(تصاویر) زندگی خصوصی، عکس های شخصی و بیوگرافی داریوش مهرجویی کارگردان مشهور
داریوش مهرجویی از کارگردانان صاحب نام و بزرگ سینمای ایران بود که با ساخت آثار درخشانی همچون گاو و اجاره نشینها، نام خود را به عنوان یک کارگردان بزرگ در تاریخ سینمای ایران جاودانه کرد.
داریوش مهرجویی در سال 1318 در شهر تهران بزرگ به دنیا آمد. او در یک خانواده به شدت فقیر رشد کرده و بسیار تحت تاثیر مادربزرگش بود. خود در این باره گفته است: مادربزرگم از آن نمازخوانهای دوآتشه بود؛ و تحت تأثیر فضای روحانی او، من هم از سن هفت تا پانزدهسالگی، شده بودم یک مسلمان واقعی. نماز و روزهام یک بار هم ترک نمیشد. […] اما از پانزده سالگی به بعد، درست آن موقعی که نماز و روزهام به حساب میآمد، شک در دلم نشست.
علاقه به موسیقی
پدر داریوش مهرجویی به شدت طرفدار موسیقی سنتی ایران بود و همین علاقه او در پسرش نیز بازنمود پیدا کرد. مهرجویی از کودکی نواختن سنتور را آغاز کرده و بعد از مدتی تحت تاثیر موسیقی غرب قرار گرفت. او حتی موسیقی کلاسیک غربی را آموخته و برای پیانو آهنگ نوشته و ساخت.
مهاجرت به آمریکا و تحصیل در رشته فلسفه
بعد از به پایان رساندن تحصیلات متوسطه در ایران، مدتی در یک هتل کار کرده و بعد با بورسیه تحصیلی به آمریکا رفت. در این دوره مهرجویی علاقه شدیدی به سینما پیدا کرده بود و دلش میخواست که سینما بخواند. اما او در دانشگاه فلسفه خواند.
داریوش در سالِ 1344 از دانشگاه یوسیالای لیسانسِ فلسفه گرفت. در همین سال سردبیری نشریه پارس ریویو در لس آنجلس را بهعهده گرفت و سال بعد به تهران رفت و در سال 1346 نخستین فیلم خود به نام الماس 33 را که فیلمی بسیار پرهزینه بود ساخت.
ساخت اولین فیلم
همانطور که نوشتیم بعد از بازگشت به ایران داریوش مهرجویی اولین فیلم خود یعنی الماس 33 را ساخت. الماس 33 یک فیلم حادثهای ایرانی محصول سال 1346 است. داستان این فیلم درباره پروفسوری است که کاشف فرمول تهیهٔ الماس از نفت است، در تهران کشته میشود و برادرزاده اش، لیندا، که یک جاسوس است از طرف پلیس بینالمللی برای پیدا کردن فرمول به تهران میآید.
در این فیلم بازیگران بزرگی حضور داشتند و مهمتر از آن یک بازیگر آمریکایی نیز در آن به ایفای نقش پرداخته بود. نانسی کووَک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا است. وی بین سالهای 1959 تا 1976 میلادی فعالیت میکرد.
از فیلمهایی که وی در آن نقش داشته است، میتوان به قهرمان شهر ما، جیسن و آرگوناتها و تارزان و وادی طلا اشاره کرد.
خود مهرجویی درباره فیلمش گفته: بعد از الماس 33 حیرت زده و کمی مایوس مانده بودم که چه کار باید بکنم. پیشنهادهایی هم برای ساخت اکشنهای دیگری مطرح میشد، ولی من حسابی از آن زده شده بودم و خیلی دنبال این بودم که کار دیگری بکنم و مسیر دیگری را بروم.
واقعیتش این بود که پیشنهادهای زیادی در این ماهها داشتم. تهیهکنندههای مختلفی سراغم میآمدند و از تکنیک «الماس 33» تعریف میکردند و میگفتند حاضریم روی فیلم دیگری به کارگردانی تو سرمایه بگذاریم، اما طرحهایی که میدادم رد میشد.
آشنایی با غلامحسین ساعدی و ساخت فیلم گاو
بعد از شکست فیلم الماس 33، داریوش مهرجویی با غلامحسین ساعدی نویسنده بزرگ ایرانی اشنا شد. این آشنایی درنهایت باعث ساخت فیلم گاو داشت. گاو دومین ساخته داریوش مهرجویی بعد از فیلم الماس 33، از موج نوی سینمای ایران بود و جز اولین فیلمهای ایرانی بود که در غرب و اروپا مورد توجه و تحسین قرار گرفت.
پیش از این، نمایش «گاو» نوشته غلامحسین ساعدی در 29 اردیبهشت 1344 در تلویزیون به کارگردانی جعفر والی و با بازی عزتالله انتظامی (مشحسن)، علی نصیریان (مشاسلام)، جعفر والی و عصمت صفوی به صورت زنده اجرا شد.
در خلاصه داستان این فیلم آمده: همه امید زندگی مش حسن به تنها گاوی است که در طویله اش دارد و از وجود آن علاوه بر امرار معاش خانواده خود، افراد روستا را نیز بهرهمند میسازد.
همه این مسائل باعث شده است که مش حسن دلبستگی خاصی به این گاو داشته باشد. اما روزی که مش حسن به شهر رفته، گاو به علت نامشخصی میمیرد و افراد روستا با موافقت همسر مش حسن نعش گاو را در حیاط منزلش دفن میکنند و پس از بازگشت مش حسن وانمود میکنند که گاو گریخته است ولی او باور نمیکند و اعتقاد دارد گاوش زنده است.
از آن پس حالش دگرگون میشود و خود را گاو میپندارد. کوشش و پند و نصیحت بزرگان و ریش سفیدان روستا، چاره ساز نمیشود و سرانجام کدخدا و مش اسلام تصمیم میگیرند که او را دست و پابسته و جهت درمان به شهر ببرند؛ اما مش حسن در راه از دست آنها میگریزد و با سقوط در درهای میمیرد.
دوستی با غلامحسین ساعدی
بعد از شکست فیلم الماس به غلامحسین ساعدی برخوردم که با او از دوره تحصیل در آمریکا آشنا بودم.
مادرم قصهها و نمایشنامههایش را میخرید و برایم میفرستاد و در مجلهای که آنجا منتشر میکردیم ترجمه انگلیسی کارهایش را چاپ میکردیم.
وقتی هم به ایران برگشتم گهگاه همدیگر را میدیدیم و رفتوآمد داشتیم. در اغلب مصاحبههایم این ماجرا را تعریف کردهام که یک روز داشتیم از جایی به جای دیگری میرفتیم که بنزین تمام کردیم.
در میدان توپخانه دبهای گیر آوردیم و داشتیم میرفتیم طرف پمپبنزین که حرف از مجموعه داستان «عزاداران بیل» شد. ساعدی گفت قصهای از این مجموعه در تلویزیون اجرا شده و پیشنهاد داد که آن را برای سینما هم بسازیم.
آن موقع شرایط برای استخدام من در وزارت فرهنگ مهیا بود ولی دوست نداشتم درگیر کارهای دولتی بشوم.
با همفکری ساعدی به این نتیجه رسیدیم که روی این قصه کار کنیم و به وزارت فرهنگ ارائهاش بدهیم. من همان شب «عزاداران بیل» را بردم خانه و خواندم.
دیدم امکانات خیلی خوبی برای فیلم شدن دارد، اما میدانستم تهیهکنندههای داخلی مطلقا این جور داستانها را قبول نمیکنند و باید از کانال مرکز تولیدات مستند وزارت فرهنگ جلو برویم و در مذاکرات اولیه هم، چون «الماس 33» را دیده بودند درها برای ساخت فیلم بعدی برایم باز شده بود.
با ساعدی ده، پانزده وعده هر شب در مطب او در خیابان دلگشا روی طرح «گاو» کار کردیم. میخواندیم و مینوشتیم و تصحیح میکردیم و نظرات مختلفی داشتیم که رد و بدل میشد و از دل این حرفها و نوشتنها به فیلمنامه «گاو» رسیدیم.
زندگی شخصی
داریوش مهرجویی در نخستین ازدواج خود با فریار جواهریان ازدواج کرد. ازدواج این دو بعد از آشناییشان در صحنه سینما بود، چرا که فریار جواهریان خود منشی و طراح صحنه بود. اما این ازدواج درنهایت به طلاق انجامیده و در ازدواج دوم، داریوش مهرجویی با وحیده محمدی فر ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دختری به نام مونا است.
فیلم اجارهنشینها
در ابتدای مقاله نوشتم که داریوش مهرجویی اسطوره فیلمسازی ایران است و چندی فیلم از او به عنوان بهترینهای تاریخ سینما شناخته میشوند. یکی از این فیلم ها اجاره نشین ها نام دارد. جارهنشینها فیلم سینمایی کمدی-درام به کارگردانی و نویسندگی داریوش مهرجویی محصول سال 1365 است.
بر اساس نظرسنجی ماهنامه فیلم از بین منتقدان سینمایی، این اثر در بین فیلمهای برتر تاریخ سینمای ایران قرار گرفت. این فیلم بین سالهای 1366 تا 1374 در سینماهای ایران اکران شد و با جذب بیش از 5 میلیون مخاطب، یکی از پربینندهترین فیلمهای سینمای ایران در طی سالهای اکران خود در سالنهای سینماست.
در خلاصه داستان این فیلم آمده: یک آپارتمان در حاشیه شهر تهران که مالکش درگذشته، بدون وارث مانده و اداره امور آپارتمان و مستاجرها را مباشر مالک که خود نیز ساکن همین ساختمان است به عهده گرفته و قصد دارد با همکاری یک مشاور املاک محلی ملک را تصاحب کند. آپارتمان، فرسوده و نیازمند تعمیرات اساسی است. ولی عباس آقا (مباشر مالک درگذشته با بازی عزتالله انتظامی) نه خود وظیفه تعمیرات را به عهده میگیرد و نه به دیگر ساکنان اجازه انجام این کار را میدهد. در این ساختمان هر یک از ساکنان به دنبال به کرسی نشاندن حرفونظر خود هستند.
فیلم هامون، شاهکار سینمای ایران
هامون فیلمی اجتماعی و سورئالیستی است که در سال 1368 به کارگردانی داریوش مهرجویی ساخته شد. از بازیگران سرشناس این فیلم میتوان از خسرو شکیبایی، بیتا فرهی، عزتالله انتظامی و فتحعلی اویسی نام برد.
داریوش مهرجویی گفته که داستان این فیلم با الهامگرفتن از بوف کور صادق هدایت نوشته شدهاست.
فیلم درباره حمید هامون است که با همسرش، مهشید، پیوسته، کشمکش دارد زندگی کابوسگونهٔ خود را بازنگری میکند. او که سرگرم نوشتن سخننامهای دربارهٔ عشق و ایمان است، در پی دوست دیرین و راهنمایش علی عابدینی میگردد.
خانه و کاشانه را رها میکند و دست به کارهای دیوانهواری میزنند. او در حالتی پریشان، در پی شکایتهایش خود را به موجهای دریا میسپارد. اما (عابدینی) به دادش میرسد.
همچنین، این فیلم به دغدغههای جوانان روشناندیش پس از انقلاب میان دنیاخواهی و آرمانخواهی میپردازد. نمایی از آرمانخواهی که به دلیل مهرِ دنیوی (زیبایی و…) در آشفتگی است و در برابر آن (علی عابدینی) فردی که برنامهاش با خودش روشن است و دنیا را فدای آرمانها و عقایدش کردهاست.
دوستی با خسرو شکیبایی
خسرو ــ خدا بیامرزدش ــ خصوصیاتی داشت که من کمتر در آدمهای دیگر دیدهام. عاشق کارش بود و به نقش دل میداد.
حساسیت قوی و غنیای داشت که او را به عنوان یک بازیگر ایدهآل میکرد. از همان بازیگرهای زیرپوستی بود که هر کارگردانی آرزویش را دارد.
فقط کافی بود به او ایدهای بدهی و او چند واریاسیون مختلف، یکی از یکی بهتر، جلوی رویت میگذاشت. یک آدم حرفهای درجه یک بود.
مهمتر از همه اینکه او به عنوان یک هنرپیشه اصلا حسود نبود. هنرپیشهها اغلب خودشیفتهاند و چشم ندارند دیگران را ببینند.
حس غریزی حسادتی که در همه ما هست، در آنها معمولا یک خرده بیشتر است. ولی این حس در این آدم مطلقا وجود نداشت. حاضر بود با جان و دل برای کسی که روبهرویش بازی میکند، ساعتها وقت بگذارد، بالا برود و پایین بیاید تا طرف بتواند کارش را خوب انجام بدهد.
ترجمه کتاب
داریوش مهرجویی در کنار فیلمسازی ترجمه کتاب نیز انجام داده است. یکی از کتابهای معروف ترجمه شده به دست ایشان، جهان هولوگرافیک است. داریوش مهرجویی در مقدمهٔ این کتاب مینویسد: کتاب جهان هولوگرافیک را چند سال پیش، دوست عزیزم داریوش شایگان، در سفر آمریکا کشف کرد، و گویا چنان به هیجان آمده بود، که چند روز بعد را فقط صرف صحبت در باب این کتاب کرده بود!
و من وقتی آن را خواندم، عین یک داستان شیرین هیجان انگیز بود، که در عین حال داشت به سؤالهای بزرگِ هستی شناختی یزدان شناختی، و فلسفی من نیز جورِ خاصی، جواب روشن امروزی میداد (فارغ از رمز و راز و ابهام) که تا حدی باور پذیر مینمود… خاصیت دیگر این کتاب آنست که شاید تلنگر ناچیزی باشد به کسانی که موج مدرنیته، دل و ایمانشان را شبهه دار کرده و غبار شک بر آن نشانده است، و نیز آنهایی که از سخنان متافیزیکی بی محتوا خسته شدهاند . . .
علاقه به محسن چاوشی
محسن چاووشی دیگر هنرمندی است که مهرجویی به خوبی از او یاد میکند: «… به «سنتوری» که رسیدیم یکی از نکتههای مهم و اصلی این بود که از چه موسیقی و صدایی برای آهنگهای علی استفاده کنیم.
یک روز خانم محمدیفر در تاکسی چندتا ترانه از همان اولین سیدی قاچاق چاووشی شنیده بود و همان جا سیدی را از راننده خریده بود و آورده بود که بشنویم. خیلی کار قشنگی بود. نمیدانم شنیدهای یا نه. ترانه «نفرین» که هر بار گوش میکردم گریهام میگرفت!
یعنی چه که من، مرتیکه گنده با این سن و سال و عقل و شعور با یک آهنگ پاپ گریه کنم؟ اما نمیدانم چه حس و حال و سوزی داشت که مرا هر دفعه به گریه میانداخت.
افتادیم دنبال اینکه محسن چاووشی کیست و کجاست؟ هر کس یک چیزی میگفت، میگفتند فرار کرده، رفته دوبی و نمیگذارند برگردد و از این حرفها.
تا اینکه آقای پارسیان که نقش رئیس تشریفات عروسی فیلم را با آن کت فراک بازی کرده، بالاخره پیدایش کرد.
تماس گرفتیم و آمد خانه ما و دیدم بچه صاف و ساده و بااستعدادی است و دو سه تا ترانهسرا هم باهاش کار میکنند. فیلمنامه را بهش دادم و گفتم از صدا و ملودی کارهایت خوشمان آمده و بیا ببین در این فیلم چه کار میتوانی بکنی. فیلمنامه را گرفت و رفت و هفته بعد آمد و دو تا ترانه کامل ضبط شده را تالاپ گذاشت جلوی ما، یکی از یکی بهتر!
سبک فیلمسازی داریوش مهرجویی
از نظر سبک فیلمسازی، داریوش مهرجویی در فیلمهایش قید زمان و مکان را برمیدارد و در ماورای این ارکان اصلی وجودی پیش میرود و همین حرکتها و رخدادها هستند که تصور مخاطب را بیپروا با خود به هر طرف میکشانند.
پایان زندگی داریوش مهرجویی و قتل وحشتناک
در 22 مهر سال 1402 داریوش مهرجویی به همراه همسرش در ویلای شخصیشان واقع در البرز به قتل رسیدند! دخترشان جسد آنها را کشف کرد و ماجرا را به پلیس گزارش داد. پیش از این حادثه، محمّدیفر در صفحهٔ شخصیِ خود در شبکههای اجتماعی از تهدیدهای «شخصی ناشناس با لهجه غیر ایرانی» با چاقو از پشتِ درِ ویلا خبر داده بود.
خبر کشته شدن مهرجویی و همسرش در ساعات اولیه بامداد 23 مهر اعلام و از طرف نشریات پوشش داده شد. مدیران روزنامههای اعتماد و فراز و چند روزنامهنگار دیگر از سوی قوه قضائیه احضار شدند. رئیس قوه قضائیه غلامحسین محسنی اژهای و رئیسجمهور سیّد ابراهیم رئیسی دستور پیگیری این پرونده را دادند.
در 24 مهر هفت نفر مظنون به قتل مهرجویی و همسرش دستگیر شدند. تعداد بازداشتشدگان روز بعد به ده نفر رسید. در 27 مهر اعلام شد که عامل اصلی قتل مهرجویی دستگیر شدهاست.
منبع: روزانه