"هجوم" چالشی سخت و خودخواسته
فیلم شهرام مکرى جذاب، مرموز و خوشتکنیک است و جالب اینکه اگر بار دوم تماشایش کنى خوشریتم هم مىشود. چراکه قواعد کلاسیک را آگاهانه کنار گذاشتهایم و از ابتدا با جهان فیلم همراه شدهایم.
کد خبر :
۴۶۶۲۴
بازدید :
۱۴۴۸
صحبت از «هجوم» و فیلمهاى شهرام مکرى نمىتواند جداى از تحلیل شخصیت خود شهرام باشد. به نوعى مىتوان گفت: شهرام و فیلمهایش در هم تنیده شدهاند.
زندگى خاص شهرام در مقابله با تمجیدکنندگان و منتقدانش همواره یکسان بوده و از سال ٧٨ که آشنایىام با او شکل گرفت، تا امروز همچنان همان شهرام روز نخست است.
چندبارى فرصت داورى با هم را داشتیم، شهرام هوش بالایى دارد و بسیار پیش آمده روایتهایى از قصههاى فیلمهاى دیدهشده مطرح کند که کارگردان فیلم مذکور در گفتن آن ناتوان بوده است.
چه انتظارى مىتوان از چنین فیلمساز باهوشى داشت؛ روایت یک داستان خطى ساده؟ نه اینکه روایت ساده بد باشد حتى برعکس، اما هرچه فکر مىکنم دوست ندارم از جهان موازى که او براى مخاطبانش مىسازد، دور شوم.
«هجوم» قرار بود به جشنوارهها، به جوایز و ذهن مخاطبان هجوم ببرد. دستکم مورد سوم براى من رخ داده، جهان موازى چندروایتى هزارتوى شهرام به ذهن من هجوم آورد و اجازه دادم من را با خودش همراه کند هرچند این همراهى حتما باید دوسویه باشد؛ به این معنى که نمىشود خود را در روایت فیلم رها کرد و انتظار داشت تمام جهان فیلم به ذهن منتقل شود، اینجا جایى است که مخاطب کمى بیشتر باید فسفر بسوزاند.
«هجوم» نقطه اوج «محدوده دایره» است که فیلمساز حالا تمام انرژىاش را صرف جاافتادن» این طبخ جدید کرده، دغدغه فیلمساز بهنظر بیش از هر چیزى کنترل ابزار و شرایط در اختیار خود است، مسئلهاى که در «ماهى و گربه» که فیلم عامهپسندترى است کمتر رخ داده بود.
نمود این اتفاق در جمله ابتدایى کارآگاه وجود دارد؛ «دستشو باز کن کجا مىتونه فرار کنه؟» بله شخصیت اصلى قرار نیست فرار کند و ما هم قرار است در جهانى که فیلمساز آن را در اختیار خود کرده، حرکت کنیم.
اما این جهان «لوکیشن باشگاه» هزارتویى است که شاید عبور از آن براى شخصیت اصلى بسان من مخاطبى باشد که دارد خواب مىبیند.
بعد از دیدن «هجوم» بارها به این فکر کردم که این تصاویر را کجا دیدهام و به جز خواب به جوابى نرسیدم، فیلمساز اکنون من را به خوابى عمیق برده و تصاویر شفافى از خوابهاى قصهگوى جهانى ناکجاآبادى برایم تعریف مىکند که هر لحظه زنده است؛ و همانگونه که در ابتداى فیلم اعلام مىکند «مدتى بعد از اینکه تاریکى جهان را گرفت» برایم رؤیا و خواب جدىتر مىشود یا زمانى که سامان از دالان به آسمان مىرود.
وقتى در بیدارى از خواب حرف مىزنیم، قواعدش بىمنطق است، اما زمانى که در خواب هستیم و مىدانیم که خواب مىبینیم (این اتفاق دستکم چندبارى براى هر شخصی رخ داده) همهچیز منطق دارد.
جهان «هجوم» چنین است با منطق ریاضىوار درونىاش. در «هجوم» مىتوان گذر کرد از ارجاعات فرامتنى ساختگى و واقعى، اما نمىتوان گذر کرد از اینکه سامان کیست، نگار کیست و على کجاها به شخصیتهاى دیگر بدل مىشود که خود این نوع روایت تازگى و ویژگى هجوم است.
اوج تجربهگرایى هجوم صحنه پایانى آن است که درنهایت مانیفست فیلم را بیان مىکند؛ خویش. از این صحنه به قبل مهندسى معکوسى مىتوان انجام داد و دریافت که على چگونه به دیگران و خود بدل مىشود.
هجوم فیلمى است با ریسک بسیار بالا براى سازندهاش، چالشى سخت و خودخواسته که اتفاقا خالقش در سیر تکاملى آن موفق است، اما این ریسکپذیرى مىتوانست به اوج خود برسد؛ جایى که فیلمساز براى باورپذیرى بیشتر فیلم، دست به کارى عجیبتر مىزد و براى مثال زبان فیلم را غیرفارسى و اسامى شخصیتها را خیالى مىکرد و حالا که لباس، صحنه، گریم، بازى و... (اینورى) نیست، همه اجزای (اونورى) مىشد. شاید این تصمیم سخت مىتوانست «هجوم» را از فیلمى که هست تهاجمىتر و قطعا باورپذیرتر کند.
نگاه کل به جزء و جزء به جزء مسیر اصلى روایت «هجوم» است و این جزئىنگرى به قدرى با ظرافت انجام شده و لحظهبهلحظه به عمق خود فرومىرود که زمان تعریف جدیدترى به خود مىگیرد و لحظهاى درنگ از جانب مخاطب برابر است با ازدستدادن یک فلاشبک مهم، یا حتى یک تغییر شخصیت جدید.
بهنظر مىرسد حق یک مخاطب باهوش که تا پایان فیلم را همراهى مىکند، چیزى بیشتر از مانیفست کنونى است یا به زبان سادهتر نیازمند حرفى کلىتر و تصویرىتر است تا تاریکى ابتداى فیلم برایش به پایانى جهانشمولتر بدل شود.
فیلم شهرام مکرى جذاب، مرموز و خوشتکنیک است و جالب اینکه اگر بار دوم تماشایش کنى خوشریتم هم مىشود. چراکه قواعد کلاسیک را آگاهانه کنار گذاشتهایم و از ابتدا با جهان فیلم همراه شدهایم.
عوامل بسیارى ازجمله کارگردانى فوق دقیق و حسابشده، رفتوآمد دقیق بازیگران، فیلمبردارى بىاشتباه و البته بسیار هنرمندانه (کارى فوقالعاده سخت و هنرمندانه که نمونهاش در سینماى ایران وجود ندارد) و طراحى صحنه و لباس خاص که همسو با فضاى فیلم و مسیر رفتوآمد بازیگران بازسازى شده است؛ همهوهمه در خدمت خلق این اثر مهم مؤثر بوده است.
به عنوان یک فیلمساز لحظهشمارى مىکنم تا فیلم بعدى شهرام مکرى را ببینم چراکه در بین همه فیلمهاى این روزها که برخى بسیار به هم شبیهاند فیلمى متفاوت خواهم دید. قطعا بهعنوان مخاطب به او اجازه خواهم داد تا هرازگاهى من را به جهان موازىاش که در خلوت خودش در آنجا زیست مىکند، ببرد.
۰