(تصاویر) 4 نقاشی دلخراش که «واقعیت تلخ» جنگ را نمایش می‌دهند

(تصاویر) 4 نقاشی دلخراش که «واقعیت تلخ» جنگ را نمایش می‌دهند

معروف‌ترین و رادیکال‌ترین نقاشی در این فهرست، گرنیکا است. این نقاشی ملهم از بمباران شهری به همین نام در سرزمین باسک در جنوب اسپانیا است. این بمباران که به گفته دولت باسک 1654نفر در آن کشته شدند، توسط آلمان نازی و دولت فاشیت ایتالیا و به دستور دیکتاتور وقت اسپانیا فرانسیسکو فرانکو رخ داد. او امیدوار بود بتواند شورشیان جمهوری‌خواهی که در این منطقه قرار داشتند را پاکسازی کند.

کد خبر : ۱۵۷۵۲۱
بازدید : ۳۹۵

نویسنده شهیر روس، لئو تولستوی، در سال 1855 سه داستان کوتاه بر اساس تجربه‌هایش از جنگ کریمه نوشت که در مجموع به نام «طرح‌های سواستوپل» شناخته می‌شوند.

تولستوی نیز مثل خیلی از نجبای روسیه روزهای نوجوانی‌اش در ارتش سپری شد و ـ مثل خیلی‌های دیگر ـ نتوانست برای چشیدن طعم اولین جنگ‌اش بیش‌تر صبر کند.

80

نبرد اسکندر در ایسوس ؛ آلبرشت آلتدورفر (حدود ۱۵۳۸–۱۴۸۰) که شکوه جنگ را نشان می‌دهد. 

اما متأسفانه جنگ با چیزی که در افسانه‌ها و سخنرانی‌ها و کتاب‌های تاریخ گفته شده بود تفاوت داشت. او در طرح‌هایش درباره اجساد در حال فساد مردگان، چشم‌های بی‌فروغ و بی‌رمق سربازان زخمی و ارتش‌ نامنظم هر دو دولت روسیه و عثمانی می‌گوید.

امروز «طرح‌های سواستوپل» به عنوان نخستین ادبیات ضدجنگ مشهور است: ژانری ادبی که بازنمایی سنتی و مثبت از جنگ را رد می‌کند. ادبیات ضدجنگ تا پیش از تولستوی بسیار نادر بود اما بعد از جنگ جهانی اول به لطف رمان‌هایی مانند «در جبهه غرب خبری نیست»، اثر اریش ماریا رمارک و «وداع با اسلحه» از ارنست همینگوی رونق چشمگیری یافت.

در هنر بصری نیز مسیر طرفدار-ضد- جنگ به همین منوال طی شده است. نقاشی‌های معروفی مثل نقاشی «تسلیم بردا» اثر دیگو ولاسکز (1635)، «آزادی هدایتگر مردم» اثر اوژن دولاکروا (1830) و «عبور واشنگتن از دلاویر» اثر امانوئل لوتز (1851) به طور خلاصه همان دیدگاهی از جنگ را به تصور کشیده‌اند که تولستوی می‌خواست در آثارش آن را رد کند.

در طول تاریخ هنرمندان با به تصویر کشیدن نیروهای شبه‌نظامی درگیر در جنگ و ثبت پرتره‌هایی بزرگ‌تر-از-واقعیت از ژنرال‌هایی که آن‌ها را هدایت می‌کردند، به تقویت این مفهوم از جنگ به عنوان رویدادی شریف، توجیه‌پذیر و مترادف با پیشرفت و خواست الهی کمک کردند.

اما همانطور که برخی از نویسندگان به درستی بازنمایی ابعاد هولناک جنگ را در داستان‌های‌شان بازتاب دادند، برخی نقاشان نیز در نقاشی‌های‌شان از وحشتناکی جنگ گفتند.

جالب است که درحالیکه نویسندگان ضدجنگ مبتنی بر واقع‌گرایی از هولناکی جنگ می‌نوشتند، نقاشان ضدجنگ به سمت انتزاع حرکت کردند. دلیلش احتمالا آن است که هدف نقاشان این نبود که بگویند جنگ چه شکلی است ـ وظیفه‌ای که عکاسان می‌توانستند از عهده آن بربیایندـ؛ بلکه آن‌ها می‌خواستند بگویند جنگ «چگونه حس می‌شود.»

در ادامه باما همراه باشید تا چند نقاشی را مرور کنیم که در انتقال این حس موفق عمل کردند:

81

گرنیکا اثر پابلو پیکاسو

معروف‌ترین و رادیکال‌ترین نقاشی در این فهرست، گرنیکا است. این نقاشی ملهم از بمباران شهری به همین نام در سرزمین باسک در جنوب اسپانیا است.  این بمباران که به گفته دولت باسک 1654نفر در آن کشته شدند، توسط آلمان نازی و دولت فاشیت ایتالیا و به دستور دیکتاتور وقت اسپانیا فرانسیسکو فرانکو رخ داد. او امیدوار بود بتواند شورشیان جمهوری‌خواهی که در این منطقه قرار داشتند را پاکسازی کند.

این نقاشی به سفارش دولت جمهوری‌خواه فرانسه برای نمایش در نمایشگاه بین‌المللی پاریس در سال 1937 کشیده شد. گرنیکا نخستین اثر پیکاسو است که بیانیه‌ای سیاسی را در مقابل یک بیانیه  صرفا زیبایی‌شناسانه قرار می‌دهد.

هنرمند که قبلا درگیر این بود که چیستی هنر و غیرهنر را مشخص کند، در این اثر از انتزاع بهره می‌گیرد تا بی‌معنایی این حمله ایدئولوژیک را برجسته کند.

یکی از منتقدان درباره این نقاشی می‌نویسد:

«این نقاشی هیچ سند یا شکلی واقع‌گرایانه از بمباران شهر را نمایش نمی‌دهد بلکه با استفاده از تونالیته، موتیف‌ها و ابزارهای کوبیست و سورئالیسم، به هولناکی هرج و مرجی اشاره می‌کند که به واسطه جنگ‌افزارهای تکنولوژی مدرن محقق شده است. این نقاشی نمادین است و گفتار آن دارای بعدی جهانی و حتی کیهانی است.»

این نقاشی دو شخصیت ـ زنی در حال بیرون افتادن از خانه و مادر و فرزندی که در آغوش هم قفل شده‌اند ـ را به وضوح نشان می‌دهد اما به جز این موارد دو شخصیت غیرواضح‌تر نیز وجود دارند: اسب و گاو وحشی نر.

پیکاسو در نقاشی‌های قبلی نیز این دو شخصیت را به تصور کشیده و بر اساس آن‌ها می‌توان گفت که این دو حیوان دو بعد بشریت هستند: اسب قربانی زنانه گاو وحشی است و گاو وحشی، که نیمی از آن از صحنه حذف شده و نیمی از آن در تصور است، نماد نرینگی مهاجم است.

وقتی از پیکاسو پرسیده شد که آیا گاو وحشی نر نمادی از فاشیم است؛ او پاسخ داد: «نماد تاریکی و قساوت، آری ولی نماد فاشیم نه.»

82

ساخت‌وساز با لوبیا‌پخته اثر سالوادور دالی

این یکی دیگر از آثاری است که در زمینه جنگ‌های داخلی اسپانیا ترسیم شده است. این نقاشی یکسال قبل از گرنیکا به تصویر کشیده شده است. این نقاشی پیش از شروع درگیری‌ها کشیده است و هنرمند سورئال همیشه مدعی بود که «قدرت پیشگویانه ناخودآگاه» او وقوع این درگیری‌ها را پیش‌بینی کرده است.

برخی از مورخان تاریخ می‌گویند که با شروع جنگ دالی اسم نقاشی‌ را تغییر داده است، با‌این‌حال نقاشی هم‌چنان تصویری تکان‌دهنده است.

درست مثل پیکاسو، دالی نیز از نمادهای جنسیت و تصاویر عجیب‌وغریب برای بیان نگرشش نسبت به جنگ استفاده کرده است. این نقاشی نیز مثل سایر آثار دالی به سختی از ذهن پاک می‌شود.

یک شخصیت انسان‌نما با پوزخندی بر چهره در یک سرزمین تفتیده ایستاده است. شخصیت به سختی خودش را متعادل نگه داشته است. اندام‌های بهم‌ریخته،‌ که تنه‌ای برای اتصال آن‌ها وجود ندارد، به گفته منتقدان تمثیلی از اسپانیاست.

دالی تجسمی از روان‌کاوی و سورئالیسم بود. هم روان‌کاوان و هم سورئالیست‌ها به دنبال فهم جهان بیداری از طریق ساخت به ظاهر پوچ اما درواقع کاملا معقول رویاها هستند.

در این نقاشی، دالی با پرتره کوچکی از زیگموند فروید، موسس روان‌کاوی، به او ادای احترام کرده است. این پرتره در گوشه‌ای از قاب مخفی است. نماد‌های جنسیت که مترادف با معنای گاو وحشی و اسب هستند نیز در این نقاشی دیده می‌شوند. این نقاشی نشان می‌دهد که نبرد داخلی اسپانیا انحراف جنسی بوده است.

83

سوم ماه مه 1808 با فرانسیسکو گویا

باز هم اثر دیگری از اسپانیا اما این بار در دوره‌ای متفاوت از تاریخ. سوم ماه مه 1808 به جز نقاشی‌های سیاه‌قلم او، معروف‌ترین شاهکار گویا محسوب می‌شود که پیامد خیزش ناموفق علیه اشغال اسپانیا توسط فرانسه را نشان می‌دهد؛ نبردی که یکسال قبل به دنبال عزل پادشاه چارلز چهارم توسط ناپلئون بناپارت و جایگزین شدن او توسط برادر ناپلئون آغاز شده بود.

در دوم مه 1808، به دنبال آتش گشودن سربازان فرانسوی به روی جمعیت معترض در مقابل کاخ سلطنتی شهر، خیزش‌های خیابانی در مادرید آغاز شد. صدها معترض دستگیر شدند و روز بعد در مقابل جوخه اعدام قرار گرفتند.

ترکیب رعب‌آور گویا در این نقاشی افکار او نسبت به این رویداد را بازنمایی می‌کند: جوخه اعدام فرانسوی، پشت‌شان به سمت بیننده است و تقریبا در عمل خود همچون نیروی ماشینی عمل می‌کنند. تمرکز (و همدلی ما) با شورشیان بی‌نواست که یکی از آن‌ها بازوهایش را به تقلید از مسیح باز کرده است.

این تصویر به روشنی جهان‌بینی پیچیده گویا را به تصور می‌کشد. هرچند گویا شورشیان را درک می‌کند اما مدت‌ها منتقد جامعه‌ اسپانیایی تحت حاکمیت چارلز چهارم و پسر مستبدش فردیناند هفتم بود.

در عین‌ حال، او عشق نه-چندان-مخفی‌ای نسبت به حکمان روشنفکری مثل ناپلئون داشت. نقاشی سوم ماه مه 1808 شش سال بعد از اعدام و به سفارش فردیناند ترسیم می‌شود تا احتمالا گویا را به خاطر عقایدش در زمان اشغال به چالش بکشد.

درنتیجه، شگفت‌انگیزترین ویژگی این نقاشی ـ تقابل اخلاقی بین اسپانیایی‌های به‌حق و فرانسوی‌های قسی‌القلب ـ احتمالا ناشی از تلاش نقاش برای گریختن از آزار و اذیت بوده تا بیان احساسات سانسور‌نشده قلبی‌اش.

84

اجساد برادران دی ویت از جان دِ بائن

در تاریخ هلند، سال 1672 به نام Rampjarr یا «سال نکبت» شناخته می‌شود.  علتش آن است که در آوریل آن سال، جمهوری هلند با اتحاد انگلستان و فرانسه و اسقف‌های مانستر و کلن وارد نبرد شد و به سختی شکست خورد.

با پایان عصر طلایی هلند، شهروندان لاهه خشم خود از دفتر بزرگ مستمری جمهوری هلند را بر سر یوهان دو ویت و برادرش کورنلیس خالی کردند و هر دو را در نزدیکی دفتر کارشان زجرکش کردند.

یک نقاشی متعلق به سال‌های 1672-1675 به نقاش هلندی به نام جان دو بائن نسبت داده شده که آنچه از این دو برادر بعد از خشم جمعیت باقی مانده را نمایش می‌دهد: آن‌ها را لخت کردند، از یک تیرک چوبی آویزان کردند، عقیم و قطع عضو کردند. دو بائن که تلاش کرده به آنچه شاهدان گفته‌اند وفادار بماند، در نقاشی‌اش برای آن‌ها انگشت پا و دست نکشیده (بنا به گفته شاهدان انگشتان پا و دست آن‌ها را بریدند و سوغات بردند) و حتی بقایای یک گربه را هم که گفته شد شورشیان در داخل شکم کورنلیس جا دادند را ترسیم کرده است.

این نقاشی را گاهی با نقاشی «گاو سلاخی‌شده» اثر رامبراند در سال 1655 مقایسه می‌کنند و معتقدند که بیش‌تر به مستندنگاری تاریخی شبیه است.

این نقاشی نیز آنچه را نمایش می‌دهد که زبان از گفتن شدت تلخی و قساوت آن قاصر است.

یک مورخ هنر در تفسیر این نقاشی پا را فراتر گذاشته و حتی می‌گوید که این دو جسد درواقع یک «دابل‌پرتره معکوس سیاسی» است که از طرفی شغل برادران دو ویتز را گرامی می‌دارد و از طرفی سرنوشت تلخی که در انتظار آن‌هاست را نمایش می‌دهد.

منبع: راهنماتو

۱
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید