اینها نقابهای جادویی هستند یا زبالههای باستانی؟!
برای بیش از شش دهه، این باور وجود داشت که دو شئ چوبی کشفشده در اوپولهی لهستان، ماسکهای اسلاویِ پاگانی هستند که در مراسم جادویی در بیشه-گورستانها استفاده میشدند. با این حال، تحقیقات تازهی یک پروفسور لهستانی این تفسیر را به چالش کشیده است. او ادعا میکند این اشیاء صرفاً زبالههای دورریختهشده هستند.
فرادید | در دههی ۱۹۶۰، باستانشناسان لهستانی در شهر اوپوله یک دژ قرون وسطایی کشف کردند. آنها در آنجا دو شئ چوبی را هم یافتند که تصور میشد «ماسکهای آیینی» هستند که اسلاوها در مراسم پاگانی (بتپرستانه) و مخفیشان از آنها استفاده میکردند. اما پروفسور کامیل کاجکوفسکی از بخش هنر و تاریخ موزهی کاشوبیان غربی در بتوفِ لهستان دیدگاه تازهای را مطرح کرده است. او در سال ۲۰۲۱ یافتههایش را در مجلهی «باستانشناسی لهستان» منتشر کرد. این دانشمند نه تنها اهمیت نمادین این بقول معروف «ماسکها» را کماهمیت جلوه داده بلکه تا آنجا پیش رفته که آنها را در ردهی آشغال طبقهبندی کرده است.
به گزارش فرادید؛ نخستین ماسک تختهای از جنس چوب کاج به طول تقریبی ۳۴ سانتیمتر بود که ۲۰ سانتیمتر پهنا و ضخامت متغیری بین ۳.۷ تا ۵.۳ سانتیمتر داشت. این ماسک در یک لایه زباله پیدا شد در حالی که بین دو ساختار قرن یازدهمی قرار داشت. با کشف این دستسازه، هلنا چکاک-هولوبویچوایِ باستانشناس متوجه حفرههایی در تخته شد که شبیه چشم و دهان بودند و یک خط مرکزی که گویی نشاندهندهی بینی بود. اما آیا میتوان گفت حدسیات او نمونهای از پاریدولیا یا دیدن چهرههایی است که وجود ندارند؟
ماسک دیگر که از چوب غان ساخته شده بود، ۲۲.۸۶ سانتیمتر طول داشت و پهنترین قسمت آن ۱۷.۷۸ سانتیمتر بود. این دستسازه در یک ساختمان قرن دوازدهمی کشف شد، درون آن با سمباده نرم شده بود و سه حفره داشت که چکاک-هولوبویچوا آن را نیز یک ماسک پاگان توصیف کرد.
بازیهای باستانی ممنوعه
هلنا چکاک-هولوبویچوا باور داشت از این ماسکها در مراسم مخصوص زمستانی استفاده میشده، چون یکی از ماسکها نزدیک دو تندیسهی بز چوبی پیدا شد و تشخیص هلنا بر اساس گزارشات قومشناسی از مراسم و سرودهای زمستانی لهستانی بود که تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دوام داشتند.
فرضیهی مرسوم این است که در دوران باستان، در مراسم و تشریفات برای سهولت ارتباط با خدایان، ارواح و حیوانات از ماسکها استفاده میشد. پروفسور کامیل کاجکوفسکی اشاره میکند که تنها یک گزارش تاریخی از زمانی وجود دارد که این ماسکهای فرضی ساخته شدند که آن هم توسط وقایعنویس چکوسلواکی کوسماس (Kosmas) در ۱۰۹۲ پس از میلاد نوشته شده است. کوسماس سنت تدفین پاگانی را توصیف میکند که در گورستانهای روستایی و مزارع باز اجرا میشد؛ جایی که با پوشیدن ماسک و فراخواندن مردگان سرگرم بازیها و آیینهای بتپرستانه میشدند.
جادو یا زباله؟
به نقل از کاجکوفسکی، در جریان حفاری دیگری در وروتسواف در سال ۱۹۸۵، دو شئ چوبی درون گودالی میان دو ساختمان پیدا شدند. این دو نیز به واسطهی شباهت با به اصطلاح ماسکهای اوپوله و مجاورتشان به تندیسههای جانورسان، ماسک انگاشته شدند. با وجود این، کاجکوفسکی این استدلال را مطرح میکند که مکان این اشیاء در یک لایه زباله بوده و ضمنا هیچ وسیلهای برای اتصال ماسک به صورت نیز در اطراف این اشیاء پیدا نشده است؛ این مسئله موجب شکبرانگیز شدنِ ماهیت آنها به عنوان ماسک میشود.
(کاجوفسکی معتقد است که آنچه ما فکر میکنیم «ماسک» است میتواند بخشی از اشیاء روزمره دیگری مثل بیل یا اسب اسباببازی بوده باشد!)
کاجکوفسکی اشاره میکند اگر این دو شئ واقعاً ماسک بودند حتماً مایهی زحمت و دردسر میشدند چون جلوی تنفس و دید فرد را میگرفتند. علاوه بر این، این محقق به این نتیجه رسیده است که «خط بینی» فرضی در واقع ممکن است تونلهایی باشد که سوسکهای پوستهنشین ایجاد کردهاند. کاجکوفسکی میافزاید این اشیاء ممکن است صرفاً اسباببازی یا تندیسههای ناتمامی باشند که کودک یا هنرمندی آنها را دور انداخته است.
کاجکوفسکی نتیجه میگیرد این دو شئ لهستانی شناختهشده، اگر ماسک تشریفاتی نباشند، اقلام سادهای هستند که در زندگی روزمره کاربرد داشتند، مثلاً قطعاتی از اثاثیه، اسباببازی، اسبجنبان (اسباببازی) یا ابزار کاری مانند چهارپایه. به گفتهی این محقق، صرفاً ناشناخته بودن هدف اصلی این اشیاء دلیل نمیشود آنها را اقلام آیینی و مذهبی بنامیم، کاری که متاسفانه در باستانشناسی به یک اشتباه رایج تبدیل شده است؛ به بیان ساده، به هر چیزی که هدفش نامشخص است برچسب «آیینی» میزنند.
مترجم: زهرا ذوالقدر