ناگفتههای صالحی از پیوستن به مذاکرات
کد خبر :
۱۰۶۹۶
بازدید :
۱۳۴۹
فرادید | علی اکبر صالحی در گفت و گویی با نشریه مثلث ناگفته های از نحوه حضور در مذاکرات هسته ای را بیان کرده است.
گزیده سخنان صالحی را در ادامه می خوانید.
پیوستن به مذاکرات
- حضرت آقا کمیته ای را از مقامات ارشد نظام تشکیل داده بودند که قبل از اینکه تیم به مذاکره برود در آن کمیته بعد از بحث وگفت و گو چارچوب تعیین می شد و تیم مذاکره کننده در آن چارچوب حرکت می کرد. در آن جلسه بعد از اینکه آقای دکتر ظریف گزارش خود را ارائه کردند گفتند که ما به بن بست رسیدیم و دیگر کاری نمی توان کرد.
- آمریکایی ها روی چیدمان اصرار داشتند. البته تعداد هم تعیین کرده بودند که مقبول نظام نبود و مقام معظم رهبری هم با صراحت مخالفت فرموده بودند. جناب آقای دکتر ظریف در جلسه گفتند که باید چاره ای اندیشید چرا که در بن بست کامل هستیم. بالاخره تا مسائل فنی حل نشود مسائل سیاسی و حقوقی هم به تبع نمی تواند حل بشود.بعد از گزارش مفصل جناب آقای دکتر ظریف جناب آقای دکتر لاریجانی برای اولین بار پیشنهاد کردند که بنده در مذاکره حضور پیدا کنم.
- بعد از ایشان آقای دکتر ولایتی هم همین پیشنهاد را دادند که بنده شخصا حضور پیدا کنم. متعجب شدم و گفتم چه کاری ازدست من بر می آید در حالی که دکتر ظریف نهایت تلاش خود را به کار گرفته و با اخلاص و صداقت و جدیت و توانمندی کار کرده است من چه می توانم بگویم و چه کار می توانم بکنم؟در واقع این موضوع برای من غافلگیرکننده بود ولی از آنجایی که ما به هر حال اگر مقبول درگاه الهی باشد هدفمان خدمت به نظام و ملت شریف ایران است گفتم که مهلت می خواهم فکر کنم چرا که یک مسئولیت تقریبا غیر ممکن را به من محول می کنید. اگر می رفتم و نتیجه ای حاصل نمی شد آن وقت همه نقد ها متوجه اینجانب می شد که این منصفانه نبود. با دوستانم مشورت کردم آنها گفتند که به مصلحت نیست شما بروید. بعد از یک سال و چند ماه چه کاری می توانی انجام دهی؟
- در جلسه دیگری پیشنهاداتی در این مورد مطرح کردم. فکر کردم احتمال دارد این پیشنهادات محقق نشود و من به صورت خیلی صریح از این مسئولیت شانه خالی نکرده باشم. بلکه پیشنهاد ما مقبول واقع نشود و به ناچار کنار رویم. گفتم با سه شرط حاضرم حضور پیدا کنم. اگربنده قرار است حضور پیدا کنم چون سمت معاونت رئیس جمهور را دارم بهتر است همتای من آنجا باشد و من نمی روم با کارشناسان آمریکایی بنشینم و صحبت کنم.
- اصلا از نظر پروتکلی در شان نظام ما نیست که معاون رئیس جمهور با کارشناسان کشور دیگری صحبت کند. گفتم که یا همتای من از آمریکا بیاید یا اینکه بنده از این سمت استعفا داده و بر اساس حکمی که جناب اقای دکتر ظریف به عنوان مشاور علمی به من می دهند خدمت ایشان باشم تا ببینم چه کار می توانیم انجام دهیم. یا اینکه کارشناسان طرف مقابل به ایران بیایند و من آنها را اینجا ببینم.
- برخلاف انتظار من دوستان گفتند که پیشنهادات معقولی است. گفتند ممکن است پیشنهاد اول عملی نشود چون فرصت کوتاه بود و بنا بود ظرف 48 ساعت از جلسه اول جلسه داشته باشیم. در کمال ناباوری آنها گفتند که ما با طرف آمریکا ارتباط برقرار می کنیم و این نکته را مطرح می کنیم که آیا حاضرند وزیر انرژی خود را روانه مذاکرات کنند؟
- جناب آقای عراقچی مامور شدند که با همتای خود خانم شرمن تماس بگیرند و پیشنهاد ما را مطرح کنند که آقای دکتر صالحی قرار است بیاید ولی شرط آمدنشان بر این اساس است که همتای ایشان آقای مونیز در این فرایند مشارکت نمایند و آیا شما این آمادگی را دارید که آقای مونیز را بفرستید؟ بعد از چند ساعت استقبال کردند که این هم خیلی جالب بود. بالاخره اینگونه ما وارد مذاکره شدیم.
- آقای مونیز یک شخصیت اساسا دانشگاهی است مثل بنده . یعنی یک شخصیت سیاسی صرف نیست. یک دانشگاهی است که در پست سیاسی قرار گرفته است. مثل من که یک دانشگاهی هستم و در پست سیاسی قرار گرفته ام. آدم بسیار باهوشی است. قطعا به دنبال کسب حداکثر امتیازات و تامین منافع ملی کشورش از دیدگاه خودش بوده است که طبیعی است.
- ما انتظار نداریم که طرف مذاکره مان بگوید شما دیگر چه امر و خواهش دیگیر دارید که ما برایتان تامین کنیم؟ او هم دلش می خواهد امتیازش را بگیرد. ولی با اخلاق بود. ما با خیلی ها مذاکره کردیم. برخی تند خو هستند و خوش اخلاق نیستند. در جلسات با جدیت بسیار بالایی که به تلخی متمایل می شد حضور می یافتند. ولی ایشان در مجموع آدم اخلاق مداری هستند و واقعا خیلی محترمانه و منطقی مباحث را مطرح می کردند. وقتی در بعد فنی استدلال می کردیم یشان در برابر استدلال های محکم و منطقی مقاومت نمی کرد.
- او را ادم بسیار محترم و البته باهوش و زیرکی یافتم. اگر باهوش و زیرک نبود نه استاد ام آی تی می شد و نه وزیر انرژی آمریکا. درحالی که برخی انتظار دارند که طرف این خصوصیات را نداشته باشد. خیلی با هوش و زیرک و توانا و با تجربه ولی در ضمن خیلی منطقی بود. یعنی تا انجا که امکان داشت منطق در مذاکرات ما حاکم بود. منطق و استدلال علمی باید قوی باشد و بدانی چه می خواهی و حواست را جمع کنی چون مثل یک بازی شطرنج است.باید حواستان باشد در صورتی که پیشنهادتان رد شد آماده ارائه پیشنهاد بعدی باشید. این مذاکرات مانند شطرنج بود.
۰