سریال پاتریک ملروز؛ نقد بی رحمانه اشرافیت

سریال پاتریک ملروز؛ نقد بی رحمانه اشرافیت

«پاتریک ملروز» یک سریال داستان محور نیست بلکه به شخصیت‌های خود توجه دارد. سازندگان این سریال از پنج اپیزود خود استفاده کردند تا با دقت بسیار زیاد و جزئیاتی مثال زدنی، فردی را نشان دهند که سبک زندگی هدونیسم را پیش گرفته، در اعتیاد غرق شده و کمر همت به نابودی خود بسته است.

کد خبر : ۶۰۵۹۹
بازدید : ۹۶۸۴
سریال پاتریک ملروز؛ نقد بی رحمانه اشرافیت
محمود صادقلو گیوی | مینی سریال «پاتریک ملروز» در پنج قسمت براساس رمان‌های زندگینامه‌ای ادوارد سنت ابین ساخته شده است و زندگی فردی را از طبقه اشرافی بریتانیا به تصویر می‌کشد که در شرف فروپاشی است.
هر اپیزود از این سریال براساس یکی از کتاب‌های سنت آبین ساخته شده است. در اپیزود اول، با پاتریک ملروز، نقش اول سریال آشنا می‌شویم که لحظه به لحظه در حال نابود کردن خود است. در اپیزود دوم نگاهی به کودکی او و رابطه پاتریک با پدر و مادرش می‌اندازیم.
در قسمت سوم پاتریک تلاش می‌کند تا زندگی عادی را از سر بگیرد. در قسمت چهارم، پاتریک میانسال را می‌بینیم که در حال سر و کله زدن با مادر در حال مرگش است و در عین حال تلاش می‌کند تا پدر و شوهر خوبی باشد. قسمت آخر سریال نیز تنها اپیزودی از سریال است که وقایع آن دنباله اپیزود قبلی است و وضعیت پاتریک را پس از مرگ مادرش نشان میدهد.
«پاتریک ملروز» یک سریال داستان محور نیست بلکه به شخصیت‌های خود توجه دارد. سازندگان این سریال از پنج اپیزود خود استفاده کردند تا با دقت بسیار زیاد و جزئیاتی مثال زدنی، فردی را نشان دهند که سبک زندگی هدونیسم را پیش گرفته، در اعتیاد غرق شده و کمر همت به نابودی خود بسته است.
سریال پاتریک ملروز؛ نقد بی رحمانه اشرافیت
سریال با نمایش پاتریک ملروز آغاز می‌شود که به شدت تحت تأثیر مواد مخدر است و خبر مرگ پدرش را می‌شنود. او برای تحویل خاکستر پدرش باید به آمریکا برود و در طول این سفر اعتیادش به مواد مخدر به شدت مشکل ساز است.
شیوه به تصویر کشیدن فردی معتاد به هروئین و کوکائین و عدم توانایی او در تهیه مواد مخدر مثال زدنی است و این یکی از بهترین نمایش‌های اعتیاد و آثار آن در یک اثر رسانه‌ای است. سریال قرار نیست شخصیت پاتریک ملروز را از نظر روانشناختی تحلیل کند، اما او را به عنوان یک فرد به شدت معتاد، به خوبی معرفی می‌کند.
پاتریک ملروز، فردی است که با اعتیاد خود، بار‌ها تا مرز مرگ رفته، اما با خود کاری کرده که مرگ برای او به نعمت می‌ماند. او در اپیزود اول، رفتاری بسیار پرخطر دارد و ابایی از آسیب زدن به خود ندارد. سریال در اپیزود اول خود این سوال را در ذهن بیننده ایجاد می‌کند که چرا فردی ثروتمند مانند پاتریک ملروز به خودتخریب گری روی آورده و به مواد مخدر پناه آورده است.
پاسخ این سوال تا حد زیادی در قسمت دوم سریال پاسخ داده می‌شود. قسمت اول به نوعی معرف شخصیت مخرب پاتریک ملروز بود و نشانه‌هایی از رابطه بد پاتریک و پدرش را ارائه داد. قسمت دوم، کاملا روی دیوید ملروز، پدر پاتریک تمرکز دارد و به خوبی شخصیت فردی سلطه جو و سادیست را به تصویر می‌کشد.
از همان نمای اول مشخص می‌شود که افراد پیرامون دیوید از او به شدت می‌ترسند و احترام نسبت به او ناشی از ترس است. حتی دوستان او نیز از او وحشت دارند و به همین دلیل جرأت مخالفت با او را ندارند. دیوید ملروز به ش دت روان پریش است، ذهنی بیماری دارد و از ایجاد ترس در دیگران لذت می‌برد.
اما دیوید نیز نقطه ضعفی دارد. او از تنهایی می‌ترسد، هر چند توانسته آن را به خوبی مخفی کند، اما هیچگاه دوست ندارد که تنها بماند. راه مقابله دیوید با ترس خود، ترساندن دیگران است. او خانواده اش را به حدی ترسانده است که پاتریک، از همان کودکی برای فرار از خانواده، مرگ و خودکشی را هم در نظر داشته است و حتی بعد از مرگ دیوید نیز از او می‌ترسد.
مادر پاتریک نیز زنی کاملا تحت تسلط دیوید است. با این که ثروت خانواده ملروز، از النور ناشی می‌شود، اما این زن آنقدر از او می‌ترسد که عملا همه چیز مال دیوید است.
سریال پاتریک ملروز؛ نقد بی رحمانه اشرافیت
سریال دو موضوع اصلی خود را هیچگاه فراموش نمی‌کند و به اندازه کافی به مسئله تعدی و اعتیاد می‌پردازد. این سریال به دنبال راه حل، توجیه، عذرخواهی یا شفاف سازی نیست، اما به خوبی می‌تواند نگاهی جدید از این مسائل ارائه کند و احساسات مخاطب خود را، چه فردی که با این مسائل مواجه شده، چه فردی که کاملا با این دو موضوع بیگانه است، برانگیزد و تا پایان او را با خود همراه کند.
اما برنده اصلی این سریال، خانواده است. اگرچه پاتریک به خاطر خانواده‌ای که در آن زاده شده، تا سر حد مرگ میرود و خود را تخریب می‌کند، اما خانواده‌ای که بر می‌گزیند، او را نجات می‌دهد. پاتریک حتی در میانسالی شباهت‌های زیادی به پدرش پیدا می‌کند و به شکلی متفاوت، خانواده خود را تا مرز فروپاشی می‌برد.
اعتیاد او به مواد مخدر و سپس الکل، موضوعی است که از چشم پسرانش پنهان نمی‌ماند و همسرش، ماری، برخلاف النور، حاضر نیست قربانی رفتار پرخطر او باشد. اگرچه در اپیزود آخر متوجه می‌شویم که ماری از پاتریک جدا شده، اما پاتریک با این زنگ خطر، خود را اصلاح می‌کند، چون اکنون افرادی را در زندگی خود دارد که به او اهمیت می‌دهند. او چیزی برای از دست دادن و طنابی برای چنگ انداختن دارد.
خانواده، عامل اصلی نجات پاتریک از چاهی است که در این سال‌ها برای خود کنده است. ال‌ها «پاتریک ملروز» یکی از بهترین مینی سریال‌های چند سال اخیر است. دیوید نیکولز با استادی توانسته رمان‌های ادوارد سنت آبین را به سریال تبدیل کند و یکی از بهترین فیلمنامه‌های تلویزیونی چندسال اخیر را نوشته است.
ادوارد برگر تمام پنج قسمت این سریال را کارگردانی کرده و به خوبی هم این کار را انجام داده است. نوع فیلمبرداری و نما‌های دیدنی و پرزرق و برق فیلم، کاملا مناسب فضای سریال است. درواقع، می‌توان از نظر فنی، سریال را اوج هنر سریال سازی بریتانیایی نامید و در هر گوشه‌ای از این اثر، ذوق و قریحه عوامل پشت صحنه، به خصوص ادوارد برگر را مشاهده کرد.
از دیگر تصمیمات سازندگان سریال، می‌توان به اقتباس از کتاب اول سنت آبین برای اپیزود دوم و نمایش وقایع کتاب دوم در اپیزود اول اشاره کرد. ال ۶، اما این سریال، بدون بازیگران خوب خود نمی‌توانست موفق باشد. بندیکت کامبربچ، احتمالا بهترین نقش آفرینی خود را ارائه داده است.
او کاملا در پاتریک ملروز، غرق می‌شود و فراموش می‌کنید که در حال تماشای نقش آفرینی یک بازیگر هستید. توانایی کامبربچ در ارائه احساسات پاتریک در هر لحظه، مثال زدنی و بی نظیر است و حتی کاری می‌کند که تماشاگر به لحن طعنه آمیز و تلخ پاتریک بخندد.
همچنین، هوگو ویوینگ نیز آنقدر خوب ظاهر شده که واقعا مخاطب خود را می‌ترساند. انگار که این شخصیت، دقیقا برای هوگو ویوینگ نوشته شده است. بازی او نیز یکی از بهترین نقش آفرینی‌هایی است که در سال‌های اخیر در تلویزیون دیده شده است. شباهت نسبی کامبربچ و ویوینگ نیز باعث شده تا به عنوان پسر و پدر قابل باور باشند، هر چند که هیچ سکانس مشترکی با هم ندارند به غیر از زمانی که پاتریک بالای سر جسد پدرش ایستاده است.
دیگر ستاره سریال، جنیفر جیسون لی است. النور برای فرار از ترس‌های خود، به الکل روی می‌آورد و جنیفر جیسون لی در نمایش مادری که فرزندش را دوست دارد، برای او دل می‌سوزاند، اما ضعیف‌تر از آنی است که بتواند کاری کند، بسیار خوب عمل کرده است.
بیننده سریال، از تماشای النور، هم احساس انزجار می‌کند و هم دل می‌سوزاند، زیرا میداند که النور هم قربانی است و هم مقصر و در واقع تنها کسی بود که می‌توانست پاتریک را نجات دهد.
منبع: روزنامه هفت صبح
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید