مردم در شهرستانها تشنه موسیقی سنتی هستند

وحيد تاج يکي از خوانندگان جوان و خوشصدا در عرصه موسيقي اصيل ايراني است. او از سال ١٣٧٠ به شکل رسمي وارد عرصه موسيقي شد و با فراگيري فنون ابتدايي، موسيقي آوازي را نزد پدرش علي تاج آموخت. اين هنرمند داراي مدرک کارشناسي ارشد در رشته آهنگسازي است.
کد خبر :
۸۹۷۷
بازدید :
۱۲۸۳

وحيد تاج يکي از خوانندگان جوان و خوشصدا در عرصه موسيقي اصيل ايراني است. او از سال ١٣٧٠ به شکل رسمي وارد عرصه موسيقي شد و با فراگيري فنون ابتدايي، موسيقي آوازي را نزد پدرش علي تاج آموخت. اين هنرمند داراي مدرک کارشناسي ارشد در رشته آهنگسازي است.
تاج که يکي از شاگردان استاد محمدرضا شجريان به شمار ميرود تاکنون موفق به دريافت جوايز متعددي شده که کسب مقام نخست آواز از جشنواره موسيقي خوزستان در سال ١٣٨٥، کسب مقام نخست از جشنواره موسيقي جوان در سال ١٣٨٦، کسب مقام فستيوال بينالمللي موسيقي در سال ٢٠١٠ با قطعه «پارسي» برگرفته از شاهنامه، کسب مقام نخست آواز جشنواره ملي ايران در سال ١٣٨٩، خواننده برتر جشن خانه موسيقي در سال ١٣٩٠ و... از اين جمله است.
از او همچنين تاکنون آلبومهايي چون «سرسماع»، «خانه غريب»، «خاطره»، «سازشبانگاهي»، «از روزگار رنگآميز» و... نيز منتشر شده است. تاج اخیرا کنسرتهایی را در شهرستانهای مختلف کشور برگزار کرده، آنچه در پی میآید حاصل گفتوگوی ما با این هنرمند درباره دستاوردهای معنوی برگزاری کنسرت در شهرستانهاست، هرچند در میانه گفتوگو بحث به دیگر مسائل در حیطه موسیقی نیز کشیده شد.
شما ازجمله هنرمندانی هستید که در سالهای اخیر به برگزاری کنسرتهای متعددی در اقصی نقاط کشور پرداختهاید، اگر ممکن است درباره دستاورد این کنسرتها توضیح دهید؟
بیتردید شنیدن موسیقی برای مردمی که در شهرهایی به دور از پایتخت هستند از جذابیتهای مخصوصی برخوردار است و این امکان را به آنها میدهد که از رهگذر برپایی کنسرتهایی که هنرمندان در وادی موسیقی اصیل ایرانی برگزار میکنند به شنیدن موسیقی خوب و کیفی بپردازند.
اگر بخواهم بهطور مشخص در این زمینه درباره تأثیر کنسرتهایی که تاکنون در شهرستانها برگزار کردهام، اشاره کنم باید بگویم، اشتیاق مخاطبان در اغلب شهرهایی که در آنجا کنسرت دادهایم، خوب بوده است. این نشان میدهد که مخاطبان زیادی برای شنیدن قطعات ناب موسیقی اصیل ایرانی گرایش دارند. به شخصه سعی میکنم تا جایی که بتوانم در شهرهایی به جز تهران هم به برگزاری کنسرت بپردازم.
اخیرا نیز تور کنسرتهایی را به همراه استاد اردشیر کامکار در شهرهای مختلفی چون کرمانشاه، اصفهان، بوکان، سنندج، سقز، الشت و... برگزار کردیم که بازخوردهای مطلوبی از سوی مخاطبان دریافت کردیم. استقبال مردم درشهرستانها به هنرمندان موسیقی انگیزه برای ادامه فعالیت میدهد. از این رو تصور میکنم کنسرتهایی که در سالهای اخیر در شهرهای مختلف برگزار کردهایم توانسته دستاورد خوبی داشته است.
برخی بر این باورند که مخاطبان موسیقی اصیل ایرانی محدود و تنها تعداد معدودی از مخاطبان هستند که با بینش و شناخت و اشراف به کنسرتهای موسیقی سنتی میروند، نظر شما در اینباره چیست؟
از نظر من حتی در سالهای اخیر تعداد مخاطبان موسیقی سنتی و اصیل ایرانی افزایش هم یافته است، همانطور که اشاره کردم بهعنوان مثال در اغلب کنسرتهایی که تا امروز چه در تهران و چه شهرستانها از سوی هنرمندان برگزار میشود میبینیم که استقبال عمومی مطلوب و راضیکننده بوده است، این نشان میدهد که گرایش مردم به موسیقی در قیاس با سالهای گذشته افزایش پیدا کرده است.
البته طبیعی است که برای علاقهمندشدن و شناسایی زوایای پیدا و پنهان موسیقی فقط هنرمندان نمیتوانند فعالیت کنند و در این زمینه، حمایتهای سیاستگذاران فرهنگی نیز میتواند تأثیر زیادی در فرهنگسازی این حیطه داشته باشد. با این تفاسیر به اعتقاد من، موسيقي اصيل ايراني دارد به راه خود ادامه ميدهد.
برخی بر این باورند که وجود موسیقی پاپ است که باعث میشود اغلب مخاطبان به سمتوسوی این موسیقی گرایش پیدا کنند، اما من با این مسأله موافق نیستم و تصور میکنم رسالت موسيقي اصيل و پاپ از يکديگر متفاوت است. نبايد انتظار داشته باشيم وقتي يک کنسرت پاپ که مثلا در استاديوم برگزارمي شود و ٢هزار مخاطب هم دارد، به همان نسبت کنسرت موسيقي سنتي نيز همين شرايط را داشته باشد.
البته جز کنسرت استاد محمدرضا شجريان که فکر ميکنم اگر روزي اجازه برگزاري کنسرت داشته باشد و قرار باشد اين کنسرت در استاديوم صدهزار نفري آزادي برگزار شود، بازهم عدهاي پشت در ميمانند و به دليل محبوبيت ايشان، بازهم اين مکان گسترده پاسخگوي تعداد دوستداران او نخواهد بود.
زيرا او يک اسطوره بيبديل در موسيقي ما به شمار ميرود، يا همينطور استاد شهرام ناظري. درمجموع شاید اینطور بتوان نتیجه گرفت که درک و شناخت موسيقي سنتی به واسطه اشعاری که در آن استفاده میشود برای تعدادی از مخاطبان میسر است. میخواهم بگویم برای آنکه مخاطب واقعی موسیقی سنتی بود باید پیشزمینههایی در فرد وجود داشته باشد.
سوال بعدی من بازهم درباره مخاطبان موسیقی است، فکر میکنید بین مخاطبانی که در پایتخت زندگی میکنند و مخاطبانی که در شهرستان به دیدن کنسرتها میروند، چه وجه افتراقی وجوددارد؟
خب! مخاطبان در شهرستان برای شنیدن آثار موسیقایی تشنهتر هستند، شاید به این خاطر که تمام امکانات و برنامههای فرهنگی هنری همیشه در پایتخت متمرکز بوده و به آن شکلی که باید در شهرستانها تمرکززدایی از این نظر صورت نگرفته است، البته در سالهای اخیر این رویه بهبود یافته و مشاهده میکنیم که تعداد هنرمندانی که در شهرهای مختلف کشور به برپایی کنسرت میپردازند یا از رهگذر تجربه و تحصیلاتی که دارند به برپایی مسترکلاس میپردازند روزبهروز افزایش مییابد که در نوع خود جای خوشبختی دارد.
درعین حال واقعیت این است که هنوز مشکلاتی برای اجرای کنسرت در شهرستانها وجود دارد که مانع از فعالیت گسترده هنرمندان در برخی از شهرها میشود. به عنوان مثال، گاه برای اجرای کنسرت به دو شهری که در مجاورت هم قرارگرفتهاند میرویم، ولی درکمال تعجب فقط برای اجرا در یکی از شهرها مجوز کنسرت به ما داده میشود و شهر دیگر به دلایلی که نمیدانم از برگزاری کنسرت محروم میشود.
این مسأله درحالی اتفاق میافتد که شور و اشتیاق مردم برای شنیدن موسیقی اصیل ایرانی وصف ناشدنی است، امیدوارم در زمینه قانونگذاری و صدور مجوزها برای کنسرت در شهرهایی از این دست هم مشکلات مرتفع شوند، چراکه چنین رویهای نشان از یک جور تضاد و دوگانگی در سیاستگذاریها در عرصه صدور مجوز دارد.
یا مسأله دیگر در ارتباط با برپایی کنسرت در شهرستانها نبود بستر مناسب برای اطلاعرسانی است، یعنی هنرمندان به آن شکلی که باید مجالی برای تبلیغ کنسرتهای خود در شهرستانها پیدا نمیکنند. طبیعی است که اگر شیوه اطلاعرسانی اصلاح شود تعداد مخاطبانی که به کنسرتهای موسیقی اصیل میپیوندد به مراتب بیشتر هم خواهد شد.
شما درحالی بهتازگی تور کنسرتهای خود در شهرهای مختلف را برپا کردید که در سالهای اخیر با مشکلاتی برای برگزاری کنسرت در شهرستانها مواجه شدید که نمونه آن لغو برخی از کنسرتهایتان یا بروز رفتار نامناسب در شهرستان از سوی عدهای بود، با این حال بازهم دست از کار نکشیدهاید و همچنان به فکر برگزاری کنسرت در شهرستانها هستید، چه انگیزهای باعث میشود فعالیتتان دراین زمینه را تداوم دهید؟
حقیقت این است که من همیشه عاشق مردم و کشورم هستم و هیچ چیز نمیتواند در کمرنگ کردن این عشق و علاقه نقش داشته باشد. از اینها گذشته هنرمندان همیشه در هر شاخهای که باشند و با وجود محدودیتها به فعالیت خود ادامه میدهند. من نیز از این قاعده مستثنی نیستم.
مسأله این است که من در حیطه فعالیت خود هرگز توقف نکردهام، همیشه سعی داشتهام فرازوفرودهای مسیر را پشت سر بگذارم اما نایستم. درباره سوال شما هم باید بگویم وقتی چنین اتفاقاتی در جریان برگزاری کنسرتهایم میافتد، انرژی بیشتری پیدا میکنم تا به برنامهریزی برای کنسرت بعدی بپردازم.
این نشان میدهد که عوامل بازدارنده به شما برای حرکت انگیزه بیشتری میدهد؟
همین طور است، این مسائل نهتنها مرا خسته و مأیوس نمیکند که باعث میشود در روند کاریام به تولید بیشتری بپردازم. به قول معروف خشک سیمی خشک چوبی خشک پوست از کجا میآید این آوای دوست. موسیقی غذای روح و یکی از اصلیترین نیازهای مردم در جامعه است و امیدوارم هنرمندان بتوانند با ارایه آثار مطلوب و کیفی در ارتقای سطح شنیداری جامعه اثرگذار باشند. همانطور که تا امروز در این زمینه فعالیتهای مثمرثمری صورت گرفته و نتایج خوبی هم درپی داشته است.
به نظر شما بهترین روشی که میتواند در برقراری پیوند دوباره میان مردم و موسیقی اصیل ایرانی برقرار شود، چیست؟ این سوال را از این جهت مطرح میکنم چون برخی معتقدند در سالهای اخیر به دلایل مختلف گسستهایی در این زمینه بین مردم و موسیقی اصیل ایرانی ایجاد شده است؟
به نظر میرسد بخشی از این مسأله به دست سیاستگذاران فرهنگی مرتفع میشود و البته بخشی هم به رسالت هنرمندان در این مسیر بستگی دارد. در سوالات پیشین شما هم به این مسأله اشاره کردم که هنرمندان تا جایی که در توانشان باشد در این زمینه تلاش کرده و میکنند.
واقعیت این است که هنر مانند رودخانه خروشانی است که پیش میرود و از حرکت باز نمیایستد، یعنی همیشه در جوشش است. تصور میکنم نقش رسانهها بهویژه صداوسیما را نباید در پررنگ کردن موسیقی نادیده گرفت، صداوسیما میتواند با پرداختن و معرفی آثار خوب موسیقایی در شناسایی زوایای این هنر اصیل و پرقدمت به مردم نقش زیادی داشته باشد، حالا بماند که در سالهای اخیر در این زمینه کمرنگ عمل کرده است.
کما اینکه برخی ازهنرمندان به این مسأله اشاره میکنند که آثار موسیقایی که درحال حاضر از رسانهای مثل رادیو شنیده میشود، بیکیفیت است و به پخش آثار هنرمندان پیشکسوت به آن شکلی که باید مجالی برای شنیده شدن داده نمیشود، نظر شما دراینباره چیست؟
خب! در سالهای نهچندان دور در تلویزیون برنامههای خوبی درباره موسیقی ساخته میشد، کارشناسان این وادی به آسیبشناسی مسائل و مشکلات موسیقی میپرداختند، از استادان زبده موسیقی دعوت میشد تا در این برنامهها حضور یابند و در نهایت آثار خوب موسیقایی هم به قول شما مجالی برای شنیدهشدن مییافتند، ولی آن برنامهها ادامه نیافت.
درحال حاضر همان مقدار آثار موسیقایی که از رادیو و تلویزیون پخش میشود محدود به تصنیف و ترانه شده است و به نظر میرسد هیچ ارزشی برای گوش مخاطب وجود ندارد؛ آن هم مخاطبی که تمایل به شنیدن موسیقی اصیل ایرانی دارد.
یک سوال هم درباره شعر داشتم و آن اینکه هنرمندی که کلام آثارش برگرفته از شعر شاعرانی چون حافظ، مولانا، اخوان، شاملو و... است خودش چقدر با ادبیات کلاسیک آشنایی دارد؟ درباره خود شما این مسأله چگونه است؟
فارغ از فعالیت موسیقی و خیلی پیشتر از آنکه کارم را در این زمینه شروع کنم با ادبیات بهویژه ادبیات کلاسیک ایران مأنوس بودهام و این پیوند بین من و شعر همیشه در جریان است، به هرحال سعی میکنم اشعاری را برای اجرا انتخاب کنم که با حالوهوای جامعه امروز همخوانی داشته باشد تا بین من و مخاطبان در کنسرتها با شنیدن این اشعار حس مشترک برقرار شود.
به نظر شما انتظارات هنرمندان موسیقی در دوره جدید محقق شده است؟
نمیخواهم مدام از ناامیدیها بگویم، روی این اصل میگویم امیدوارم در بازه زمانی کوتاهی محقق شود. در عین حال همانطور که گفتم هنرمند درنهایت فعالیت خود را انجام میدهد، به قولی نغمهای میخواند و از این صحنه میرود، آنچه اهمیت دارد این است که حتی در شرایط نامساعد هم با آثار ماندگاری در عرصه موسیقی مواجه میشویم و این مسأله ارزشمند است.
در حال حاضر میبینیم در برخی از کنسرتها به بازخوانی قطعات هنرمندان گذشته (البته بیشتر بنا به درخواست مخاطبان در کنسرتها) پرداخته میشود، در این مسیر برخی بازخوانی آثار گذشتگان را مورد انتقاد قرار میدهند و نظرشان این است که هنرمندان معاصر باید شرایطی را فراهم کنند تا بتوانند مانند آثار گذشتگان کارهای ماندگاری ارایه دهند و برخی هم میگویند بازخواني قطعات دورههاي گذشته باعث میشود خاطراتی که مردم از این آثار دارند به این وسیله
تداعی و زنده شود، نظر شما در اینباره چیست؟
طبیعی است قطعاتي که در دهههاي گذشته ساخته شده از جذابیت و المانهای متعددی برخودار بوده است که متاسفانه در اغلب کارهای امروز به چشم نمیخورد. درواقع همیشه فکر میکنم قطعاتی که به وسیله هنرمندان دورههای گذشته خلق و در حافظه تاریخی مردم ما حک شدهاند مثل شعر سعدی میمانند.
یعنی سهل و ممتنع هستند؟
همینطور است، در عين اينکه به ظاهر ساده ميآيند، پيچيدگيهايي هم دارند. در این ارتباط میتوانم از آثار زندهیاد همایون خرم نام ببرم یا آثاری که به وسیله زنده یاد علی تجویدی، روحالله خالقی، جواد معروفی و... ساخته میشد و امروز همچنان در ذهن مردم زنده است، چون به قول شما از آن آهنگها خاطرات خوبی دارند.
در عین حال اجرای این آثار توانمندی و اشراف مخصوص به خود را میطلبد، یعنی خواننده و نوازندهای که به اجرای این قطعات میپردازد باید از تسلط کافی برخوردار باشد، ولی همانطور که اشاره کردم من به آینده موسیقی خوشبینم و تصور میکنم در آینده نزدیک شاهد رقمخوردن فصل تازهای در این وادی خواهیم بود. بهویژه در زمینه آهنگسازی، زیرا در شرایط کنونی آهنگسازان خوشقریحهای فعالیت میکنند که قطعا میتوانند در ترسیم چشماندازی روشن برای موسیقی ما نقش بسزایی داشته باشند.
از اينها گذشته، ارتباط آهنگساز با شاعر و ترانهسرا خيلي مهم است و اميدوارم اين ارتباط به شکل گستردهتري ميان آهنگسازان و ترانهسرايان صورت بگيرد. همانطور که در زمان قديم نيز به اين شکل بوده است، ولی بهطورکلی در پاسخ به سوال شما باید بگویم چندان با بازخوانی قطعات گذشته موافق نیستم، چراکه فکر میکنم لطف اين قطعات به همان شکلی است که در گذشته اجرا شدهاند، چون آن اثر به آن شکل در حافظه مردم ثبت شده است.
خاطرم هست در گفتوگویی که چند سال پیش با کیوان ساکت داشتم به این مسأله اشاره میکرد که نوآوری یک نیاز است، میخواستم در این ارتباط دیدگاه شما را هم نسبت به نوآوری در حیطه موسیقی بدانم؟
نوآوري در جریان گذشت زمان به وجود میآید، نه درباره موسیقی که درباره تمام شاخههای هنری به این شکل است. در کنار آن، نقش عوامل اجتماعی و فردی هم در شکلگیری نوآوری مهم است.
در اين زمينه ميتوانم به نيما اشاره کنم که نخستینبار شعرهايش با مخالفت و اعتراض شاعران سنتي مواجه شد، اما به مرور زمان اين اعتراضات فروکش کرد و ديگران به زواياي شعري که او ميگفت و مکتب نيما پي بردند. اصولا مولفه نوآوري اينگونه است که با گذشت زمان نزد جامعه جا ميافتد.
این را میدانم که درحال حاضر به آموزش آواز در آموزشگاههای موسیقی مشغولید و میدانم که تعداد زیادی از هنرجویان، جوانانی هستند که با اشتیاق به سمت موسیقی میآیند به امید اینکه روزی مشهور شوند، اصولا توصیه شما به این افراد که اتفاقا میخواهند یکشبه هم ره صدساله بروند، چیست؟ واقعا هرکسی که وارد عرصه موسیقی میشود، چه راهی را باید طی کند که چهره بشود و به شهرت برسد؟
همیشه به این مسأله اعتقاد داشتهام که باید بپذیریم هنر مقولهای نیست که یکشبه بشود از آن نتیجه گرفت. با این حال تصور میکنم اگر هنرمندی مسیری را که در در نظر دارد به درستی طی کند میتواند به آنچه مدنظرش است، برسد.
۰