توسعه در گرو حذف تعلیم و تربیت حافظه‌محور

توسعه در گرو حذف تعلیم و تربیت حافظه‌محور

عادات تفکر آزاداندیش و توانمند را می‌توان با تجربه و تمرین، تثبیت یا نهادینه کرد؛ استدلال ماهرانه، کیسه‌ای هوشمند و پر از ترفند نیست که در گذر از این مسیر تصادفا به‌دست بیاید؛ بلکه چیزی است که بیش از همه با تمرین و گفت‌وگوی منظم آموخته می‌شود.

کد خبر : ۴۷۳۴۳
بازدید : ۲۱۳۹
توسعه در گرو حذف تعلیم و تربیت حافظه‌محور
فاطمه نوری‌راد، مربی حوزه کودک و رسانه | امروزه رسانه‌ها، منابع مهم و عمده تولیدکننده سود، فرصت شغلی و ... اند. آن‌ها با اطلاع‌رسانی از فرایندهای سیاسی، ما را آماده می‌کنند و ایده‌ها، ایماژ‌ها و بازنمایی‌هایی پیش‌ِرویمان می‌نهند که به‌ناچار بینش ما را از این جهان برمی‌سازند.
اکنون رسانه‌ها بدون شک مهم‌ترین ابزار ارتباط و نمود فرهنگی‌اند؛ به عبارت دیگر برای مشارکت فعال در حیات عمومی، استفاده از رسانه‌های مدرن ضروری است. رسانه اگرچه محل مناقشه است، اما درحال‌حاضر جایگاه خانواده، اماکن مذهبی و مدرسه را به‌عنوان مهم‌ترین نهاد اجتماعی‌شدن در جامعه معاصر به خود اختصاص داده است.

همچنین رشد روزافزون اطلاعات و چالش‌های مربوط به این حجم وسیع از دانش، به واسطه وجود تلویزیون، اینترنت و سایر رسانه‌ها، کودکان امروز را تحت تأثیر مسائلی قرار می‌دهد که خاص بزرگ‌سالان است.
دراین‌باره واکنش برخی والدین و مدارس آن است که باید ارزش‌های تجویزشده به کودکان آموزش داده شود و، اما اگرچه آموزش این ارزش‎‌ها اهمیت دارد، مسئله اصلی این است که آن‌ها یاد بگیرند چگونه برای خودشان قضاوت‌های اخلاقی قابل قبولی داشته باشند.

پایه‌گذاری تفکر رسانه‌ای از دوران کودکی
جهان پساصنعتی مبتنی بر نظام رسانه‌ای امروز، به تعبیر تافلر، به میلیون‌ها افراد کم‌سواد که حاضرند هماهنگ با هم کارهای تکراری را انجام دهند و کورکورانه به همه دستورات گردن نهند، نیاز ندارد. دنیای امروز نیازمند افرادی است که با تفکر و اندیشه به داوری‌های مهم و دقیق دست بزنند و بتوانند راه خویش را در محیط‌های تازه پیدا کنند.
روابط جدید را در واقعیتی که به‌سرعت در حال تغییر است به چالاکی تشخیص و تمییز دهند. اغراض مادی و ایدئولوژیک پنهان در پشت فعالیت‌های سازمان‌های رسانه‌ای را درک و محتواهای رسانه‌ای همچون تبلیغات، اخبار و برنامه‌های سرگرم‌کننده و... را نقد کنند تا از اثرات منفی رسانه‌ها در امان باشند؛ افرادی که خود توانایی تنظیم رژیم مصرفی رسانه‌شان را داشته و در برابر انواع متن‌های رسانه‌ای، سوژه‌ای فعال باشند.
افرادی نه با سطح سواد رسانه‌ای کمی همچون توانایی دسترسی به پیام‌های رسانه و...، بلکه افرادی با سواد رسانه‌ای بالا؛ سواد روبه‌رشدی که از حالت پذیرش و تدافعی ما را به‌در برد و در موقعیت برتر قرار دهد؛ سوادی که با آن، آهسته‌آهسته، زندگی و دنیایمان را در دست بگیریم؛ دنیایی که رسانه‌ها برایمان برنامه‌ریزی و تعریف کرده‌اند و رفتار، نگرش و عواطف‌مان را بر اساس آن شکل داده‌اند.

پایه‌های این تفکر عمیق و قوی را بایستی از کودکی بنا نهاد. کودکی که بیاموزد چگونه بیندیشد، برای نظرات خود دلیل بیاورد، ایده‌های دیگران را بشنود و به آن‌ها احترام بگذارد و در بزرگ‌سالی، زمانی که در عرصه اجتماع، بار مسئولیتی را تقبل می‌کند، می‎تواند انسانی عمیق، متفکر، خردمند و منطقی بوده و قضاوت‌هایی صحیح و دقیق داشته باشد.
در دنیای رسانه‌ای‌شده امروز، آموزش سواد رسانه‌ای تدبیری است برای پرورش انسان‌هایی متفکر که در برابر امواج رسانه‌های گوناگون به تجهیز خود می‌پردازند.

سواد رسانه‎ای چیست؟
سواد رسانه‎ای درواقع مجموعه مهارت‌هایی است که افراد را قادر می‌کند هم به‌عنوان خواننده و هم نویسندگان متون رسانه‌ای، فعالیت خویش را منعکس و عوامل بازیگر و پشت‌پرده اجتماعی و اقتصادی را درک کنند.
تحلیل انتقادی به‌جای آنکه اسبابی باشد برای رسیدن به موضعی پذیرفته‌شده یا مقدر، در اینجا به‌مثابه فرایند گفت‌وگو یا دیالوگ است. هدف آموزش سواد‎ رسانه‌ای غالبا توسعه توانایی‌های نقادی افراد بیان شده است.
آموزش سواد رسانه‌ای اساسا با توسعه «آگاهی انتقادی» در ارتباط است. این ادعا وجود دارد که فرایند تحلیل انتقادی آموزش رسانه، به افراد این توانایی را می‌دهد که خود را از ارزش‌ها و طرز تفکری رهایی بخشند که رسانه قصد تحمیل آن‌ها را دارد.
عادات تفکر آزاداندیش و توانمند را می‌توان با تجربه و تمرین، تثبیت یا نهادینه کرد؛ استدلال ماهرانه، کیسه‌ای هوشمند و پر از ترفند نیست که در گذر از این مسیر تصادفا به‌دست بیاید؛ بلکه چیزی است که بیش از همه با تمرین و گفت‌وگوی منظم آموخته می‌شود.

آن چیزی که این تمرین و گفت‌وگوی منظم را ایجاد و نهادینه می‌کند، حلقه کندوکاو است. حلقه کندوکاو نوعی تدریس مبتنی بر گفت‌وگو، در سطح فردی و اجتماعی است که بر پرورش تفکر انتقادی، خلاق و مسئولانه از طریق پرسشگری و بحث میان دانش‌آموزان و معلم و دانش‌آموزان با یکدیگر تأکید دارد.
حلقه کندوکاو را می‌توان به‌عنوان نمونه‌ای از اجتماع عقلانی (rational community) در نظر گرفت که از اعضای آن انتظار می‌رود در گفت‌وگویی جدی شرکت کنند. این گفت‌و‌گو از طریق «قوانین و اصول گفتمان منطقی و عقلانی خود اجتماع» و به عبارت دیگر، نظم و انضباط خودساخته اداره می‌شود و از طریق آن، دانش‌آموزان صدای مسئولانه خود را می‌یابند.
به‌طورکلی، حلقه کندوکاو مشترک به شکلی از کندوکاو گروهی اشاره دارد که دانش‌آموزان از طریق «باهم فکرکردن» درباره موضوعات و ایده‌ها یاد می‌گیرند مستقل فکر کنند. کندوکاو مشترک، گفت‌وگوهای باز عقلانی میان دانش‌آموزان است که شامل توجه محترمانه به یکدیگر، بررسی اختلاف نظرها، ایده خود را بر پایه ایده دیگری قراردادن، ارائه دلایل و شواهد و نتیجه‌گیری و روشن‌کردن پیش‌فرض‌ها بوده و به وسیله بزرگ‌سال آگاه تسهیل می‌شود.

شایان ذکر است افراد باید پس از توانایی درک مطلب یک پیام رسانه‌ای به مرحله «بسط شک‌گرایی» برسند. در این مرحله آن‌ها باید فراگیرند که ادعاهای مطرح‌شده در پیام‌ها را یکجا و یکباره نپذیرند و بین مسائل خوشایند و ناخوشایند در نمایش‌ها، شخصیت‌ها و رفتار‌ها تمایز قائل شوند.
پس از آن افراد باید انگیزه‌ای قوی برای جست‏وجوی اطلاعات درباره موضوعات مشخص داشته و نسبت به کارایی اطلاعات دریافتی و ارزیابی آن‌ها آگاهی داشته باشند. کودکان برای رسیدن به این سطح از توانایی باید مهارت‎هایی را از طریق گفت‌وگوی کندوکاومحور تمرین و درونی کنند.

حذف تعلیم و تربیت حافظه‌محور
دو دسته مهارت اصلی که در روند گفت‌وگوی کندوکاوی ارتقا می‌یابد، عبارت‌اند از: مهارت در الگوی تعامل کندوکاوی و مهارت‌های استدلالی و مفهومی.
درخصوص مهارت‌های کندوکاوی، کودکان قادر می‌شوند در روند بحث، فعالانه به گفته‌های دوستانشان گوش کنند و پاسخ‌های مرتبط دهند. مشارکت بیشتر اعضا در بحث، جلوگیری از انحصارطلبی، احترام به سایرین شامل تحدید انتقاد به ایده‌ها، نه صاحبان آن‌ها و رفتار منصفانه با مخالفان، بناکردن ایده خود بر پایه نظر سایرین و کمک به دیگری برای بیان گفته‌ها، از دیگر مهارت‎هایی است که در روند گفت‌وگوهای کندوکاومحور وجود دارد.
این مهارت‌ها پایه‌ای برای فهم ریشه اختلاف‌نظرها، درک واقعی‌بودن و تلاش برای حل‌وفصل آن است. همچنین این گفت‌وگو‌ها سبب رشد مهارت‌هایی از قبیل: استدلال‌کردن، طلب دلیل از سایرین، ارزیابی دلایل پیشنهادی، شفاف‌کردن ایده‌های مبهم، طلب شفافیت از سایرین، مثال‌زدن برای توضیح گفته‌ها و حمایت از مدعا، مثال نقض‌زدن برای رد ادعای نادرست، تمایز و تشابه قائل‌شدن، آگاهی از پیامد دیدگاه‌ها، آشکار‌کردن پیش‌فرض‌های پوشیده، فرضیه‌سازی و استنباط معتبر می‌شود.
این مهارت‌ها، همان مهارت‌های مدنظر سواد رسانه‌ای شناختی که عبارت‌اند از: تجزیه و تحلیل، ارزیابی، طبقه‌بندی، استقرا، استنتاج، ترکیب و چکیده‌کردن است، شامل می‌شود.

همچنین گفت‌وگوهای کندوکاومحور با کودکان، اهداف مدنظر سواد رسانه‌ای انتقادی را فراهم می‌کند؛ چراکه کودکان توانایی طرح پرسش‌های بنیادین درباره آنچه پیرامونشان است، می‌آموزند.
همان‌طور که جان تالیم (Tallim Jane) بیان می‌کند: «سواد رسانه‌ای به استعداد پرسش درباره آن چیزی می‌پردازد که در پشت پرده تولیدات رسانه‌ای قرار می‌گیرند؛ انگیزه‌ها، ارزش‌ها، مالکیت، سرمایه و آگاه‌بودن از آنکه چطور این عوامل بر محتوا تأثیر می‌گذارند.
در دنیای چندرسانه‌ای، جهانی‌شدن و ارتباطات، آموزش رسانه‌ای درباره پاسخ درست‌دادن نیست، بلکه درباره سؤال درست و صحیح‌پرسیدن است».

اگر این نوع آموزش‌ها به جای تعلیم و تربیت حافظه‌محور در آموزش‌وپرورش ما ملاک قرار گیرد و به نحو مطلوبی اجرا شود، به کودکان امکان می‌دهد به عوامل شتاب‎دهنده تغییرات اجتماعی تبدیل شوند چراکه اساس توسعه رهایی‌بخش بر تعلیم و تربیت گفت‎وگومحور است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید