داستان واقعی زندگی جنجالی انزو فراری خالق ماشین های اسپرت و الهام بخش شخصیت فیلم «فراری»
«فراری» به کارگردانی مایکل من بر اساس کتاب براک ییتس در سال ۱۹۹۱، با عنوان «انزو فراری: مرد و ماشین» ساخته شده و دوران پرفراز و نشیب زندگی این مرد بلندپرواز ایتالیایی را بررسی میکند که تراژدی های شخصی و حرفهای زیادی را تجربه کرد.
زندگی انزو فراری از شخصیتهای تاثیرگذار دنیای خودرو و بنیانگذار شرکت تولیدکننده خودروهای سوپراسپرت فراری قرار است همزمان با کریسمس بر پرده سینماهای دنیا به نمایش درآید.
آدام درایور در این فیلم در نقش اصلی ظاهر میشود تا داستان واقعی زندگی مردی مستبد را نشان دهد که به وسواس جنسی و عدم همدلی نسبت به رانندگانی که پشت فرمان خودروهای شرکتش کشته میشدند شناخته شده است.
«فراری» به کارگردانی مایکل من بر اساس کتاب براک ییتس در سال ۱۹۹۱، با عنوان «انزو فراری: مرد و ماشین» ساخته شده و دوران پرفراز و نشیب زندگی این مرد بلندپرواز ایتالیایی را بررسی میکند که تراژدی های شخصی و حرفهای زیادی را تجربه کرد.
آنطور که در این کتاب آمده انزو بهطور قابل توجهی مبتذل بود، آنقدر که مقابل مهمانانش باد معدهاش را خالی میکرد و آروغ میزد.
انزو فراری در محل کار خود هم یک «قلدر مستبد» بود که به رانندگانش اهمیت چندانی نمیداد.
اشتهای او به رابطه جنسی به حدی بود که حتی با بیوه یکی از رانندگانش که هنگام مسابقه برای فراری کشته شده بود رابطه برقرار کرد.
یک بار پس از اینکه همسرش سعی کرد خود را در رودخانهای غرق کند، انزو فراری مکانیک شرکت که او را نجات داده بود احضار کرد و به او گفت: «اگر دوباره پرید همانجا رهایش کن!»
ریشههای فراری که امروزه با خودروهای لوکس و تیم مسابقه فرمول یک خود شناخته میشود، به شهر مودنا در شمال ایتالیا باز میگردد، جایی که انزو در فوریه ۱۸۹۸ متولد شد.
آنطور که در کتاب بیوگرافی ییتس آمده، آلفردو، پدر انزو نیز فردی مستبد بود که از فرزندانش احترام و از همسرش سکوت و اطاعت بیچون و چرا میخواست. انزو نیز با رشد یافتن در همان خانه اینطور یاد گرفت که زنان به دو دسته تقسیم میشوند: «زنان خانهدار پاکدامن یا هرزههایی فرومایه.»
او در ۱۰ سالگی، زمانی که برای اولین بار به همراه پدرش به تماشای مسابقهای در خارج از بولونیا رفت تصمیم گرفت راننده مسابقه شود.
در سال ۱۹۱۹ انزو به میلان نقل مکان کرد تا به عنوان راننده آزمایشی کار کند و اولین تجربه خود به عنوان راننده مسابقه را همان سال انجام داد.
پس از رفتن به آلفا رومئو کمتر مسابقه داد و بیشتر به کارهای شرکتی پرداخت. اگرچه یک پیروزی در راونا در سال ۱۹۲۳ در آیندهاش نقش مهمی ایفا کرد.
او با صحبت با مادر یک هوانورد مشهورد ایتالیایی به نام فرانچسکو باراکا که گفت باید نشان یک اسب که روی دو پایش بلندشده را روی ماشینهایش بگذارد تا برایش شانس بیاورد، بعدها ایده نماد فراری را گرفت.
انزو فراری در سال ۱۹۲۳ با لورا گارلو (با بازی پنه لوپه کروز) ازدواج کرد که آنطور که ییتس نوشته با این ازدواج با «بیتوجهی تکاندهندهای» برخورد کرد.
انزو در خاطرات خود نوشته است: «در سن پایین ازدواج کردم. حوالی سال ۱۹۲۰. سال دقیق را خاطرم نیست چون گواهی ازدواج را گم کردهام.» او با ارجاع به خودش در قالب سوم شخص ادامه داد: «این مرد جوان ادعا میکرد جایی که عشق باشد هیچ چیز دیگری مهم نیست. اما حالا متوجه شدم که بقیه چیزها مهم است. خیلی هم مهم.»
پس از آن بود که به گفته ییتس انزو شروع به روابط عاشقانه و جنسی خارج از ازدواج کرد، «نه برای لذت بردن بلکه برای ارضای نفس خود.» به باور ییتس او تنها چند ماه بعد از ازدواج عهد خود با همسرش را شکست.
با همه اینها انزو و لورا در سال ۱۹۳۲ صاحب فرزندی به نام دینو شدند که به باور ییتس انزو گزینهای جز پذیرش این فرزند نداشت. زیرا در آن زمان سقط جنین دشوار بود و فاشیستهای حاکم، بر فرزندآوری ایتالیاییها پافشاری میکردند.
سال بعد در روزی که به «روز سیاه مونتزا» معروف شد حادثه وحشتناکی رخ داد. جوزپه کامپاری، معروفترین راننده آن زمان و ماریو اومبرتو بورزاکینی، رانندگان آلفا هردو در تصادف کشته شدند. راننده سوم بوگاتی نیز جان باخت.
از آن روز به بعد انزو «یک سپر روانی نامرئی» بین خود و رانندگانش کشید. همکاران سابقش میگفتند او بیشتر به مکانیکها اهمیت میداد تا کسانی که جان خود را در پیست به خطر میانداختند.
انزو در سال ۱۹۳۹ از سوی آلفارومئو اخراج شد، زیرا شرکتهای خودروسازی آلمانی مانند مرسدس بنز شروع به جهشهای گسترده در فناوری مهندسی کردند که باعث شد اتومبیلهای مسابقهای آنها بسیار سریعتر از ماشین مسابقه قدیمی P3 آلفا باشد.
در این میان او در کارخانه خود با زنی ملاقات کرد که تاثیر زیادی بر زندگیاش گذاشت؛ لینا لاردی با (بازی شایلین وودلی) به معشوقه رئیسش تبدیل شد و در سال ۱۹۴۴ از او باردار شد. سال بعد پیرو به دنیا آمد که وجودش تا سالها از چشم دنیا پنهان ماند.
پس از پایان جنگ، انزو کارخانه خودروسازی خود را گسترش داد و دوستان قدیمیاش را برای راهاندازی شرکت خودروسازی «فراری»، با برنامهریزی برای ساخت موتور ۱۵۰۰ سیسی، که در آن زمان میدان نبرد جدیدی در مسابقات محسوب میشد، استخدام کرد.
او با ماشینهای مسابقهای خود به پیروزی رسید و ماشینهای جادهای اش از سوی افراد مشهور و ثروتمند جهان خریداری شدند.
در این میان انزو تنها بر دو چیز متمرکز بود: «ماشین و سکس» و به فتوحات خود افتخار میکرد.
در دهه ۸۰ زندگیاش میزبان گروهی از همکارانش بود که یکی از آنها به داشتن حداقل ۳ هزار معشوق فخر فروخت. در آن زمان انزو او را مسخره کرد و گفت «فقط ۳ هزارتا؟»
یکی از این زنها فیما برشی بود، بازیگر جذابی که بیوه یکی از رانندگان انزو به نام لوئیجی موسو بود که در تصادف با فراری جان باخت.
چند سال بعد دوره رشد و گسترش فراری بود تا اینکه دینو، پسر انزو در سال ۱۹۵۶ زمانی که تنها ۲۴ سال داشت بر اثر دیستروفی عضلانی درگذشت. مرگ او تاثیر عمیقی بر انزو گذاشت. او هر روز صبح بر مزار پسرش میرفت و دفترش با عکسی از دینو به یک زیارتگاه تبدیل شده بود.
مرگ به انزو نزدیک باقی ماند و شش نفر از رانندگان فراری بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۵ پشت فرمان کشته شدند. البته انزو اهمیت چندانی به مرگ رانندگانش نمیداد.
یک بار به یک روزنامهنگار گفته بود «تحمل دیدن عذاب ماشینهای محبوبش را ندارد» که خبرنگار ادامه داد: «و البته رانندهها».
لورا همسر انزو در سال ۱۹۸۷ فوت کرد و انزو فراری هم در ۱۴ اگوست سال ۱۹۸۸، مدت کوتاهی پس از آنکه دانشگاه مودنا به او مدرک افتخاری فیزیک اهدا کرد، درگذشت. اگرچه او از بیماری کلیوی رنج میبرد اما علت دقیق مرگ او مشخص نشده است.
در طول دوران حیاتش، اتومبیلهای او در بیش از ۴ هزار مسابقه برنده شدند و ۱۳ مقام قهرمانی جهانی به ثبت رساندند.
منبع: روزیاتو