ماجرای دزدی‌های مرد هزارچهره

ماجرای دزدی‌های مرد هزارچهره

روابط عمومی قوی و خوبی داشتم. می‌توانستم به‌راحتی با مردم ارتباط برقرار کنم. برای همین از این مهارتم در سرقت‌ها استفاده کردم تا بتوانم اعتماد طعمه‌هایم را جلب کنم. بعد از آن نیز دست به سرقت به روش بیهوشی می‌زدم.

کد خبر : ۱۰۱۳۵۲
بازدید : ۶۰۴۸

چهره‌اش را گریم می‌کرد. هر بار با ظاهری متفاوت، ولی صحبت‌های تکراری و با نفوذ طعمه‌هایش را به دام می‌انداخت؛ سارق هزارچهره‌ای که زنان و دختران را در پوشش مسافر سوار می‌کرد، به آن‌ها آبمیوه مسموم می‌خوراند و بعد از آن نیز تمام اموال‌شان را سرقت می‌کرد.

قربانیان هرکدام یک تا دو هفته در بیمارستان بیهوش بودند و حال بدی داشتند. مرد هزارچهره به تبهکاری‌هایش ادامه می‌داد تا اینکه در نهایت یک دختر رزمی‌کار به سرقت‌های او پایان داد.

دختری که یک سال قبل نیز قربانی نقشه شوم این سارق حرفه‌ای شده بود و این بار دوباره به دامش افتاد، اما توانست از این مهلکه نجات پیدا کند و سارق حرفه‌ای را تحویل پلیس دهد. ماجرای این پرونده پاییز سال گذشته کلید خورد. آن زمان چندین زن و دختر با مراجعه به پلیس پایتخت از سرقت‌های یک مسافرکش‌نما خبر دادند. شاکیان همگی با شگرد بیهوشی مورد سرقت قرار گرفته بودند.

طبق تحقیقات مشخص شد که سارق پرایدسوار، طعمه‌های خود را به‌عنوان مسافر سوار ماشین کرده، در بین راه به آن‌ها آبمیوه مسموم تعارف کرده و در نهایت دست به سرقت پول و طلای آن‌ها می‌زد.

بیهوشی در خودروی پراید

یکی از شاکیان درباره جزئیات سرقت به ماموران پلیس گفت: «به‌عنوان مسافر سوار خودروی پراید شدم. در راه راننده سر صحبت را باز کرد. او گفت که تاجر بوده و وضع مالی خوبی داشته است، اما ورشکست شده و حالا هم مجبور به مسافرکشی شده است.

آنقدر خوب صحبت می‌کرد که حرف‌هایش را باور کردم. کم‌کم من هم با او هم‌صحبت شدم تا اینکه دو عدد آبمیوه از داشبورد بیرون آورد به من تعارف کرد. من هم که اصلا فکرش را نمی‌کردم چه اتفاقی قرار است بیفتد، آبمیوه را خوردم، اما ناگهان سرم گیج رفت و بیهوش شدم.»

او ادامه داد: «وقتی به هوش آمدم متوجه شدم در بیمارستان هستم. رهگذران مرا گوشه خیابان پیدا کرده بودند. تازه فهمیدم که مورد سرقت قرار گرفته‌ام. این سارق طلاهایم شامل دو دستبند، دو انگشتر جواهر، گوشواره، گردنبند و همچنین ساعتم را سرقت کرده بود. موبایل، پول و کارت‌های عابربانکم هم سرقت شده بودند.»

مرد هزارچهره

تمامی مالباختگان در جزئیات سرقت‌هایشان به همه این نکات اشاره کرده بودند، اما هنگام چهره‌نگاری هرکدام از شاکیان یک چهره متفاوت را ترسیم می‌کرد. یعنی اجزای صورت یکی بود، ولی ظاهر متفاوت بود.

مثلا یکی می‌گفت سارق ریش داشته، یکی می‌گفت کچل بوده، اما دیگری می‌گفت موی بلندی داشته است. یکی می‌گفت رنگ موهایش کمی سفید بود، اما دیگری می‌گفت موهایش کاملا مشکی بوده است. همین مساله نشان می‌داد که سارق حرفه‌ای هر بار با ظاهری متفاوت نقشه سرقت‌هایش را اجرا می‌کرده است؛ بنابراین تحقیقات در خصوص شناسایی و دستگیری سارق حرفه‌ای ادامه یافت، ولی به‌خاطر ظاهر متفاوتش دستگیری وی کمی با سختی مواجه شده بود.

با این‌حال پلیس تمام تلاش خود را به کار گرفت تا هرچه زودتر سارق را دستگیر کند، اما او به‌صورت حرفه‌ای عمل می‌کرد تا ردی از خودش به جا نگذارد.

از طرفی تعداد شاکیان هم روزبه‌روز بیشتر می‌شد و همگی با شیوه و شگرد یکسان مورد سرقت قرار گرفته بودند. آنچه شاکیان مطرح می‌کردند این بود که بیهوشی آن‌ها خیلی طول می‌کشید و حال روحی و جسمی آن‌ها بعد از این سرقت به‌هم ریخته بود.

درگیری با دختر ورزشکار

تا اینکه در نهایت این سارق حرفه‌ای به دام افتاد. چند روز قبل بود که در شرق تهران، پلیس در جریان درگیری یک دختر جوان با راننده پرایدی قرار گرفت.

آن‌ها بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور در صحنه به تحقیق در این رابطه پرداختند. با حضور ماموران مشخص شد که راننده پراید، سارق بوده و قصد دزدی از دختر جوان را داشته است، اما از آنجایی‌که این دختر رزمی‌کار بوده، توانسته با راننده مقابله کند و در نهایت باعث دستگیری او شود.

این دختر در تحقیقات راز سرقت‌های سریالی این دزد حرفه‌ای را فاش کرد و گفت: «این مرد همان سارقی است که سال گذشته از من دزدی و مرا بیهوش در کنار خیابان رها کرد. این سارق بعد از بیهوش کردنم، مرا مورد آزار و اذیت قرار داده و اموالم را دزدیده بود.

بعد از این سرقت در وضعیت روحی بدی به‌سر می‌بردم. برای همین برای بهتر شدن روحیه‌ام به کلاس‌های ورزشی رفتم. خیلی دوست داشتم سارق اموالم دستگیر شود. تا اینکه امروز وقتی سوار خودروی پراید این مرد شدم، او سر صحبت را باز کرد. از حرف‌هایش متوجه شدم که او همان سارق است.»

او ادامه داد: «وقتی به من آبمیوه تعارف کرد، دیگر مطمئن شدم که او همان دزد حرفه‌ای است. برای همین با او درگیر شدم. او هم می‌خواست با تهدید از من سرقت کند و متواری شود، اما من به او اجازه ندادم و مقاومت کردم. تا اینکه مردم و خودرو‌های عبوری متوجه این درگیری شدند و پلیس را خبر کردند. من هم کاری کردم تا راننده، خودرو را متوقف کند و همان زمان پلیس سر رسید.»

اعتراف به سرقت

با اعلام این شکایت راننده پراید مورد بازجویی قرار گرفت و با اینکه سعی داشت جرم خود را انکار کند، ولی در نهایت به سرقت‌هایش اعتراف کرد. او به ماموران پلیس گفت: «از آنجایی‌که به شیشه اعتیاد داشتم، مجبور به سرقت شدم. همیشه بلد بودم که خوب صحبت کنم.

روابط عمومی قوی و خوبی داشتم. می‌توانستم به‌راحتی با مردم ارتباط برقرار کنم. برای همین از این مهارتم در سرقت‌ها استفاده کردم تا بتوانم اعتماد طعمه‌هایم را جلب کنم. بعد از آن نیز دست به سرقت به روش بیهوشی می‌زدم.»

در نهایت این مجرم به ده‌ها سرقت اعتراف کرد. همچنین به دستور قاضی عبدالسعید مدرس، دادیار شعبه چهارم دادسرای ویژه سرقت تحقیقات در خصوص این پرونده برای روشن شدن زوایای پنهان آن ادامه یافت.

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید