دفن کردم.»
بدین ترتیب جسد دخترک کشف شد و متهم پس از تکمیل تحقیقات پای میز محاکمه رفت. عامل این جنایت دوم مهر ۹۵ به دار مجازات آویخته شد.
۳۰ قتل در سیاهه سال ۹۶
سال ۹۶ برای کودکان سال پرمخاطرهای بود. سه سال پیش ۳۰ قتل که قربانیان آن کودکان بودند، روی خروجیهای خبرگزاریها قرار گرفت. نام آتنا، بنیتا، ابوالفضل و ملیکا، اما بیشتر از سایرین در رسانهها بازتاب داده شد؛ چهار کودکی که در اردبیل، تهران و خوزستان به طور وحشتناکی به قتل رسیدند.
آتنا دختر هفتساله پارسآبادی که برای خوردن آب به مغازه کنار بساط دستفروشی پدرش رفته بود به وسیله اسماعیل رنگرز مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید.
بنیتای هشت ماهه هم به همراه خودروی پدرش به وسیله دو سارق ربوده شد. او پس از آنکه چند روز بدون آب و غذا در داخل ماشین ماند، از شدت گرما جان داد.
ابوالفضل یازده ساله که برای دیدن کبوتر به قربانگاه مرد جنایتکار رفته بود در پی ضربات متعدد چاقو به قتل رسید.
ملیکا کودک هشت ساله هفتکلی هم به وسیله پسر همسایهشان که میخواست گوشوارههایش را بدزدد به قتل رسید.
نخستین جنایت سیاه ۹۷
قتل دختربچه هفت ساله که قربانی جنایت سیاه سبزی فروش محله شده بود، تلخترین جنایت نوروز ۹۷ بود. این در حالی است که در این سال قتلهای تکان دهنده دیگری هم رقم خورد؛ قتل مرتضی در مشهد به دست قاتل مارمولک نشان، کودکآزاری و شکنجه مرگبار ترنم چهار ساله در قائمشهر به دست نامادریاش و قتل سلاله دختربچه پنج ساله ترکمن به وسیله مرد معتاد از جنایتهای تلخ دو سال پیش است.
جسد ندا سهشنبه هفتم فروردین داخل یک کیسه در شهرک شهید رجایی مشهد کشف شد. با اعلام مفقودی این کودک هفتساله که ندا نام داشت، بررسیها آغاز شد. تحقیقات نشان می داد که این دختربچه، برای خرید نان به بیرون از خانه رفته بود، اما دیگر بازنگشت.
جسد ندا سهشنبه هفتم فروردین داخل یک کیسه در شهرک شهید رجایی مشهد کشف شد. با اعلام مفقودی این کودک هفتساله که ندا نام داشت، بررسیها آغاز شد. تحقیقات نشان می داد که این دختربچه، برای خرید نان به بیرون از خانه رفته بود، اما دیگر بازنگشت.
با اعلام شکایت خانواده این دختربچه، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی وارد عمل شدند. ساعتی بعد از گزارش مفقودی، جسد این کودک درون یک کیسه در حاشیه خیابان کشف شد. پزشکی قانونی هم علت مرگ او را خفگی اعلام کرد. با بررسیهای اولیه مشخص شد که یک ساک قرمز پلاستیکی و کفشهای این دختربچه بعد از قتل مفقود شده است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی عملیات گستردهای آغاز شد. با وجود سرنخهای به جا مانده در صحنه جرم، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی مأموریت رسیدگی به پرونده را به دست گرفتند. سرانجام تنها مظنون این جنایت که سبزیفروش محله بود، شناسایی و دستگیر شد.
متهم در همان بازجوییهای اولیه به ارتکاب این جنایت اعتراف کرد. علیاکبر احمدینژاد، بازپرس قتل دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، با اشاره به کشف ساک پلاستیکی و کفشهای ندای کوچولو در خانه متهم، در خصوص انگیزه قاتل گفت: «انگیزه این فرد با توجه به اقرار صریح متهم، اذیت و آزار این کودک بوده است.»
سال سیاه خدری
خانواده خدری آخرین روزهای شهریور ماه سال ۹۸ مثل همه عشایر بختیاری راهی مناطق جنوبی بودند که درگیر حادثهای خونین شدند. مقصد آنها امیدیه بود؛ شهری که پدر شهین بهسختی توانسته بود خانهای در آن اجاره کند تا بچههایش راحت بتوانند به مدرسه بروند.
آنها بار و بنهشان را بستند و به رسم عشایر راهی قشلاق شدند. اما حمله راهزنان مسلح این قشلاق را برای خانواده خدری تلخ کرد. در تیراندازی دزدان، شهین بهشدت زخمی شد؛ تا این دختربچه روز اول مهر به جای مدرسه روانه تخت بیمارستان شود. اما تلاش کادر پزشکی بینتیجه ماند، درواقع بدن نحیف شهین تاب تحمل گلوله و خونریزی را نداشت.
شهین چند روز بعد در اهواز جان سپرد تا پرونده قتل دختربچه هفت ساله به جریان بیفتد و راهزنان قاتل دستگیر شوند.
قاتل داعشی
سال ۹۹ هم با نام کودکانی گره خورده است که در خشونتهای خانوادگی و انتقامهای کور دیگر نفس نمیکشند. ارسلان یک ساله در بهارستان، سوگند و فاطمه دو خواهر کرمانی، ژیار پنج ساله در جوانرود، امیرعلی سه ساله در بستانآباد در سیاهه قتلهای کودکان قرار دارند. در کنار این اسامی نامهای دیگری البته وجود دارند که قربانیان کوچک امسال بودند، اما نامشان در رسانهها منتشر نشده است.
یکشنبه دوازدهم مرداد ماه حوالی ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر بود که ماجرای قتل هولناک زن بیستوسه ساله و کودک یک سالهاش به نام ارسلان اعلام شد. در بررسیها مشخص شد که این زن بیستوسه ساله به همراه کودک یک سالهاش به طرز فجیعی به سبک داعشیها با چاقو سرشان بریده شده است. با دستور دادستان کارآگاهان زبده متهم جنایت را خیلی زود دستگیر کردند.
قاتل که همسایه مقتول بود، در بازجوییها انگیزه قتل را توهم مصرف شیشه عنوان کرد.
«به خاطر توهم شدید ناشی از مصرف مخدر شیشه تصور میکردم این زن نامزد سابقم است که در یکی از شهرستانها زندگی میکند. زن جوان وحشت کرده بود. جیغ و فریاد میکرد، هول شدم و با چاقو سرش را بریدم. در همان زمان ارسلان یک ساله هم گریه میکرد. میخواستم صدایش را قطع کنم.»
یکشنبه دوازدهم مرداد ماه حوالی ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر بود که ماجرای قتل هولناک زن بیستوسه ساله و کودک یک سالهاش به نام ارسلان اعلام شد. در بررسیها مشخص شد که این زن بیستوسه ساله به همراه کودک یک سالهاش به طرز فجیعی به سبک داعشیها با چاقو سرشان بریده شده است. با دستور دادستان کارآگاهان زبده متهم جنایت را خیلی زود دستگیر کردند.
قاتل که همسایه مقتول بود، در بازجوییها انگیزه قتل را توهم مصرف شیشه عنوان کرد.
«به خاطر توهم شدید ناشی از مصرف مخدر شیشه تصور میکردم این زن نامزد سابقم است که در یکی از شهرستانها زندگی میکند. زن جوان وحشت کرده بود. جیغ و فریاد میکرد، هول شدم و با چاقو سرش را بریدم. در همان زمان ارسلان یک ساله هم گریه میکرد. میخواستم صدایش را قطع کنم.»
آمار رسمی وجود ندارد
این در حالی است که برای بررسی وضعیت کودکانی که به قتل رسیدهاند هیچ آمار رسمی وجود ندارد کما اینکه از وقوع جرم در کشور نیز به سهولت نمیتوان آماری به دست آورد.
۰