۷ پرنده و باورهای اسرارآمیز
بعضی از قبایل بومی آمریکا باور دارند که استفاده از پرهای زاغی در لباس باعث دلاوری میشود و بعضی دیگر معتقدند که این پرنده پیامآور مقدس خالق است یا حتی فرشتهٔ نگهبانی است با تواناییهای جادوگرانه.
کد خبر :
۸۱۸۶۱
بازدید :
۲۳۶۴۲
ارتباط ما با گونههای مشخصی از پرندهها به عصر حجر بازمیگردد و بخشی از فرهنگ و تاریخ اجتماعی ما شده است. بدون درک کامل چگونگی کارکرد جهان، مردم تلاش میکردند رویدادهای اسرارآمیز و مرگ را به امور فراطبیعی ربط دهند که ریشهٔ بسیاری از خرافات و باورهای توده است که امروز میشناسیم.
در اینجا به هفت دوست پر دار که خوب میشناسیم و افسانهها و باورهای مردمی مربوط به آنها میپردازیم.
در اینجا به هفت دوست پر دار که خوب میشناسیم و افسانهها و باورهای مردمی مربوط به آنها میپردازیم.
آیا جغدها واقعا دانا هستند؟
در فرهنگ مغربزمین، جغد نشانهٔ دانایی است، از تصویرهای کتابهای کودکان مانند داستان وینی د پو تا تصویرهایی از آنها با عینک و لباس و کلاه جشن فارغالتحصیلی روی کارتهای شادباش پایان تحصیلات.
تصویر جغد دانا ریشه در اساطیر یونان دارد، آتنا (ایزدبانوی دانایی یونان باستان) معمولاً با جغدی نشسته بر شانهاش تصویر میشود. جغدها نماد و نشانههایی از آموختن و تحصیل، هوش و آگاهی و جادو و شگفتی هستند.
تصور بر این است که نور و شهودی درونی دارند که به آنها توانایی دیدن در تاریکیها را میدهد. هر چند سربازان رومی جغدها را هشداری برای شکست و صدای آنها را نشانهٔ مرگ میدانستند.
دلیل اینکه جغدها را دانا میدانیم شاید چشمهای درشت آنها باشد، به نظر میرسد مستقیم به ما خیره شدهاند و در افکار عمیقی هستند. ما ارتباط حسی غریزی با چنین رفتاری داریم و ویژگیهای خودمان را برآنها فرافکنی میکنیم. البته جغدها شکارچیهای خیلی خوبی در شب هستند، اما مغز آنها نسبت به جثهٔ آنها کوچک است و مثل کلاغها، پرندگان باهوشی محسوب نمیشوند.
در آئین هندو، وقتی الههٔ لاکشمی (ایزدبانوی توانگری) را سوار بر جغد نشان میدهند، نمادی از فساد ثروت و توانگری است. به همین سبب آنها جغدها را نماد حماقت و بداقبالی میدانند.
آیا دیدن سینهسرخ معنایی دارد؟
دلیل اینکه جغدها را دانا میدانیم شاید چشمهای درشت آنها باشد، به نظر میرسد مستقیم به ما خیره شدهاند و در افکار عمیقی هستند. ما ارتباط حسی غریزی با چنین رفتاری داریم و ویژگیهای خودمان را برآنها فرافکنی میکنیم. البته جغدها شکارچیهای خیلی خوبی در شب هستند، اما مغز آنها نسبت به جثهٔ آنها کوچک است و مثل کلاغها، پرندگان باهوشی محسوب نمیشوند.
در آئین هندو، وقتی الههٔ لاکشمی (ایزدبانوی توانگری) را سوار بر جغد نشان میدهند، نمادی از فساد ثروت و توانگری است. به همین سبب آنها جغدها را نماد حماقت و بداقبالی میدانند.
آیا دیدن سینهسرخ معنایی دارد؟
سینه سرخها را گاهی پیامآوران جهان پس از مرگ هم میدانند
سینهسرخ یکی از معمولترین و دوستداشتنیترین پرندهٔ باغچههاست. در نظرسنجی سال ۲۰۱۵ رتبهٔ اول پرندهٔ ملی را در بریتانیا به دست آورد. هر چند قلمرو خاص خودشان را دارند و در دفاع از آن مهاجم هستند، اما مردم سینهسرخها را مهربان و حتی مقدس میدانند.
افسانههایی در مورد رنگ سرخ سینهٔ این پرنده وجود دارد که بیشتر آنها ریشه در مسیحیت دارد. بعضی معتقدند سرخی سینهٔ آن به دلیل آتشی است که برپا کرد تا مسیح نوزاد را گرم کند. بعضی دیگر میگویند لکه خونی است بهجامانده از زمانی که این پرنده به عیسی که بر صلیب مصلوب بوده کمک میکرده است تا خارها را از تاج خاری که بر سر او گذاشته بودند، درآورد.
این باور در بعضی فرهنگها که سینهسرخ نتوانست جان مسیح را نجات دهد، باعث شده است که سینهسرخ را مرتبط با مرگ بدانند، اگر سینهسرخ هر زمانی از سال بهجز ماه نوامبر وارد خانهای شود، پیامآور مرگ برای اهالی خانه است. همینطور اگر سینهسرخ وارد کلیسا شود و در کلیسا آواز بخواند نشانهٔ مرگ یکی از اعضای کلیسا تلقی میشود.
در زبان انگلیسی نام این پرنده روبین سینهسرخ است که همان سینهسرخ نامیده میشود و اطلاق نام "روبین" به آن مثل نامگذاری پرندگان دورهٔ ویکتوریاست. این پرنده بیشتر یادآور کریسمس است و معمولاً روی کارتهای کریسمس و سال نو مسیحی تصویر آن را میبینیم.
در دوران ویکتوریا پستچیها لباس قرمز میپوشیدند و از حدود دههٔ ۱۸۶۰ که بازار فرستادن کارتهای تبریک داغ شد معمولاً سینهسرخها را به صورت پستچی که پیام تبریک کریسمس راهمراه دارد تصویر میکردند. مردمان دوران ویکتوریا حتی به پستچیها "روبین" میگفتند.
این دوست باغبانها را گاهی پیامآوران جهان پس از مرگ هم میدانند. حکایتها و قصههای فراوانی دربارهٔ حضور آرامشبخششان پس از درگذشت عزیزان وجود دارد. جسارت این پرنده و این که پروایی از حضور انسانها ندارد هم به این شهرت کمک کرده است.
قو یا بانوی قو؟
این دوست باغبانها را گاهی پیامآوران جهان پس از مرگ هم میدانند. حکایتها و قصههای فراوانی دربارهٔ حضور آرامشبخششان پس از درگذشت عزیزان وجود دارد. جسارت این پرنده و این که پروایی از حضور انسانها ندارد هم به این شهرت کمک کرده است.
قو یا بانوی قو؟
قوها نقش پررنگی در اسطورهها دارند
با وجود این هشدار که قوها "میتوانند با بال خود دست شما را بشکنند" آنها پرندگانی باشکوه و باوقار شناخته شدهاند و به دلیل رابطهٔ ماندگار با جفت خود نماد و نشانهای از عشق و وفاداری هستند. قوها رابطهٔ تکهمسری دارند و معمولاً هر قو تا پایان عمر با جفت خود میماند.
قوها نقش پررنگی در اسطورهها دارند. لدا و قو افسانهای از اساطیر یونان باستان است که در آن زئوس خود را به صورت قویی در میآورد و لدا، ملکهٔ اسپارت را فریب میدهد و با او درمیآمیزد و هلن تروایی از این آمیزش پدید میآید.
قوی گُنگ هم یکی از پرندگان مقدس آپولو بود و به همین دلیل نماد هماهنگی و زیبایی است. با وجود تواناییهای محدود این پرنده در آوازخوانی او را پرندهای آوازخوان شناختهاند و "آواز قو" بر سر زبانهاست. آواز قو اشاره به باوری دیرینه در مورد مرگ دارد که بر این باورند قوی گنگ که تمام عمر خود را در سکوت میگذراند هنگام مرگ آواز زیبایی میخواند.
در اساطیر سلتی قو ارتباطی با جهان معنوی و ارواح دارد و میتواند میان جهان زمینی و عوالم فراطبیعی سفر کند. در افسانهٔ ایرلندی فرزندان لیر، چهار فرزند پادشاه را آیفه، نامادری بدجنس به قو تبدیل میکند. آنها میپرند و میروند و پیش از آنکه از این طلسم رها شوند و مثل آدمهای آن زمان بمیرند، ۹۰۰ سال به صورت پرنده زندگی میکنند.
در اساطیر سلتی قو ارتباطی با جهان معنوی و ارواح دارد و میتواند میان جهان زمینی و عوالم فراطبیعی سفر کند. در افسانهٔ ایرلندی فرزندان لیر، چهار فرزند پادشاه را آیفه، نامادری بدجنس به قو تبدیل میکند. آنها میپرند و میروند و پیش از آنکه از این طلسم رها شوند و مثل آدمهای آن زمان بمیرند، ۹۰۰ سال به صورت پرنده زندگی میکنند.
در فرهنگ مردم غرب اروپا، بر اثر نفرین، انسانها میتوانند به قو تبدیل شود و قوها هم میتوانند به صورت انسان دربیایند و تبدیل به بانوی قو شوند. این باور ایدهٔ اصلی بالهٔ دریاچهٔ قو اثر چایکوفسکی است، داستانی که ترکیبی از افسانهها و قصههای مردم روسیه و آلمان است و یکی از محبوبترین بالههای جهان است.
دین هم با قوها ارتباط دارد. در دین مسیحیت، قدیس هیو لینکلن با قویی وحشی دوست میشود که به او وفادار میماند. در هندوئیسم، قوها تکریم شدهاند و آنها را با قدیسانی قیاس کردهاند که ویژگی مهم آنها این است که در این جهان هستند بیآنکه آلوده و وابسته به این جهان شوند؛ درست مثل قو که در آب است، اما پرهایش خیس نمیشود.
نظریهٔ قوی سیاه از پیشفرض اشتباهی در روم باستان ریشه گرفته است که قوی سیاه وجود ندارد و اشاره به پدیدهای دارد که میتواند به صورت نظری وجود داشته باشد، اما وجود عینی ندارد. پس از آنکه به طور واقعی به وجود " قوی سیاه" پی بردند این اصطلاح تشبیه و استعاره برای پدیدهها و چیزهایی شد که غیرمنتظرهاند و اهمیت پیشبینینشدهای پیدا میکنند.
صبحبخیر آقا زاغی
کمتر پرندهای است که به اندازهٔ زاغی با فرهنگ مردم و باورهای توده درهمآمیخته باشد. پیش از رواج مسیحیت زاغیها معمولاً نشانهٔ بخت و اقبال بودند. رومیها بر این باور بودند که زاغیها خیلی باهوشند و در یونان باستان همانند باکوس، خدای شراب مقدس شناخته میشدند.
دین هم با قوها ارتباط دارد. در دین مسیحیت، قدیس هیو لینکلن با قویی وحشی دوست میشود که به او وفادار میماند. در هندوئیسم، قوها تکریم شدهاند و آنها را با قدیسانی قیاس کردهاند که ویژگی مهم آنها این است که در این جهان هستند بیآنکه آلوده و وابسته به این جهان شوند؛ درست مثل قو که در آب است، اما پرهایش خیس نمیشود.
نظریهٔ قوی سیاه از پیشفرض اشتباهی در روم باستان ریشه گرفته است که قوی سیاه وجود ندارد و اشاره به پدیدهای دارد که میتواند به صورت نظری وجود داشته باشد، اما وجود عینی ندارد. پس از آنکه به طور واقعی به وجود " قوی سیاه" پی بردند این اصطلاح تشبیه و استعاره برای پدیدهها و چیزهایی شد که غیرمنتظرهاند و اهمیت پیشبینینشدهای پیدا میکنند.
صبحبخیر آقا زاغی
کمتر پرندهای است که به اندازهٔ زاغی با فرهنگ مردم و باورهای توده درهمآمیخته باشد. پیش از رواج مسیحیت زاغیها معمولاً نشانهٔ بخت و اقبال بودند. رومیها بر این باور بودند که زاغیها خیلی باهوشند و در یونان باستان همانند باکوس، خدای شراب مقدس شناخته میشدند.
بعضی از قبایل بومی آمریکا باور دارند که استفاده از پرهای زاغی در لباس باعث دلاوری میشود و بعضی دیگر معتقدند که این پرنده پیامآور مقدس خالق است یا حتی فرشتهٔ نگهبانی است با تواناییهای جادوگرانه.
کلیسا دید دیگری به زاغیها داشت. آنها میگویند زاغی تنها پرندهای است که به کشتی نوح نیامد و برای آرامش مسیح بر صلیب آواز نخواند و برای او سوگواری نکرد و رنگهای پر و بال او را نیز نشانهٔ شیطان و بداقبالی میدانند.
کلیسا دید دیگری به زاغیها داشت. آنها میگویند زاغی تنها پرندهای است که به کشتی نوح نیامد و برای آرامش مسیح بر صلیب آواز نخواند و برای او سوگواری نکرد و رنگهای پر و بال او را نیز نشانهٔ شیطان و بداقبالی میدانند.
پیش از رواج مسیحیت زاغیها معمولاً نشانهٔ بخت و اقبال بودند
در قرون وسطا زاغیها معمولاً در نزدیکی میدانهای نبرد و محوطهٔ بیمارستانها و اطراف چوبههای دار در جستجوی گوشت اجساد مردگان بودند و به آن مشهور شده بودند. مردمان دورهٔ ویکتوریا از زاغیهای خیلی میترسیدند و تا سر حد نابودی و انقراض آنها را شکار کردند.
در فرهنگ اروپایی، این باور مرسوم است که زاغیها جذب همهٔ چیزهای درخشان میشوند و آنها را میدزدند و به لانههای خود میبرند. زاغیها بسیار باهوش و کنجکاو هستند، در نتیجه این رفتار آنها هم با اغراق همراه شده است. زاغیها پرندههای هوشمندی هستند که میتوانند از ابزارهایی استفاده کنند، بازی کنند و به صورت گروهی فعالیت کنند و صدای انسانها را تقلید کنند.
آیا طوطی دریایی (پافین) میتواند وضعیت هوا را پیشبینی کند؟
طوطی دریایی، پرندهای محبوب است و با آن نوک راهراه و رنگارنگ و پرهای سیاه و سفید و هیکل چاق و راهرفتن بامزه به راحتی میتوان دلیل محبوبیتشان را فهمید.
آنها خیلی هم وفادار هستند، وقتی طوطیهای دریایی پس از زمستان از دریا بازمیگردند راه خود را دقیقاً به سوی همان لانههایی که جوجههای خود را هر سال پرورش میدهند پیدا میکنند و هنگامی که جفتی را انتخاب میکنند معمولاً تا پایان عمر با آن میمانند.
باورهای عامیانهٔ دیرین و اسرارآمیزی دربارهٔ طوطیهای دریایی وجود دارد. در قرون وسطا تصور بر این بود که دانشمندان مسلمان و یهودی نمیتوانند تشخیص دهند و تعیین کنند که بعضی پرندگان از جمله طوطیهای دریایی ماهی هستند یا انسان و از همه میخواستند تا آنها را بکشند.
در فرهنگ ایرلندی، روح رهبانان سلتی در طوطیهای دریایی حلول یافته است و در جزایر فارو در دانمارک آنها را prestur یا کشیش مینامند. واژهٔ frater لاتین به معنای "برادر" هم به معنای راهب به کار رفت است، نام علمی سردهٔ طوطیهای دریایی هم (Fratercula) است که میتوان آن را "برادر کوچک" یا "راهب کوچک" گفت.
باورهای عامیانهٔ دیرین و اسرارآمیزی دربارهٔ طوطیهای دریایی وجود دارد. در قرون وسطا تصور بر این بود که دانشمندان مسلمان و یهودی نمیتوانند تشخیص دهند و تعیین کنند که بعضی پرندگان از جمله طوطیهای دریایی ماهی هستند یا انسان و از همه میخواستند تا آنها را بکشند.
در فرهنگ ایرلندی، روح رهبانان سلتی در طوطیهای دریایی حلول یافته است و در جزایر فارو در دانمارک آنها را prestur یا کشیش مینامند. واژهٔ frater لاتین به معنای "برادر" هم به معنای راهب به کار رفت است، نام علمی سردهٔ طوطیهای دریایی هم (Fratercula) است که میتوان آن را "برادر کوچک" یا "راهب کوچک" گفت.
رنگآمیزی پرهای این پرنده و راهرفتن باوقار و آرام آن بر روی زمین و اینکه هنگام راه رفتن سر خود را رو به پایین خم میکند هم این باورها را تقویت کرده است.
طوطیهای دریایی میتوانند توفانهای سخت دریایی را تاب بیاورند و به همین دلیل به نوعی با وضعیت آبوهوایی مرتبط دانسته میشوند. در ایسلند آنها را کارشناسان پیشبینی وضعیت هوا میدانند، چون قبایل اسکیموهای آلاسکا و اینوئیت باور دارند که طوطیهای دریای توانایی دگرگون کردن الگوهای آبوهوایی و در امان ماندن از توفانها را دارند.
طوطیهای دریایی میتوانند توفانهای سخت دریایی را تاب بیاورند و به همین دلیل به نوعی با وضعیت آبوهوایی مرتبط دانسته میشوند. در ایسلند آنها را کارشناسان پیشبینی وضعیت هوا میدانند، چون قبایل اسکیموهای آلاسکا و اینوئیت باور دارند که طوطیهای دریای توانایی دگرگون کردن الگوهای آبوهوایی و در امان ماندن از توفانها را دارند.
باورهای عامیانهٔ دیرین و اسرارآمیزی دربارهٔ طوطیهای دریایی وجود دارد
خبر خبر!
هزاران سال است که کلاغها در فرهنگ مردم سراسر جهان جای دارند و نماد و نشانهٔ مرگ و بدشگونی شناخته شدهاند؛ هم به دلیل رنگ سیاه پروبال آنها و هم صدای ناهنجار و خوراکشان (گوشت لاشه و مردگان).
در جوامع عصر حجر گاهی مردگان خود را دفن نمیکردند و کلاغها تمام گوشت مردگان را میخوردند و فقط استخوانها را به جا میگذاشتند، همانند خاکسپاریهای آسمانی که هنوز در مناطقی مثل تبت، مغولستان و بوتان تا امروز رواج دارد. کلاغها که امروزه بیشتر اوقات مزاحم تلقی میشوند بیشتر موجودات زنده را شکار میکنند و فقط گاهی از لاشهٔ جانوران مرده تغذیه میکنند.
کلاغها یکی از باهوشترین پرندگان هستند و به عنوان پرندهای سخنگو شناخته میشوند که دارای بینش و قدرت پیشگویی است و رابط و پیونددهندهٔ دنیاهای مادی و معنوی است. در اساطیر یونان، کلاغ پیامآور آپولو، خدای پیشگویی و آیندهنگری به جهان مردگان و نماد بدشگونی بوده است.
همچنین میگویند آپولو کلاغ سفیدی را برای خبرچینی به نزد معشوقش کورونیس فرستاد. وقتی کلاغ خبر آورد که کورونیس به او خیانت کرده است، آپولو از خشم پرهای کلاغ را سیاه کرد، که بعد از آن تا امروز همهٔ کلاغها سیاه هستند.
این افسانه که کلاغها خبر میآورند هنوز هم بین مردم رواج دارد. بخصوص در بازیتاجوتخت که از کلاغها به عنوان پرندگان پیامآور و خبرآور استفاده میکنند و همچنین کلاغ، برن استارک را در جستجوی خود راهنمایی میکند.
به هر حال کلاغها را پیشقراولان مرگ و بدشگون میدانند و این پرندگان ارتباط خاصی با برج لندن دارند. بنا بر افسانههای قدیمی اگر کلاغها برج لندن را ترک کنند یا از آن رانده شوند، انگلستان سقوط خواهد کرد، نگران نباشید، بالهای آنها را چیدهاند... تا خیال همه راحت باشد که برج را ترک نمیکنند.
این افسانه که کلاغها خبر میآورند هنوز هم بین مردم رواج دارد. بخصوص در بازیتاجوتخت که از کلاغها به عنوان پرندگان پیامآور و خبرآور استفاده میکنند و همچنین کلاغ، برن استارک را در جستجوی خود راهنمایی میکند.
به هر حال کلاغها را پیشقراولان مرگ و بدشگون میدانند و این پرندگان ارتباط خاصی با برج لندن دارند. بنا بر افسانههای قدیمی اگر کلاغها برج لندن را ترک کنند یا از آن رانده شوند، انگلستان سقوط خواهد کرد، نگران نباشید، بالهای آنها را چیدهاند... تا خیال همه راحت باشد که برج را ترک نمیکنند.
لکلکها بچهها را میآورند
بنا بر باورهای مردم اروپا، لکلکها بچهها را به نزد مادروپدرها میآورند. با اینکه این افسانهای قدیمی است، اما این باور از قرن نوزدهم و با داستان "لکلکها" از هانس کریستیان آندرسن محبوبیت پیدا کرد.
بر مبنای باورهای مردم آلمان، لک لکها بچهها را در غارها و آبگیرها پیدا میکنند و در سبدهایی که از نوکشان آویزان است آنها را به خانههای آدمها میآورند. این بچهها را به مادرها میدهند یا از لولهٔ بخاری داخل خانه میاندازند. اهالی خانههایی که بچه میخواهند باید با قرار دادن شیرینیهایی بر لبهٔ پنجره برای لکلکها آن را اعلام کنند.
حکایتهایی از این دست به کتمان واقعیتهای زندگی بهویژه در دوران ریاکاریهای ویکتوریایی در انگلستان کمک میکرده است.
این افسانه که لکلکها بچهها را میآورند ریشه در عادتهای مهاجرت و لانهسازی این پرنده دارد. در اروپا، لکلکها در بهار از راه میرسند و زادآوری میکنند و لانههای خود را بر بامها و نقاط مرتفع و چشمگیر میسازند به طوری که همه میتوانند مراقبت دقیق آنها از جوجههاشان را به آسانی تماشا کنند.
بهار فصل رویش دوباره و باروری و زایش است، و حدود ۹ ماه پس از اعتدال تابستانی است که این باروری جشن گرفته میشود. در اشعار اسطورهای یونان و روم لکلکها نمونهای از فداکاری والدین بودهاند و از این پرنده حداقل در سه داستان از افسانههای ازوپ نام برده شده است.
قانون یونانی پلارگونیا، برگرفته از واژهٔ یونانی pelargos از یونان باستان به معنای لکلک، از شهروندان میخواهد تا از والدین سالخوردهٔ خود مراقبت کنند، چنان که لکلکها چنین میکنند و یونانیها باور دارند که کشتن لکلک مجازات مرگ دارد. پیروان دین اسلام هم به لکلکها احترام میگذارند، چون لکلکها هر سال در مسیر مهاجرت سالانهٔ خود از مکه میگذرند.
۰