اسطورهها و افسانههای ایران باستان؛ داستانهای ملی که جهانی شدند

اسطورهها و افسانههای ایران باستان بخشی از هویت ملی ما هستند، اما برخی از آنها حتی جهانی شدهاند. امروز به این اسطورهها خواهیم پرداخت.
هزاران سال است که اسطورهها و افسانهها نقشی حیاتی در فرهنگ ایرانی ایفا کردهاند. این داستانها صرفاً برای سرگرمی ساخته نشدهاند، بلکه حامل درسهایی درباره ارزشها، مبارزات و پیروزیها بودهاند. آنها به ایرانیان کمک کردند تا به تاریخ خود افتخار کرده و ارتباط عمیقی با فرهنگشان برقرار کنند. از ماجراهای قهرمانانه رستم در شاهنامه گرفته تا مفاهیم روحانی در اسطورههای آفرینش زرتشتی، این قصهها همچنان الهامبخش ایرانیان هستند و هویت ملی آنها را شکل میدهند.
خوب در برابر بد: تأثیر زرتشت
اساطیر ایران ریشههای باستانی دارند و به دوران پیش از اسلام و باورهای زرتشتی بازمیگردند. آیین زرتشت دین اصلی ایران باستان بود و مفهوم ثنویت کیهانی را معرفی کرد که به هسته اصلی اسطورههای ایرانی تبدیل شد: نبرد ابدی بین خوبی (اهورامزدا) و بدی (اهریمن/انگره مینیو).
این ایدهها در اوستا، متن مقدس زرتشتیان، حفظ شدهاند که شامل سرودها، دعاها و حکایات اسطورهای است. اوستا به بررسی آفرینش جهان، نقش انسان در حفظ نظم هستی (اَشا) و چالشهای ناشی از هرجومرج (دروج) میپردازد.
زرتشت (پارسی باستان: Zarathustra، پارسی مدرن: زردشت) عموماً در حدود قرن یازدهم یا دهم پیش از میلاد میزیسته است. زرتشتیت یک دین و فلسفه مبتنی بر آموزههای زرتشت به عنوان پیامبر است. این اصطلاح در کاربرد عمومی، اساساً مترادف با مزداپرستی (پرستش اهورامزدا، که توسط زرتشت به عنوان مرجع عالی الهی ستایش میشود) است. در آیین زرتشت، خالق، اهورامزدا، کاملاً نیک است و هیچ شری از او سرچشمه نمیگیرد.
این اسطورهها بر مسئولیت اخلاقی تأکید دارند، جایی که افراد باید بین مسیر خیر و شر یکی را انتخاب کنند. ایزدان زرتشتی مانند میترا، خدای خورشید و عدالت، و آناهیتا، الهه آب و باروری، نیز نقشهای مهمی ایفا میکردند و نماد نیروهای هماهنگ طبیعت و تأثیر آنها بر زندگی بشر بودند.
شاهنامه: روح اساطیر ایرانی
این داستانهای کهن و حماسی، برای قرنها و پیش از مکتوب شدن، به صورت سینهبهسینه و با شور و حرارت فراوان از نسلی به نسل دیگر منتقل شدند تا اینکه فردوسی بزرگ در قرن دهم میلادی (چهارم هجری)، دست به کار شد و تمامی آنها را در قالب منظومهای سترگ به نام شاهنامه به رشته تحریر درآورد. حماسه او نه تنها یکی از مهمترین و باشکوهترین آثار ادبیات فارسی است، بلکه به عنوان هویت فرهنگی ایران تا به امروز گرامی داشته و مورد احترام قرار میگیرد. این اثر حقیقتاً قلب تپنده اسطورهشناسی ایران است و نقش حیاتی در نجات بسیاری از حکایات و افسانههای ملی از ورطه فراموشی ایفا کرده است. شاهنامه که شامل بیش از ۵۰ هزار بیت دوبیتی موزون است، داستان پیوسته و باشکوه ایران زمین را از اسطورهی آفرینش جهان و ظهور اولین انسان تا دوران فتح اسلامی روایت میکند. این کتاب گنجینهای بینظیر از داستانهای قهرمانانه و پرماجرا درباره پادشاهان خردمند، پهلوانان نامدار و موجودات سحرآمیز و افسانهای را در خود جای داده است.
آفرینش جهان
بخش حماسی شاهنامه با روایت باشکوه داستان آفرینش جهان آغاز میشود. در این بخش بنیادین، اهورامزدا، که به عنوان خدای نور، خرد و دانایی شناخته میشود، ابتدا کیهان را به وجود میآورد و نظم میبخشد. سپس، با ظهور کیومرث به عنوان نخستین پادشاه، او تمدن و ساختارهای اجتماعی را برای انسانها به ارمغان میآورد: کیومرث به مردم میآموزد که چگونه در هماهنگی و صلح با طبیعت زندگی کنند، که این خود نشاندهنده اهمیت عمیق تعادل، احترام به محیط زیست و همزیستی مسالمتآمیز در فرهنگ کهن ایرانی است. پادشاهان خردمند بعدی، مانند جمشید، نقش مهمی در پیشرفت ایفا میکنند و فناوریهای جدیدی چون فنون پیشرفته کشاورزی، معماری و صنعت فلزکاری را به مردم معرفی مینمایند. با این حال، داستانهای این پادشاهان تنها درباره موفقیت نیست، بلکه به عنوان هشدارهایی اخلاقی، به مفاهیمی چون غرور، خودبینی و سوءاستفاده از قدرت نیز میپردازد. به عنوان نمونهای بارز، سقوط تراژیک جمشید دقیقاً به دلیل تکبر بیحد و مرز و ادعای او مبنی بر خدایی رخ میدهد و پایان تلخی برای دوران حکومتش رقم میزند.
قهرمان، رستم
یکی از مشهورترین و نمادینترین شخصیتهای تمام شاهنامه، بدون شک رستم است؛ پهلوانی که در سراسر حماسه به خاطر قدرت فوقالعاده، شجاعت بینظیر و وفاداری مطلقش به ایران و پادشاهان شناخته میشود. ماجراهای رستم مجموعهای غنی و پرحادثه از نبردها و درسهای اخلاقی عمیق است که مفاهیمی چون شجاعت واقعی، فداکاری در راه میهن و اهمیت انجام کار درست را به خواننده آموزش میدهد. در حالی که او کهنالگوی کامل قهرمان است و دارای قدرت بدنی باورنکردنی و تواناییهای استثنایی در رزم است، رستم شخصیتی بدون نقص و خطا نیست؛ همین ویژگیهای انسانی و ضعفهایش است که شخصیت او را از یک ابرقهرمان صرف فراتر برده و او را برای مخاطب، بسیار قابل درک، ملموس و دوستداشتنی میسازد.
داستان غمانگیز رستم و سهراب
یکی از غمانگیزترین داستانهای اساطیر ایرانی، ماجرای رستم و سهراب است. رستم پسری به نام سهراب دارد، اما هیچکدام از آنها از رابطه خود خبر ندارند. بعدها، آنها در میدان نبرد به عنوان دشمن با یکدیگر روبرو میشوند. رستم در یک مبارزه سهراب را میکشد و تنها پس از آن متوجه میشود که پسر خود را به هلاکت رسانده است. این داستان احساسی، درد ناشی از تقدیر و اینکه چگونه جنگ میتواند خانوادهها را نابود کند، نشان میدهد. این یکی از محبوبترین و بهیادماندنیترین قصهها در فرهنگ ایرانی است.
هفتخوان رستم
یکی دیگر از حکایات بسیار مشهور و پرکشش درباره رستم، ماجرای «هفتخوان» (Haft Khan) است. در این داستان مهیج، رستم برای نجات شاه کیکاووس که اسیر شده، مجبور است با هفت چالش خطرناک و سهمگین روبرو شود. او در این مسیر ناهموار و طولانی، نه تنها با هیولاها و جادوگران قدرتمند مبارزه میکند، بلکه حتی مجبور است از بیابانهای مرگبار و سوزان عبور کند. نکته مهم اینجاست که هر یک از این «خوانها» یا مراحل سخت، نماد یک فضیلت اخلاقی مانند شجاعت، صبر، یا خرد و درایت است. بنابراین، هفتخوان چیزی فراتر از یک ماجراجویی صرف است؛ این داستان غنی، درسهای اخلاقی عمیقی به مخاطب میدهد و به زیبایی نشان میدهد که چگونه استقامت تزلزلناپذیر و ایمان راسخ به هدف میتوانند به انسان کمک کنند تا بر بزرگترین موانع زندگی غلبه کند.
اساطیر ایرانی به مثابه هویت ملی
اساطیر ایران نقشی حیاتی در شکلگیری هویت منسجم ایران به عنوان یک ملت ایفا کردهاند. به خصوص در دوران سخت سلطه بیگانگان یا در مقاطع حساس تغییرات فرهنگی عمیق، این اسطورهها به مثابه یک لنگر فرهنگی عمل کرده و ریشههای اصیل ایرانیان را به آنها یادآوری کرده و مایه غرور و افتخار تاریخی آنها شدند. شاهنامه فردوسی نمونهای کامل و عالی از این کارکرد ملی است. هنگامی که حکیم ابوالقاسم فردوسی حماسه عظیم خود را مینوشت، زبان عربی به دلیل تسلط سیاسی و فرهنگی، زبان غالب و رسمی در ایران محسوب میشد. فردوسی با اقدامی آگاهانه و میهنپرستانه، اثر خود را صرفاً به زبان فارسی سرود، و به این ترتیب، به طور مستقیم به حفظ و احیای زبان و فرهنگ غنی ایرانی کمک کرد. اثر بینظیر او به سرعت به نمادی ماندگار از غرور، مقاومت و استقلال ایرانی تبدیل شد. به همین دلیل، حتی امروز نیز، ایرانیان با عشق و احترام فراوان شاهنامه را به عنوان یک گنجینه ملی والا جشن میگیرند و گرامی میدارند.
تأثیر اساطیر ایرانی
مضامین محوری اساطیر ایران، مانند عشق بیقید و شرط، فداکاری قهرمانانه و نبرد ابدی بین خیر و شر (اهورامزدا و اهریمن)، مفاهیمی فراگیر و بیزمان هستند و از این رو، برای انسان در هر دورهای قابل درک و ارتباطاند. همین ویژگی است که توضیح میدهد چرا اسطورهشناسی فارسی همچنان با قدرت در فرهنگ مدرن ایران زنده مانده و جاری است. در واقع، داستانهای پر از احساسی مانند رستم و سهراب اغلب اوقات در قالبهای مختلف هنری از جمله کتابها، نمایشنامهها و فیلمها بازگو و بازآفرینی میشوند. در عرصه سینما، تأثیر عمیق اساطیر ایرانی به وضوح قابل مشاهده است، برای مثال در فیلم «آخرین داستان» (۲۰۱۸)، یک انیمیشن فاخر اثر اشکان رهگذر، که به زیبایی داستانهای شاهنامه، بهویژه حکایت ضحاک، پادشاه مستبد و ماردوش را بازتفسیر و به زبان سینما بیان میکند.
فراتر از مرزهای ایران، اساطیر ایرانی بر جهان نیز تأثیر گذاشتهاند. بسیاری از مضامین و ساختارهای روایی این داستانها، ذاتاً جهانی هستند و همین امر باعث جذابیت عمیق آن برای مردم از فرهنگها و پیشزمینههای مختلف شده است. از طریق ترجمههای متعدد و دقیق شاهنامه و دیگر آثار کلاسیک، اسطورهشناسی فارسی به مخاطبان در سراسر دنیا رسیده و به عنوان یک منبع غنی، الهامبخش نویسندگان، هنرمندان، موسیقیدانان و فیلمسازان بزرگ دیگر تمدنها بوده است.
منبع: دیجینوی