از چشم نابینایان؛ روایتی از بدبختی قرون وسطای نابینایان
این رابطه از طرف دختر، پدر و فرزندی و بر اساس نیمی از حقیقت استوار است که کشیش برای او تعریف میکند. چیزی که آخر داستان، هنگامی که چشمان او پس از عمل جراحی بینایی مییابد، سبب یأس و خودکشیاش میشود. کشیش دنیای خالی از ظلم و بدی را برای دختر تصویر و ساخته بود و زشتیها پس از احیای بینایی برای ژرترود تحمل پذیر نبود.
کد خبر :
۶۳۴۴۶
بازدید :
۲۹۳۶
فرادید l به بهانه روز عصای سفید به کتاب «از چشم نابینایان» ترجمه و جمعآوری اسکندر آبادی میپردازیم که خود نابیناست. چالش این کتاب با عنوان کتاب آغاز میشود. آیا در عنوان این کتاب تناقضی وجود دارد؟ آیا این عنوان کنایهایست به بینایی یا نابینایی نابینایان؟ آیا تغییر عنوان به «از نگاه نابینایان» میتوانست این دو پهلویی را برطرف کند؟
این کتاب به ترتیب شامل یک رساله فلسفی ـ. علمی در شکل نامه از «دنی دیدرو» فیلسوف و نویسنده عصر روشنگری فرانسه، و دو داستان، یکی از «گرت هوفمان» نویسنده آلمانی، و دومی از «آندره ژید» نویسنده معروف فرانسوی است. علاوه بر این، در بخش پایانی کتاب مصاحبهی آمده است از آقای علی امینی نجفی با مترجم.
این کتاب به ترتیب شامل یک رساله فلسفی ـ. علمی در شکل نامه از «دنی دیدرو» فیلسوف و نویسنده عصر روشنگری فرانسه، و دو داستان، یکی از «گرت هوفمان» نویسنده آلمانی، و دومی از «آندره ژید» نویسنده معروف فرانسوی است. علاوه بر این، در بخش پایانی کتاب مصاحبهی آمده است از آقای علی امینی نجفی با مترجم.
بخش اول: نامهای درباره نابینایان برای آگاهی بینایان
دنی دیدرو، فیلسوف بوده است. او به خاطر نگاه متفاوتش، به موضوع نابینایی از زاویه دیگر نگاه کرد. در مجموع روشنگران این دوره قصد تغییر نگاه و خروج ذهن افراد از تاریکی قرون وسطی را داشتند. در آن زمان، مرسوم بوده که نابینایان یا مبتلایان به آب مروارید را عمل میکردند و در صورتی که که بینا میشدند فکر میکردند این افراد ذهنشان هم به دنیا باز میشود.
نابینایی را به نوعی با جهالت قرون وسطی یکی میدانستند. دیدرو این داستان یا مقاله را نوشته و گفته بر خلاف آنچه درباره نابینایان میگویند که آنها قادر به درک جهان نیستند، آنها درک متفاوتی به نسبت بینایان دارند.
او ویژگیهایی برای نابینایان قائل شده که در نهایت نشان میدهد که نابینایان میتوانند توانا، خردمند و متفکر و صاحب نگاه باشند و چون جهان را طور دیگری درک میکنند تعبیرشان از جهان متفاوت باشد. اولین موسسه آموزش نابینایان فرانسه به تاثیر از این نوشته تاسیس شد.
یکی از مثالهای جذاب این رساله پرسش درباره توانایی فرد نابینای مادرزادی است که به یک باره بیناییاش را به دست میآورد. دیدرو از قول محققی دیگر میپرسد آیا این شخص که تا به حال هرگز شکلی واقعی اشیاء را ندیده با یافتن یکباره بینایی قادر خواهد بود بدون لمس کردن اشیاء آنها را از یکدیگر تمیز دهد؟
یکی از مثالهای جذاب این رساله پرسش درباره توانایی فرد نابینای مادرزادی است که به یک باره بیناییاش را به دست میآورد. دیدرو از قول محققی دیگر میپرسد آیا این شخص که تا به حال هرگز شکلی واقعی اشیاء را ندیده با یافتن یکباره بینایی قادر خواهد بود بدون لمس کردن اشیاء آنها را از یکدیگر تمیز دهد؟
برای روشن شدن این پرسش او مثال دومهره، یکی مکعب و دیگری کروی شکل را میآورد که نابینا پیش از بینایی از طریق حس لامسه آنها را میشناخته. آیا این شخص پس از یافتن قدرت بینایی میتواند بدون لمس این دو مهره تنها با نگاه کردن تشخیص دهد کدام کروی و کدام مکعب است؟
بخش دوم: سقوط کوران
این داستان نوشته گرت هوفمان است. در آن بیشتر گفتگو دیده میشود و شبیه نمایشنامه است. داستانی است برگرفته از نقاشی پیتر بروگل هلندی: در این نقاشی چند نابینا کشیده شده است که در حال سقوط از کوهاند.
بخش دوم: سقوط کوران
این داستان نوشته گرت هوفمان است. در آن بیشتر گفتگو دیده میشود و شبیه نمایشنامه است. داستانی است برگرفته از نقاشی پیتر بروگل هلندی: در این نقاشی چند نابینا کشیده شده است که در حال سقوط از کوهاند.
هوفمن با کمک این موضوع داستانی را نوشته است. باز هم درونمایه این اثر بدبختی قرون وسطای نابینایان است.
کوری عصای کور دگر، نقاشی پیتر بروگل، 1568 میلادی
در این داستان صحبت از پشت کردن جامعه به نابینایان و در مقابل دوری نابینایان از جامعه است. در داستان قرار است از سقوط نابینایان نقاشی کشیده شود. دیالوگهای جالبی در این داستان باعث تامل خواننده میشود مانند:
ما در این نقطهی پایانی، رو به نقطه دیگری از جهان ایستادهایم و در این نقطه از دشت که هر کداممان تصور متفاوتی از آن داریم، با دهانهای باز فریاد میکشیم تا هر کسی چشم دیدن دارد ببیند و بتواند درباره هر کدام از ما تعمق کند.
نقاش اثر، کوران را وسیلهای برای جاودانگی خود میداند. تناقض جالب این اثر نشان دادن تصویر و چشماندازی با کمک نابینایان است.
فصل سوم: سمفونی پاستورال
این داستان از آندره ژید است که بارها به فارسی ترجمه شده، ولی ترجمه آبادی به دلیل این بوده که در این کتاب مطالب مرتبط با نابینایی جمعآوری شده و هم ترجمههای پیشین نابینایی را سمبل و انتزاع به حساب نیاوردهاند. این داستان به دلیل جذابیت و ارزش ادبیاش به صورت مجزا نیز منتشر شده است.
فصل سوم: سمفونی پاستورال
این داستان از آندره ژید است که بارها به فارسی ترجمه شده، ولی ترجمه آبادی به دلیل این بوده که در این کتاب مطالب مرتبط با نابینایی جمعآوری شده و هم ترجمههای پیشین نابینایی را سمبل و انتزاع به حساب نیاوردهاند. این داستان به دلیل جذابیت و ارزش ادبیاش به صورت مجزا نیز منتشر شده است.
این داستان یکی از موفقترین کارهای آندره ژید است. در این داستان کشیشی دختری نابینا را به خانه میآورد. به ادعای خود این کار به دلیل الفت مسیحی بوده، ولی در اصل اینگونه نبوده است. با آشنایی بیشتر کشیش از تواناییها و زیبایی دختر در قیاس با همسر تلخ و وظیفهشناس رابطهای عاشقانه میان این دو شکل میگیرد.
این رابطه از طرف دختر پدر و فرزندی و بر اساس نیمی از حقیقت استوار است که کشیش برای او تعریف میکند. چیزی که آخر داستان هنگامی که چشمان او پس از عمل جراحی با دنیای واقعی آشنا میشود سبب یأس و خودکشیاش میشود. کشیش دنیای خالی از ظلم و بدی را برای دختر تصویر و ساخته بود و زشتیها پس از احیای بینایی برای ژرترود تحمل پذیر نبود.
نتوانستم بیدرنگ به او پاسخ دهم، چون به این فکر میکردم که او آن هماهنگیها و هم آواییهای بیمانند جهان را نه چنان که هست، بل آنگونه که میتوانست و باید باشد تصویر میکند، یعنی عاری از پلیدی و گناه. تا آن وقت هنوز جرئت نکرده بودم از پلیدی و گناه و مرگ چیزی به ژرترود بگویم. دوپهلو بودن علاقه کشیش در نثر این داستان تلاشی است که آبادی با مهارت انجام داده است.
پایان کتاب هم مصاحبه ای با مترجم کتاب است. علی امینی نجفی در این گفتگو از زندگی خصوصی آبادی پرسیده و این گفتگو بسیار صریح به خواننده تمایز و نزدیکی یک نابینا با افراد به اصطلاح سالم و معمولی جامعه را نشان میدهد. این کتاب را انتشارات ماهی در سال 96 با بهای 22 هزار تومان منتشر کرده است.
باید توجه داشت که تصور ما از نابینایی، ناتوانی و معلولیت است، در حالی که در بسیاری از نابینایان این عارضه همراه با بهرهمندیهای دیگری است که بینایان از آنها بیخبرند. معمولا نابینایان شنوایی قویای دارند به طوری که بخش فراوانی از نبود چشم را با گوش جبران میکنند.
دیدن نابینایان توانمند و کارهای بزرگی که انجام میدهند در تغییر نگاه به آنها بسیار موثر است. یادآوری این موضوع که ما بینایان نیز بخش زیادی از کارهایمان را بدون چشم انجام میدهیم هم به نزدیکی ما به روشندلان کمک میکند.
دیدن نابینایان توانمند و کارهای بزرگی که انجام میدهند در تغییر نگاه به آنها بسیار موثر است. یادآوری این موضوع که ما بینایان نیز بخش زیادی از کارهایمان را بدون چشم انجام میدهیم هم به نزدیکی ما به روشندلان کمک میکند.
۰