۶ خودروی کلاسیک با نکات مثبت و منفی ناشناخته!
هرچند شهرت خوب یک خودرو فروش آن را افزایش میدهد اما روی تجربه کاربری و فرمانپذیری تاثیری ندارد!
بسیاری از خوانندگان مطالب خودرویی در بخش نظرات سایتهایی چون پدال، توضیحات رنگارنگ و گاه تخصصی مینویسند که گاه ناشی از تجربه و گاه یافتههایشان در منابع گوناگون است.
همین روند که البته در تمام فضای مجازی وجود دارد (و مشخصا یکی از اهداف وجود آن هم به شمار میرود) سبب میشود تا بعضی مواقع، اطلاعات نادرست میان کاربران رد و بدل شوند.
گاهی حتی خبرگزاریها هم از این چالش در امان نیستند؛ چه برسد به خوانندگان آنها. در ادامه به دیدگاههای افسانهای میپردازیم که نویسنده رسانه «هگرتی»، «باب ساس»، درباره چند خودروی کلاسیک مشهور میگوید.
بیوک ریویهرا ۱۹۶۳
ریویهرا یکی از مشهورترین محصولات تاریخ بیوک به شمار میرود که بهگفته بسیاری برای رانندگی بزرگراهی در مسیرهای طولانی مناسب است؛ مسئله اینجاست که فنربندی نرم این خودرو باعث ایجاد سواری مواج میشود و ارتباط راننده با سطح جاده را کاهش میدهد. بهگفته باب، دایره چرخش کامل ریویهرا بسیار بزرگ است و توان ترمزگیری آن هم با قدرت و وزنش تطبیق ندارد. هرچند ریویهرا یکی از مدلهای جذاب این برند آمریکایی به شمار میرود اما فرمان برقی بیحس آن کیلومترها با تبدیلشدن به یک فراری آمریکایی فاصله دارد. متاسفانه ضعف شدید ریویهرا در بخشهای یادشده باعث شده تا باب باور کند این خودرو بیشاز اندازه حلوا حلوا شده است.
جگوار ای-تایپ ۱۹۶۵
سری ۱ جگوار ای-تایپ یکی از زیباترین محصولات این برند انگلیسی به شمار میرود و در جذابیت آن شکی نیست؛ اما مسئله اینجاست که کسی درباره راندمان آن سخنی به میان نمیآورد؛ چراکه حتی با استانداردهای امروزی هم خودرویی شایسته محسوب میشود. ای-تایپ در نقطه مقابل ریویهرا قرار میگیرد چون پویایی شاسی آن با ظاهر برجستهاش هماهنگی دارد. سیستم فرمان عملکرد مناسب و دقیق داشته است؛ تا جایی که از دید باب، نیازی به فرمان برقی ریویهرا ندارد.
جعبهدنده ۴ سرعتی توان تولیدشده توسط پیشرانه ۴.۲ لیتری ۶ سیلندر خطی را بهخوبی به چرخها مننتقل میکند. وزن کم، قدرت مناسب و گشتاور کافی باعث میشود ای-تایپ برای رسیدن به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت به کمتر از ۷ ثانیه زمان نیاز داشته باشد. ترمزهای دیسکی چهارچرخ هم درصورت تحمل پیچش بدنه توسط راننده در رانندگی تهاجمی، عملکرد خوبی را از خود نشان میدهد و میتواند لذت توزیع وزن ۵۰:۵۰ بدنه آن را به راننده خود بچشاند. هرچند سیستم برق آن مشکلات بسیاری دارد اما به عقیده باب، لیاقت تعریف و تمجید بیشتری را هم دارد.
داتسون ۲۴۰Z مدل ۱۹۷۱
باب باور دارد که تاثیر سیاستهای کاهش قیمت، بیشتر از هر خودروی دیگری روی روی داتسون ۲۴۰Z تاثیر خود را نشان داده است. عایقسازی بدنه در برابر صدا ضعیف است. عملکرد خودرو در سرعتهای بالا پایداری لازم را ندارد و کیفیت ادوات کابین نیز ضعیف ارزیابی میشود.
مسئله آنجاست که این خودروی کوپه آنقدر به دل هر بیننده و رانندهای مینشیند که فارغ ازمشکلاتش، تنها ظاهر جذاب و عملکرد بالاتر از کلاسش به چشم میآید و باعث میشود از آن انتظار یک ۹۱۱ را داشته باشند. با این همه احتمالا ۲۴۰Z هم مانند ریویهرا کمی بیشتر از آنچه لیاقتش را دارد در اذهان ارزشگذاری شده شده است.
پورشه ۹۲۴ ساخت ۱۹۷۹
باب هرگز از ۹۲۴ انتظار زیادی نداشته و معتقد است با وجود اینکه این خودرو یکی از ضعیفترین مدلهای پورشه به شمار میرود که از موتور آئودی استفاده میکرد، طعم واقعی ترنساکسل پورشه را به راننده خود میچشاند. هرچند که باب در یک مقاله مفصل با این پورشه سفر کرده بوده است اما این خودروی ساده هرگز با مشکلی مواجه نشده است. مشکل اصلی پورشه ۹۲۴ ۱۹۷۹ قدرت کم و تقلای آن برای حرکت به شمار میرود اما تعادل شاسی متعادل و مناسب و ساخت با کیفیتی دارد. توجه طراحان آلمانی به اصول آیرودینامیکی هم باعث شده تا این کوپه با وجود قدیمیبودن، از سروصدای باد درون کابین خود رنج نبرد. بنابراین از دید باب، پورشه ۹۲۴ کمتر از حد لازم تشویق شده است.
بیامو ۲۰۰۲ ساخت ۱۹۷۵
ظاهرا عملکرد ۲۰۰۲ دقیقا برعکس ۹۴۲ پورشه است؛ خودرویی که انتظارات زیادی از آن میرفت ام بسیاری از آنها ناکام باقی ماندند. موقعیت راننده و دید بیرون در این خودرو در بهترین حالت خود بودند اما کمبود قدرت بیشتر از مدل ۹۲۴ به چشم میآمد. کمبود سیستم تزریق سوخت و سختگیریهای زمان برای کنترل آلایندگی تمام ظرفیت قدرتی این خودرو را گرفته است. سیستم تهویه به درستی کار نمیکند و راننده میتواند به پنجره مثلثی کوچک اکتفا کند. فرمان خودرو رفتار سنگینی را از خود به نمایش میگذارد. طراحی این خودرو در زمان رونمایی هم کمی از مد افتاده شده بود. از دید باب جا دارد مردم نگاهی دوباره به ضعفهای ۲۰۰۲ داشته باشند.
ام جی سی GT مدل ۱۹۶۸
امجیسی در رقابت با ۲۴۰Z در بازار حضور داشت اما شکست خورد. این خودرو نسخه کمیاب ۶ سیلندر امجیبی به شمار میرفت که بهخاطر طلوع ستاره ژاپنی دیده نشد. از دید باب این خودروی کوچک انگلیسی چندان هم ضعیف عمل نکرده و با وجود شهرت بد امجی در زمینه کیفیت ساخت، حس گرانبودن را به راننده و سرنشین خود القا میکند. چرم صندلیها، دورگیری کرومی نشانگرهای کابین و اسمبل و مونتاژ مناسب قطعات حس یک خودروی باکیفیت را به مالک القا میکنند.
این خودرو در زمان حرکت هم صدای باد را در کابین خود پخش نمیکند و در مقایسه به نیسان Z، در سرعتهای بالا پایداری بیشتری دارد. امجیسی بهخاطر فنربندی بهتر عقب، فرمانپذیری بهتری نیز دارد. به عقیده باب، باید بیشتر از این خودرو تجلیل میشد. نظر شما درباره خودروهای کلاسیک داخلی ما چیست؟ شهرت واقعی کدام یک از آنها با شایعات پوشانده شده است؟
منبع: خبرآنلاین