"توم ریدر" و داستان تکراری اقتباس

"توم ریدر" و داستان تکراری اقتباس

فیلم‌هایی که از بازی‌های رایانه‌ای اقتباس شده اند تاکنون موفق نشده‌اند که عملکرد چشم‌گیری داشته باشند و به همین خاطر، عنوان «توم ریدر» که تنها و صرفاً عنوان خوبی است توانسته از بقیه فیلم‌های این ژانر مجزا شود.

کد خبر : ۵۲۹۸۸
بازدید : ۱۳۱۸
آلونسو دورالدی | مهم‌ترین دلیل برای بازسازی دوباره «توم ریدر» مطمئناً از نسخه سال ۲۰۱۳ بازی که خود بازسازی نسخه اوریجینال دهه ۹۰ است می‌آید: در آن نسخه ما «لارا کرافت» را داریم که درست است که توانایی‌هایی دارد، اما یک سوپرقهرمان نیست، چیزی بیشتر شبیه به نقش «بروس ویلیس» در سری فیلم‌های «جان سخت» (Die Hrad) یعنی «جان مک لین» است تا یک ماشین جنگی تمام عیار که میان واقعیت و اکشن بازی‌های ویدیویی سرگردان است.

این «لارا» (با بازی «آلیشیا ویکندر») در دو مبارزه فیزیکی سرسختانه که البته در آن‌ها شکست می‌خورد به ما معرفی می‌شود؛ و زمانی که مجبور می‌شود برای دفاع از خود کسی را بکشد وحشت زده می‌شود و چیز‌های وحشتناک پشت سر هم اتفاق می‌افتد تنها به این دلیل که او از پیروی کردن به یک سری از دستوراتی که توسط یک فیلم ویدیویی ضبط‌شده از پدرش (با بازی «دومنیک وست») به او داده می‌شود سر باز می‌زند، کسی که سال‌هاست غیبش زده و همه تصور می‌کنند که مرده است.

چنین شخصیت جذاب و منحصر به فردی لیاقتی بیش از یک فرانشیز اکشن فرار محور را دارد، اما «توم ریدر» دقیقا همان است، فیلمی با پیروی از فرمول‌های رایج ماجراجویی و به شدت قابل پیش‌بینی و بی‌نظم و فیلم‌نامه‌ای که به‌راحتی می‌توانست روی یکی از همان نقشه‌هایی که در فیلم شخصیت‌ها استفاده می‌کنند نوشته شده باشد. تقریباً ۴۰ سال بعد از «مهاجمان صندوقچه گمشده» (Raiders of the Lost Ark) ما هنوز هم درگیر چاله‌ها، خوشه‌ها، عنکبوت‌ها و مار‌ها هستیم.

یک خوانش تحریک‌آمیز وجود دارد که فیلم نمی‌تواند کمتر از این به آن بی‌توجهی کند و این مسئله این است که تمام این چالش‌ها تنها به این دلیل برای این کاوشگران سفیدپوست اتفاق می‌افتد که به جا‌هایی می‌روند که به آن‌ها گفته شده است واردشان نشود. اگر تنها «شوری» از «پلنگ سیاه» (Black Panther) می‌توانست در فیلم حضور پیدا کند می‌توانست رنگ بیشتری به شخصیت‌های فیلم بدهد.

زمانی که ما «لارا» را می‌بینیم با وجود هوش و مهارت‌هایش به‌عنوان یک پیک دوچرخه در لندن کار می‌کند تا کاغذ‌هایی را امضا کند که به او ارثیه‌ای را می‌بخشد و این مسئله را که «ریچارد» هرگز همان‌گونه که قول داده بود برنمی‌گردد، تائید می‌کند.
او نزدیک به انجام این کار است که خدمتکار خانوادگی‌اش جعبه پازلی را که پدرش برایش کنار گذاشته به او می‌دهد؛ درون جعبه یک سرنخ و یک کلید است که در یک کارگاه آموزشی خصوصی را باز می‌کند و نشان می‌دهد که «ریچارد» برای پیدا کردن یک جزیره پنهانی در سواحل ژاپن که خانه بقایای الهه افسانه‌ای مرگ در آنجا پنهان شده است، وسوسه می‌شود.
به وسیله دوربین فیلم‌برداری او از «لارا» می‌خواهد که تحقیقات او را نابود کند، اما در عوض «لارا» از آن‌ها استفاده می‌کند تا او را پیدا کند.

در هنگ‌کنگ «لارا»، «لو رن» (با بازی «دنیل وو» بازیگر سریال «بدلندز» (Badlands)) را پیدا می‌کند. یک کاپیتان کشتی که پدرش پدر «لارا» را به جزیره برده است و «لارا» به او دستمزدی می‌دهد تا مسیر آن‌ها را دنبال کنند. آن‌ها درون طوفان دریایی گرفته می‌شوند (در یک سری سکانس بالا و پایین شدن) و خیس به ساحل می‌رسند تنها برای پیدا کردن «ماتیاس ووگل» (با بازی «والتون گاگینز») نابکارکه هفت سالی است در آنجاست و به تنهایی سعی در پیدا کردن مقبره دارد؛ و حالا زمانی که «لارا» یادداشت‌های پدرش را تحویل گرفته است به نظر می‌رسد که ممکن است آن‌ها آن را باز کنند، مهم نیست که این مسئله چقدر برای انسانیت خطرناک است.

«ویکندر» به‌عنوان فردی معمولی که خود را به درون شرایطی فوق‌العاده پرتاب می‌کند، مضطرب است. اما زمانی که به جزیره می‌رسد و از دست آدم بد‌ها فرار می‌کند، «لارا» همان شخصیت بازی ویدیویی است که همیشه بوده است و مدام در حال پریدن از این‌ور به آن‌ور است؛ و در حالی که برنده جایزه اسکار به گام‌هایش وابسته می‌شود، کهنه سربازانی مثل «گاگینز» و «وست» (و «کریستین اسکات توماس» و «درک جکوبی») تنها به‌اندازه‌ای که حقوق خود را دریافت کنند در این صحنه‌ها حضور دارند.

کارگردان «رور اوتاگ» (کارگردان فیلم «موج» (The Wave)) پایه‌های فیلم را بر اساس قابلیت‌های فناوری CG استوار می‌کند، از سقوط یک هواپیما نه‌چندان سالم بر روی یک آبشار تا تله‌های بسیار موجود در مقبره.
اما این سکانس‌ها بیشتر شبیه المان‌های یک تریلر جذاب هستند تا سکانس‌هایی که تعلیق و ترشح آدرنالین به وجود آورند. یک تعقیب پر سروصدای دوچرخه در خیابان‌های لندن در ابتدای فیلم کمی امیدواری به فیلم تزریق می‌کند، اما زمانی که فیلم به درون جنگل می‌رسد فیلم به همان قدیمی است که به نظر می‌رسد.

فیلم‌هایی که از بازی‌های رایانه‌ای اقتباس شده اند تاکنون موفق نشده‌اند که عملکرد چشم‌گیری داشته باشند و به همین خاطر، عنوان «توم ریدر» که تنها و صرفاً عنوان خوبی است توانسته از بقیه فیلم‌های این ژانر مجزا شود.
با هر معیاری که بخواهیم این اثر را بسنجیم، «توم ریدر» عنوانی کاملاً مناسب برای شروعی جدید خواهد بود و اگر قرار باشد که این عنوان منبع الهامی برای دنباله‌های آینده باشد، صرفاً می‌توانیم امیدوار باشیم که با مسیر ساده‌تری رو‌به‌رو باشیم.

منبع: وب‌سایت نقدفارسی

مترجم: محمد کیومرثی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید