ببینید؛ سفر در زمان؛ روزی که استالین به پیشهوری گفت اشتباه کردی

بیستم تیر سالروز مرگ مشکوک مردی است که نامش با جداییطلبی گره خورده است؛ سید جعفر پیشهوری، سیاستمداری که برای جدایی آذربایجان از ایران کم تلاش نکرد اما ناکام ماند و بعدش به آذربایجان گریخت و در آنجا به طرز مشکوکی جان باخت.
بیستم تیر سالروز مرگ مشکوک مردی است که نامش با جداییطلبی گره خورده است؛ سید جعفر پیشهوری، سیاستمداری که برای جدایی آذربایجان از ایران کم تلاش نکرد اما ناکام ماند و بعدش به آذربایجان گریخت و در آنجا به طرز مشکوکی جان باخت.
بیستم تیر سالروز مرگ مشکوک مردی است که نامش با جداییطلبی گره خورده است؛ سید جعفر پیشهوری، سیاستمداری که برای جدایی آذربایجان از ایران کم تلاش نکرد اما ناکام ماند و بعدش به آذربایجان گریخت و در آنجا به طرز مشکوکی جان باخت.
پیشهوری متولد سال 1272 است. زادگاهش روستایی در خلخال است اما در ده-دوازده سالگی وقتی که خانوادهاش همه داراییشان را از دست میدهند، به قفقاز میروند. چرا قفقاز؟ چون در آن زمان باکو که مرکزی نوظهور در حوزه صنعت محسوب میشد، نیروهای کار میپذیرفت و خانواده پیشهوری هم برای کسب شغل راهی آنجا شدند. سید جعفر در همانجا بزرگ شد و به دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق رفت و همزمان در مدارس اتحاد ایرانیان و بلدیه به معلمی مشغول شد.
گرایشهای کمونسیتی در پیشهوری بعد از انقلاب روسیه پدیدار شد. او در نشریه «آچیق سوز» یا همان حرف بیپرده که ارگان حزب مساوات بود مقالهنویسی میکرد و بعدتر با روزنامه «آذربایجان، جزء لاینفک ایران»، ارگان حزب دموکرات ایران شعبه باکو همکاری کرد.
تورج اتابکی، استاد تاریخ، درباره این مقطع از زندگی پیشهوری میگوید: «پیشهوری نخستین نوشتههایش را در روزنامهای به نام آچیخسوز چاپ میکند. آچیخسوز که به زبان ترکی آذربایجانی منتشر میشده، روزنامه مساواتیهای باکو بود».
بعد از بسته شدن این روزنامه، پیشهوری به گروهی از ایرانیان چپگرای ساکن باکو پیوست که حزبی جدید به نام حزب عدالت پایه گذاشتند. پیشهوری این بار سردبیری روزنامهای به نام حریت را بر عهده گرفت که به عنوان ارگان حزب عدالت به دو زبان فارسی و ترکی منتشر میشد. پس از سلطه بلشویکها بر جمهوری آذربایجان و اشغال انزلی توسط شوروی در اواخر اردیبهشت ۱۲۹۹ او در گیلان به همراه دیگر اعضای حزب عدالت فعالیت سیاسی گستردهای را شروع کردند. در اوایل تیر آن سال حزب عدالت طی یک کنگره به حزب کمونیست ایران تغییر نام داد و پیشهوری عضو کمیته مرکزی آن شد. او پس از یک کودتا، وزیر امور خارجه جمهوری گیلان شد. پیشهوری در کنگره خلقهای خاور در باکو به عنوان نماینده ایران حضور داشت. او با شکست نهضت جنگل ایران را ترک کرد. اتابکی باور دارد: «همکاری کمونیستها با جنبش جنگل به تشکیل جمهوری سوسیالیستی ایران منتهی شد. این جمهوری عمری بیشوکم یکساله داشت. در این جمهوری سوسیالیستی ایران، در کابینه اول، پیشهوری مقام کمیسر یا وزیر امور خارجه را بر عهده داشت و در کابینه دوم این جمهوری او کمیسر امور داخله بود. بعد از این او سردبیر روزنامه کمونیست شد که در رشت منتشر میشد».
او در باکو روزنامه اَکینجی یا همان زارع را چاپ میکرد. با تفاهم ایران و شوروی و وجود امکان برای فعالیتهای علنی، او به هیئت تحریریه روزنامه حقیقت، ارگان اتحادیه عمومی کارگران ایران پیوست. پیشهوری در نوشتن مقالات این نشریه چپ که در آن زمان از مهمترین نشریات سیاسی بود نقشی مهم داشت. این نشریه در تیر ۱۳۰۱ توقیف شد و پیشهوری به علت فشارهای شدید دولت به باکو رفت. او در آنجا معلمی کرد ولی به گفته خود به دلیل تمایل همسرش و وضعیت ایرانیان باکو و در پی تشکیل دومین کنگره حزب کمونیست ایران برای سازماندهی مجدد فعالیت صنفی و سیاسی به ایران برگشت و دبیر کمیته مرکزی و مسئول تشکیلات حزب کمونیست ایران در تهران شد.
او پس از مدتی اقامت در بابل احتمالا در زمستان ۱۳۰۶ وارد تهران شد و تا اوایل سال ۱۳۰۸ مدیریت کتابفروشی کتابخانه فروردین را داشت. در اواخر تابستان آن سال معلم مدرسه شوروی شد. در سال ۱۳۰۹ به همراه دیگر اعضای شبکه کمونیستی دستگیر و سرانجام در اواخر ۱۳۱۸ محاکمه و به جرم قبول فرقه اشتراکی و تبلیغ آن به 10 سال حبس مجرد و سه سال حبس تأدیبی محکوم شد. اندکی قبل از شهریور ۱۳۲۰ پس از ده سال محکومیت در ۱۳۱۹ به کاشان تبعید شد ولی در پی سقوط رضاشاه دوباره وارد عرصه سیاسی شد. پس از جنگ جهانی، شوروی به عنوان یکی از فاتحان آن، خط مشی توسعهطلبانه را در خصوص ایران در پیش گرفت که منجر به تلاش برای گرفتن امتیاز نفت شمال، فرا نخواندن نیروهایش از شمال و تأسیس حکومتهای خودمختار در آذربایجان و کردستان شد.
یکی از مهمترین اسناد حزب کمونیست شوروی در روز ششم ژوئیه ۱۹۴۵ میلادی مقارن با پانزدهم تیر سال ۱۳۲۴، در کمیته مرکزی این حزب برای ایجاد جنبشهای تجزیه طلبانه در آذربایجان ایران و جنوب خزر تصویب شد. همه این اسناد امضای استالین را داشت و او مستقیما در این موضوع نقش داشته است. در این سند آشکارا گفته شده که برای توسعه حرکت تجزیهطلبانه در آذربایجان، مجموعهای از فعالیتها، همچون تأکید بر روی شعارهایی خاص، انتشار چندین کتاب و روزنامه به زبانهایی غیر از فارسی و با تیراژ بالا، تغییر زبان در سازمانها و ادارهها، تقسیم اراضی و... انجام شود.
همچنین حزبی ملی تشکیل شود و به باقرُف، تیمور قلیاُف و میرزا ابراهیماُف وزیر فرهنگ آذربایجان شوروی سپرده شده بود که اقدامهای لازم در این زمینه را انجام دهند. در این سند حتی نام حزب، یعنی «فرقه دموکرات آذربایجان» نیز پیشنهاد شده است. از این رو، در میانه تابستان سال 24، سران جمهوری آذربایجان به دستور شخص استالین ملزم شدند که خیلی زود دست به کار شوند و در ایران، کسانی را پیدا کنند تا برایشان حزبی با نام «فرقه دموکرات آذربایجان» تأسیس کنند و جدایی طلبی را تبلیغ کنند.
جمیل حسنلی، از نویسندگان پروژه مطالعات جنگ سرد دانشگاه هاروارد، میگوید که باقروف برای انتخاب رهبر فرقه، گزینههای مختلفی داشته است. او میگوید: «در مورد رهبری حزب، باقروف گزینههای مختلفی از جمله شبستری، پیشهوری و سلام الله جاوید را داشت که این افراد با هواپیمای نظامی مخفیانه به باکو برده شدند و مذاکراتی با آنها انجام گرفت. باقروف انتخاب پیشهوری به رهبری حزب را مناسبتر از دیگر گزینهها میدانست و در پیشنهاد خود نوشته بود برای حزبی که قرار است تشکیل شود، رهبری پیشهوری مفیدتر است».
سرانجام در اوایل ماه اوت یعنی میانه تابستان 24، درست یکماه بعد از دستور استالین، احمد یعقوباف، مستشار سفارت شوروی در تهران به تبریز سفر کرد تا به کارهای مقدماتی برای تشکیل فرقه سرعت ببخشد. بعد از این، کار بر روی بیانیه اعلام موجودیت فرقه دموکرات انجام شد و اسامی کسانی که قرار بود این بیانیه را امضا کنند به باکو فرستاده شد تا فهرست اسامی به تأیید باکو و مسکو برسد.
پس از تأیید فهرست، سید جعفر پیشهوری در سال 24 به تبریز رفت و همراه با چند نفر از فعالان سیاسی آذربایجانی فرقه دموکرات آذربایجان را تأسیس و با انتشار بیانیه دوازده شهریور اعلام موجودیت کرد و در ادامه در ۲۱ آذر همان سال، حکومت خودمختار آذربایجان برپا شد. این اقدام همراه با تصرف پادگانها و واحدهای نظامی از سوی اعضای فرقه دمکرات در تبریز، ارومیه، زنجان، اردبیل و دیگر شهرهای آذربایجان بود. این حرکت مورد پشتیبانی نیروهای نظامی شوروی بود. فرقه دموکرات، کنگره خلق آذربایجان را تشکیل داد که در ۳۰ آبان سال 24 ۱۳۲۴، دستور به تشکیل انتخابات برای تشکیل مجلس ملی آذربایجان و نهایتاً حکومت ملی آذربایجان داد.
پس از تشکیل دولت احمد قوام در بهمن 24 و با تلاشهای سیاسی او و با ارائه پروندهای به سازمان تازه تأسیس ملل درباره عدم دخالت شوروی در امور داخلی کشور ایران، سازمان ملل قطع نامهای مبنی بر عدم دخالت شوروی در امور داخلی ایران و ترک نیروی نظامی از ایران را صادر کرد. در بهار سال 25 شوروی موافقت کرد نیروهایش را از ایران خارج کند. پیشهوری در اردیبهشت برای مذاکره با مقامات دولت، به تهران سفر کرد و در اواخر خرداد هیئت اعزامی تهران با او در تبریز مذاکره کرد. در نهایت پس از هماهنگی دولت قوام با محمد رضاشاه پهلوی قوای زمینی ارتش به سمت آذربایجان حرکت کرد. تیمسار سرتیپ هاشمی داماد باقرخان یکی از افسران مؤثر در رویداد تاریخی ۲۱ آذر ۱۳۲۵ در زمره نخستین افسران بلندپایه ارتش بود که پس از گذشتن از بلندیهای قافلانکوه برای بیرون کردن هواداران فرقه دموکرات به سختی و دشواری همراه با یک استوار ارتشی به شهر تبریز وارد و پس از چیرگی از درجه سرهنگی به نشان سرتیپی نائل شد.
منابع حزب توده میگویند که هزاران نفر از طرفداران فرقه دموکرات کشته و آواره شدند اما نظری هم متفاوت از چنین روایتی وجود دارد. حمید احمدی، استاد دانشگاه تهران باور دارد که بسیاری از این اظهارات مبتنی بر دادههای مستند و تاریخی نیست، اما به دلایل سیاسی و استراتژیک یعنی به منظور بسیج احساسات افراد متعلق به گروهای قومی بیان میشود. سفارت آمریکا هم تعداد کشتهشدگان در حملات به طرفداران فرقه ۴۲۱ نفر اعلام کرده بود منابع دولت ایران هم از اعدام ۲۰ نفر و روزنامههای آن زمان از عددهایی در حدود ۲۰۰ کشته اعلام کرده بودند.
حسین فردوست که هنگام هجوم ارتش به آذربایجان برای رفع نیازهای مالی ارتش شاه از سوی حکومت مرکزی به تبریز سفر کرده بود، در خاطرات خود از اعدام حدود دو تا سه هزار نفر در تبریز بدون هیچگونه تشریفاتی و در جلوی خانههای افراد و در سر خیابانها خبر داده بود. گفته میشود مردم شهرهای آذربایجان هم در مقابله با نیروهای فرقه به شدت فعال عمل کردند و فرقه به هیچ وجه مورد قبول عموم مردم نبود. پیشهوری پس از شکست فرقه، همراه با دوستان و همراهانش از ایران خارج شد. آنها ابتدا به مرز جلفا رسیدند و بعد وارد شوروی شدند. پیشهوری سرانجام در باکو اقامت کرد.
چندی بعد پیشهوری از استالین درخواست کرد که مخفیانه برایشان اسلحه فرستاده شود تا با جنگ مسلحانه، آذربایجان را از ایران جدا کنند و به او قول میدهد که نمیگذارد کارگزاران دولتِ ایران از این موضوع اطلاع یابند. به او اطلاع میدهند که مردم آذربایجان خواهان جدایی از ایران هستند ولی اگر استالین ترجیح بدهد که فعلا از ایران جدا نشوند، همهمچنان برای برقرار کردن دولت سوسیالیستی در ایران تلاش خواهند کرد. یعنی یک روز قبل از خروج کامل قوای شوروی از ایران، استالین در نامهای به پیشهوری ضمن تشریح علل خروج نیروهای شوروی از ایران به او میگوید که: «بنظر میرسد شما در بررسی وضع داخلی ایران و همچنین بُعد بینالمللی مسئله دچار اشتباه شدهاید».
او چندی بعد وقتی به همراه رانندهاش برای سرکشی به اردوگاهها میرفت، در ابتدای صبح ماشینش به نرده پل جاده «گیروفآباد» برخورد میکند و به علت خونریزی در بیستم سال 26 جان میبازد. مرگ او همواره در هالهای از ابهام قرار داشت و مشکوک قلمداد شد.
منابع:
1. برشی بر فرقه دموکرات آذربایجان، حسین بروجردی، مطالعات تاریخی
2. جعفر پیشهوری، دانشنامه جهان اسلام
3. پیشهوری، کاوه بیات، دانشنامه جهان اسلام
4. فرقه دمکرات و حکومت یکساله آن، عباس جوادی، بیبیسی
منبع: انتخاب