زندگی در حبابِ اعتمادبهنفس!
یک فرد مبتدی کاملا از آنچه نمیداند آگاه است و نسبت به آن محتاط! آنچه جالب و عجیب است، سرعت بالای شکلگیری یک حس اعتمادبهنفس بیشازحد است! یعنی چه؟ یعنی احتیاط و دقت فرد مبتدی منجر به تجربه مختصر و کوچک موفقی میشود، اما این تجربه موفق به سرعت اعتمادبهنفس کاذب ایجاد میکند و جایگزین آن احتیاط و دقت میشود! آنها این پدیده را حباب (اعتمادبهنفس) مبتدیها نامیدهاند.
کد خبر :
۵۴۴۲۹
بازدید :
۲۰۳۹
وحید شامخی | فرض کنید در حال رانندگی هستید. صدایی از گوشی موبایلتان میشنوید و گوشی را برمیدارید تا ببینید چه خبر است؟ پیامکی یا پیامی در تلگرام آمده است که میخواهید سریع جواب بدهید.
یک نگاه به جلو میاندازید و یک نگاه به گوشی و با تکرار این کار سعی میکنید هر دو کار را جلو برید. اگر کمی دقیق و صحنهآهسته این پدیده را نگاه کنیم، شما در حدود یک یا دو ثانیه اطلاعات خیابان، جاده یا جلوی ماشینتان را وارد مغزتان میکنید و براساس آن تحلیل سریعی در مغزتان انجام میدهید.
یک پیشبینی برای یک تا چند ثانیه بعدی به دست میآورید و با توجه به آن همان فرمان را ادامه میدهید؛ برای مثال همین سرعت خوب است، ماشین دیگری جلوی ماشین من نخواهد آمد، عابر پیادهای رد نخواهد شد. در واقع برای ثانیهای یا چندین ثانیه رانندگی را رها میکنید و روی گوشی متمرکز میشوید؛ اما اگر پیشبینی چند ثانیهایمان در چنین مواقعی درست از آب درنیاید چه میشود؟!
احتمالا چیزی میشود شبیه آنچه در تعطیلات نوروز ٩٧ شاهدش بودیم؛ ٣٢٨ نفر کشته در کمتر از ١٥ روز! اما قضیه فقط نگاهکردن به گوشی موبایل نیست، در واقع پدیده عمیقتری رخ میدهد!
تئوریای وجود دارد که افراد مبتدی یک فعالیت یا شغل جدید را با اعتمادبهنفس بیشازحد شروع میکنند، چراکه از پیچوخمها، قابلیتها و شایستگیهای مورد نیاز آن آگاهی ندارند؛ اما بهتازگی تحقیقات و آزمایشهای مشترکی میان دانشگاه کورنِل و میشیگان انجام شده است که نتایج کاملا متفاوتی را نشان میدهد.
آنها میگویند اتفاقا یک فرد مبتدی کاملا از آنچه نمیداند آگاه است و نسبت به آن محتاط! آنچه جالب و عجیب است، سرعت بالای شکلگیری یک حس اعتمادبهنفس بیشازحد است! یعنی چه؟ یعنی احتیاط و دقت فرد مبتدی منجر به تجربه مختصر و کوچک موفقی میشود، اما این تجربه موفق به سرعت اعتمادبهنفس کاذب ایجاد میکند و جایگزین آن احتیاط و دقت میشود! آنها این پدیده را حباب (اعتمادبهنفس) مبتدیها نامیدهاند.
این پدیدهای است که فقط به مبتدیها محدود نمیشود و در واقع همهگیر است! نتایج تحقیقات همان گروه نشان میدهد که اعتمادبهنفس بیشازحد حاصلِ از تجربه بهصورت پلهپله رشد میکند و در تمام زندگی گریبان ما را میگیرد.
یعنی فرقی نمیکند که سنمان کم است یا زیاد، حرفهای هستیم یا مبتدی، استاد دانشگاهیم یا معلم کودکستان، پزشکیم یا مهندس، سیاستمداریم یا شهروندی عادی، مدیریم یا یک کارمند معمولی... وقتی کمی تجربه به دست میآوریم و در نتیجهاش اعتمادبهنفس بیشازحد، اشتباه میکنیم؛ اما در ادامه معمولا متوجه اشتباهمان میشویم.
پس دوباره به خودمان میآییم و احتیاطمان را بیشتر میکنیم؛ اما این چرخه پایان نمییابد. کمی تجربه موفقیتِ جدیدِ دوباره، موجی از اعتمادبهنفس جدید هم به ارمغان میآورد و موجب میشود اشتباه حتی بزرگتری از اشتباه قبلیمان انجام دهیم و اگر فرصتی برای جبران داشته باشیم باز هم احتیاط، موفقیت، اعتمادبهنفس بیشازحد و بقای این چرخه تکراری!
همین میشود که همه عمر در حباب اعتمادبهنفس به سر میبریم و فجایعی رخ میدهد مثل تعداد جانباختگان تصادفات سفرهای نوروزی! قطعا همه رانندگانی که اشتباه کردهاند، سال اولشان نبوده است که گواهینامه گرفته بودند.
خیلیها ١٠ سال، ٢٠ سال یا بیشتر است که رانندگی میکنند و شاید همین باشد که انسانهای بزرگ، اشتباهات بزرگ میکنند! سیاستمداران بزرگ، پزشکان بزرگ، استادان بزرگ، تجربیات بزرگ، اعتمادبهنفس بیشازحد بزرگ، اشتباهات بزرگ... تجربه معلم سختگیری است، چراکه برخلاف معلمان دیگر، اول امتحان میگیرد و بعد درس میدهد! اما همیشه اینطور نیست که فرصتی برای درسگرفتن باقی مانده باشد!
۰