سه جنایت پنهان در پرونده سارقان ٢٣ کیلو طلا
پلیس پایتخت پس از بازداشت اعضای یک باند سرقت ٢٣ کیلو طلا، با اعتراف یکی از متهمان به ٣ جنایت پنهان در مقابل یک پرونده جنایی قرار گرفت. یکی از مردان که به اتهام سرقت مسلحانه دستگیر شده بود، اعتراف کرد كه سردسته باند را به خاطر نپرداختن سهمش و همچنین برادر دختر مورد علاقهاش را با شليك گلوله کشته است.
همچنین یکی دیگر از اعضای این باند نیز هنگام دزدی دست به جنایت دیگری زده بود. ماجرای این پرونده روز چهارم بهمن سال ٩٣ بود که پیش روی پلیس قرار گرفت. آن روز به ماموران كلانتري ١١٦ مولوي خبر یک سرقت مسلحانه از طلافروشی در خیابان مولوی رسید. ماموران بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و برای بررسی موضوع راهي محل شدند. با حضور ماموران آنها متوجه شدند که سه مرد پس از حمله به یک طلافروشی، با مجروح کردن صاحب مغازه دست به سرقت زدهاند.
صاحب طلافروشي درباره جزييات سرقت گفت: «ساعت ١٩ بود كه زني وارد طلافروشي شد. پشت سر او ناگهان دو مرد ديگر وارد مغازهام شدند و درحالي كه اسلحه به دست بودند و نقاب به صورت داشتند، ضربهاي به سرم زدند. آنها با تهديد كلت همه طلاهايي كه داخل ويترين بود یعنی ٤ کیلو طلا را جمع كردند و با موتورسواري كه در نزديكي مغازه منتظرشان بود، فرار كردند.»
با اعلام این شکایت بلافاصله تیمی از كارآگاهان پلیس پایتخت تحقيقات خود را در اينباره آغاز كردند. از آنجا که سارقان صورتهاي خود را پوشانده بودند، شناسایی آنها برای پلیس بهسختی امکان پذیر بود. با این حال کارآگاهان از تحقیق دست نکشیدند و تجسسها را ادامه دادند تا اینکه درنهایت بعد از گذشت ١٤ ماه از اين سرقت یعنی اوايل فروردينماه امسال اعضاي اين گروه شناسايي شدند. با شناسایی مخفیگاهشان، آنها در ايام نوروز در عملياتي غافلگيرانه دستگير شدند و پرونده براي رسيدگي در اختيار قاضي علي وسیله ايزدموسي، بازپرس دادسراي ويژه سرقت قرار گرفت.
با دستگیری اعضای پنج نفره این باند مخوف، مشخص شد آنها یک باند ٦ نفره بودند که سردسته باند از سوی یکي از اعضا به قتل رسیده است. همچنین راز دو جنایت سریالی دیگر از سوی اعضای این باند فاش شد.
اعترافات هولناک
فرهاد ٢٢ ساله یکی از اعضای این باند در بازجوییها به دو جنایت ازجمله سردسته باند اعتراف کرد و در مقابل بازپرس گفت: «٥ سال پیش بود که من و ٥ نفر از دوستانم دور هم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم برای حل مشکلات مالی که داشتیم دست به دزدی بزنیم. از همان زمان هم نقشههای سرقتهای ما کلید خورد و تصمیم گرفتیم با اسلحه به سراغ طلافروشیها برویم. از آغاز اجرای نقشههایمان تا الان در مجموع ٦ سرقت مسلحانه انجام دادهايم. همچنین در این سرقتها از چندين قبضه سلاح كلاشينكف، كلت كمري استفاده میكرديم.»
وی ادامه داد: «٥ سال پیش بود که نخستين سرقت را انجام داديم. علي سردسته باند بود و خودش هم نقشه سرقت از يك طلافروشي از شهرستان ازنا را کشید. ما هم قبول کردیم و پس از برنامهریزیهای لازم راهی ازنا شدیم. آن زمان پس از ورود به طلافروشی، حدود ٥ كيلو طلا را دزديديم. یک سال پس از آن نیز زمان انجام دومین سرقت بود. آن زمان ما برای انجام نقشههای سرقتمان زير پل كلاك كرج رفتیم و صاحب خودروي پژويي را با اسلحه تهديد كرديم و ماشينش را دزديديم. علاوه بر اين خودروي زانتيا، يك موتورسيكلت را هم سرقت كرديم كه بتوانیم با آنها راهي سرقت از طلافروشيها شویم. در این سرقت از آنجا که صاحب موتورسیکلت مقاومت كرد، دوستم با چوب به سر او زد و او را به قتل رساند. سهسال پیش هم برای اجرای نقشه سومین سرقت نیز با یک خودروی پژو ٤٠٥ سرقتی راهی شهرستان خمین شدیم و به یک طلافروشی حمله کردیم. ٦ كيلو طلا نیز از آن سرقت گیرمان آمد. سرقت چهارم هم در شهرستان نسيمشهر بود كه در آن هم به يك طلافروشي در بازار شهر دستبرد زديم و ٣ كيلو طلا را دزدیدیم. باز هم دست از سرقت برنداشتیم و این بار به خیابان مولوی رفتیم. سرقت ٤ کیلو طلا از طلافروشی خیابان
مولوی نیز پنجمین سرقت ما بود.
فرهاد در ادامه اعتراف کرد که در اين سرقت دختر مورد علاقه يكي از اعضاي اين باند هم حضور داشت. او همچنین درباره ششمين و آخرين سرقت خود گفت: «به همراه همدستانم به يك طلافروشي در كهريزك دستبرد زدیم و حدود ٥ كيلو طلا را سرقت كردیم. در آخرين سرقت با يك مزداي سرقتي رفتيم كه پس از آن خودرو را به آتش كشيديم. در تمام سرقتها از خودرو و موتورهاي سرقتي استفاده ميكرديم تا ردي از خود به جا نگذاريم.»
فرهاد همچنین در ادامه اعترافاتش راز دو جنایتی که خود مرتکب شده بود را نیز فاش کرد و به بازپرس گفت: «از همان آغاز سرقتهایمان علي سركرده باند بود و او به ما دستور میداد. حالا این کارهایش به کنار او هنگام تقسیم سهمها حدود ١٣٠ ميليون تومان به من بدهكار شد؛ اما این پول را به من برنمیگرداند. هرچه سعی کردم پولم را از او بگیرم، فایدهای نداشت. پول کمی نبود. برای همین روز حادثه با او قرار گذاشتم تا تسویهحساب کنم. همراه خودم هم اسلحه بردم تا اگر حاضر نشد پولم را پرداخت كند، تهديدش كنم. او سوار ماشينم شد و پس از کمی صحبت متوجه شدم که نمیخواهد سهم مرا بپردازد. برای همین عصبانی شدم و به بهانه برداشتن موبايلم از داشبورد اسلحه را برداشتم و او را کشتم. پس از آن جسدش را به حوالي دانشگاه شاهد در چهاردانگه بردم و با كمك يكي از دوستانم آن را آتش زدم. به جز سردسته باند، در یک درگيري برادر دختر موردعلاقهام را هم با اسلحه به قتل رساندم. او وقتي متوجه شد با خواهرش ارتباط دارم، عصباني شد و به سراغم آمد. من هم مجبور شدم او را به قتل برسانم. جسدش را هم دوستانم پنهان كردند و من خبر ندارم که جسد را به کجا بردند.»
با اعترافات این پسر، تمامی اعضای باند در اختيار ماموران پليس آگاهي قرار گرفتند تا پس از تکمیل تحقيقات زوایای پنهان این پرونده آشكار شود.