سفر به ایران قدیم؛ یادداشت‌های علم، شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۴۹ تا جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۴۹: به سفیر انگلیس گفتم موضوع جزایر حل نشود، به زور متوسل خواهیم شد

سفر به ایران قدیم؛ یادداشت‌های علم، شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۴۹ تا جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۴۹: به سفیر انگلیس گفتم موضوع جزایر حل نشود، به زور متوسل خواهیم شد

ساعت ۸ به شاهنشاه تلفنی عرض کردم که سفرا دیشب از من وقت خواسته بودند ولی چنان که اعلیحضرت همایونی میدانند من خانه نبودم و به هر صورت ساعت ۸ سفیر انگلیس پیش من آمده است و مطلب او هم این است. در جواب شاهنشاه فرمودند: «به سفیر بگو من وقت پذیرفتن او را ندارم اگر مطلبی دارد به تو بگوید و ضمناً بگو به هیچ وجه نمیتوانم وقت بیشتری برای مذاکرات بدهم چنان که گفته بودم دیروز که مذاکرات قطع شد.

کد خبر : ۲۳۴۸۰۲
بازدید : ۱۱۶۵

اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.

در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.

شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۴۹ تا جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۴۹: چنان که در سطور بعد نوشته ام به هیچ وجه امکان یادداشت نوشتن نبود مذاکرات جور واجور و زیاد و مبهم و غیر مبهم، منطقی و غیر منطقی به حدی بود که فرصت نفس کشیدن هم به ما نداد. بنابراین من جریان این چند روزه را از روی دفترچه یادداشت کارهای روزانه ام.... حالا در [آروزا] Arosa سویس تا جایی که یادداشتهای من و حافظه ام اجازه بدهد خواهم نوشت. 

 روز شنبه را در حضور شاهنشاه بودم و مطابق معمول شرفیاب شدم موضوع تقاضا [ی]... لیبی مطرح بود که گفته اند ما در همان حینی که در ایران مذاکره میشود حاضر نیستیم با کسی صحبت کنیم باید مذاکرات کشورهای حوزه خلیج فارس تمام بشود. نمی دانند با چه مرد فهمیده و مقتدری طرف هستند آن که ناصر بود به زانو [در] آمد.

موضوع ازدواج والاحضرت شاهدخت شهناز با خسرو جهانبانی را عرض کردم فرمودند: اجازه دادم چاره نیست میگویند شهناز آبستن هم هست. من از قیافه شاه خیلی متأثر شدم ولی به روی خودم نیاوردم و تصمیم گرفتم دیگر هر چه زودتر کارها را رو به راه کنم فقط پرسیدم عقد در کجا باشد؟ فرمودند: در سفارت ما در پاریس دیگر ادامه ندادم که بیشتر باعث تأثر شاه بشوم بلافاصله دنبال کار رفتم و کار هم در ۱۱ فوریه انجام گرفت.   

بعد از ظهر شنبه سفیر انگلیس از من وقت خواست دیدنم آمد. راجع به انتخابات کویت که طرفداران ژرژ حبش لیدر افراطی فلسطینی به مجلس راه یافته اند نگران بودیم از سفیر خواسته بودیم تحقیقاتی بکند خلاصه نظر وزارت خارجه را آورده بود..... در خصوص نفت هم مذاکراتی کردم. 

یکشنبه سلام خصوصی عید قربان بود. سفرای اسلامی شرفیاب بودند مذاکرات در خصوص نفت و مسائل دیگر شد - چون سفرا بعد از سلام مینشینند و شاهنشاه چای به آنها مرحمت میکنند سفیر متحده عرب [هم] بود. به نظر من شاهنشاه اندکی بیش از حد لازم به او توجه داشتند خوب نبود. من با آن که تعطیل بود تمام بعد از ظهر را گرفتار مذاکره اتمام معامله شبکه مخابرات بودم. شش ساعت کار کردم بدون یک ثانیه تعطیل این کار وزیر پست و تلگراف است ولی چون شاهنشاه علاقه مند بودند تمام شود و دولت هم باطناً مخالف است به من امر داده اند مطلب را تمام کنم و جانم به لب من رسیده است. بالاخره هم کار را تمام کردم فاز اول را پارسال تمام کردم فاز دوم را امسال قیمت هر فاز تقریباً ۱۲۵ ملیون دلار میشود.   

شام باز هم در حضور شاه بودم.... تمام صحبتهای شاهنشاه با من بر سر مسأله نفت بود که از هر جهت مطالعه میکردیم... مذاکرات نفت هم جریان دارد.   

دوشنبه کارهای جاری را عرض کردم اوقات شاهنشاه از عدم پیشرفت مذاکرات نفت خیلی تلخ است وزرای اوپک قرار است به تهران بیایند بعد از ظهر من گرفتار مذاکرات شبکه مخابرات بودم - باز هم پنج ساعت دیگر شام پیش علیا حضرت ملکه پهلوی رفتیم.

سه شنبه وزرای اوپک یکی یکی وارد تهران میشدند که اگر مذاکرات قطع شود بتوانند تصمیم نهائی بگیرند صبح من مطابق معمول شرفیاب [شدم]. کاغذی از ملکهٔ انگلیس رسیده [بود] که به جای ولیعهد انگلیس که قرار بود برای برگزاری جشنهای شاهنشاهی به تهران بیاید شوهر ملکه خواهد آمد غیررسمی هم گفته اند اگر بخواهید پرنسس آن. خواهد آمد. هم من خیلی عصبانی شدم به شاهنشاه عرض کردم، ولی شاهنشاه قبول فرمودند. فرمودند هم شوهر ملکه و هم پرنسس آن دعوت بشوند. سفیر مراکش پیش من آمده و میگفت] علت وساطت ما در تمدید آتش بس یک ماهه بین اعراب و اسرائیل این بود که انور سادات نماینده مخصوص به نام الخولی پیش پادشاه فرستاده بود که آبرویمان میرود وساطت کنید که یک ماه فرصت به دست بیاید، ببینیم چه خاکی میتوانیم به سر بریزیم جریان را به شاهنشاه عرض کردم.

مذاکرات نفت قطع شد..... شام در حضور شاهنشاه بودم... ساعت ۲ صبح به منزل آمدم.... سفرای انگلیس و آمریکا تلفن کرده بودند] که به من کار فوری دارند... به هر صورت فوری در همان ساعت ۲ صبح با سفراء تماس گرفتم] هر دو [گفتند]: فوری میخواهند مرا ببینند. ولی سفیر آمریکا [ گفت] که سفیر انگلیس به جای من هم صحبت خواهد کرد قرار [د] فردا صبح ساعت ۸ سفیر انگلیس پیش من بیاید. صبح چهارشنبه سفیر انگلیس پیش من آمد] سه مطلب فوری [داشت] یکی این که پیامی از هیئت رئیس الوزرای انگلیس داشت که باید فوری تقدیم کند، وقت شرفیابی میخواست].

دیگر این که به هر صورت وقت کم بوده است که مذاکرات کمپانیها به هم خورده است و لااقل ۴۸ ساعت دیگر وقت می.خواهند سوم این که استنباطی که سابقاً از فرمایشات شاهنشاه در مصاحبه مطبوعاتی کاخ نیاوران داشتهاند، در حدود ۳۰ سنت اضافه قیمت بود بدون اشل متغیّر] escalation ،سالیانه و حالا صحبت ۴۶ سنت است. با اشل متغیّر سفیر استدعا [داشت] قبل از ناهار - وزرای اوپک با شاهنشاه ناهار میخوردند ـ یعنی قبل از دیدار وزرا از شاهنشاه، شرفیاب شود.

ساعت ۸ به شاهنشاه تلفنی عرض کردم که سفرا دیشب از من وقت خواسته بودند ولی چنان که اعلیحضرت همایونی میدانند من خانه نبودم و به هر صورت ساعت ۸ سفیر انگلیس پیش من آمده است و مطلب او هم این است. در جواب شاهنشاه فرمودند: «به سفیر بگو من وقت پذیرفتن او را ندارم اگر مطلبی دارد به تو بگوید و ضمناً بگو به هیچ وجه نمیتوانم وقت بیشتری برای مذاکرات بدهم چنان که گفته بودم دیروز که مذاکرات قطع شد.

 دیگر سرنوشت کار در دست کنفرانس وزرای اوپک است. من هم مطالب خودم را امروز بعد از ظهر در مجلس سنا با حضور وکلا و سناتورها و نمایندگان اوپک خواهم گفت و نظر من بازگوکننده نظر وزرای مزبور خواهد بود. به سفیر بگو مرحمت شما زیاد قدری دیر جنبیدید. من مطلب را به سفیر گفتم و او با ناراحتی عجیبی با من خداحافظی کرد و رفت. البته پیام هیث را به من [داد] یعنی آن قسمتهایی که به خیال خودش حسّاس [بود] و من آنها را خارج نویس [کردم] که به شاهنشاه عرض کنم.

ساعت ۱۰ شرفیاب شدم و جریان را عرض کردم شاهنشاه به خودشان زحمت خواندن پیام هیث را هم ندادند به من فرمودند: خوب خلاصه آن چیست؟ عرض کردم فقط دو کلمه است یکی وقت خواستن بیشتر و دوم آن که اگر این وقت داده شود، قبل از خاتمه مذاکرات در دور دوم اقداماتی مثل [وضع قانون یا تصمیم به قطع کردن جریان نفت اتخاذ نشود شاهنشاه خنده پرمعنایی کرده و فرمودند: خیلی دیر است. دیگر از دست من کاری ساخته نیست وارد کارزار شده ایم. فرمودند: به هر صورت همین الان که مرخص شدی سفیر آمریکا و انگلیس هر دو را احضار کن و این مطالب را به آنها بگو: اول این که من دیگر نمی توانستم سفیر انگلیس را بپذیرم، به علت آن که کنفرانس اوپک بر حسب قرار چند روز قبل باید امشب تشکیل میشد و تشکیل هم  خواهد شد. ولی یک نکته مسلم است که به هر صورت چون ما احتیاج به دماگوژی و  عوام فریبی نداریم، سعی خواهیم کرد تصمیمات کنفرانس عاقلانه باشد. 

ثانیاً به هر صورت تا روزی که همه کشورها در تاریخ تعیین شده باید قانون وضع بکنند  وقت باقی است. اگر تمام کمپانیها بجنبند ممکن است احیاناً پیشنهاد آنها طرف توجه  واقع شود. بعد هم مگر کمپانیها این منافع را از کجا آورده اند؟ ما که چیز مهمی  نخواسته ایم میگوییم از همین اضافه قیمتی که اخیراً قائل شده اید، حق ما را بدهید.  بعد هم شما چرا اصرار دارید که کشورهای معتدل را به لجن بکشید - منظور عربستان  سعودی، کویت و حوزه خلیج فارس و خود ایران - تا کار به دست افراطی ها بیفتد؟ همه  خبط های گذشته را هم تکرار میکنید تا جایی که به قول خود شما این تکیه گاه آزادی  غرب - یعنی ایران - هم دستمالی بشود.... به این معنی که تا آن جا که زورتان می رسد به  دوستان خودتان تحمیل میکنید تا هم آبروی آنها را بریزید و هم کار خودتان را خراب  بکنید. من به اندازه کافی تجربه آموخته ام سی سال است سلطنت میکنم و خبطها و  کثافت کاریهای شما را در عراق و مصر و عدن و سوریه و لبنان و خود ایران دیده ام دیگر  محال است جز آن چه را خودم مصلحت میدانم بکنم بعد به من فرمودند: این مطالب را  سخت به آنها بگو و اضافه کن که آن چه من امروز در سنا بگویم بعدها قابل تغییر نخواهد  بود.

 فرمودند: کویت و عربستان که چشم بسته دنبال ما می آیند عراق هم که هیچ چیز را  قبول ندارد باز هم از ما دنباله روی میکند. ضمناً باید این جا بنویسم که سفیر انگلیس  ساعت هشت صبح ضمن صحبتهای خود به من گفته بود شما که خیال میکنید عراق  را اداره میکنید مثل این است که سوار پلنگ باشید؛ در حقیقت پلنگ شما را سوار  است. 

باری شاهنشاه فرمودند به کجا میتوان گفت که ظرف ده سال گذشته تمام قیمت  فرآورده های صنعتی غرب بالا رفته و این آقایان قیمت اعلام شده نفت را به طور  مصنوعی نه تنها پایین نگاه داشته اند بلکه از ده سال قبل هم پایین تر برده اند؟ آخر چرا؟  بعد به من فرمودند اینها اگر فکر میکنند میتوانند مثلاً در ایران.... یکی دو ملیون دلار  خرج بکنند کود تا بکنند دیگر این حرفها گذشته است. به علاوه مگر امرای ارتش من به یکدیگر اعتماد دارند یا اگر اعتماد ،بکنند همدیگر را قبول دارند؟ من این جا دو مطلب را عرض کردم. نمیدانم درست گفتم یا باعث ناراحتی شاهنشاه شدم.

یکی این که این قدر هم که می فرمایید مطمئن نمیتوان ،بود به خصوص اگر خارجیها بخواهند این کار را بکنند، فکر این که بعدها چه خواهد شد نمیکنند [اوّل] کلک ما را میکنند، بعدها سر فرصت یک عذری می تراشند. ثانیاً بعدها خدای نکرده بعد از شما نمیدانم تکلیف ولیعهد چه میشود اگر روی روحیه و فداکاری ارتش حساب کنیم که چون فداکار هستند، قدرت خارجی نمیتواند کاری بکند این خوب خواهد بود. شاهنشاه فرمودند: البته در درجه اول این است من گمان نمیکنم فعلاً افسر خائنی در ارتش باشد. بعد هم یکدیگر را قبول ندارند و به هر صورت حالا دیگر ما وارد گود هستیم، دیگر این حرفها زیادی است. حالا فوری برو سفرا را احضار کن و مطالب را بگو که تا قبل از ناهار برگردی - ناهار ساعت یک بود.

من فوری رفتم و سفرای انگلیس و آمریکا را به دفترم احضار کردم. هر دو با عجله آمدند. اوامر شاهنشاه را به تفصیل به آنها گفتم رنگ از صورت آنها پرید، به خصوص که :گفتم هرچه شاهنشاه بعد از ظهر بفرمایند لایتغیر خواهد بود باز هم هر دو ا التماس کردند که لااقل ۴۸ ساعت وقت بدهید. گفتم صبح هم ابلاغ کردم که دیگر دیر شده است. خیلی اصرار کردند بدانند شاهنشاه بعد از ظهر چه میفرمایند من لب از لب نگشودم، با آن که مقداری مطالب را صبح شاهنشاه به من فرموده بودند. مطلب دیگری که سفراء خواستند من به عرض برسانم این بود که نگرانی عمیق کمپانی ها بر سر مسأله نرخ نیست، بیشتر بر سر این است که هر سال یک کشور نرخ را تغییر میدهد] leap frogging بقیه دنباله روی میکنند. حالا میخواهند این کار قطع شود.

گفتم برای خلیج فارس که قرار بود همین کار بشود و برای پنج سال کار را تمام کرده باشیم خودتان نفهمیدید و مذاکرات را قطع کردید در دنباله مطلب فقط به آنها گفتم که خاورمیانه را ندانم کاری های شما دو قدرت بر باد داده است. حالا میخواهید ما را هم خراب کنید؟ ولی یک اطمینان داشته باشید که بالاخره شاهنشاه مرد ،پرنفوذ پرقدرت و عاقل و دوراندیش است، تا آن جا که امکان داشته باش دوران پارگی کار نمی شوند. باری هر دو با سبیل آویزان رفتند چون از ملاقات من هیچ دستگیرشان نشده بود. نه دانستند شاهنشاه بعد از ظهر در مجلس چه خواهند ،فرمود و نه توانستند وقت بیشتری برای مذاکرات به دست بیاورند تنها اطمینانی که من توانستم به آنها بدهم همان متانت شاهنشاه بود که دیگر احتیاج به یادآوری نداشت و ندارد به آنها گفتم: شاهنشاه از نوع ناصر ] Nasser-type یا مصدق نیستند که احتیاج به دماگوژی داشته باشند. یک حرف این هم حق و حساب داریم و باید به کرسی بنشانیم شما هم باید قبول کنید. باری به عجله به کاخ نیاوران برگشتم.

پنج دقیقه قبل از آمدن مهمان ها - وزرای اوپک بود. مطلب را به اختصار عرض کردم شاهنشاه خیلی خندیدند. در ناهار امروز نخست وزیر و دکتر اقبال - رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت نفت که اصلاً در مذاکرات نیست و به اصرار ،من شاهنشاه اجازه فرمودند دعوت شود و وزیر دارایی خود ما، جمشید آموزگار که واقعاً با مهارت کار را اداره میکند .بودند.

من اصرار کرده بودم که وزیر خارجه هم : باشد که شاهنشاه تصوّر نفرمایند بر علیه او نظری ممکن است داشته باشم خودشان فرمودند لازم نیست چون موضوع ،نفت موضوع سیاسی نیست، موضوع تجاری است قبل از ناهار مشروبی صرف شد و شاهنشاه با مهارت عجیبی وان واقعاً در در پرده به وزرای اوپک حالی کردند که چه خواهند فرمود و از آنها تصدیق و قبولی گرفتند که هر چه بفرمایند تصدیق خواهند کرد. ناهار ساعت ۳ تمام شد و من در تمام این مدت غرق در حیرت از کاردانی و نکته سنجی شاه بودم که فی المثل با وزیر [نفت] عراق چه جور حرف میزنند یا با وزیر عربستان چه گونه محاوره میفرمایند و بالاخره به قول معروف چه طور از همه «بله» گرفتند.

بعد از ناهار یک ساعت نشستیم و فرمایشات شاهنشاه که امروز قرائت خواهند فرمود در حضور خودشان خواندیم - نخست وزیر وزیر دارایی دکتر اقبال و من کمتر اتفاق می افتد که شاهنشاه موافقت فرمایند فرمایشاتشان نوشته ،باشد ولی خوشبختانه این دفعه موافقت فرموده بودند و خیلی خوشحال از این قضیه بودم این جا یک مطلبی پیش آمد و من واقعاً از نخست وزیر ممنون شدم... که اصرار کرد شاهنشاه اعداد و ارقام نفرمایید. من هم سر ناهار که دست چپ شاه نشسته بودم این مطلب را چند دفعه عرض کرده بودم قبول نمیفرمودند به وزیر دارایی هم قرقر کردم که چرا ارقام و اعداد نوشته اید؟

گفت: «فرمودند بگذار چه کار کنم؟ باری دیگر با اصرار نخست وزیر و همراهی همه ما ارقام مورد تقاضا را حذف کردیم و تقریباً کار از یک صورت بن بست درآمد. باری جلسه در پیشگاه همایونی تا ساعت ۴/۳۰ بعد از ظهر طول کشید. من بلافاصله به مجلس سنا رفتم با بیخوابی [شب پیش] مثل مرده بودم. جلسه مشترک سنا و مجلس بود. شاهنشاه ساعت ۶ تشریف آوردند و قرار بود که ساعت شش فرمایشات خودشان را بفرمایند. متأسفانه چون تا ۴/۳۰ در نیاوران نطق تمام نشده بود، بیچاره وزیر دارایی نتوانست آن را در ساعت ۶ برساند. نطق ۶/۳۰ رسید و مردم که بی تابانه و مشتاقانه منتظر فرمایشات شاه در تلویزیون و رادیو ،بودند گویا فوق العاده نگران و ناراحت شده بودند و تعبیرهای عجیبی رفته بود منجمله مادرم به مجلس سنا تلفن کردند که چه شده است؟ گفتم چیزی نیست نطق دیر رسید - چون همیشه معمول است که شاه وقتی فرمایشاتی با برنامه بکنند سر ثانیه شروع میشود... فرمایشات شاهنشاه] باز هم یک شاهکار است. واقعاً خداوند شاه را برای این کشور نگه داشته است.

ما چندین نتیجه گرفتیم اول این که لیدر بودن ما در حوزه خلیج فارس روشن شد حتى عراق هم خود را ناچار میبیند که دنبال ما بیاید دیگر این که وقت مناسبی لااقل برای ۷ روز پیدا شد که کمپانیها بتوانند مذاکرات را ادامه بدهند دیگر این که بن بست نشد. یعنی شاهنشاه مطلب را طوری نفرمودند که بعد گذشت از آن از جهت حفظ آبرو برای هیچ کس امکان نداشته باشد بعد از جلسه اوپک هم تمام وزرای اوپک حوزه

خلیج فارس به وزیر دارایی نمایندگی دادند (power of attorney) که مذاکره کند. جلسه هم خیلی عجیب بود در ایران یک امر بی سابقه ایست که شاه بنشیند و وزیر به عنوان رئیس جلسه به شاه خطاب کند قبلاً تشریفات ما نظر داده بود که شاهنشاه بفرمایند فرمایشات بکنند و تشریف ببرند شاهنشاه فرمودند تشریفات که خورده است باید جلسه اوپک تشکیل شود به اضافهٔ مجلسین به عنوان ناظر و عین جلسه معمولی باشد. من هم مینشینم نخست ،وزیر وزیر دربار بعضی از وزرا هم باشند. البته رؤسای مجلسین هم باشند و این یک امر بی سابقه است. بعد هم شاه برگردد خطاب به وزیر دارایی بگوید آقای رئیس آقایان و بعد هم نمیدانم !چه خواست خداوندی بود که این جلسه باید ۱۴ بهمن ،باشد یعنی یک روز قبل از ۱۵ بهمن که چند سال قبل به ذات مبارک در روز دانشگاه سوءقصد شد روز ۱۵ بهمن روزی که اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر سنگ بنای دانشگاه تهران را گذاشته بودند و معمولاً شاهنشاه آن روز را به دانشگاه تشریف می بردند.

صبح روز بعد سفرای انگلیس و آمریکا هر دو تلفن کردند و از نطق و فرمایشات شاهنشاه که تا چه حد دولتمردانه] statesmanship ،بود تمجیدها و تعریف ها کردند. یکی دیگر از خارجیها به من میگفت با چه دقتی شاهنشاه این مسأله را بیان فرمودند که تمام پول ـ تفاوت ۱۳ دلار و یک دلار و خرده که به ما می رسد به جیب شرکت ها هم نمی رود. دیگر این که قراردادها [معتبر ] valid است وگرنه سرمایه گذاری در ایران دچار تزلزل می شد. دیگر این که نرخ مورد عمل ونزوئلا ملاک ما نمیتواند باشد. دیگر این که ما با متانت و عاقلانه رفتار خواهیم کرد و مهم این است که عراق هم به آن صحه میگذارد.

دیگر این که کشورهای بزرگ مداخله در این امر نمیکنند. من در شرفیابی پنجشنبه این گفته ها را عرض کردم فرمودند: ما بالاخره عمر خودمان را کرده ایم و هیچ چیز برای خودمان نمیخواهیم ولی چون حرف حق میزنیم، کسی نمی تواند آن را انکار کند داخلی که جای خود دارد خارجی هم ناچار است حرف ما را بشنود فرمودند: سفرا را بخواه و مطالب را برای آنها بگو من باز هم سفیر آمریکا و انگلیس را احضار کردم به آنها گفتم: دیدید به شما گفتم به دوراندیشی شاهنشاه اعتماد داشته باشید هر دو واقعاً تصدیق کردند. به آنها گفتم: اگر شاهنشاه فی المثل واسطه میشدند و ۴۸ ساعت هم وقت میگرفتند، در آن ۴۸ ساعت کاری انجام نمیشد و بین اعضای اوپک هم سوءظن پیدا میشد. به این صورت همگی برای یک هفته هم به مهلت صحه گذاشتند بدون آن که سوءظنی پیدا شود.

گفتم: پس بهتر این است که واقعاً شما در معقولات مداخله نکنید. بعد هم به شوخی به سفیر انگلیس گفتم دیدید که شاهنشاه علاوه بر پلنگ ،سواری خرسواری هم میدانند ـ یعنی تو خری که قبلاً نفهمیدی بعد گفتم حالا دیگر شما باید فشار بیاورید که کمپانی ها جلو بیایند. آنها باز تکرار کردند که موضوع دنباله روی یکی از دیگری] leap frogging خیلی اهمیت دارد، بعد هم باید عراق و عربستان در مورد نفت لوله خودشان در مدیترانه قیمتی تعیین کنند .گفتم چه قدر واقعاً این فکر احمقانه است کدام حکومتی در عراق و عربستان ممکن است چنین جرأتی بکند ولو این که دلش خواسته باشد؟ سفیر آمریکا تصدیق کرد ولی سفیر انگلیس خاموش ماند

دیگر نمیدانم در این چند روزه چه گذشته است. فقط من بعد از شوخی با سفیر انگلیس برای این که زیاد نرنجد او را برای سواری روز جمعه دعوت کردم. دو سه ساعتی سوار شدیم گفت لوس نماینده انگلیس در خلیج فارس هفته آینده می آید و اجازه شرفیابی میخواهد قرار بود در سنت موریتز شرفیاب شود .گفتم مانع ندارد. باز راجع به جزایر صحبت کردیم که این هم دردسر خواهد شد باید حل شود وگرنه ما به زور متوسل خواهیم شد موضوع عجیب بعضی تعبیرات مردم است که هنوز به خیال قدرت امپراتوری سابق انگلیس هستند برای خنده مینویسم که هنوز بعضی خیال میکنند چون انگلیسیها از خلیج فارس میروند تمام این بازیها را درست کردند و با ما قرار و مدار گذاشته اند که منابع خلیج فارس را برای آنها حفظ کنیم یعنی یک آدم پرقدرت پیدا کرده اند و این امکانات را با این حقه بازیها که مورد قبول مردم هم واقع شود در اختیار او میگذارند خیلی خیلی عجیب است چه قدر ایرانی البته کلاس مجذوب و مقهور سابق خیالباف است.

راستی مطلب دیگری خاطرم رفت بنویسم که سفیر شوروی پیش من آمد که وقت شرفیابی بخواهد و مطالب ساده [ای] صحبت بکند - چون سفرای روسها چیزی نمیگویند مگر آن که دستور داشته باشند - چه قدر از فرمایشات شاهنشاه و این موفقیت تعریف کرد. به شاهنشاه عرض کردم.

منبع: انتخاب

۲
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید