رضا فیاضی؛ بدون نقاب
یک اهوازی خونگرم، مهربان و دوست داشتنی؛ رضا فیاضی بازیگر سریال خاطره انگیز «زی زی گولو» را میگوییم. اغلب مردم هنوز این هنرمند را با نقش آقای جمالی میشناسند و صدایش میزنند. او چند سالی است که به جزیره کیش کوچ کرده و در آنجا برای خودش کار و کاسبی آن هم از نوع فرهنگی راه انداخته است.
یک اهوازی خونگرم، مهربان و دوست داشتنی؛ رضا فیاضی بازیگر سریال خاطره انگیز «زی زی گولو» را میگوییم. اغلب مردم هنوز این هنرمند را با نقش آقای جمالی میشناسند و صدایش میزنند.
او چند سالی است که به جزیره کیش کوچ کرده و در آنجا برای خودش کار و کاسبی آن هم از نوع فرهنگی راه انداخته است. فیاضی اوقات فراغت خود را در کتابفروشی خود «جزیره کتاب» سپری میکند. همچنین در یکی از دانشگاههای کیش به علاقهمندان آموزش بازیگری میدهد.
سی و سه سال پیش در سریال «امیرکبیر» نقش سفیر روس را بازی کردید. تاکنون تجربه بازی در نقش سفیر کشورهای مختلف را در سریالهای گوناگون داشته اید. اگر باز هم نقش سفیر به شما پیشنهاد شود، میپذیرید؟
جالب نیست این نقش را تکرار کنم. خودم تصمیم گرفته ام نقش سفیر روس را دیگر بازی نکنم. (خنده) بیشتر خارجی پوش شده ام. نمیدانم در من چه دیده اند که این نقشها را میدهند.
برای بازی در این نقش به چه منابعی رجوع کردید؟
بیشتر به فیلمنامه، هدایت کارگردان و تجربههای خودم بسنده کردم. درباره نقشم در سریال «امیرکبیر» که نخستین بازی ام در نقش سفیر روس بود، خیلی تحقیق کردم. حتی مقابل سفارت روسیه میرفتم و با روسها صحبت میکردم تا لهجه آنها را پیدا کنم. برای رسیدن به نقش خیلی زحمت کشیدم.
آیا در این مدت نقش مورد علاقه خودتان را پیدا کرده اید؟
نه! هنوز از شرایطم راضی نیستم و خیلی نقشها بودند که دوست داشتم آنها را بازی کنم، اما آنها را از دست دادم. خیلی نقشها هم هست که دلم میخواهد بازی کنم.
چه نقشی را دوست دارید بازی کنید که تاکنون به شما پیشنهادنشده؟
اتفاقا نقشهایی پیشنهاد شده که نتوانستم بازی کنم. کارهای چخوف و شخصیتهای داستانی و نمایشی اش را دوست دارم و عاشق آنها هستم. اکبر زنجان پور برای نمایش «باغ آلبالو» به من پیشنهاد داد که متاسفانه به دلیل کوچ به کیش نتوانستم نقش را بپذیرم.
جمله معروفی هست که میگوید: «ما همه بازیگریم؛ صبحها که از خواب پا میشویم، نقاب به صورت میزنیم». اساسا به جای دیگران کار کردن چقدر برای شما لذت بخش است؟
وقتی هویت و شخصیتی را به نمایش میگذارم و حرفی را از طریق او میزنم و کشف و شهود میکنم، خیلی برایم لذت بخش است. با این حال میخواهم به این نکته اشاره کنم که «رضا فیاضی» درغگو نیست، پشت دیگری حرف نمیزند، نقاب به چهره نمیزند؛ چون همینی که میبینید هستم. در زندگی شخصی خودم با چهره دیگری بازی نکردم. شرایط و موقعیتهای حساس و ویژهای داشتم که نپذیرفتم. معتقدم مبنای زندگی انسانی باید صداقت باشد.
قبول دارید با وجود این که تاکنون نقشهای مختلف را تجربه کرده اید، اما مردم شما را با جمال آقاجمالی سریال «قصههای تا به تا» میشناسند؟
همین طور است. حالا هم مردم من را آقای جمالی صدا میزنند. داستانها و خاطرههای زیادی از آقای جمالی دارم. حتی برایم پرونده پزشکی به اسم آقای جمالی درست کردند (خنده). در درمانگاه دولتی برای معالجه دندانم مراجعه کردم و دکتر نسخهای نوشت تا از دندانم عکس بگیرم. نسخه را دادم تا نوبتم شود، فردی چند مرتبه صدا زد: «آقای جمالی، آقای جمالی» اول متوجه نشدم که صدایم میزند. فرد کنار دستی ام من را متوجه او کرد و بلند شدم و رفتم از دندانم عکس گرفتم. (خنده)
دلیل این که سریالهای گذشته در اذهان ماندگار شده اند چیست؟
در گذشته دو شبکه داشتیم که سریالهای خوبی همچون «زی زی گولو»، «دنیای شیرین» و «نوعی دیگر» را ساختند. تفکر، مدیریت و دانش پشت همه این کارها بود. با کارشناس برای تولید برنامهها مشورت میکردند. برای نمونه خودم بخشی از فیلمنامه «دنیای شیرین» را نوشته بودم. آن زمان کارها کارشناسی میشد و دست کاردان بود. اکنون این گونه نیست. با وجود این که طرحهای مختلفی دارم، اما چند سالی است که کار تولیدی به عنوان کارگردان و نویسنده انجام نداده ام. حالا اگر بخواهم از صفر شروع کنم، برایم دردناک است.
گلایههای شما، سخن خیلی از هم نسلان تان است...
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است! من دردها و رنجهای حسین محب اهری که در بستر بیماری به سر میبرد دیده ام. علاقه مندی و پایبندی هایش به سینما و تلویزیون را دیده ام. هنرمند خوش قولی است و همه زندگی اش در کار خلاصه میشود. اکنون ساکن کیش هستم.
نمیگویم دلم خوش است، اما در کیش کتابفروشی دارم و در کنار آن تدریس هم میکنم. با این حال دلم پیش کارم است؛ چون عاشق بازیگری هستم. هویتم، هویت بازیگری و کارگردانی است.
به دلیل همین بدقولی و بدرفتاریها بود که ساکن کیش شدید یا دلیل خاص دیگری داشت؟
بخشی به همین رفتارها بر میگردد. تمام وجودم و تمام حس و حالم بازیگری است. دلم میخواهد کار کنم، اما با افرادی مانند محمدرضا ورزی، مرضیه برومند و ضیاالدین دری که به آنها اعتماد دارم و باورم دارند کار میکنم.
سال هاست که کار نکرده ام. بعد از مدتها در فیلم «نرگس مست» بازی کردم که تکلیف اکرانش مشخص نیست. در فیلم «کار کثیف» خسرو معصومی هم بازی کرده ام. خیلی از مردم میپرسند چرا حضورم کم رنگ شده، پاسخ درستی نمیتوانم به آنها بدهم.
کلاسهای بازیگری تان را کجا برگزار میکنید؟
در دانشگاه صنعتی شریف کیش به علاقهمندان آموزش میدهم. در فرهنگسرای سنایی هم تدریس کرده ام.
کارنامه خودتان را تا امروز چگونه ارزیابی میکنید؟
در حوزه فعالیتهای هنری خیلی کارها انجام داده ام از کارگردانی، اجرا و دوبله گرفته تا بازیگری، نویسندگی و فعالیت در رادیو... فقط فیلمبرداری انجام نداده ام. نمیخواهم بگویم که کارنامه عالی و درخشانی دارم. دلم میخواهد خیلی بهتر از این باشم.
همیشه حسرت این را خوردم که ارنست همینگوی در سن سی سالگی رمان «پیرمرد و دریا» را نوشته یا ناصر تقوایی شاهکار «دایی جان ناپلئون» را خلق کرده. بزرگان بی خود بزرگ نشده اند، اما ما این قدر بزرگ نشده ایم که به چنین جایگاههایی برسیم.
تلاش خود را کرده ام و بضاعتم همین اندازه است. بعضی جاها اشتباه کرده ام و بعضی جاها هم نفهمیدم یا مغرور بودم. متولد ۱۳۳۲ هستم و معلوم نیست چند سال دیگر زنده باشم. دلم میخواست کار بزرگ انجام دهم. دلم میخواست فیلم بسازم که با درهای بسته مواجه شدم و نتوانستم فیلمم را اکران کنم.
مریم سعادت و رضا فیاضی(زی زی گولو)
چرا اکران نشد؟
در دوران جوانی، زمانی که ۲۵-۲۴ ساله بودم اولین فیلمم را ساختم. فیلم را از روی «قصههای من و بابام» ساختم که سیروس گرجستانی، رضا خندان و پسرم در آن بازی کرده بودند. قرار بود که خانم پوران درخشنده رئیس گروه کارگردانان فیلم را ببینند و مهر تایید برای اکران بزنند که به هر حال این اتفاق نیفتاد. این بود که کم کم بی انگیزه شدم و فیلمسازی را رها کردم. حدود ۱۳ فیلم کوتاه هم ساختم.
منبع: هفته نامه همشهری شش و هفت