چه کسی میتواند بهاره رهنما را محدود کند؟
«همه حوزهها ازجمله کتاب، موسیقی، سینما و رسانه سلبریتیمحور شده است و جریان اصلی این حوزهها کنار رفته و کمرنگ شده است؛ اگرچه در حوزه روزنامهنگاری این مسأله کمی متفاوت است.»
درهمان سالها در روزنامه اعتماد مجموعه مصاحبههای ادبی را نیز انجام دادم در باب موضوع عشق و مرگ با بزرگان ادبیات مثل مرحوم سپانلو، استاد احمد محمود، آقای شمس لنگرودی و ... که برایم تجربهی بسیار گرانبهایی بود. ادامهی این مسیر، اما به حضور ثابت من در صفحهی آخر روزنامه شرق منجر شد در ستونی که نام و حال و هوایش با سن من تغییر میکرد، اما خانه ش. شرق بود و شرق و شرق.
اگر فراموش نکرده باشیم این نخستینبار نیست که چنین انتقاداتی میشود. پیش از این به نیکی کریمی، هدیه تهرانی و حامد بهداد بهدلیل برگزاری نمایشگاه عکس کم حمله نشد. آنجا هم صنف عکاسان مدعی بودند و حرفشان این بود که عکاسی کاری تخصصی است و هر کس از راه رسید نباید حق داشته باشد عکاسی حرفهای کند و آن را به نمایش و فروش بگذارد. مشابه همان انتقاد تئاتریها که وقتی مهناز افشار و پژمان جمشیدی به این حیطه پا گذاشتند، فریادشان درآمد که تئاتر را نجات دهید! گفتند کجا داریم میرویم؟ که این فاجعه غیر قابل تحمل است.
حالا هم که عادت کردهاند و دیگر دردشان نمیگیرد، اما همان موقع هم حرف این بود که متر و معیار این مقاومت و مانعتراشی چیست؟ مگر نباید کارگردان و تماشاگر درباره توانایی و هنرنمایی بازیگر تصمیم بگیرند و رأی بدهند؟ مگر قرار نیست که هر کس بهتر بود و توانست کار تئاتر را بهتر انجام دهد و چرخ آن را بهتر بچرخاند به کار دعوت شود؟ پس این دعواها برای چیست؟ این صحبت تئاتریها و عکاسان که پزشک و مهندس بدون مدرک حق ندارند کار کنند، پس عکاس و تئاتری هم باید مجوز داشته باشند، ادعایی منطقی نیست. خودشان هم احتمالا میدانند. پزشک با جان مردم سر و کار دارد و مهندس هم. عکاسی و نمایش، اما هنر است؛ کار ذوقی است؛ مثل شعر گفتن و نوشتن است.
بررسی تبعات یک مصاحبهکننده حاشیهساز در گفتگو با یک جامعهشناس و یک روزنامهنگار
نیره خادمی | بهاره رهنما باز هم گل کرده است، یک مصاحبه آن هم با فردی سیاسی و بعد هم غلط املایی او در استوری اینستاگرام کافی بود تا دوباره همه نگاهها به سمت او برود.
ماجرا، اما فقط به او برنمیگردد، مدتهاست که سلبریتیها به دلیل محبوبیتشان در موضوعات مختلف سیاسی و اجتماعی مورد توجه قرار میگیرند.
یکی از موارد آن کمپین نه به خرید خودرو و طلا بود که علی کریمی به راه انداخت، اما به دلیل نداشتن پشتوانه تخصصی اقتصادی چندان از آن استقبال نشد. حالا هم بحث همین است، اینکه یک سلبریتی به حوزه تولید محتوای رسانهای وارد شده است. آیا ورود او به نفع جامعه خواهد بود یا احتمالا آسیبهایی به دنبال خواهد داشت؟ این سوالات با یک جامعهشناس و یک روزنامهنگار در میان گذاشته شد و پاسخهای جالبی به آن دادند.
اصلیترین آسیب چنین رویهای کاهش سطح اعتماد اجتماعی است
از نظر دکتر محمد بخارایی، جامعهشناس و مدیرگروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران، نمیتوان این ماجرا را مثل یک جزیره جداگانه بررسی کرد و حتما باید در بطن اجتماع باشد؛ چون تمامی الگوها و رفتارهای فردی و اجتماعی از الگوهای کلان گرفته میشود: «باید ببینیم آیا در یک جامعه الگوهای کلان در چهار عرصه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جای درست خود قرار گرفتهاند؟
در جامعهای که به نوعی تشویش، شعارزدگی، فرمالسیم و صورتگرایی حاکم باشد، حتما این رویه به سطح خرد هم سرایت خواهد کرد. در این شرایط است که میبینیم گفتگو با یک فرد سیاسی تحت همان ساختارها چهرهگرا و صورتگرا میشود. در این روزها بهاره رهنما به دلیل ازدواج و لاغرشدنش در مرکز توجه رسانههای مجازی و اینستاگرام است؛ بنابراین کسی که در اوج توجهات است با فائزه هاشمی مصاحبه میکند.
اگر این ماجرا در یک جامعه سالم اتفاق بیفتد، حرکت سبک و چیپی است، اما وقتی در جامعهای که ساختارهایش در سطح کلان مشکل دارند، اتفاق میافتد نمیشود خیلی به آن خرده گرفت، چون مطبوعات هم شعارزده هستند.
آسیب ادامه این رویه که تخصصگرایی در آن نیست در هر جامعهای در جا زدن است.» بخارایی معتقد است که درنهایت اصلیترین آسیب چنین رویهای کاهش سطح اعتماد اجتماعی است: «وقتی هدف وسیله را توجیه کند و در جامعه سعی شود به هر قیمتی از بنبستها عبور کرد، چنین رویهای باب میشود که بیشتر هم مختص نظامهای بسته است.»
اگر بهاره رهنما با یک کارگردان گفتگو میکرد، اشکالی نداشت
این جامعهشناس به طور کلیتری ماجرای ورود سلبریتیها به عرصه رسانه را به چالش میکشد؛ اما پژمان موسوی به عنوان روزنامهنگار میگوید که اساسا ورود سلبریتیها به همه حوزهها آسیبزا است: «همه حوزهها ازجمله کتاب، موسیقی، سینما و رسانه سلبریتیمحور شده است و جریان اصلی این حوزهها کنار رفته و کمرنگ شده است؛ اگرچه در حوزه روزنامهنگاری این مسأله کمی متفاوت است.»
او معتقد است که روزنامهنگاری استاندارد و اصولی دارد که هر کسی بخواهد در آن حوزه مشغول شود باید در آن آموزش ببیند: «دقیقا همینجاست که تفاوت میان شهروند خبرنگار و خبرنگار مشخص میشود؛ خبرنگاری که باری به هر جهت نیست، مسئولیت اجتماعی دارد و از تبعات کار خود آگاه است؛ بنابراین ناآگاهی در این حوزه جامعه را با مشکل مواجه میکند.
بهاره رهنما قبلا گفتگوهایی داشته و شاید از این به بعد هم کارش ادامه پیدا کند و البته در گذشته هم خیلیها به این رویه انتقاد داشتند.» پژمان موسوی هم مثل خیلیها میگوید: «نمیتوانیم شخصی را از داشتن حق ورود به حوزهای محدود کنیم و بگوییم نمیتوانی وارد آن بشوی.»، اما به دنبال آن تأکید زیادی به تخصص دارد: «در همه جای دنیا هستند کسانی که همین کار را انجام میدهند، اما حداقل در آن حوزه مصاحبه تخصص دارند. اگر بهاره رهنما با یک کارگردان گفتگو میکرد، اشکالی نداشت، اما وقتی که در حوزه سیاسی و نقش هاشمی در انقلاب صحبت میکند، جای سوال و ابهام ایجاد میشود.
گفتوگوی مطبوعاتی درددل نیست که هر کسی آن را انجام دهد. گفتگو باید ظاهر و محتوای حرفهای داشته باشد و صرف اینکه کسی چهره است نباید بدون تخصص به حوزه تخصصی دیگران وارد شود.»
او میگوید: «در ایران سلبریتیها با داشتن فالوور زیاد فکر میکنند میتوانند وارد همه عرصهها شوند، اما با واکنشهایی روبهرو میشوند. متاسفانه جامعه ایران اسیر داستان سلبریتیها شده است، اما در کنار آن نقدی هم به روزنامهنگاری خودمان وارد است، اینکه اگر به دانش روز مسلط نباشیم حتما عدهای دیگر که به تکنولوژیها تسلط دارند، آن را به دست میگیرند.»
در دو روز گذشته بهاره رهنما و حتی روزنامه شرق خیلی مورد انتقاد قرار گرفتند، اما عدهای هم در شبکههای مجازی به فائزه هاشمی خرده گرفتند که او نباید به عنوان یک فرد سیاسی به درخواست یک سلبریتی برای مصاحبه پاسخ مثبت میداد و شاید بهتر بود که در این جریان روزنامهنگار سیاسی و اجتماعی در بطن مصاحبه قرار میگرفتند.
منابع: شهروند، شرق