6 نویسنده برجسته جهان که فقط یک کتاب نوشتند
در این مقاله به 6نویسنده پرداختهایم که در طول عمرشان فقط یک کتاب نوشتهاند و منظورمان از کتاب یک رمان بلند است. برخی از این نویسندگان صاحب نوشتههای کوتاهتری نیز بودهاند.
برخی نویسندگان به دلیل کارنامه کاری پربارشان شناخته شدهاند.
اما عاشقانهتر از این تصویر، تصویر نویسنده رنجکشیدهای است که در طول عمرش فقط یک رمان بلند نوشته است.
در این مقاله به 6نویسنده پرداختهایم که در طول عمرشان فقط یک کتاب نوشتهاند و منظورمان از کتاب یک رمان بلند است. برخی از این نویسندگان صاحب نوشتههای کوتاهتری نیز بودهاند.
بوریس پاسترناک: دکتر ژیواگو
با خودش فکر کرد: «زنده بودن چقدر شگفتانگیز است، اما چرا همیشه درد دارد؟»
بوریس پاسترناک، نویسنده، شاعر و مترجم روس بود که ترجمههایش از شکسپیر هم بسیار جنجالبرانگیز است و هم همچنان بسیاری از خوانندگان روس و اهالی تئاتر آنها را میپسندند. اما شناختهشدهترین رمان او، دکتر ژیواگو است که شاهکار بزرگ تاریخ روسیه محسوب میشود.
این کتاب بر زندگی یک پزشک و شاعر به نام یوری ژیواگو در نیمه اول قرن بیستم متمرکز است. این کتاب زندگی این دکتر خوب و دوستان و همه افراد مرتبط با او را دنبال میکند که سرنوشتشان در گردباد پرآشوب قرن بیستم روسیه در هم میپیچد.
پسزمینه این رمان، داستان انقلاب بولشویکی روسیه و جنگهای داخلی است، اما درواقع دوراهیهای عشقی عمیق زندگی ژیواگو را برجسته کرده است. ژیواگو در دوراهی انتخاب لارای پرشور و همسر وظیفهشناسش تونیا مانده است. مانند همه داستانهای ادبیات روس، این داستان نیز بسیار طولانی و حاوی طرحی پیچیده است که خلاصه کردن آن را در چند پاراگراف سخت میکند.
بخشهایی از این متن در اوایل جنگ جهانی اول نوشته شده اما بقیه این رمان 700صفحهای تا دهه 1950 تکمیل نشد. انتشار این کتاب در دوران اتحاد جماهیر شوروی غیرممکن بود زیرا انحراف از سبک رئالیسم سوسیالیستیای که اتحاده نویسندگان شوروری اجباری کرده بود، محسوب میشد و منتقد انقلاب اکتبر، سیستم گولاک (اردوگاه کار اجباری) و پاکسازی استالینی بود. بنابراین به ایتالیا قاچاق و در سال 1957 در آنجا منتشر شد.
پاسترناک امیدوار بود که انتشار این کتاب توسط یک ناشر ایتالیایی محکومیتی را متوجه او نمیکند اما دولت شوروی بیرحمانه او را تحت تعقیب قرار داد.
دولت توانست به او فشار بیاورد تا از قبول نوبل ادبیات در سال 1958 خودداری کند. در سالهای بعد سلامت پاسترناک رو به وخامت گذاشت که یکی از علل آن رفتاری بود که با او میکردند. سه سال بعد از انتشار رمان پاسترناک از دنیا رفت. آخرین آثار او مجموعهای شعر بود.
اسکار وایلد: تصویر دوریان گری
«فقط یک چیز در دنیا بدتر از حرف زدن درباره آدم است، اینکه درباره اش حرفی نزنند.»
اسکار وایلد شاعر و نمایشنامهنویس ایرلندی بود که در نیمه دوم قرن نوزدهم کار میکرد. او برای مدت کوتاهی شخصیت شناختهشدهای بود تا اینکه به دلیل گرایشات جنسی نامتعارف راهی زندان شد و خیلی زود جانش را از دست داد.
وایلد در طول عمرش مقالات، نمایشنامهها و داستانهای کوتاه زیادی نوشته اما فقط رمان دوریان گری را میتوان در حد استانداردهای یک رمان در نظر گرفت. این رمان در بدو امر در یک ماهنامه منتشر میشد و کمکم به داستان اصلی افزوده و تبدیل به یک رمان شد. وایلد بعد از تکمیل این کتاب به سراغ نمایشنامهنویسی رفت. مرگ ناگهانی او مانع از ادامه داستاننویسی شد.
داستان دوریان گری درباره یک عیاش عصر ویکتوریایی است که روحش را به بهای زیبایی و جوانی ابدی میفروشد. به جای آنکه بدنش با گذر زمان دچار فساد و تباهی شود، پرتره اوست که وحشتناک و وحشتناکتر میشود.
او که دیگر از زوال نمیترسد، زندگی پرفسادی را در پیش میگیرد. این رمان را میتوان بازتابی از زندگی خود وایلد، شیفتگی جامعه به جوانی و خطرات دنبال کردن شادی هدونیستی یا لذتجویانه دانست. ماندگاری این رمان احتمالا در این نکته نهفته است که رمان آینهای ناخوشایند رو به فرهنگ خودشیفته ماست و ما را به چالش وا میدارد تا سازشکاریهای اخلاقی خودمان را به نقد بکشیم.
آنا سول: زیبای سیاه
«دکترین من این است که اگر بیرحمی و خطار را ببینیم، و قدرت متوقف کردن آنها را داشته باشیم اما کاری نکنیم، آن گناه به گردن ما نیز نوشته میشود.»
آنا سول نویسنده انگلیسی نیمه قرن نوزدهم بود. او در نوجوانی آسیب دیده بود، برای همین نمیتوانست بدون حمایت بایستد یا به تنهایی راه برود. او که برای جابهجا شدن به اسبهای کالسکه متکی بود، عاشق درک اسبها و مراقبت از آنها شد.
وقتی بیماریاش وخیم شد، در بستر بیماری زیبای سیاه را نوشت. وقتی آنقدر بیمار شد که دیگر نمیتوانست بنویسد، رمان را به مادرش تقدیم کرد. او 5ماه بعد از نگارش این رمان از دنیا رفت. خیلی زود این رمان به پرفروشترین کتاب تاریخ ادبیات انگلستان تبدیل شد و بیش از 50میلیون نسخه از آن به فروش رسید. او توانست استقبال مثبت اولیه و فروش بالای کتاب را ببیند.
این داستان خاطرات اسبی به نام زیبای سیاه است که خواننده را در لحظات حساس زندگی خود شریک میکند. هر فصل از داستان درباره افراد متفاوتی است که زیبای سیاه با آنها تعامل میکند و درواقع اخلاقگرایی انسان را از نگاه یک اسب برجسته میکند. آشنایی سول با اسبها این داستان را با اصالت و درستی عجین کرده است و عصاره تجربهها و واکنشهای اسبگونه را نمایش میدهد.
زیبای سیاه فقط داستانی درباره یک حیوان نیست بلکه نظریهای عمیق درباره همدلی و یکپارچگی اخلاقی است. آشنایی سول با وابستگی و شکنندگی، که به دلیل وضعیت جسمانی او ایجاد شده بود، احتمالا دیدگاه منحصربهفرد او را شکل داده و به او اجازه داده تا روایتی درباره اهمیت شفقت را رقم بزند. با اینکه کتاب برای مخاطب بزرگسال نوشته شده تا اخلاق و فهم او از اسبها را افزایش دهد، اکنون در ادبیات کودک و نوجوان جای میگیرد.
سیلویا پلات: حباب شیشه
«نفس عمیقی کشیدم و به لاف قدیمی قلبم گوش دادم: من هستم، من هستم، من هستم.»
سیلویا پلات نویسنده رمان و شاعر آمریکایی نیمه قرن بیستم بود. شعرهای او در زمره بهترین نمونههای اشعار اعترافی قرار دارند. او زنی پرمشکل بود که هم از بیماری روانی رنج میبرد، هم از مراقبتهای بهداشت روان در نیمه قرن وحشت داشت و هم امکان داشت شوهرش او را آزار بدهد.
او یکماه بعد از نوشتن رمانش اقدام به خودکشی کرد. درحالیکه نوشتن دومین پروژه بلندش را شروع کرده بود، آن را نیمهکاره رها کرد. سلطه همسرش بروی اموال او مانع از آن شد که دیگران بفهمند چه مقدار از این اثر قبل از مرگش نوشته شده بوده است.
حباب شیشه یک نیمه-خودزندگینوشت است که زندگی استر گرینوود را دنبال میکند. او که دانشجوی باهوش و جاهطلب انگلیسی است، از گزینههایی که زندگی در دهه 1950 پیش روی زنان میگذارد ناراضی است.
بعد از تجربه سلسلهای از رویدادهای ناامیدکننده، سلامت روانی او رو به افول میگذارد. برخی از ابعاد رمان به قدری تجربههای پلات را از نزدیک نمایش میدهد که برخی منتقدان آن را داستان زندگی واقعی پلات میدانند که به صورت تخیلی مطرح شده است. حباب در نام این رمان میتواند استعارهای از افسردگی باشد که پلات همیشه از آن رنج میکشید.
ادگار آلن پو: سرگذشت آرتور گوردن پیم
«اما در مسیر یک هیبت انسانی کفنپوش از جا برخاست، بسیار بزرگتر از هر ساکن انسانی دیگری بود، و هاله رنگ پوستش به سفیدی برف بود.»
ادگار آلن پو، نویسنده و منتقد آمریکایی قرن نوزدهم بود. درحالیکه او بیشتر به دلیل شعرهایش شهرت دارد ـ شعر کلاغ بیشک یکی از معروفترین شعرهای جهان است ـ در خلق سبک مدرن داستانهای کاراگاهی، اصلاح داستان کوتاه و حتی پیشگویی نظریه بیگ بنگ نقش داشته است.
سرگذشت آرتور گوردن پیم بعد از آن نوشته شد که پو نتوانست با نوشتن داستانهای کوتاه به موفقیت مالی دست پیدا کند. او امیدوار بود داستانهای طولانیتر موفقیتهای مالی بیشتری برایش داشته باشند.
اما بعد از آنکه داستان بلند او انتقادات منفی به دنبال داشت، دوباره به سبک داستان کوتاه بازگشت. پو نوشتن رمان بلند دیگری را نیز آغاز کرد اما از مجلهای که برایش داستان مینوشت اخراج شد و نپذیرفت کارش را تمام کند. بنابراین سرنوشت آرتور گوردون پیم تنها نمونه کاملی است که پو در شکل داستان بلند تجربه کرده است.
این داستان ـ که مثل همه داستانها دیگر پو برچسب واقعی خورده است ـ به سبک داستانهای ماجراجویی در سفر نوشته شده که در آن زمان سبک محبوبی بود.
داستان درباره مرد جوانی است که در یک کشتی شکار نهنگ سوار میشود و به سمت نیمکره جنوبی حرکت میکند. او در مسیر با شورشیان، آدمخوارها و موجودات وحشتناک مواجه میشود. این داستان پایانی ناگهانی دارد که باعث شده هنوز هم بر سر معنای آن بحثهایی وجود داشته باشد.
برخی منتقدان میگویند که این کار تمسخر این نوع ژانر و موضوعات آن است و برخی دیگر میگویند که این داستان و نقایصاش از پو بعید به نظر میرسد. به نظر میرسد هرچند این داستان الهامبخش نویسندگانی مثل هرمان ملویل و لاوکرافت شد، اما هر چه میگذشت پو از آن منزجرتر میشد.
جان کندی تول: اتحادیه ابلهان
«درجاییکه اکثر آدمها را میتوان از روی چهره شناخت، کارمندان دولت را میتوان از روی جای خالیای که در فضا اشغال کردهاند، شناسایی کرد.»
جان کندی تول نویسنده و استاد زبان انگلیسی در نیمه قرن بیستم بود. هرچند او را فردی به شدت بااستعداد میشناختند و استعدادش در نوشتن کمدی زبانزد بود، هرگز نتوانست در طول دوره حیاتش چیزی از آثارش را منتشر کند.
تول رمان کوتاهی در نوجوانی نوشته بود که آن هم بعد از مرگش منتشر شد. اما رمان اتحادیه احمقها، بلندترین رمان او بود. امروز او بسیار محترم است اما در آن زمان طرد میشد و نهایتا در سال 1969 خودکشی کرد و رمانش را نیمهکاره رها کرد. مادر او تصمیم گرفت تا رمان اتحادیه احمقها را منتشر کند؛ بنابراین باقی عمرش را به چاپ این کتاب اختصاص داد. کتاب در سال 1981 برنده جایزه پولیتزر ادبیات شد.
این رمان درباره مردی به نام ایگناتیوس جی. ریلی است که فردی باهوش اما تنبل است و به دنبال کار میگردد. در مسیر او به تعدادی آدم جالب در نیو اورلئان برخورد میکند. این رمان یکی از پویاترین بازنماییها از شهر در ادبیات است.
منبع: راهنماتو