ارتباط فساد با فردگرایی

ارتباط فساد با فردگرایی

وقتی در جامعه‌ای حوزه مشارکت، تعاملات و ارتباط به حداقل برسد و افراد احساس عضویت در آن جامعه و نهادهایشان را نداشته باشند، عملا نیازهای فردی بر سر جای خود هستند. افراد احساس می‌کنند در چنین شرایطی نمی‌توانند از طریق رعایت قوانین، سنن، عرف و آداب و رسوم به نیازهای خود برسند.

کد خبر : ۴۶۹۵۳
بازدید : ۱۰۹۰
ارتباط طبیعی گسترش فساد با فردگرایی
سعید مُعیدفر، جامعه‌شناس | سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های آن، قطعا در قوام، دوام و سلامت جامعه مؤثرند. این روز‌ها در هر زمینه‌ای بحث اعتماد و سرمایه اجتماعی به کار گرفته می‌شود.
در مقوله فساد و گستردگی آن نیز روند خاصی را مشاهده می‌کنیم که بی‌ارتباط با بحث اعتماد نیست. وقتی جامعه، سالم و درست محسوب می‌شود که در آن مجموعه‌ای از گروه‌ها و نهادهای اجتماعی باشند و این گروه‌ها و نهادهای اجتماعی از عرصه‌های کوچک تا بزرگ جریان داشته باشند؛ به‌گونه‌ای که گسستی در هیچ‌جای جامعه نتوانید ببینید.
این مورد را به‌ویژه در اجتماعات کوچک یا در اجتماعات گذشته که در حد قوم و طایفه بودند، می‌دیدیم، اما امروز به دلایلی بسیاری از حوزه‌های پیشین رنگ باخته و مؤلفه‌هایی که بتوانند حلقه وصل و اتصال افراد به یکدیگر باشد، گسیخته شده است.
در نتیجه، وقتی افراد در چنین جامعه‌ای زندگی می‌کنند؛ جامعه‌ای که فاقد انسجام اجتماعی است و افراد در آن احساس هم‌پیوندی با دیگران نمی‌کنند، نوعی روحیه فردگرایی افراطی حاکم می‌شود و هرچه این گسیختگی و بی‌پیوندی میان افراد بیشتر باشد، به همان میزان، فردگرایی افراطی‌تر و قوی‌تر و محکم‌تر می‌شود.
در جامعه‌ای که این هم‌پیوندی و انسجام و عضویت افراد در نهاد‌ها و گروه‌های اجتماعی را داریم، منافع جمعی مقدم بر منفعت فردی می‌شود و افراد احساس می‌کنند که از گذر تعامل، همکاری، مشارکت و هم‌پیوندی با دیگران بهتر می‌توانند نیازهای خود را برطرف کنند؛ بنابراین به جامعه احساس پایبندی می‌کنند و قوانین، مقررات یا سنن آن جامعه را رعایت می‌کنند و از آن طریق مسائل فردی آن‌ها نیز حل می‌شود.
ولی وقتی در جامعه‌ای حوزه مشارکت، تعاملات و ارتباط به حداقل برسد و افراد احساس عضویت در آن جامعه و نهادهایشان را نداشته باشند، عملا نیازهای فردی بر سر جای خود هستند.
افراد احساس می‌کنند در چنین شرایطی نمی‌توانند از طریق رعایت قوانین، سنن، عرف و آداب و رسوم به نیازهای خود برسند. مثالی ساده در این مورد این است که در پرسه‌ای با اتومبیل در شهر می‌توانید ببینید افرادی که می‌خواهند قوانین و مقررات را رعایت کنند، دیرتر به مقصد می‌رسند؛ یعنی کسی که مقررات را زیرپا می‌گذارد، فاصله را رعایت نمی‌کند یا هر کاری را که دلش می‌خواهد در ترافیک انجام می‌دهد، زودتر به مقصد می‌رسد.
این به‌نوبه خود الگویی برای دیگران می‌شود و به‌نظر می‌رسد که قوانین و مقررات را باید کنار گذاشت و هرکس باید درگیر منافع شخصی خود شود.
چنین وضعیتی در جامعه‌ای که نهاد‌ها در آن فاقد کارایی لازم باشند، به شکلی گسترده دیده می‌شود و به‌نظر من زمینه بروز فساد در جامعه از همین‌جاست.
امروز به نظر می‌رسد برخی از دست‌اندرکاران جامعه، مدیران کشور و مسئولان خیلی به نهادپذیری یا گروه‌بندی یا تحزب یا فرایندهای دیگری که افراد را از سطوح خرد تا سطوح کلان به جامعه وصل کند، علاقه ندارند و از آن پرهیز می‌کنند.
نوعی نگرانی از این وجود دارد که افراد در نهادهایی، در احزابی، در گروه‌هایی و در صنوفی با هم باشند، برای اینکه احساس نوعی نگرانی می‌کنند که این‌ها ممکن است ساز متفاوتی بزنند و در نتیجه راضی می‌شوند که مردم حداکثر در گروه کوچکی به نام خانواده عضویت داشته باشند.
بنابراین تلاش می‌کنند که نهاد خانواده را تقویت کنند. عضویت فرد در خانواده، و توجه بیش از حد به آن به جایی می‌رسد که فرد برای خانواده‌اش تمام همیّت خود را به کار بگیرد.
این فرد با چنین رویکردی درواقع تمام عرصه‌های دیگر پیوند با جامعه را از دست می‌دهد و تن‌ها به خانواده و منافع خانوادگی یا منافع کاملا شخصی خود می‌اندیشد. در چنین شرایطی گسترش فساد امری طبیعی است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید