لبخند می‌زنم، قهقهه هرگز

اولش کسی او را نمی شناخت. پیرمردی هفتاد ساله بود که پس از 20 سال می خواست به دنیای سیاست برگردد و رییس جمهور شود! حتی شبیه باقی سیاستمدارها لباس نمی پوشید و لحن حرف زدنش شبیه آدم هایی بود که در سریال های تاریخی بازی می کنند.

کد خبر : ۵۳۷۵۷
بازدید : ۲۱۷۸
سید میلاد ناظمی l اولش کسی او را نمی شناخت. پیرمردی هفتاد ساله بود که پس از 20 سال می خواست به دنیای سیاست برگردد و رییس جمهور شود! حتی شبیه باقی سیاستمدارها لباس نمی پوشید و لحن حرف زدنش شبیه آدم هایی بود که در سریال های تاریخی بازی می کنند. سید مصطفی آقا میرسلیم در حاشیه نام هایی چون اسحاق جهانگیری، محمود احمدی نژاد و... برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری اقدام کرد و تایید صلاحیت شد.

در طول مناظرات ریاست جمهوری میرسلیم به دلیل ناشناخته بودن بیشتر از باقی مورد توجه مردم و رسانه ها قرار گرفت. جمله «اینو دیگ چی میگی؟!»اش مایه شوخی های بسیاری در شبکه های اجتماعی شد. مصطفی میرسلیم در سال 1349 فوق لیسانسش را در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه پواتیه فرانسه گرفت و در سال 1351 از «مدرسه عالی ملی مکانیک و آئروتکنیک» تخصص مهندسی اش را در رشته موتورهای درون سوز کسب کرد.

لبخند‌ می زنم، قهقهه هرگز!


چرا انتخاب شد: پیرمردی حدودا هفتادساله که سال ها نامش فقط به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت شنیده می شد ناگهان به کانون خبرها تبدیل شد. میرسلیم که در انتخابات ریاست جمهوری جزء شش نامزد نهایی بود، ادبیات و پرستیژ خاص خودش را داشت و بسیاری از شوخی های فضای مجازی به او مربوط بود.

عملکردش در انتخابات چگونه بود؟
با پایان رای گیری مهندس کهنه کار دانشگاه امیرکبیر فقط توانست کمی بیش از 478 هزار رای بیاورد و در جایگاه سوم بایستد. البته قبلش قالیباف و جهانگیری انصراف داده بودند

الان چه کار می کنید؟ همان کارهای قبل از انتخابات را ادامه می دهد. سرش به کار خودش گرم است و گاهی اظهارنظرهای سیاسی می کند که البته خیلی تند نیست. میرسلیم زیاد اهل گفت و گو نیست و برای مصاحبه با ما هم کلی شرط داشت، به گفته رییس دفترش، او حتی مصاحبه با تلویزیون را هم رد کرده است.

آقای میرسلیم! برای خلی ها سوال است که چرا حزب موتلفه اسلامی به سمت جوان گرایی نمی رود؟
برای جواب به این سوال لازم است که ابتدا نگاهی به سابقه حزب موتلفه اسلامی داشته باشیم؛ در 1342 چندگروه مومن حسب نظر مرحوم امام، گرد هم آمدند تا با هم افزایی بتوانند تاثیرگذاری بیشتر و قوی تری داشته باشند.
اعضای این حزب از آن سال تا پیروزی انقلاب فعالیت های گسترده جهانی و فرهنگی موثری داشتند که کمک غیرقابل انکاری بر پیروزی انقلاب و اداره امور کشور پس از آن داشت. طبیعی است که اعضای بزرگواری که در دهه 50 وارد کارزار علیه نظام طاغوت شدند یا دنیا را ترک کرده اند یا امروز سالمندند.
خدا بر طول عمر باعزتشان بیفزاید. با این حال احترام به پیشکسوتان مانع جوان گرایی در حزب نشده است و بسیاری از اعضای شورای مرکزی کنونی و مدیران اجرایی حزب موتلفه از نسل دوم یا سوم انقلاب هستند. این روند رو به گسترش است و ان شاءالله در مجمع عمومی آینده تحول قطعی پیدا خواهدکرد.

شما چرا وارد این حزب شدید؟ چه آینده ای را برای این حضور متصور بودید؟
بعد از توقف فعالیت های حزب جمهوری اسلامی و با اعتقاد به این که در مردم سالاری دینی کارهای سیاسی نمی تواند به صورت متعهدانه و مسئولانه پیش رود مگر در قالب فعالیت های منسجم حزبی، از دعوت پیشکسوتان حزب موتلفه برای عضویت در آن تشکیلات با کمال میل استقیال کردم به این امید که بتوان با ارائه برنامه های واقع گرایانه و اصولی به مردم و با معرفی افراد باصلاحیت و پاکدست امکان خدمت به مردم شریف ایران و تحقق آرمان های انقلاب و پیشرفت کشور را به دست خود مردم و سازمان های آن ها فراهم آوریم.

شما قبل از آغاز فعالیت های سیاسی برای تحصیل به فرانسه رفتید، چرا به خارج از کشور سفر کردید و تاثیر این سفر روی شما چه بود؟
من در سال 1344 با این که در دانشکده فین دانشگاه تهران و دانشگاه پلی تکنیک تهران قبول شده بودم در امتحان اعزام به خارج نیز شرکت کردم و با پذیرش از دانشگاه فنی مهندسی در فرانسه عازم آن کشور شدم.
علت آن وجود خفقان شدید در محیطی سیاسی کشور پس از قیام 15 خرداد 42 و تبعید امام بود. در فرانسه ضمن تکمیل تحصیلات با انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا همکاری داشتم و ضمنا انجمن اسلامی مسلمانان استان آلزاس را نیز در 1351 تاسیس کردیم.

سفر ده ساله بنده آشنایی مرا با عمق فعالیت های سیاسی حزبی و چگونگی سازماندهی مردم سالاری و نیز گسترش فعالیت های فرهنگی و قرآنی در بین مسلمانان مهاجر تقویت کرد. ضمن آن که روش های علمی پژوهش های فنی مهندسی را توانستم پس از تحصیلات تخصصی مهندسی، به خوبی تجربه کنم و با دست پر برای ایفای وظیفه به میهن بازگردم.

چرا وارد مبارزات سیاسی شدید و فعالیت خودتان در بخش آکادمیک را ادامه ندادید؟ اصلا چرا به ایران برگشتید؟
من همواره مشغول فعالیت سیاسی بوده ام. وقتی احساس کردم ماندنم در خارج و فعالیت های حرفه ای من بیشتر به نفع بیگانگان است تصمیم گرفتم بدون فوت وقت به میهن بازگردم. بعد زا بازگشت به میهن در شهریور 1354 بلافاصله در پلی تکنیک تهران (دانشگاه صنعتی امیرکبیر کنونی) مشغول خدمت و تدریس شدم و البته فعالیت های سیاسی خود را با چند تن از دوستان همرزم خود در گروهی موسم به پویای توحید آغاز کردم.
در فاصله سال 54 تا پیروزی انقلاب اغلب با سخنرانی در دانشگاه به کمک به شکل گیری انقلاب تلاش می کردم. در آذرماه سال 57 جامعه اسلامی دانشگاهیان را با همکاری اعضا هیئت علمی مومن و انقلاب دانشگاه ها تاسیس کردیم.

شما مناصب گوناگونی را در جمهوری اسلامی در اختیار داشته اید. از رییس شهربانی گرفته تا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی. کدامیک برای شما جذاب تر بوده و به روحیه شما نزدیک تر بوده؟
زیباترین فعالیت من در خدمت به جنگ زدگان شروع شد. در آبان 1359 و سپس تاسیس قانونی بنیاد امور جنگ زدگان، آن کار، احساس میکردم با این که نه حقوقی داشت و نه مقامی، عندالله ماجور است. خدا از ما بپذیرد. همکاران من در آ« بنیاد صادق ترین و مخلص ترین افراد بودند. یادشان گرامی باد.

به عنوان کسی که سال ها سرپرست بنیاد ریاست جمهوری بوده اید، برایمان از آن دوران و اتفاقات آن موقع بگویید.

نهاد ریاست جمهوری را حضرت آیت الله خامنه ای با آمدن بنده در 1361 به خدمتشان تاسیس فرمودند. آن دوران هفت ساله مشحون از خاطره و درس است که شرح آن مجال مستقلی را می طلبد.

در زمان وزارت شما بعضی نظارت ها بر محتوای کتاب ها و... افزایش یافت. شاید در نگاه اول این برخورد از کسی که در اروپا تحصیل کرده و استاد دانشگاه است چندان عادی نباشد. به نظرتان آن نگاه درست بود؟ آیا الان هم همان نگاه را دارید؟
من از ابتدا به ناشران بها دادم و از آن ها خواستم که خودشان بر محتوای انتشارات نظارت داشته باشند و برخلاف قانون اساسی گام برندارند. متاسفانه با چاپ کتاب مبتذل خدایان دوشنبه ها می خندند، معلوم شد که خوشبینی من نسبت به ناشران آرمانی بوده و واقعیت این است که خیلی از ناشران برای کسب درآمد دقت به محتوا نمی کنند و همین موجب سوال مجلس از این جانب و الزام من به ممیزی متمرکز شد.
دولت و وزرا انتخاب نمی شوند تا دست متخلفان را به نام آزادی باز بگذارند و آن ها به جان مردم و نسل جوان بیفتند و باعث انحراف از اسلام و انقلاب و بسیاری از مفاسد اجتماعی و اخلاقی شویم که امروز شاهد آنیم و بیشتر خانواده ها از آن گله مندند.

به نظرتان مشکل اصلی فعلی کشور چیست و چطور حل می شود؟
مشکل اصلی کشور در مدیریت آن است: کسانی باید سررشته امور را به دست گیرند که از دانش و تجربه لازم برخوردار باشند و توانسته باشند پاکدست بمانند و به علاوه تنگ نظری بر آن ها غلبه نکند و وزارت و صدارت و وکالت را طعمه قلمداد نکنند و فقط شیفته خدمت باشند نه تشنه قدرت.


گفت و گو با مصطفی میرسلیم به خاطر شخصیت خود او معمولا خیلی جدی است و نمی شود خیلی سوالات حاشیه ای پرسید. این ها معدود سوالات غیرسیاسی بود که او به آن ها جواب داد.

غیر از سیاست شما در فدراسیون نجات غریق و غواصی هم حضور داشته اید.
من از دوران دبیرستان فعالیت ورزشی منظم داشته ام و بعد از انقلاب نیز پس از یک وقفه دوساله در بحبوحه فعالیت های شکل گیری نظام مجددا ورزش را شروع کردم. آشنایی و تمرین های من در شنا مرا با عزیزانی آشنا کرد که پیشنهاد پذیرش مسئولیت فدراسیون نجات غریق را به من دادند و من از آن استقبال کردم. البته امسال به جای قدردانی از آن خدمات وزارت ورزش و جوانان با تنگ نظری آیین نامه ای را به تصویب وزیر رساند که بر مبنای به دلیل تجاوز سن من از 70 سال بتوانند مرا حذف کنند! این هم از بی هنری دولت دوازدهم است که تاب تحمل خدمت به مردم را از رقیب سیاسی خود نداشت!

کمترکسی لبخند و شوخی شما را دیده.
لبخند را من سعی می کنم ترک کنم اما خنده و قهقهه کمتر گریبان مرا گرفته است چون به شکلی است که دلالت بر بی خردی می کند.

فرزندان شما الان کجا هستند؟
یکی از دخترانم خانه دار است و دیگری در قوه قضاییه مشغول است به همت و کوشش خودش و پسرم نیز کارمند صدا و سیماست و در بخش آرشیو مشغول است.

آیا فرزندانتان به اصطلاح آقازاده هستند؟
از این اخلاق ها ما نداریم.

شما در فضای مجازی هم فعال هستید مثل توییتر. نظرتان درباره این فضا چیست و تا حالا چه بازخوردهایی داشته اید؟
سعی می کنم روی گزیده ها دقت کنم و مطالب مهمی که به درد مردم بخورد تهیه کنم. بازتاب خوبی داشته است.

بعد از اعلام سوم شدن نتایج چه کردید؟
همان کاری که قبلا می کردم؛ عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و درس و تحقیق در زمینه تخصصی فنی مهندسی خودم.

چرا بنی صدر، میرسلیم را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد؟

شاید کمی عجیب باشد که آدمی مثل بنی صدر، کسی مثل میرسلیم را برای نخست وزیر معرفی کند. عجیب تر اینکه این گزینه توسط مجلس وقت رد شد.

شما شخص پیشنهادی بنی صدر برای نخست وزیر بودید. چرا این اتفاق افتاد؟
آنچه در مجلس اول درباره نخست وزیر رخ داد مطابق قواعد تجربه شده مردم سالاری نبود. این اولین تجربه سیاسی مجلس بود.
بنی صدر گرایش ها و افکاری داشت که با گرایش اکثریت نمایندگان مجلس سازگار نبود و زندگی سیاسی در کشور اگر برمبنای تعامل و احترام متقابل گذاشته نمی شد به بحران می انجامید. اکثریت نمایندگان منتخب مجلس اول متعلق به ائتلاف بزرگی بودند که به همت حزب جمهوری اسلامی شکل گرفته بود.

بنابراین تمایل مجلس به سمت فردی برای نخست وزیری می رفت که وابسته به حزب باشد و این نکته را که از سنت های مردم سالاری است، بنی صدر می دانست لذا خیلی سریع دست از معرفی یارانش نظیر سلامتیان و صادق نوبری برداشت و منتظر ماند تاگرایش حزب را بررسی کند. حزب پس از بررسی در جلسات چندگانه پنج نفر را مطرح کرد و بنی صدر از میان افراد معرفی شده حزب، بنده را انتخاب و به مجلس معرفی کرد.
به گفته خود بنی صدر این انتخاب را نه به دلیل خویشاوندی و دوستی بلکه به دلیل قابلیت های اجرایی و دانشی که در من تشخیص داده بود، انجام داد.

کدام تجربه شما باعث این تشخیص شد؟
پس از پیروزی انقلاب چندین بحران را در وزارت کشور تجربه کرده بودم. مانند بحران بروجن، بحران گنبد، بحران آمل و.. علاوه بر این ها توانسته بودم همه پرسی جمهوری اسلامی و انتخابات خبرگان قانون اساسی و همه پرسی قانون اساسی و انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری و اولین دوره مجلس را به سلامت برگزار کنم.

این اتفاقات در حالی رخ داد که هنوز هیچ یک از احزاب و گروهک ها غیرقانونی نبودند و امکان تشنج وجود داشت. بنی صدر نمی خواست کسی را معرفی کند که توانایی و دانش لازم را نداشته ب اشد و اجراییات کشور را که مسئولیت نخست وزیر بود به فردی بی لیاقت بسپارد چون به فکر شهرت خودش هم بود. موفقیت های بنده باعث شد که با وجود میل خود، بنده را به مجلس معرفی کند.

چرا مجلس به شما رای اعتماد نداد؟
در مجلس چند تحرک شکل گرفت که همه غیرحزبی و در قالب گروه فشار بود و شاید نوعی مقابله با حزب هم محسوب می شد. به دلیل آن که اهمیت جایگاه حزب در مردم سالاری برای همه واضح نبود، راهی طی شد که نوعی انحراف نسبت به رویه های مردم سالاری محسوب می شود. امروز خسارات آن مدل تصمیمات را بیشتر متوجه می شویم.

پس مشکل اصلی با حزب بوده، نه با شما؟
پیشنهاد نخست وزیری بنده این حسن را داشت که از پشتوانه حزبی برخوردار بودم و امکان انحراف به دلیل اشراف حزب بر فعالیت هایم و کمک مسئولانه ای که حزب می توانست به من کند به کمترین حد می رسید. علاوه بر این با توجه به قابلیت های تعاملی احتمال انحراف ناشی از بداخلاقی و لجاجت را که بعدها در شخص رییس جمهوری معزول شاهد آن شدیم به کمترین میزان می رسید.

این نوع اقتدار حزبی برای بسیاری از افرادی که در مجلس اول واقف به اهمیت و ضرورت آن نبودند خوشایند نبود. آن ها نخواسته بودند تعهد حزبی داشته باشند و شاید به دلیل کم تجربگی در مدیریت سیاسی به آن بهای لازم را نمی دادند. همین ویژگی باعث شد انتخاباتی در مجلس انجام شو که رئیس جمهوری وقت ان را کاملا تحمیلی می دانست و از ابتدا سر ناسازگاری با آن گذاشت.
منبع: هفته نامه همشهری جوان
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید