خودکامگی انسان در برابر حیوانات

خودکامگی انسان در برابر حیوانات

سینگر جنبش آزادی حیوانات را مهم، ضروری و چه‌بسا حیاتی می‌داند و حتی پا را فراتر می‌گذارد و آزادی انسان‌ها را در گرو آزادی حیوانات اعلام می‌کند. از این حیث جنبش آزادی حیوانات ضرورت تاریخی دارد و در مقام کنشی رادیکال می‌تواند نظم مستقر را نشانه رود.

کد خبر : ۴۸۴۱۱
بازدید : ۱۲۶۷
خودکامگی انسان در برابر حیوانات

انسان شاید تنها گونه‌‌ای روی سیاره زمین باشد که تقریباً همواره در حال خوردن است. چون حتی زمانی هم که نمی‌خورد، در حال نقشه‌کشی و تدارک وعده غذایی بعدی است.
این امر فی‌نفسه نمی‌تواند چیز بدی باشد. اما در میان وعده‌های غذایی‌اش گوشت حیوانات جایگاه ویژه‌ای دارد. در کنار هزاران هزار میلیارد دلاری که کمپانی‌های تولید گوشت و صنایع کشتار حیوانات به‌عنوان ماشین‌های تولید غذا به جیب می‌زنند و از کارگران این صنعت بهره‌کشی می‌کنند، نظم مسلط و ساختارهای قدرتمند اقتصادی در سراسر سیاره زمین به همراه پزشکان، جامعه‌شناسان و روان‌شناسانشان همگی تأکید دارند برای حفظ سلامتی، برای اینکه سر پا ماند باید عمده وعده‌های غذایی را از گوشت حیوانات تأمین و تغذیه کرد.
ایدئولوژی مسلط در کل سیاره رمز بقا، حیات و سلامتی انسان را به خوردن گوشت حیوانات مشروط کرده است. از سال ١٩٧١ تا ٢٠١٠، تولید گوشت در جهان سه برابر شده و به ۲۷۰ میلیارد کیلو رسیده است.
حال آنکه در این مدت جمعیت جهان فقط ٨١ درصد افزایش یافته است. تصور کنید این آمار چه درآمد هنگفتی برای شرکت‌های صنایع بزرگ تولید گوشت به ارمغان می‌آورد.
نتیجه اولیه اصرار بر کشتار حیوانات و صنعت دامداری نقداً اثر خود را گذاشته است: صنعت دامداری و تقاضای بیش از حد تولید گوشت، افزایش پرورش دام و طیور و کشتار بی‌رویه حیوانات یکی از دو یا سه عامل مهم در تغییرات اقلیمی و بحران‌های زیست‌محیطی است: معضلاتی چون تغییرات و آلودگی آب و هوا، فرسایش زمین و کاهش تنوع زیستی.
تخمین می‌زنند صنعت دامداری، به تنهایی عامل انتشار ١٨ درصد از گازهای گلخانه‌ای است که به میزان قابل توجهی بیشتر از کل بخش حمل و نقل، یعنی ١٣ درصد، است. فقط گاو را به‌عنوان نمونه در نظر بگیرید: در کنار خشونت وحشتناکی که در کشتار گاو در تمام سنت‌ها صورت می‌گیرد، یک گاو می‌تواند تا ٥٠٠ لیتر متان در روز تولید کند.
به ازای هر کیلو گوشت گاوی که تولید می‌شود، ٢٧ کیلو دی‌اکسید کربن متصاعد می‌شود. این عدد در مورد مرغ ٧ کیلو و در مورد خوک ٦ کیلو است. از سوی دیگر، گرمایش زمین بر حیات دیگر حیوانات نیز تأثیری مرگبار دارد و حتی مهم‌ترین عامل تهدید‌کننده ادامه حیات خرس‌های قطبی روی سیاره زمین است که انقراض آن‌ها برای اکوسیستم حیات قطبی و در پی آن برای سیاره زمین جبران‌ناپذیر خواهد بود.
تصاویری که به‌تازگی از دست و پنجه نرم‌کردن یک خرس قطبی با مرگ در جزیره‌ای دورافتاده در کانادا منتشر شد، خود گواهی است بر این فاجعه. البته تأکید بسیار زیاد کشورهای ثروتمند بر پرورش حیوانات جهت تأمین خوراک باعث شده خوراک به‌مراتب بیشتری از آنچه با پرورش حیوانات تولید می‌شود، هدر ‌رود.
در کنار این آمار توجه داشته باشید که میلیاردها حیوان هر سال در جهان قبل از اینکه به شکم مصرف‌کنندگان برسند، معدوم می‌شوند. برای مثال در ایران به گزارش خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا، ١٧خرداد٩٢) فقط در صنعت مرغ و تخم‌مرغ «سالانه ٤٠ میلیون قطعه جوجه نر تخمگذار معدوم می‌شود».

بنابراین با فرض اینکه تقریباً در همه وعده‌های غذایی فراورده‌های حیوانی وجود دارند، زندگی انسان‌ها به‌شدت به حیوانات وابسته است. ولی آن‌ها برای جوامع انسانی چیزی نیستند جز منابع تولید پروتئین. بگذریم از اینکه سازمان بهداشت جهانی تخمین می‌زند در همین نظام مسلط جهانی در حدود سه میلیارد نفر از انواع سوءتغذیه رنج می‌برند، حداقل یک‌ میلیارد و صد میلیون نفر گرسنه‌اند، هر‌ساله پنج میلیون کودک از بیماری‌های ناشی از گرسنگی می‌میرند و آنهایی هم که زنده می‌مانند، غالبا رشد جسمی و روانی‌شان دچار مشکل می‌شود و از همه عجیب‌تر اینکه، یک میلیارد و صد میلیون نفر دیگر بیشتر از نیازشان می‌خورند.
با این‌حال، کشتار حیوانات صرفاً محدود به خوردن نیست. شیوه‌های استفاده انسان‌ها از حیوانات به چند دسته کلی تقسیم می‌شود: خوراک، پوشاک، سرگرمی، آزمایش، مقاصد پزشکی، آرایشی، بهداشتی، نظامی و... تمامی این زمینه‌ها یک فصل مشترک دارد.
حیوانات به منابعی برای انسان‌ها بدل شده‌اند و انسان‌ها آن‌ها را به خودی خود و به‌عنوان موجوداتی صاحب درد نمی‌شناسند. به نظر می‌رسد «مسیر پیشرفت بشری با حیوانات مرده فرش شده است». (ص ٤٩) از این‌رو، طرح «حقوق حیوانات» بیش از پیش ضروری است. این بحث را به‌طور‌کلی می‌توان در دو سطح پیش برد که لزوماً هیچ‌یک نافی یکدیگر نیستند.
یکی وجه سیاسی و اقتصادی ماجراست که معطوف به هزاران هزار میلیاردها دلاری است که دولت-شرکت‌ها و کمپانی‌های بزرگ و ثروتمند با تسخیر اذهان مردم، مسخ آنها، توجیه‌شان در کشتار حیوانات و بهره‌کشی از کارگران این صنعت، از حیوانات به‌عنوان منابعی ناتمام به جیب می‌زنند. سطح دوم سطح اخلاقی ماجراست که معطوف است به خشونت علیه حیوانات و درد و رنجی که بر آنها تحمیل می‌شود در کنار نابودی تدریجی سیاره زمین.
با این‌حال، در سال‌های اخیر نظریه معاصر حقوق حیوانات بیشتر در سطح دوم دنبال شده و شامل دو رویکرد اصلی است: نظریه حقوق طبیعی و فایده‌باوری. رویکرد اول حیوانات را موجوداتی اخلاقی می‌داند که مثل انسان‌ها حقوق جدایی‌ناپذیر مشخصی دارند و رنج حیوانات را به هیچ عنوان مجاز نمی‌داند.
رویکرد دوم در پی حداکثرسازي رضايت يا منافع موجودات ذی‌شعور است و با در نظرگیری همه‌ امور در پی تأمین منافع همه‌ موجودات ذی‌شعور در بلند‌مدت است. نماینده اصلی دیدگاه دوم پیتر سینگر، یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان زنده جهان، است.
او در سال‌های اخیر به طور جدی پای فلسفه را به مسأله حقوق حیوانات کشانده و در کتاب تأثیرگذارش، «آزادی حیوانات»، روابط بين انسان و حيوان را بازبيني و نقدي اخلاقي بر دامداري صنعتي ارائه می‌کند. او در این کتاب با استدلال‌های فلسفی راه هرگونه توجیه اخلاقی را برای انکار یا نادیده‌گرفتن رنج هر موجود دیگر می‌بندد.
برای آگاهی از مواضع اخلاقی و سیاسی سینگر همین بس که بدانیم او تاکید دارد به لحاظ اخلاقی، حمایت‌نکردن از کودکان فقیر در حال مرگ، با کشتن آدم‌ها تفاوت چندانی ندارد. سینگر همچنین یکی از منتقدان جدی کارل پوپر به حساب می‌آید.
کتاب حاضر، پس از چهل سال، به تازگی به همت نشر ققنوس و با ترجمه بهنام خداپناه به فارسی منتشر شده است. مطالعه مقدمه مترجم فارسی با نکاتی که درباره وضعیت حیوانات و حقوق آنها در ایران ارائه می‌دهد خالی از لطف نیست. این کتاب فارغ از استدلا‌ل‌هایی که طرح می‌کند و ممکن است خواننده له یا علیه آن باشد، پرسش‌هایی اخلاقی پیش می‌کشد که هر انسانی باید آن‌ها را جدی بگیرد.

ضرورت تاریخی جنبش آزادی حیوانات
«آزادی حیوانات» نخستین بار در سال ١٩٧٥ منتشر شد و از آن زمان تاکنون تقریباً بدون تغییر تجدید چاپ و به زبان‌های مختلف ترجمه و منتشر شده است. اکثر ادعاهای سینگر وقتی کتاب را منتشر کرد، مضحک به نظر می‌رسید. تا اینکه توجه دانشمندان به مطالعه شناخت و رفتار حیوانات جلب شد و اکنون یافته‌های آن‌ها عمده‌ دیدگاه‌های اصلی سینگر را در این کتاب تایید کرده‌اند.

کتاب حاضر را می‌توان در یک جمله چنین توصیف کرد: کتابی درباره خودکامگی انسان در برابر حیوانات. سینگر می‌کوشد نشان دهد این خودکامگی از دوران گذشته تاکنون باعث چنان حدی از درد و رنج شده که تنها می‌توان با درد و رنج قرن‌ها خودکامگی سفیدپوستان بر سیاه‌پوستان مقایسه کرد.
از این‌رو، تاکید دارد نزاع با این خودکامگی نزاعی است بس مهم، درست به اهمیت هر مساله اخلاقی و اجتماعی‌ای که در سال‌های اخیر بر سر آن مبارزه شده است. بنا به ادعای سینگر، «در پس عنوان این کتاب نکته‌ای جدی نهفته است: یک جنبش آزادی‌خواه مطالبه‌ای است به منظور پایان‌بخشیدن به پیش‌داوری و تبعیض برمبنای خصوصیتی دلبخواهی همچون نژاد یا جنسیت». (ص ٦٨) او نمونه کلاسیک آن را جنبش آزادی‌خواهی سیاه‌پوستان می‌داند.
از این نظر که درخواست فوری این جنبش و موفقیت‌های اولیه و هرچند محدودش، باعث مطرح‌شدن آن به‌عنوان مدلی برای دیگر گروه‌های ستمدیده شد. با این‌حال تاکید دارد در مقایسه با سایر جنبش‌های آزادی‌خواه، موانع بسیاری بر سر راه جنبش آزادی حیوانات وجود دارد.
نخستین و آشکارترین آن‌ها این واقعیت است که اعضای این گروه تحت بهره‌کشی نمی‌توانند اعتراضی سازمان‌یافته علیه رفتاری که با آن‌ها می‌شود صورت دهند. بنابراین سینگر به نیابت از کسانی سخن می‌گوید که نمی‌توانند در دفاع از خودشان سخن بگویند. او اصول اساسی آزادی حیوانات را بسیار ساده می‌داند و می‌کوشد در این کتاب به زبانی ساده و همه‌فهم توضیح دهد.

کتاب در شش فصل تنظیم شده است. مباحث فصل اول کتاب تا حدی انتزاعی است. سینگر می‌کوشد در این کتاب، خاصه فصل اول، اصطلاح «گونه‌پرستی» (speciesism) را جا بیندازد و علیه توجیهات و شیوه‌هایی استدلال کند که انسان‌ها به انحای مختلف از حیوانات سوءاستفاده و بهره‌کشی می‌کنند.
او در اين کتاب تعصب انسان‌ها در استفاده و سوءاستفاده از حيوانات را با عنوان «گونه‌پرستي» معرفي مي‌کند و شباهت‌های زیادی بین این نوع تعصب با نژادپرستي و تبعيض جنسيتي قائل است و منطق پنهان در پس آن‌ را شبیه به منطق نژادپرستی و جنسیت‌پرستی می‌داند.
در نظر سینگر «نژادپرست‌ها، زمانی‌که میان منافع طبقه خود و منافع افرادی از نژادهای دیگر تصادمی به‌وجود می‌آید، با درنظرگرفتن ارزش بیشتری برای منافع اعضای نژاد خود اصل برابری را نقض می‌کنند. جنسیت‌پرستان نیز اصل برابری را با طرفداری از منافع جنسیت خود نقض می‌کنند.
به همین ترتیب، گونه‌پرستان نیز اجازه می‌دهند که منافع گونه‌های مختص به خودشان بیشتر منافع اعضای گونه‌های دیگر را پایمال کند. هر یک از این موارد الگوی مشابهی دارند». (ص١٠١) چنانکه در فصل اول نشان می‌دهد «گونه‌پرستي» یعنی نسبت به گونه جانوري خود در برابر ديگر گروه‌هاي جانوري تعصب داشته باشید.
البته او قصد یکسان‌سازی گونه‌پرستي، نژادپرستي و تبعيض جنسيتي را ندارد، بلکه می‌کوشد از طریق این مقایسه نشان دهد در تمامي اين موارد گروهي هست که قدرت بيشتري دارد و با سوءاستفاده از قدرت خود از گروهي ديگر بهره‌کشي مي‌کند. به علاوه اینکه گروه قدرتمند «ايدئولوژي لازم» براي بهره‌کشي را نيز بسط و گسترش می‌دهد تا کار خود را موجه و مجاز جلوه دهد.
او به میانجی این اصطلاح می‌کوشد اثبات کند انسان‌ها با اتکا به قدرتي که در مقابل حيوانات دارند، در حال بهره‌کشي از آن‌ها هستند و از آن‌ها براي منافع خود استفاده ابزاري مي‌کنند. طبق استدلال سینگر هر موجودی که «توانایی احساس درد و رنج» را داشته باشد و یا به تعبیری «حساس» باشد «منافع» دارد و انسان‌ها باید به حکم اخلاق، منافع آن موجود را درست به اندازه منافع هر موجود ذی‌نفع دیگری، از جمله منافع گونه‌های انسانی خودمان، به حساب آورند.
چون در عبارات سینگر «توانایی رنج‌کشیدن و لذت‌بردن پیش‌شرط داشتن منافع است» و بر این اساس ادعا می‌کند «اصل توجه برابر به منافع مستلزم توجه برابر به رنج هر موجود دیگری است».
در نظر سینگر «اصل برابری انسانی توصیفی از یک برابری واقعی منتسب به انسان‌ها نیست: بلکه چنین اصلی عبارت است از توصیه به اینکه ما باید با انسان‌ها چگونه رفتار کنیم». (ص٩٦) به این معنا که وقتی گفته می‌شود انسان‌ها برابرند، بدان معنا نیست که انسان‌ها عملاً از توانایی‌های یکسانی برخوردارند، مثلاً این‌طور نیست که همه انسان‌ها از ضریب هوشی یکسانی برخوردار باشند، بلکه منظور این است که به منافع انسان‌ها، صرف‌نظر از نژاد، جنس، طبقه و... باید «توجه برابر و یکسانی» شود.
سینگر این امر را درخصوص «گونه» نیز صادق می‌داند و تأکید دارد جدای از تعلق یک موجود به گونه‌ای غیر از گونه انسانی و بر اساس ملاک «حساس» بودن، باید به منافع آن موجود نیز توجهی برابر شود. به بیان کوتاه، «درد و رنج بدند و صرف‌نظر از نژاد، جنس، یا گونه موجودی که رنج می‌کشد باید از آن پیشگیری شود یا به حداقل برسد». (ص١٤)
در فصول بعدی برخلاف فصل اول مباحث انتزاعی کمتر مطرح می‌شود و سینگر به جزئیات کمتر شناخته‌شده‌ای می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه گونه‌های ما دیگر گونه‌های تحت کنترل خود را سرکوب می‌کنند. البته درباره این سرکوب هیچ چیز انتزاعی در کتاب وجود ندارد.
سینگر در فصل دوم به استفاده از حیوانات در امر آزمایش با توصیف انواع آزمایش‌های روا‌ن‌شناختی، پزشکی، نظامی و علمی گوناگون روی حیوانات می‌پردازد و براساس گزارش‌های خود همین آزمایش‌ها نشان می‌دهد اکثر آنها غیرضروری و غیراخلاقی بوده‌اند. او این رویه‌ها را حاکی از نگرش‌ها و تمایلات گونه‌پرستانه آزمایشگران و به طور کلی انسان‌ها می‌داند.
در فصل سوم به توصیف دامداری صنعتی یا استفاده از حیوانات برای خوراک می‌پردازد و در کنار آزمایش روی حیوانات، این رویه‌ها را به‌عنوان یکی دیگر از رویه‌های نظام‌مندی می‌داند که به اشکال گوناگون با تحمیل درد و رنجی غیر قابل توصیف بر حیوانات «منافع» آنها را پایمال می‌کنند.
سینگر در فصل چهارم راهکار عملی خود را برای مقابله و البته خاتمه‌دادن به اصلی‌ترین رویه‌های گونه‌پرستانه اعلام می‌کند: گیاهخواری. در نظر او، انسان‌ها با گیاهخواری هم مانع از درد و رنج بیهوده انبوه حیوانات می‌شوند و هم با تخریب دامداری صنعتی به عنوان عامل اصلی گرمایش زمین و آلودگی آب‌ها به نجات زمین و محیط‌زیست کمک می‌کنند، و از همه مهم‌تر می‌توانند با افزایش میزان غذاهای گیاهی با حذف دامداری فقر جهانی را ریشه‌کن ‌کنند.
در فصل پنجم نیز تاریخچه مختصری از گونه‌پرستی از زمان کتاب مقدس تا دوران معاصر مرور و علیه آن استدلال می‌کند. و سرانجام در فصل آخر، اعتراضات مختلف نسبت به آزادی حیوانات را بررسی و گزارشی از پیشرفت‌های صورت‌گرفته در سال‌های اخیر ارائه می‌کند.

در مجموع، سینگر در کتاب حاضر بر چندین رویه اساسی و مهمی دست می‌گذارد که انسان‌ها با گرایشی ناموجه و به شکلی نظام‌مند از حیوانات بدون در‌نظر‌گرفتن منافع‌شان سوءاستفاده و بهره‌کشی می‌کنند: رویه‌هایی مثل «دامداری صنعتی» یا استفاده از حیوانات برای خوراک و پوشاک، «استفاده از حیوانات در امر آزمایش». او پیشنهاد می‌دهد که «با متوقف‌ساختن پرورش و کشتن حیوانات برای خوراک، می‌توانیم به قدری خوراک اضافی برای انسان‌ها تولید کنیم که اگر به درستی توزیع شوند، گرسنگی و سوءتغذیه از این سیاره رخت خواهد بست» (ص٧٣) و فرایند گرم‌شدن زمین و از بین رفتن منابع طبیعی متوقف خواهد شد.
سینگر از این نظر جنبش آزادی حیوانات را مهم، ضروری و چه‌بسا حیاتی می‌داند و حتی پا را فراتر می‌گذارد و آزادی انسان‌ها را در گرو آزادی حیوانات اعلام می‌کند. از این حیث جنبش آزادی حیوانات ضرورت تاریخی دارد و در مقام کنشی رادیکال می‌تواند نظم مستقر را نشانه رود.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید