(عکس) ۸ نقاشی مشهور سبک اکسپرسیونیسم که شما را حیرت‌زده می‌کنند

(عکس) ۸ نقاشی مشهور سبک اکسپرسیونیسم که شما را حیرت‌زده می‌کنند

در سبک اکسپرسیونیسم، کمال را فقط در تعداد اندکی از آثار نقاشی می‌بینیم که شاید بدون اتکا بر قوانین، اصول و ساختارهای این سبک هرگز اثرگذار و درخشان نبودند. در مطلب پیش‌رو ما ۸ نقاشی نمادین سبک هیجان‌نمایی را برسی می‌کنیم که بیانگر ماهیت پویا و فراموش‌نشدنی آن محسوب می‌شوند.

کد خبر : ۲۰۸۳۰۷
بازدید : ۵۰۵

سبک هنری اکسپرسیونیسم، بیان‌گرایی یا هیجان‌نمایی به طرزی باورنکردنی وسیع و گسترده است. به طور مشخص کارکرد هنر اکسپرسیونیست؛ فقط در خدمت اصول زیبایی‌شناسی، اشکال هندسی و فرم نیست، بلکه ابزاری تصویری-زمینه‌ای برای بیان و تفسیر مسائل اجتماعی و درونی، بدون برخوردی طبیعت‌گرایانه‌ و از طریق اغراق در اشکال و رنگ‌ها به شمار می‌رود.

در این گونه، کمال را فقط در تعداد اندکی از آثار نقاشی می‌بینیم که شاید بدون اتکا بر قوانین، اصول و ساختارهای این سبک هرگز اثرگذار و درخشان نبودند. در مطلب پیش‌رو ما ۸ نقاشی نمادین سبک هیجان‌نمایی را برسی می‌کنیم که بیانگر ماهیت پویا و فراموش‌نشدنی آن محسوب می‌شوند.

۸. «سوارکار آبی» اثر واسیلی کاندینسکی

55

واسیلی کاندینسکی از هنرمندانی به حساب می‌آید که معنا و مفهوم تصاویر انتزاعی را در هنر مدرنیستی ایجاد کرد و افزون بر این، یک پل ارتباطی تاثیرگذار، میان جامعه‌ی پست‌امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم بود. سبک کارهای او طی سال‌ها با تغییرات جالب‌توجه و مهم از رئالیستی و طبیعت‌گرایی، در نهایت به هندسی و انتزاعی رسید. واسیلی سال ١٩١١ اولین گروه‌ رسمی هنرمندان سبک اکسپرسیونیسم به نام «Der Blaue Reiter» را در مونیخ بنیان‌گذاری کرد.

«سوار آبی» (The Blue Rider)، یکی از معروف‌ترین نقاشی‌های جهان و نمونه‌ا‌‌ی جامع و عالی از گذر کاندینسکی بین سبک‌های امپرسیونیستی و اکسپرسیونیستی به شمار می‌رود. در این اثر، هنرمند تقریبا از تکنیک و سبک امپرسیونیستی تأثیر گرفته اما ضربات خشن قلم‌مو و رنگ‌گذاری‌های پر جنب و جوش اکسپرسیونیسم هم کاملا قابل تشخیص است. برخی در تفسیر اثر تئوری بسیار جالبی ارائه داده‌اند: گویا یک نوزاد در آغوش سوارکار دیده می‌شود!

۷. «اتاق قرمز» اثر آنری ماتیس

56

بی‌گمان مولفه و مشخصه‌ی مهم سبک اکسپرسیونیسم، نقاشی «اتاق قرمز» (The Dessert: Harmony in Red) محسوب می‌شود. اثری که آنری ماتیس توانست با استفاده‌ی ماهرانه از رنگ قرمز، هارمونی چشم‌گیر و حساب‌شده‌ای را ایجاد کند. این تابلو یک اتاق غذاخوری قرمز رنگ، گلدان‌ و زنی در حال گذاشتن میوه در ظرفی را به تصویر می‌کشد. رنگ قرمز فضایی مسطح ایجاد کرده که در ترکیب‌ با کل عناصر تصویر، ساختار جالب‌توجه‌ای را رقم زده است.

به طور کل این اثر با عنوان «اتاق قرمز» شناخته می‌شود، اما خود ماتیس برای اینکه تابلویی سفارشی به حساب می‌آمد، آن را فقط یک کار معمولی می‌دانست تا نقاشی شاهکار. درواقع این نقاشی برای نصب بر دیوار اتاق غذاخوری عمارت مسکو مجموعه دار هنری روس، سرگئی شوکین به ماتیس سفارش شده بود. ماتیس ابتدا نام اثر را اتاق آبی (هارمونی در آبی) گذاشت، اما بعدتر به دلیل تمرکز روی رنگ قرمز، عنوان دیگری انتخاب کرد.

۶. «اسب‌های آبی بزرگ» اثر فرانتس مارک

57

«اسب‌های آبی بزرگ» (The Large Blue Horses) متعلق به فرانتس مارک، هنرمند آلمانی و یکی از اعضای موسس گروه «Der Blaue Reiter» است. او نسبت به برخی از هم عصرانش تاکید بیشتری بر استفاده از رنگ‌های روشن و عناصر سبک کوبیستی در آثار خود داشت. مارک در تصویرگری حیوانات، معمولا احساساتی نادیده و عمیق را به تصویر می‌کشید و همین رویکرد سبب شهرت بیشتر او شد.

این نقاشی سال ١٩١١ در اولین نمایشگاه «Der Blaue Reiter» به نمایش گذاشته شد. در وهله‌ی اول رنگ‌های اصلی (آبی)، نماد مردانگی به شمار می‌روند و انحنای ملایم اسب‌ها هماهنگی، صلح و تعادل را در تضاد با قرمز تند تپه‌ها شکل می‌دهد. خود هنرمند باور داشت که این دوگانگی آشکار، ترکیبی از آرامش، خشونت و در نهایت حس تعالی‌بخشی را برمی‌انگیزد.

۵. «خودنگار با گیاه فانوس چینی» اثر اگون شیله

58

اگون شیله به عنوان بزرگترین- و مشهورترین- نقاش اکسپرسیونیستی شناخته می‌شود. این نقاش اتریشی با وجود عمر کوتاه موفق شد که یکی از تأثیرگذاران هنرمندان اولیه مدرنیسم در دنیا نام خود را جاودان کند. آثار او مملو از خطوط سیال، نمایش تمایلات جنسی بی‌پروا و فرم‌های بدنی نامعقول است که درواقع این مولفه‌ها در سبک اکسپرسیونیست اولیه جای می‌گیرد.

«خودنگار با گیاه فانوس چینی» (Self-Portrait with Chinese Lantern Plant) معنا و مفهومی بسیار عمیق‌ و اندیشمندانه دارد و همه چیز به همین سادگی و گذرا به تصویر درنیامده است. خود هنرمند در یک زاویه‌ی مشخص نشسته و با بدگمانی بیننده را نگاه می‌کند. سر و اجزای صورت کاراکتر بزرگ‌تر از حد معمول است و بدن به شکلی غیرطبیعی در خود پیچ خورده و کشش ظریف و قابل لمسی را انتقال می‌دهد. گیاه در پس‌زمینه به همان سمت بدن شخصیت خم شده و از این طریق بر قوس بدن هنرمند تاکید می‌کند. چهره به واسطه رنگ‌های اغراق‌آمیز و بافت عجیب ماهیچه‌ها، بیانگر جنبه روان‌شناختی سخت و بحرانی است.

۴. «خیابان، برلین» اثر ارنست لودویگ

59

ارنست لودویگ به همراه امیل نولده از هنرمندان گروه اکسپرسیونیست‌ آلمانی «Die Brücke» بودند. در توصیف کارهای او می‌توان به رنگ‌های زنده، ضربات قلم‌موی درشت و خطوطی تیز و زاویه‌دار اشاره کرد. به طور مشخص لودویگ از ویژگی‌های آثار نقاشان پست‌امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم اولیه، همچون ونسان ون گوگ و ادوارد مونک الهام‌ می‌گرفت.

نقاشی «خیابان، برلین» (Street, Berlin) نگرش خفت‌بار این هنرمند از زندگی در برلین را نمایش می‌دهد. چنین رویکردی در ضربه‌های تیز قلم‌مو و تضادهای رنگی اضطراب‌زا و عجیب وجود دارد. ما تمایزی میان چهره‌‌ی سوژه‌ها نمی‌بینیم و کل اثر حس عاری از زندگی پرشور را انتقال می‌دهد. همچنین زاویه‌ی فیگورها به شکلی‌ست که ذهنیتی از کلاستروفوبیا و سردرگمی ایجاد می‌کنند.

۳. «دکتر رزا شاپیر» اثر کارل اشمیت-روتلوف

60

کارل اشمیت-روتلوف گرافیست، گراوررساز و یکی دیگر از هنرمندان شاخص سبک اکسپرسیونیسم بود. او با برخی از دوستان معمارش، گروه نقاشان اکسپرسونیت معروف به «Die Brucke» را تاسیس کرد. زمانی که اشمیت به برلین مهاجرت کرد، آثارش مملو از اشکالی زاویه‌دار و هندسی شد، اما کمی‌ بعدتر لطافت خاصی در آن‌ها پدید آمد. این هنرمند بارها شخصیت دکتر رزا شاپیر، مورخ هنر را نقاشی کرد و سرانجام سال ١٩١٩ اثر نهایی‌ای با عنوان «دکتر رزا شاپیر» (Dr. Rosa Schapire) خلق شد.

۲. «پرتره یک مرد» اثر اریش هکل

61

اریش هکل از بزرگترین نقاشان تاریخ آلمان به شمار می‌رود. بیشتر شهرت او به خاطر استفاده از خطوط و زوایای تیز و رنگ‌های ساده‌ در تمام آثار چوبی‌اش بود. اریش کاملا از ونسان ون گوگ تاثیر می‌گرفت، بدین ترتیب مشخصاً می‌توان در نقاشی‌های او خطوطی نرم‌ و طیف‌های رنگی متنوع دید.

نقاشی روی چوب «پرتره یک مرد» (Portrait of a Man)، مانند دیگر پرتره‌های چوبی هکل دارای ویژگی‌های تیز و مشخصی است. چهره‌ی آسیب‌دیده، ناامن و مضطرب کاراکتر، بازتاب و نماد تمام‌عیار آلمان پس از جنگ به حساب می‌آید. حالت نشتن شخصیت حس دوگانگی شکست، سکون و انتظار را نشان می‌دهد که در آمیختن با رنگ‌های سرد بر تمام جزئیات تاکید می‌کند.

۱. « قلعه و خورشید» اثر پاول کله

62

پاول کله مولفه و عناصر سبک‌های اکسپرسیونیسم، سورئالیسم و کوبیسم را به شکلی تلفیقی در آثار خود استفاده می‌کرد. او مطالعات چشم‌گیر و ارزشمندی بر تئوری اصولی رنگ، طراحی‌ اشکال هندسی و فرم‌پردازی داشت و علاوه بر این، نوشته‌های کم‌نظیری در زمینه درک مدرنیسم به رشته‌ی تحریر درآورد.

نقاشی «قلعه و خورشید» (Castle and Sun) تصویری از قلعه‌ قرون وسطایی یا منظره شهری مدرنی را به تصویر می‌کشد. در این اثر قلعه و خورشید با اشکال هندسی، جزئیاتی اصولی و رنگ‌هایی حساب‌شده در یک پس‌زمینه قرمز تیره دیده می‌شود.

منبع: خبرآنلاین

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید