عصبانیت مردم نتیجه بیاعتناییها
هیچ چیز به اندازه بیاعتنایی و خونسردی و بیاحساسی نسبت به گرفتاریها و خواستهها و پرسشها و ابهامها و اعتراضهای (بحق یا نابحق) مردم، موجب خشم و عصبانیت نمیشود. بیاعتنایی به زبان بیزبانی یعنی: «ولش کن، بیخیال»، به هر دلیل یا توجیه که باشد، همچون تیری که از چله رها میشود و سپس به صورت خشم، کمانه میکند، سرانجام با ضرب و زور بیشتر به سوی طرف بیاعتنا برمیگردد.
کد خبر :
۵۷۱۰۵
بازدید :
۹۸۶
احمد پورنجاتی | همه پژوهشهای میدانی و آمار و ارقام درباره بالابودن شاخص خشم وعصبانیت در جامعه ایران را هم که بیخیال شویم یا غیر قابل اعتماد بشماریم، واقعیتهای تکرار شونده و فزایندهای را که مدام با آنها سرو کار داریم که نمیتوانیم نادیده بگیریم و انکار کنیم.
رک و پوست کندهاش این است که: آستانه برانگیختگی و از کوره در رفتن در جامعه ما خیلی پایین آمده و شتاب گرگرفتگی و واکنش تند و خشن و قهرآمیز، خیلی بالا رفته است. این چهره اخموی عصبانی و بیحوصله و آماده برای سر به سر گذاشتن و دهان به دهان شدن و دست به گریبان افکندن را در همه لایهها و عرصههای ارتباط اجتماعی میشود دید: در خیابان و جاده، هنگام رانندگی، در محل کار با بالادستیها یا همکاران یا مراجعان، در خانه میان همسران با هم یا با فرزندان در بازار معاملات میان خریدار و فروشنده و در اماکن عمومی میان آدمها به بهانههای گوناگون.
در ریشهیابی این تلخوش زهرآگین که هر روز بیش از پیش در تن و جان جامعه شلنگ تخته میاندازد و مرکز مدیریت احساسات ما را با خون کثیف تغذیه میکند به علل و عوامل گوناگونی خواهیم رسید. از نابسامانی در اوضاع و احوال معیشتی و جفت و جور نبودن کسب و کار و نارضایتی ازخدمات دستگاههای عمومی و تبعیض و بیعدالتی و بیکاری و محدودیتهای ناروا و برخوردهای ناسزاوار در عرصههای اجتماعی و سیاسی و ابهام و بلاتکلیفی درباره آینده و حقوقهای به تعویق افتاده و خبرهای بد که پی در پی همچون پتک بر سندان روح و روان جامعه میخورد.
در ریشهیابی این تلخوش زهرآگین که هر روز بیش از پیش در تن و جان جامعه شلنگ تخته میاندازد و مرکز مدیریت احساسات ما را با خون کثیف تغذیه میکند به علل و عوامل گوناگونی خواهیم رسید. از نابسامانی در اوضاع و احوال معیشتی و جفت و جور نبودن کسب و کار و نارضایتی ازخدمات دستگاههای عمومی و تبعیض و بیعدالتی و بیکاری و محدودیتهای ناروا و برخوردهای ناسزاوار در عرصههای اجتماعی و سیاسی و ابهام و بلاتکلیفی درباره آینده و حقوقهای به تعویق افتاده و خبرهای بد که پی در پی همچون پتک بر سندان روح و روان جامعه میخورد.
از گافها و برخوردهای نسنجیدهای که گاه از سوی ماموران فلان دستگاه مدیریت شهری یا انتظامی با کسانی میشود. یا از فساد و رابطه بازی و احساس بیپناهی که برای تظلمخواهی بیپارتیها یا بیپولها دربرخی دستگاههای رسمی وجود دارد.
درست است. فهرست بالا بلندی از اینگونه ریشهها و علتها و خاستگاهها برای عصبانیت و خشم حاضر یراق و پا به رکاب بسیاری از مردم میتوان ارایه داد. یعنی میخواهم تاکید کنم که وجود عصبانیت و خشم زیرپوستی در وضعیت کنونی جامعه ما یک پدیده فیزیولوژیک یا روانی - لابد به دلیل بالا بودن آدرنالین خون - یا تخیلی یا اخلاقی از سر بیتوجهی به پند و اندرزهای حکیمانه نیست.
علت و دلیل واقعی و ملموس دارد. اما سخن اصلی من در این نوشته چیز دیگری است. ما ایرانی جماعت، در بلندای تاریخ پرفراز و نشیب خود، گرفتاریها و ناخرسندیها و تلخکامیهای گاه بسی ویرانکنندهتر از این نوع چالشها که هماکنون با آنها دست و پنجه نرم میکنیم، داشتهایم.
اما این قدرحال و هوای عصبانی و خشمگین و برانگیخته نداشتهایم. البته قبول دارم که دنیا خیلی عوض شده است. اکنون را با هیچ دورهای از گذشتهها نمیتوان مقایسه کرد و به شباهت متوسل شد. پس میماند این پرسش مهم که چه چیز موجب این فوران خشم و عصبانیت -حتی فراتر از همه آن عوامل که برشمردیم - شده و میشود؟ به گمان من یک عامل بسیار مهم و البته در دسترس: بیاعتنایی!
هیچ چیز به اندازه بیاعتنایی و خونسردی و بیاحساسی نسبت به گرفتاریها و خواستهها و پرسشها و ابهامها و اعتراضهای (بحق یا نابحق) مردم، موجب خشم و عصبانیت نمیشود. در روابط بینافردی هم این قاعده پابرجاست. بیاعتنایی به زبان بیزبانی یعنی: «ولش کن، بیخیال»، به هر دلیل یا توجیه که باشد، همچون تیری که از چله رها میشود و سپس به صورت خشم، کمانه میکند، سرانجام با ضرب و زور بیشتر به سوی طرف بیاعتنا برمیگردد.
این است که به گمان من «اعتنای بهنگام» نسبت به، چون و چراها یا حرف و حدیثها یا اعتراض و انتقادهای مردم - البته همراه با آداب اخلاق اجتماعی و حوصله گفت و شنود - به ویژه از سوی دستگاههای حکومتی در بخشهای گوناگون، نقش مهمی در کاهش تب خشم و عصبانیت خواهد داشت. امتحان کنید.
این است که به گمان من «اعتنای بهنگام» نسبت به، چون و چراها یا حرف و حدیثها یا اعتراض و انتقادهای مردم - البته همراه با آداب اخلاق اجتماعی و حوصله گفت و شنود - به ویژه از سوی دستگاههای حکومتی در بخشهای گوناگون، نقش مهمی در کاهش تب خشم و عصبانیت خواهد داشت. امتحان کنید.
۰