شهر بر مدار مدارا
کد خبر :
۴۵۲۶۰
بازدید :
۱۲۸۷
از زمانیکه سقراط دیالوگ و مفاهمه را بهعنوان روشی برای فهم مسائل فلسفی، انسانشناسی و معرفتشناسی به کار گرفت، بیش از دوهزار سال میگذرد.
از آن زمان تاکنون، دیالوگ و مفاهمه، شیوهها، روشها و گونههای مختلفی را مورد استفاده قرار داده و تحولات کمّی و کیفی شگرفی را تجربه کرده است.
در نگرش جدید و متناسب با مقتضیات دوران مدرن نسبت مبانی نظری دیالوگ را میتوان در نظریه «یورگن هابرماس»، جامعهشناس آلمانی؛ یعنی «عمل مبتنیبر مفاهمه» جستوجو کرد. هابرماس مهمترین عامل ارتباط انسانها را ارتباط تفاهمی میداند.
درواقع مرکز ثقل نظریه هابرماس، کثرتگرایی و جهانیبودن ارزشهای انسانی است که در نهایت راه را برای تفاهم و مدارا باز خواهد کرد. هابرماس حوزه عمومی را یکی از مقولههای جهان مدرن یعنی جامعه بورژوایی میداند.
او استدلال میکند که حوزه عمومی اساسا شبکهای از ارتباطات است که برای خلق و ایجاد فضای اجتماعی برای مبادله معانی بین افراد و گروهها از کنش ارتباطی استفاده میکنند. حوزه عمومی برخلاف نهادهایی که زیر سلطه خارجی قرار دارند و یا دارای روابط قدرت درونی هستند، به اصول مشارکت و نظارت دموکراتیک نوید میدهد (هولاب، ١٣٧٨: ٢٦).
مسلما موضوع همزیستی در تاریخ بشر، هیچگاه به گستردگی جهان بهشدت شهریشده امروز محل بحث و مناقشه نبوده و جامعه بشری هرگز اهمیت تفاوت را چنین نزدیک، متنوع، ملموس و گسترده به صورت رویارویی هرروزه و بدون مرز تجربه نکرده است.
اگر دیروز جوامع به تفاوت عقاید با تعصب پاسخ میدادند، امروز در هزاره سوم زبان و شیوه مدارا پاسخ مناسبی است برای ایجاد هارمونی در تفاوتها و تضادهای پیچیده پیشروی جوامع بشری. برایناساس لازمه مداراجویی؛ پذیرش اصل دگرپذیری است. آموزش شیوههای مصالحه، گسترش حس اجتماعپذیری برای حفظ تنوع فرهنگی است و نهایتا ایجاد نگرش مثبت به تفاوتهای قومی، نژادی، فرهنگی و تأکید بر مشارکت همگانی بدون تبعیض و هم آموزش چگونهزیستن و همزیستی مسالمتآمیز مبتنیبر ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و دینی است.
این همان مبنای شکلگیری شعار اصلاحطلبانه ایران برای همه ایرانیان بهعنوان فضیلتی اجتماعی و قاعدهای سیاسی که امکان همزیستی مسالمتآمیز افراد و گروههای متنوع شهروندی را در یک جامعه شهری واحد فراهم میکند، است.
برایناساس آموزش شهروندان برای توسعه فرهنگ مدارامداری و گفتمان شهری و شهروندی در کلانشهر تهران بهعنوان رویکرد استراتژیک و ضرورت زیست شهری مبتنیبر آموزههای دینی و ایرانی باید در دستور کار اصلاحطلبان شورا و شهردار آینده قرار گیرد.
چرایی این مهم از آن جهت است که تهران یک کلانشهر پلیفونیک (چندصدایی) با تنوع و تکثر فرهنگی، قومی، زبانی، آیینی، مذهبی و دینی است، نه یک شهر مونوفونیک و تکصدایی. این به آن معناست که تهران یک ایرانشهر و حتی در قامت یک جهانشهر است.
از طرفی افزایش فقر و شکاف طبقاتی، مشکلات اجتماعی و فرهنگی و بیکاری، اداره شهر با نگاه از بالا به پایین (تکلیفمداری بهجای حقمداری)، ضعیف و نحیفشدن اندیشه و الگوی مدیریت مشارکتمحور، حاشیهنشینی، توزیع نامتوازن امکانات شهری، عدم حضور پررنگ مشارکت و به کارگیری اقوام و این تنوع فرهنگی و اجتماعی در توسعه، اداره و لایههای ارشد مدیریت تهران باعث شده که آستانه تحمل شهروندان پایین بیاید و زمینههای وندالیسم، بزهکاریهای اجتماعی، بههمخوردن نظم در گفتمان و ارزشهای زبان مهربانی، مفاهمه و درنهایت قامتمدار ترک بردارد.
بنابراین برای مدیریت این شهر پلیفونیک باید آموزش یادگیری زندگی مسالمتآمیز در کنار هم و برای همبودن و نهادینهشدن اصل پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک در دستور کار قرار گیرد.
در نتیجه تلاش، برنامهریزی و ظرفیتسازی برای پاسداشت مدارا، گفتوگو، مفاهمه و احترام به این تنوع فرهنگی باید از نامگذاری خیابانها و کوچهها به نام شخصیتهای ملی یا نام استانها و شهرها (کردستان، گرگان، نیشابور، شوش، خراسان، کرمان، ستارخان، باقرخان و...) که البته اقدام مبارکی است، لازم است اما کافی نیست.
بنابراین ایجاد و توسعه فضاهای عمومی، غنیسازی و توسعه ایستگاههای مکث در طراحی شهری، بازپیرایی فضاهای شهری و نگاه به سیما و منظر شهری در بهکارگیری المانهای ایرانی و اسلامی، الزام به پیوستههای اجتماعی، جدیگرفتن آموزش مسئولیتهای شهروندی، آموزش کثرت در وحدت بهعنوان یک ارزش و احترام به تفاوتهای فرهنگی و قومی و حقوق شهروندی در مهدهای کودک و آموزشوپرورش، ارائه خدمات شهری بر اساس نگاه به شهرداری بهعنوان یک سازمان اجتماعی و فرهنگی، برگزاری جشنوارهها و فستیوالهای فرهنگی، قومی و گردشگری برای آشنایی و شناخت اقوام و تنوع فرهنگی ایرانی، توجه به سرمایههای اجتماعی و نگاه به این تنوع و تکثر بهعنوان یک فرصت و امتیاز شهری و ایرانی و در نهایت تقویت نهال نحیف مشارکت در اداره شهر باید عمیقتر و آیندهنگرتر در دستور کار قرار بگیرد.
در یک شهر مدارامدار، تمایزهای فرهنگی و قومی آن در عین تفاوت و ناهمگونی نوعی وحدت، همگرایی، همگونی، تعامل سازنده و وابستگی متقابل وجود دارد به همین اندازه زیست شهری مبتنیبر مشارکت و افزایش سرمایه اجتماعی برای ایجاد یک جامعه خلاق و مدنی را فراهم میکند.
با این نگاه ایجاد شرایط لازم، زمینهسازی و برنامهریزی برای شکلگیری رفتارها و منشهای مداراجویانه برای هر یک از محورهای هفتگانه زیست متمدنانه شهری زیر باید ازسوی شورا و شهردار اصلاحطلب تهران فراهم شود:
١- مدارای دینی ٢- مدارای قومی ٣- مدارای ملی ٤- مدارای عمومی ٥- مدارای سیاسی٦- مدارای اخلاقی و رفتاری ٧- مدارای اجتماعی.
۰