تصاویر/ "رضا خان" چگونه "رضا شاه" شد؟
صبح دوشنبه ۳ اسفند ۱۲۹۹ (۲۱ فوريه ۱۹۲۱) مردم تهران با صداى شليك گلوله و رژه قزاق هاى پادگان قزوين كه براى تعيين تكليف خودشان به تهران آمده بودند و حقوق عقب مانده را مطالبه مى كردند، از خواب بيدار شدند.
کد خبر :
۱۲۱۲۰
بازدید :
۲۵۰۴۵
مراسم رژه سربازان در روز تاجگذاری رضاشاه
به گزارش فرادید، بديهى است كه اين مطالبه مستمسكى بيش نبود و هدف ورود به تهران در اختيار گرفتن دولت و اعلام دولت جديد بود كه با پخش و نصب اعلاميه حكومت نظامى كاملاً روشن بود.
لباس هاى نو و پوتين هاى براق سربازان خبر از برنامه قبلى و دسترسى به پول مى داد و رهبرى دو نفر در اين ميان جلب نظر مى كرد، يكى رضاخان ميرپنج و ديگرى كه نظامى نبود و سيدضياء الدين طباطبايى نام داشت مدير روزنامه رعد بود كه ارتباطش با سفارت انگليس را همه مى دانستند.
احمدشاه استعفاى سپهدار را فورى پذيرفت و سيدضياء الدين را به رئيس الوزرايى برگزيد كه در كابينه اش سردار سپه وزير جنگ بود. سيدضياء الدين پس از دريافت حكم فورى دستور توقيف پنجاه نفر از رجال مشهور به سرسپردگى انگلستان و شناخته شده به فساد مالى را صادر كرد.
اين كار و لغو قرارداد ۱۹۱۹ انگلستان عده اى را به اين توهم انداخت كه يك حكومت سوسياليستى روى كار آمده به خصوص اينكه تصور مى كردند سفارت انگليس هم واقعاً از برنامه كودتا اطلاعى ندارد و ساير نمايندگان دول خارجى اين سردرگمى سفارت انگليس را احساس مى كردند و به دولت هاى خود گزارش مى دادند غافل از اينكه كودتا صددرصد انگليسى است ولى قهرمان آن وزارت جنگ آن مملكت است نه وزارت خارجه.
وينستون چرچيل اختيارات تام به ژنرال آيرون سايد داده بود. او هم رضاخان ميرپنج را انتخاب كرده و انتخاب خود را به چرچيل اطلاع داده و مورد تائيد قرار گرفته بود. درحالى كه كرزون به علت گزارش هاى نرمن وزير مختار وقت به رضاخان بدبين بود و او را مردى خودسر و بيش از اندازه وطن پرست مى دانست. وقتى آيرون سايد از نظر كرزون اطلاع يافت و به چرچيل گزارش داد چرچيل دستور داد مستقلاً كار كند و كارى به وزارت خارجه نداشته باشد.
در واقع چرچيل مى خواست نقش كرزون را در كابينه كوچك كند و براى اغفال او در كودتا به سيدضياء الدين نقش اول را داد تا اطمينان حاصل كند كه سيدضياء همچنان مطمح نظر است. اما رضاخان خيلى خوب مى دانست كه چه موقع او را جواب كند و كرد.
سفارت انگلیس در ایران در زمان قاجار
وقتى سيدضياء الدين مى خواست افسران انگليسى را در قزاقخانه مستقر كند، رضاخان مخالفت كرد و همين مخالفت با او و استعفاى يكى دو وزير كابينه را ضعيف كرد و در همين وقت رضاخان به او پيشنهاد كرد كه برود و چون پنجاه نفر رجال زندانى را مى بايست آزاد كند، ماندنش خطرناك بود زيرا رجال او را زنده نمى گذاشتند اين بود كه رضاخان با موافقت شاه كه از سيد متنفر بود ۲۵ هزار تومان تهيه كرد و او را راه انداخت و حكومت صد روزه او پايان يافت.
سيد در واقع يك محلل بود و بيش از اين نقشى نمى توانست داشته باشد. رضاخان شروع كرد به تحبيب رجال آزاد شده و طرفداران بسيارى براى خود فراهم كرد. چون او وسيله آزادى آنها را فراهم ساخته بود همه مرهون او گرديدند. نرمن نمى دانست كه ترغيب حس وطن پرستى و ملى گرايى در مقابل كمونيسم چقدر ارزنده است وگرنه به رضاخان ميدان بيشترى مى داد. وقتى ماموريتش تمام شد جانشين اش سرپرسى لورن به اين مهم وقوف داشت و كاهلى نرمن را كاملاً جبران نمود. آنچه درخور تذكر است اين است كه حكومت سيدضياء الدين را دو نفر از رجال استخوان دار نپذيرفتند، يكى دكتر محمد مصدق و ديگرى احمد قوام السلطنه والى خراسان كه به حبس افتاد و تا عزيمت سيد از ايران در حبس بود. دكتر مصدق از پست خود استعفا داد و به خوانين بختيارى پناه برد كه با احترام پذيرايى گرديد.
پس از تبعيد سيدضياء الدين همه حدس مى زدند كه رضاخان به صحنه خواهد آمد ولى خود او مثل اينكه براى اين پست هنوز خود را مهيا نمى ديد. احمدشاه، مشيرالدوله را براى تشكيل كابينه دعوت كرد ولى او نپذيرفت، از مستوفى الممالك هم دعوت كرد او نيز قبول نكرد، بالاخره مشيرالدوله كابينه موقتى تشكيل داد كه در آن رضاخان وزير جنگ بود. كابينه بر اثر اصرار رضاخان در افزايش بودجه وزارت جنگ بالاخره استعفا كرد و احمد قوام با ادعاى دوستى بريتانيا نخست وزيرى را پذيرفت.
• صعود از پله هاى قدرت
احمد شاه به همراه رضاخان سردار سپه
احمدشاه در اكتبر ۱۹۲۳ (۱۳۰۲ شمسى) قبل از آخرين سفرش به اروپا سردار سپه را در زير نگاه بهت زده سفارت انگليس كه هنوز در پشتيبانى رضاخان ترديد داشت، به رئيس الوزرايى منصوب كرد. رضاخان وزارت جنگ را خودش برعهده گرفت. وزرايش على اكبر داور كه در ژنو تحصيل كرده بود، عبدالحسين خان تيمورتاش افسرى كه در مسكو آموزش ديده بود، سيدمحمد تدين، محمدعلى فروغى همگى طرفدار حكومت مركزى و الغاى كاپيتولاسيون و طرفدار نظام آموزشى اروپايى بودند و همه قاطعانه ملى گرا، تمركزگرا و به تجددطلبى شهرت داشتند.
(تصاویر) رضاخانِ سردار سپه در سفارت شوروی (تصاویر بیشتر)
افكار روشنفكرانه اى كه از اينها تراوش مى نمود رضاخان را به فكر جمهوريت انداخت و شروع كرد به تحريك افكار عمومى ولى دو نمونه از جمهوريت يكى در شمال، اتحاد جماهير شوروى، و ديگرى در شمال غربى، تركيه، نمونه هاى جالبى براى مردم ايران نبودند و اسلام ستيزى به خصوص در تركيه رواج چشمگير داشت. ديگر از جنبش جنگل ميرزا كوچك خان و غائله خزعل و سركشى خوانين و عشاير بختيارى و قشقايى اثرى بر جاى نمانده بود و كاملاً راه باز بود و محتمل بود كه با نغمه جمهوريت تشنج و آشوب دوباره برپا شود.
احمد شاه به اتفاق پرنس آرتور، پرنس ادوارد، لرد کرزن در ضیافتی در لندن. (1919)
از طرفى شاه به سفر فرنگ رفته بود و اصولاً به زمامدارى رغبتى نداشت و زندگى آرام در فرنگ و امور بازرگانى خصوصاً فعاليت در بورس پاريس را بر مملكت دارى و عزل و نصب رجال ترجيح مى داد. احمدشاه در تمام گفت وگوهايش با رئيس الوزراى داخلى و وزراى مختار سفارت انگليس سرانجام به برقرارى پانزده هزار تومان مقررى ماهانه و يا هزينه سفرهايش به فرنگ خشنود مى شد و دورى اش از پايتخت زمينه را براى تغييرش فراهم آورده و چنين وضع مناسبى را با آغاز كردن نغمه جمهوريت به آشوب كشيدن طريقه عقل و درايت نبود.اين بود كه رئيس الوزرا براى استحكام رابطه خود با انگلستان شخصى را به لندن فرستاد تا موضوع تعهدش را با آيرون سايد در نگهدارى شاه و وضع آرامش فعلى مملكت و رغبت شاه به ماندن در فرنگ تشريح شود و نظر آنها را بخواهد.
وقتى جواب شنيد كه آنها در آنچه پيش آمده بى طرف خواهند ماند (قبلاً هم اين حس را كرده بود) فورى دست به كار شد و خلع سلسله قاجاريه را در مجلس فرمايشى آماده به كار با مهارت به اجرا درآورد. فقط پنج نفر مخالف بودند از جمله تقى زاده، حسين علاء، دكتر محمد مصدق، سيدحسن مدرس و يحيى دولت آبادى، كه دكتر مصدق از همه بهتر و مستدل تر صحبت كرد و اشاره نمود كه بر طبق قانون اساسى چنانچه ايشان به سلطنت رسند، ديگر در امور اجرايى نمى توانند دخالت كنند چون شاه مصونيت دارد و مسئول نيست. حيف است ايشان از فعاليتى كه فعلاً مى نمايند بازبمانند و به مملكت خدمت نكنند.
تصاویر/ ایران در زمان تاجگذاری رضاشاه (تصاویر بیشتر)
مجلس به خلع سلسله قاجاريه راى داد و رضاخان از اين پس رضاشاه پهلوى ناميده شد. اسنادى كه وزارت خارجه انگليس اخيراً و قبلاً پس از هر سى سال منتشر كرده است، همه از خودسرى بيش از حد او حكايت مى نمايد و همه وقت سياستمداران انگليسى را دنبال خود كشانده و دنبال آنها نرفته است.
تعجب است كه چطور شد در شهريور ۱۳۲۰ او را از مملكت بيرون كردند. كسى با نوكرش كه به او خدمت ها كرده چنين رذيلانه رفتار مى نمايد؟ دليلش اين است كه او هنگام تجديد قرارداد دارسى به مقابله پرداخت و سهم ايران از نفت را بيشتر مطالبه كرد و البته موفق نشد، ولى اعتماد انگليسى ها را به كلى از دست داد و هنگام جنگ جهانى دوم هنگامى كه متفقين به ايران حمله كردند استقلال كشور را منوط به خلع رضاشاه كردند، چون وحشت داشتند در بحبوحه جنگ با آنها به نفع آلمان از در مخاصمه درآيد، در حالى كه او با آلمان آن قدرها نزديك نبود.
رضاشاه چوب استبدادش را خورد چون آنچه را به وجود آورده بود زيربنا نداشت و همه را سطحى انجام مى داد. وقتى ترس در هر كارى ورود كرد سالوسى و تملق بنيادها را به هم مى ريزد و فقط ظاهر را زيبا و شكيل مى نمايد. هنگامى كه خواست با ارتش مجهزش جلو متفقين را بگيرد ديد تمام فرماندهان فرار كرده اند و سربازان را مرخص كرده اند، آن وقت دريافت كه خطا از خود اوست. ديكتاتورى به هر شكل سرانجام محكوم به فروپاشى و اضمحلال است.
منابع:
۱- برآمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگليس ها سيروس غنى- ترجمه حسن كامشاد.
۲- ايران از قرن بيستم- ژان پى يرريكار- برنارد هورگاد- كتاب سيروس غنى- برآمدن رضاخان
۳- تاريخ معاصر ايران- پيترآورى- مترجم رفعتى مهرآبادى ۱۳۷۷.
۴- زندگى سياسى سيدضياء الدين طباطبايى- مولف جعفر مهدى نيا.
تصاویر از وبسایت فرادید
متن از روزنامه شرق اسفند 1384
۰