مدرنیزاسیون دستوری

واکاوی آغازین مراحل حرکت به سوی مدرنیته یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های جامعه علمی ایران است. چراکه به‌نظر می‌رسد با شناخت ابعاد گوناگون این مرحله است که شیوه مواجهه ایرانیان با مدرنیته مشخص شده و روشن می‌شود چه کمبودها و خطاهایی در این مسیر وجود داشته است. آشنایی با ساحت‌های گوناگون تغییرات پدید آمده در سطح دولت و جامعه از همین رهگذر حائز اهمیت می‌شود.

کد خبر : ۴۱۴۴۸
بازدید : ۱۶۴۴
واکاوی آغازین مراحل حرکت به سوی مدرنیته یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های جامعه علمی ایران است. چراکه به‌نظر می‌رسد با شناخت ابعاد گوناگون این مرحله است که شیوه مواجهه ایرانیان با مدرنیته مشخص شده و روشن می‌شود چه کمبودها و خطاهایی در این مسیر وجود داشته است. آشنایی با ساحت‌های گوناگون تغییرات پدید آمده در سطح دولت و جامعه از همین رهگذر حائز اهمیت می‌شود.
گروه‌تاریخ و باستان‌شناسی خانه اندیشمندان علوم انسانی روز سه شنبه دهم مرداد میزبان نشستی تحت عنوان «دولت مدرن، جامعه سنتی: چالش، پایش» بود.
در این نشست دکتر منصوره اتحادیه و دکتر سیمین فصیحی به سخنرانی پرداختند. دکتر اتحادیه با قرار دادن آغاز مدرنیته در دوره رضاشاه کوشید تحرک جامعه ایرانی را در نخستین گام‌های این حرکت بازنمایی کند و همزمان ایراداتی را که متوجه مدل حرکت جامعه ما به سمت مدرنیته در این دوره بوده است نیز متذکر شود. از جمله نکاتی درباره استبداد رضاخان، مدرنیزاسیون دستوری و ممیزی همه کتاب‌ها زیر نظارت شهربانی. در ادامه بخشی از سخنرانی ایشان در این نشست را می‌آوریم.

آغاز مدرنیته
زمانی‌که ما از یک جامعه مدرن صحبت می‌کنیم دوره ناصری برای آنکه از جامعه مدرن سخن بگوییم زود است. درست است نظام جدید، دارالفنون، آداب و رسوم و اعزام دانشجو به اروپا [در آن دوران اتفاق افتاد] ولی همه اینها پیش‌درآمد مدرنیزم است که هنوز جا نیفتاده است. واقعا شاید دولت مدرن را از دوران مشروطه بتوان دنبال کرد، اما متاسفانه با جنگ و هرج و مرج همراه شد، اما دردوره استقرار رضاشاه است که دولت مرکزی تقویت و مدرنیزم به سیاست دولت بدل می‌شود

غربی شدن راهکار رضاشاه
رضاشاه نیز مانند بسیاری از ایرانیان اروپا را ندیده بود و تنها آشنایی او با فرهنگ اروپایی از طریق شنیده‌ها یا از طریق ارتباط با فرماندهان روسی بریگاد قزاق و شاید وزیرمختارهای روس و انگلیس بود، ولی بسیاری از رجال اطراف وی اروپا را می‌شناختند مانند داور، تیمورتاش و نصرت‌الدوله که تحصیلکردگان اروپا بوده و با طرز فکر و روحیه اروپاییان آشنایی داشتند و بسیاری از معاصران نیز از طرق گوناگون همچون مطالعه، سفر یا دانشجویی اروپا را می‌شناختند.
مانند محمود افشار، ملک‌الشعرای بهار، ذکاءالملک فروغی، عباس اقبال آشتیانی، علی‌اکبر سیاسی، عیسی صدیق، سلیمان میرزا اسکندری، مخبرالسلطنه هدایت، قاسم غنی، علی‌اصغر حکمت، احمد متین دفتری، سید حسن تقی‌زاده و... همه همفکر و همسو نبودند، ولی غرب‌گرا و اصلاح‌طلب بودند. باید توجه داشت که غرب‌گرایی، اصلاح‌طلبی و مدرنیسم همه با هم شروع شد و جامعه ایران را دگرگون می‌کردند.

اینها عقیده به اصلاحات فرهنگی، اقتصادی، قضایی، مدنی و.... داشتند. رضاشاه شخص با هوش و باذکاوتی بود (من عقیده ندارم بیسواد بود ولی به‌طور مثال سواد فروغی را نداشت) و بدون شک نیم قرن بحث پیرامون پیشرفت‌های محیرالعقول غرب و درماندگی ایران در او تاثیر گذاشته بود که تنها راه پیشرفت به عقیده او این بود که ایران باید غربی شود و البته این طرز فکر جدید ابتکار رضاشاه نبود و از دوره مشروطه روشنفکران کم‌کم به این نتیجه رسیده بودند که ایران باید غربی شود. مفسر این ایده تقی‌زاده است که می‌گوید مردم باید به لحاظ روحی و جسمی فرنگی شوند. بسیاری از رجال و روشنفکران نیز همین عقیده را داشتند و می‌خواستند آن را عملی کنند.
مشفق کاظمی تحصیلکرده آلمان و نویسنده کتاب «تهران مخوف» در این‌باره می‌نویسد: «روزی را که این مملکت هم صورت کامل اروپا را پیدا خواهد کرد به نظر می‌آورم. چراکه این عقیده مسلم من است که بالاخره این قسمت انجام خواهد گرفت و اصرار ما در این قسمت است که زودتر این منظور به عمل آید» بعد مثال‌هایی از رفتار بی‌جای مردم می‌زند که مثلا سوار اتوبوس که ساخت فرنگ است، می‌شوند ولی رفتارشان عوض نشده است و نتیجه می‌گیرد که باید در پروگرام دولت اصلاحات اخلاقی یکی از مهم‌ترین قسمت‌ها را اشغال کند.

مدرنیته همگام با ملت‌سازی
سیاست دوره رضاشاه یک کل را تشکیل می‌داد که همه چیز به هم مربوط بود و با تغییر کابینه رویه اصلی تغییر نمی‌کرد. هدف اصلی از یکسو ملت‌سازی و از سوی دیگر مدرنیزه کردن همه جوانب جامعه با سرعت هرچه بیشتر بود، بنابراین تحولات همه شئون زندگی مردم را در برمی‌گرفت از مراسم مذهبی گرفته تا تحصیلات، ورزش، لباس، تفریحات، آداب معاشرت مردم که همه با نظر دولت برنامه‌ریزی می‌شد.
وزارتخانه‌ها و دیگر موسسات دولتی برپایه مدرن اصلاح می‌شدند. قوانین مدرن و به روز همه جنبه‌های زندگی را بهبود می‌بخشیدند. دولت در تهران و شهرستان‌ها مدارس ابتدایی و متوسطه ساخت و پسران و دختران را تشویق به تحصیل کرد. در تهران دانشگاه تاسیس کرد و سالانه عده‌ای محصل به اروپا اعزام شدند. این نوع اقدامات فرهنگی دولت بسیار اهمیت داشت و علاوه بر دانشگاه و مدارس آموزشگاه‌های مختلف، کلاس‌های اکابر (که دولت خیلی برآن تاکید داشت)، کلاس‌های آرتیستی، ماشین‌نویسی، موسیقی و غیره دایر شد.

البته باید توجه داشت که بیشتر این اقدامات به تهران و برخی از شهرها محدود بود. دولت در تهران و دیگر شهرها مریضخانه ساخت، شیر و خورشید فعال شد، آبله‌کوبی کردند، با بسیاری از امراض مثل امراض مقاربتی، کچلی، پیوره دندان و تراخم چشم مبارزه کردند. دولت در مورد صنعت نیز فعالیت داشت و بخش‌خصوصی را به سرمایه‌گذاری تشویق می‌کرد. صنایع کوچک وطنی مانند کبریت‌سازی، صابون‌سازی، کیسه‌بافی، کمپوت‌سازی، ابریشم‌‌بافی و... راه افتاد. نکته جالب توجه آن است که عرضه این متاع همیشه خدمت به وطن معرفی می‌شد که مردم با ابتیاع آن وطن‌پرستی خود را ثابت کنند.
در یزد کروات ابریشمی می‌ساختند. ساختن راه‌آهن جنبه عملی این سیاست بود. اصلاحات اداری، حقوقی، قضایی و صنعتی شرایط را تغییر داد، اما تحولات جدید دخالت در زندگی روزمره مردم را در نیز در پی داشت. مانند ثبت احوال (این امر بسیار با سختی پذیرفته شده بود و مثلا مردم شکایت داشتند که به چه علت از تعداد زنان منزل پرسیده می‌شود)، ثبت اسناد و املاک، نظام وظیفه، انحصار تجارت خارجی، قانون مالیات بر ارث، تخت قاپو (اسکان دادن) و خلع‌سلاح عشایر در این دوره اجرا شد. آموزش طب و پرستاری راه افتاد و سن ازدواج دختران 15 سال تعیین شد.

اصلاح خلقیات مردم
این اهداف تنها از راه اصلاحات میسر نبود بلکه باید فکر، روش، منش، باور، رفتار و هنجار اجتماعی یعنی آنچه را اخلاق مردم می‌گفتند، تغییر می‌کرد. روزنامه‌ها که عموما سخنگو و مبلغ دولت بودند، برنامه غربی‌کردن کشور را تبلیغ می‌کردند. اصلاحات اجتماعی و آموزش آداب معاشرت مدرن را حداقل برای اقشاری که با سواد و روزنامه‌خوان بودند تعریف می‌کردند. مثلا روزنامه اطلاعات خوانندگان بسیاری داشت و از آنها در بحث‌ها و فعالیت‌ها استفاده و تبلیغ می‌کردند که راهنمایی‌ها و اهداف دولت پیروان بسیاری در جامعه دارد.
همه ابداعات، اصلاحات و اقدامات دولت همراه با همه دستورالعمل‌ها، اخبار و... در روزنامه منعکس بود. در واقع روزنامه بهترین وسیله دسترسی به مردم بود و در آن زمان اهمیت بسیار داشت. همانگونه که گفتم روزنامه سخنگوی دولت بود و جامعه را به سوی اهداف دولت هدایت می‌کرد و مردم را آموزش می‌داد. مطالب مندرج در آن نسبت به شاه متملقانه بود و مطابق روشی نوشته می‌شد که دولت‌پسند باشد.

یکی از وظایف دولت بدگویی شدید از قاجاریه و مقایسه زمان قاجار با زمان حال بود. همه وقایع در جهت ابراز شاه‌دوستی و وطن‌پرستی انجام می‌شد. تملق و تبلیغ در روزنامه‌ها به مرور افزایش یافت و روزنامه اطلاعات سلطنت پهلوی را به یک معجزه آسمانی تشبیه می‌کرد و هر نوع مخالفتی هم به توطئه اجنبی نسبت داده می‌شد.
چنانکه مخالفت با نظام اجباری (نظام وظیفه) در کشور، تحت‌تاثیر توطئه اجنبی یا جاسوسان و افرادی که ذی‌نفع بودند، نشان داده شد. مقالات بسیار متنوع بودند اما لحن روزنامه بیشتر پندگونه است و به‌خصوص در مورد زنان بیشتر نکوهش و نصیحت می‌کرد اما در پیشبرد افراد دولت یعنی ملت‌سازی و وحدت دادن به مردم نقش موثری داشت. مثلا زمانی که سال 1919 در سلماس زلزله آمد، روزنامه بسیار برای جمع‌آوری اعانه تلاش کرد و این را نوعی وحدت دادن به مردم دانستند.

ورود کالاهای جدید
البته با آغاز زندگی مدرن، واردات اجناس خارجی باب شد. ماشین‌تحریر، گرامافون، لامپ، راکت‌تنیس (همه لغات خارجی)، کفش و کیف و بسیاری از اجناس دیگر از قبیل ورود اتومبیل به ایران باعث شد که تغییراتی در زندگی آغاز شود. توسعه خیابان‌ها ضروری شد، خانه‌های بسیاری خراب شد، چهره شهر به قیمت تخریب وجوه تاریخی آن از جمله دروازه‌های قدیمی تغییر یافت، ساختمان‌های جدید مانند وزارت خارجه، ثبت اسناد، پست و بانک‌ملی برخی از نقاط را به کلی دگرگون کرد.
خیابان‌ها آسفالت شد و عابرین از گل و شلی که با آن دست به گریبان بودند، در امان ماندند. اتوبوس جای درشکه را گرفت، مقررات عبور و مرور الزامی شد. اولین تصادف رانندگی هم با ورود اتومبیل آغاز شد.

چنانچه درشکه غلامحسین درویش، استاد تار معروف با اتومبیلی تصادف کرد و باعث مرگ او شد. مردم مجال یافتند به شمران تردد کنند و با باز شدن جاده جدید چالوس به سواحل دریای خزر سفر کردند که برایشان تازگی داشت. باتوجه به بهداشت، آبله‌کوبی اجباری و استفاده از حمام‌های عمومی با دوش به‌جای خزینه توانستند جلوی امراض را بگیرند. ماشین‌تحریر جایگزین قلم و دوات شد. ماشین‌‌نویسی راه افتاد و احتیاج به منشی زن و مرد در روزنامه اعلام می‌شد. گرامافون که وارد شد، جنجال آفرید.
یک عده مخالف و یک عده بسیار موافق بودند و برای اولین‌بار عده‌ای توانستند موسیقی گوش کنند. در اردیبهشت 1319 اولین فرستنده رادیویی در ایران راه‌اندازی شد و اگرچه از نظر دولت رادیو اهمیت داشت ولی در دوره رضاشاه اهمیتی را که بعدا پیدا کرد، نداشت.

آغاز فرهنگ مطالعه
فعالیت‌های فرهنگی به ابتکار مردم فاضل و فرهنگ‌دوست زیاد شد. ترجمه کتاب و انتشار آن رواج یافت. در آن زمان به کتابفروشی، کتابخانه می‌گفتند. برخی از کتابفروشی‌های تهران که به مرور افزایش می‌یافت عبارت بودند از آتشکده در خیابان مخبرالدوله، ابن‌سینا و حافظ در لاله‌زار، خاور در سپه، دانشکده اول خیابان استانبول، فروردین در خیابان فرهنگ، گنج‌دانش در خیابان شاپور و... همچنین برخی مغازه‌ها مانند حلبی‌سازی، حجره آقارضا کتابچی، سیگارفروشی، دواخانه کهکشان در خیابان امیریه، مغازه آذربایجان و دواخانه شریف هم کتاب می‌فروختند.
طبق محاسبه‌ای که انجام داده‌ام، قیمت متوسط کتاب 3-4 قران است، قیمت 750 گرم گوشت 17-19 عباسی؛ حدود چهار ریال بود (50 عباسی برابر 10 ریال است.) که تقریبا برابر است و امروزه هم تقریبا به همین نسبت است بنابراین کتاب در آن زمان هم گران بود.

در اردیبهشت 1310 یک نفر به روزنامه نوشت از 5-6 سال پیش که نگارنده مقاله در تهران نشیمن گزیده‌ام و با تاریخ و زبان ایران سر و کار دارم هر کتاب مفید و مقاله سودمندی که در این موضوع به دستم می‌رسد، هرکدام چند روز مرا با خودم مشغول می‌سازد و به‌ویژه اگر شخص نویسنده ایرانی باشد، گذشته از لذتی که از کتابش می‌برم، از اینکه یکبار دیگر در ایران بازار تالیف و نویسندگی رونق گرفته است، لذت می‌برم.
به‌علاوه موسساتی بودند که هم انتشارات داشتند و هم کتابفروشی بودند، مثل موسسه خاوران که خیلی فعال بود. قیمت کتاب به نوع کتاب، تعداد صفحات، جلد و میزان نفیس بودن آن بستگی داشت. تهران مخوف؛ کتاب معروف مشفق کاظمی که در تهران چند ‌بار تجدید چاپ شد 12 قران بود اما کتاب بعدی همین نویسنده «اشک پری» 4 قران قیمت داشت و برخی از گرانی کتاب شکایت داشتند به‌خصوص کتاب‌های وارداتی چون کتاب‌های درسی را اغلب وارد می‌کردند اما اعتراض آنها به جایی نرسید.

حتی پیشنهاد شد که از مالیات معاف شوند ولی به جایی نرسید. در مجموع دولت مطالعه کتاب را تشویق می‌کرد و تعدادی هم کتاب برای دانشسرای عالی خریداری شد که تعداد کتب این دانشسرا در 1314 به 5300جلد رسید. کمیسیون معارف هم در تهیه و انتشار کتاب فعال بود. مثلا یک دوره ترجمه کتاب عمومی آلبرت ماله را منتشر کرد. شاهنامه فردوسی برای جشن هزاره فردوسی بسیار زیاد منتشر شد.
کتاب «دیوان عشقی» مطابق اعلانی که وجود دارد در 18 شهر فروش می‌رفت که این امر جالب‌توجه است؛ چون عشقی کشته شده و معروف بود. قیمت آن در تهران 8 قران بود و در شهرستان‌ها به دلیل پست اندکی گران‌تر بود. رمان اصولا زیاد نیست ولی برخی از زنان رمان نوشتند و زهرا کیا رمانی دارد به نام پروین و پرویز. تعداد زیادی (دیکشنری) در این دوره چاپ می‌شود، از جمله (دیکشنری) حییم که امروزه نیز از فرهنگ‌های خوب فارسی به انگلیسی است، در این دوره به چاپ می‌رسید.

کتاب در رابطه با موسیقی، ورزش، حقوق و... زیاد نوشته شده است. در مورد و برای زنان هم کتاب‌هایی نوشته شده از جمله مقام زن در اسلام و یا کتاب آشپزی چاپ می‌کردند. امور فرهنگی اول توسط اداره معارف کنترل می‌شد، بعد تشکیلات مفصل‌تری مسوول انتشارات شد که اداره کل انطباعات بود و بعدها نیز به اداره کل نگارش تغییر نام داد که مطابق قانون مسائل مختلف مربوط به حمایت و امور نظارتی را انجام می‌داد.
کتاب‌ها همه ممیزی می‌شدند و غیر از این اداره شهربانی هم نظارت داشت. به‌رغم همه این پیشرفت‌ها این دوره دارای جنبه‌های تاریک زیادی نیز بود. بسیاری از رجال در این دوره بدون محاکمه و با کوچک‌ترین سوءظن شاه کشته شدند. مثلا مخبرالسلطنه می‌گوید برای هیچ‌کس امنیت نیست و فوری هرکس مورد سوءظن واقع می‌شد، حذف می‌شد. این دوره بسیار با اهمیت است و بسیاری از مسائل در این دوره آغاز شد که هنوز هم در جامعه ما حل نشده است.»
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید