آیا جهان ساخته‌ی آگاهی ذهن ماست؟

آیا جهان ساخته‌ی آگاهی ذهن ماست؟
کد خبر : ۲۲۳۴۷
بازدید : ۳۴۳۰

دست کم آن‌طور که خودمان فکر می‌کنیم، ما انسان‌ها فرمانروای زمین هستیم. ما تصور می‌کنیم که انسان خردمند، باهوش‌ترین، پرنفوذترین و البته مخرب‌ترین موجود زنده‌ی روی زمین است. آن‌چنان تسلط ما روی کره‌ی خاکی و منابع آن زیاد شده که به خودمان جرئت داده‌ایم یک «دور یا گشتوارک» زمین‌شناسی جدید تعریف کنیم و نام آن را «آنتروپوسین» بگذاریم.

دوره‌ای که سرآغاز تاثیر عمده‌ی فعالیت‌های انسان بر اکوسیستم و ساختار زمین‌شناختی است. ولی خارج از زمین، جهانی بزرگ قرار دارد که تقریبا از آن هیچ نمی‌دانیم. ما شاید به صورت تخمینی بدانیم کهکشان ما از چند ستاره تشکیل شده و در کیهانی که با تلسکوپ‌هایمان می‌بینیم، تقریبا چند کهکشان وجود دارد. شاید بتوانیم سن عالم را حدس بزنیم یا فضاپیماهایی روباتیک به اعماق منظومه‌ی شمسی بفرستیم؛ ولی همچنان سوالاتی بنیادین برای ما وجود دارد که نتوانسته‌ایم به آن‌ها پاسخ بدهیم.

سوالاتی مثل اینکه آیا عالم واقعا وجود دارد؟ یا صرفا آگاهی ما این واقعیت از جهان را برایمان ساخته است؟ آیا کائنات از وجود ما آگاهی دارد؟ آیا کیهان برای ما ساخته شده است؟ آیا ما تنها موجودات هوشمند گیتی هستیم؟ آیا زمانی می‌توانیم بالاخره همه‌ی رازهای عالم را بفهمیم؟ آیا می‌توانیم دنیا را نابود کنیم؟ در نهایت، آیا ممکن است خود ما به فرمانروای کل کیهان تبدیل شویم؟ برای صحبت درباره‌ی پاسخ این پرسش‌ها، سلسله مقالاتی را در قالب مجموعه‌ای ویژه به نام «جهان انسان» تهیه کرده‌ایم. خواننده‌ی این مقالات باشید.


آیا جهان ساخته‌ی آگاهی ذهن ماست؟

ساموئل جانسون، شاعر، نویسنده، منتقد و فرهنگ‌نویس برجسته‌ی انگلیسی که در قرن هجدهم زندگی می‌کرد، این ایده را کاملا مضحک می‌دانست. او ‌گفت کافیست که با پایتان محکم به یک سنگ بکوبید تا از درد آخ بلندی بگویید و کاملا شیرفهم شوید که جهان بیرون واقعیست. جانسون این حرف را در پاسخ به «جورج بارکلی»، کشیش و فیلسوف ایرلندی ‌زد. بارکلی می‌گفت که جهان چیزی نیست جز توهمی ساخته شده در ذهن ما. آیا حق با بارکلی است؟

شاید برای بحث کردن درباره‌ی این سوال بهتر باشد به مکانیک کوانتم عزیز خودمان مراجعه کنیم. مکانیک کوانتم حرف‌های عجیب و غریبی درباره‌ی وجود جهان‌های متعدد در فراسوی جهان ما می‌زند. داستان زنده یا مرده بودن گربه‌ی شرودینگر هم که دیگر معروف است. ولی همین مکانیک کوانتم یک چیز غیر قابل باورتر هم می‌گوید. اینکه شاید عالم فقط وقتی واقعیت پیدا می‌کند که ما به آن نگاه می‌کنیم!

quantom1

این دیدگاه مکانیک کوانتم خیلی شبیه به نسخه‌ای از «اصل انسان‌نگر» به نام «جهان مشارکتی» (Participatory universe) است. ایده‌ی جهان مشارکتی را اولین بار «جان آرچیبالد ویلر» مطرح کرد. ویلر فیزیک‌دانی آمریکایی و از پیشگامان فیزیک هسته‌ای بود. او در این ایده گفت که جهان تنها وقتی وجود دارد که یک ذهن آگاه به آن می‌نگرد. اگر ذهن آگاهی وجود نداشته باشد، جهانی هم وجود ندارد. تا جایی که می‌دانیم، در بین موجودات زنده فقط انسان است که ذهن آگاه دارد.

در مکانیک کوانتم مفهومی به نام اندازه‌گیری وجود دارد. این مفهوم در کوانتم نسبت به مفهوم کلاسیک اندازه‌گیری متفاوت است. مشاهده و اندازه‌گیری یک ذره‌ی کوانتمی منجر به تغییر عمده در حالت آن ذره می‌شود. مثل این است که چشمانتان بسته باشد و در وسط اتاقی ایستاده باشید. به شما یک سنگ بزرگ می‌دهند تا با پرتاب آن، بفهمید دیواری که روبروی شما قرار دارد از چه جنسی است. اگر سنگ را پرتاب بکنید و دیوار سیمانی یا چوبی باشد، از صدای آن متوجه می‌شوید کدام نوع دیوار روبروی شماست. بعد از برخورد سنگ به دیوار سیمانی یا چوبی، هیچ تغییری در وضعیت دیوار ایجاد نمی‌شود و در زمانی دیگر باز هم می‌توانید این آزمایش را انجام دهید. حتی با پرتاب‌ سنگ‌های متعدد می‌توانید از دیگر ویژگی‌های این دیوار مثل مساحت، ارتفاع، قطر یا دیگر چیزها اطلاع پیدا کنید. این کاری است که در مکانیک کلاسیک انجام می‌شود.

اگر دیوار شیشه‌ای باشد هم از روی صدای آن متوجه می‌شوید، منتها بعد از آن دیگر دیوار شیشه‌ای وجود ندارد چرا که شکسته است. بنابراین هیچ آزمایش دیگری نمی‌توانید روی آن انجام بدهید. وضعیت ذرات کوانتمی هم به همین شکل است. شما هیچ‌وقت نمی‌توانید مکان و سرعت یک الکترون را در لحظه‌ای خاص بسنجید. اگر بخواهید سرعتش را اندازه‌گیری کنید، مکان آن را تغییر می‌دهید و اگر بخواهید مکانش را پیدا کنید، سرعتش را تغییر می‌دهید. آرچیبالد می‌گوید شاید جهان ما هم همین‌طور است. وقتی ما به آن نگاه می‌کنیم، در حقیقت نوعی اندازه‌گیری کوانتمی انجام می‌دهیم و دنیایی ویژه‌ی ما و از دید ما ساخته می‌شود. بنابراین اگر یک موجود آگاه دیگر به آن نگاه کند،‌ می‌تواند دنیای خودش را بسازد.

quantom2

ولی آیا جهان قبل از اینکه ما به آن بنگریم هم وجود داشته است؟ در مکانیک کوانتم آزمایش مشهوری داریم به نام «آزمایش دو شکاف» این آزمایش نشان می‌دهد که ماهیت ذره‌ای و موجی نور از یکدیگر جدایی ناپذیرند. در این آزمایش باریکه‌‌ای نور را به صفحه‌ای که دو شکاف باریک رویش ایجاد شده می‌تابانیم. نور پس از گذشتن از این دو شکاف روی پرده‌ی پشتی می‌افتد. ماهیت موجی نور باعث می‌شود نورهایی که از دو شکاف گذر می‌کنند با هم تداخل کنند و یک الگوی تداخلی (نوارهای تاریک و روشن) بسازند. ولی اگر با آشکارساز، نور روی پرده را بسنجیم می‌بینیم که نور همیشه به شکل ذره جذب می‌شود.

در این آزمایش به نظر می‌رسد که نور هم به صورت ذره و هم به صورت موج رفتار می‌کند. این آزمایش یک فرض اولیه دارد، اینکه فوتون قبل از اینکه ما آن را ببینیم به صورت فیزیکی وجود داشته است. ویلر می‌پرسد: چه می‌شود اگر فرض اولیه‌ی ما درست نباشد؟ یعنی اینکه فوتون وجود نداشته باشد و فقط زمانی پدیدار بشود که ما به آن می‌نگریم؟ برای ویلر این بدین معنیست که جهان نمی‌تواند تا زمانی که آن را اندازه‌گیری نکرده‌ایم، یعنی به عنوان ناظر به آن نگاه نکردیم وجود داشته باشد. حتی گذشته هم به صورت ثابت وجود ندارد و آن‌چه در حال حاضر انجام می‌دهیم بر آن‌چه در گذشته انجام شده تاثیر می‌گذارد. این موضوع را می‌توانیم تا ابتدای جهان هم عقب ببریم و بگوییم که جهان تا زمانی که ما وجود نداشته‌ایم، وجود نداشته است.

«هیو اورت» فیزیک‌دان بزرگ آمریکایی، تفسیر دیگری از مکانیک کوانتم ارائه می‌دهد. او فرضیه‌ی چند جهانی را مطرح می‌کند و می‌گوید چون احتمالات کوانتمی بی‌نهایت هستند، بنابراین تعداد جهان‌ها هم می‌توانند بی‌نهایت باشند. هر موجود آگاه، در حال تماشا و اندازه‌گیری کوانتمی جهان است و بنابراین جهان خودش را می‌سازد. یک فیلسوف فیزیک به نام «کریس تیمپسون» از دانشگاه آکسفورد می‌گوید: «تمایل ذاتی من این است که یک واقع‌گرا باشم. ولی اگر قرار باشد در جهان کوانتمی هم یک واقع‌گرا باشید، در دنیایی خیلی عجیب و غریب قرار می‌گیرید.» آن‌قدر عجیب که می‌گوید ما جهان خودمان را می‌سازیم و جهان هست، چون که ما هستیم.

منبع: مجله‌ی نیوساینتیست شماره‌ی ۲ می ۲۰۱۵

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید