جیران؛ نمایش تاریخ ایران از واقعیت تا کلیشه!
گویی سازندگان «جیران» با تاخیر چندساله نسخه ایرانی «حریم سلطان» را ساختهاند. شباهتها انکارناپذیر است. خدیجه تجریشی و الکساندرا در هردو داستان زنانی خارج از دایره اشرافزادگاناند که دل پادشاه را میبرند و یکی جیران و دیگری خرم لقب میگیرد.
یک رسانه فارسیزبان در مطلبی درباره سریال جیران به شیوه پرداخت به شخصیت ناصرالدین شاه قاجار از دید سازندگان اشاره داشته و آن را بررسی میکند.
در تاریخ سینما و تلویزیون ایران هیچ پادشاهی به اندازه ناصرالدین شاه مورد علاقه فیلمسازان نبوده است. آثار شاخص و پرمخاطبی درباره او قبل و بعد از انقلاب ساخته شده است، اما بیشتر این فیلمها و سریالها -فارغ از کیفیتشان- به بخشهای خاصی از دوران سلطنت ۵۰ ساله او پرداختهاند و برخی مضامین در همه این آثار تکرار شده است.
بهعنوان مثال دو سریال تلویزیونی به فاصله یک دهه درباره رابطه شاه و امبیرکبیر ساخته شد؛ «سلطان صاحبقران» ساخته علی حاتمی در سال ۱۳۵۴ و «امیرکبیر» ساخته سعید نیکپور در سال ۱۳۶۴. هرچند این دو مجموعه تلویزیونی با دو نگاه متفاوت و در دو مقطع مختلف ساخته شدند، اما موقعیت داستانی مرکزی هر دو، دسیسه برخی درباریان به رهبری مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه، علیه صدراعظم وقت بود.
علی حاتمی یک بار دیگر سراغ شخصیت ناصرالدین شاه رفت و او را در فیلم «کمالالملک» به تصویر کشید. او که شیفته تصویر کردن گذشته ایران بود، در سریال «هزاردستان» هم تحولات سیاسی و اجتماعی اواخر دوران قاجار را به سبک خاص خودش به تصویر کشید.
محسن مخملباف در «ناصرالدین شاه آکتور سینما» تصویری فانتزی از این شاه مشهور و آشناییاش با سینما ارائه داد و طی دو سال اخیر هم سه سریال در شبکه نمایش خانگی درباره عهد ناصری تولید شدند؛ مجموعه طنز «قبله عالم» که بهدلیل سانسور بعد از چند قسمت متوقف شد، «آهوی من مارال» که بر اثر یک جدال حقوقی بایگانی شد و «جیران» که هنوز در حال پخش است.
وجه مشترک اغلب این آثار، نمایش بخشهای محدودی از دوران یکی از مهمترین پادشاهان ایران در قرن نوزدهم میلادی است، شاهی که ۵۰ سال حکومت کرد و پوستاندازی ایران از ملغمهای نامنظم شامل قبایل و ایلات و عشایر و روستاها و شهرها به یک جامعه متحد امروزی، خواسته یا ناخواسته از دوران او آغاز شد.
پشت پرده دربار و حرامسرا و توطئه افراد علیه یکدیگر قطعا بخش مهمی از زندگی شاهان قاجار، از جمله ناصرالدین شاه بوده است، اما احتمالا بهدلیل جذابیتهای دراماتیک به مهمترین مشخصه او در ذهن اغلب مردم ایران تبدیل شده است.
«حریم سلطان» به سبک ایرانی
قهرمان اصلی داستان زنی است غیراشرافی که به زور به عقد پادشاه مستبد درمیآید. اما چون شاه جوان عاشق او شده است، خودبهخود چهره او هم تا حدی تلطیف میشود. روایت تاریخی درباره آشنایی ناصرالدین شاه با خدیجه خانم تجریشی (ملقب به جیران) آمیخته به خرافه و افسانهسازی است.
برخی این زن را «جادوگر» میدانستند و عده بیشتری او را زنی ساختارشکن در حرمسرای سلطان توصیف کردهاند. زنی که از شکار و اسبسواری لذت میبرد و همراه شاه به شکار کبک میرفت.
این نکات در قسمتهای اولیه سریال «جیران» برجسته شده است. اما از همان اوایل پخش اثر جدید حسن فتحی، شباهتهای انکارناپذیر آن با یک سریال مشهور ترکیهای جلب نظر میکرد؛ «سده باشکوه» که در ایران با نام «حریم سلطان» شناخته میشود و بعد از دوبله و پخش از شبکههای ماهوارهای فارسیزبان مخاطب بسیاری به دست آورد.
گویی سازندگان «جیران» با تاخیر چندساله نسخه ایرانی «حریم سلطان» را ساختهاند. شباهتها انکارناپذیر است. خدیجه تجریشی و الکساندرا در هردو داستان زنانی خارج از دایره اشرافزادگاناند که دل پادشاه را میبرند و یکی جیران و دیگری خرم لقب میگیرد.
هردو از نظر درباریان و اهل حرمسرا «بیگانه» به شمار میآیند. هردو نامزدهایی دارند که در دربار مشغول به کار میشوند. هردو وارد جدالهای سیاسی دربار میشوند و بحث بچهدار شدن و مساله جانشینی در هردو داستان پررنگ است.
نکته قابل تامل آن است که سندیت سریال «حریم سلطان» را مورخان زیر سوال بردهاند و این سریال بیشتر تخیلی به شمار میآید. سازندگان «جیران» هم ادعای تاریخنگاری ندارند و احسان جوانمرد، نویسنده فیلمنامه، زمستان سال گذشته گفت حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد داستان از تاریخ آمده و بیشتر ماجرا داستانپردازی است. به نظر میرسد که او و حسن فتحی برای این داستان فرمول سریال ترکیهای را پیش روی خود میدیدهاند و از آن بهره بردهاند.
اما دو سریال ایرانی و ترکیهای تفاوت بزرگی دارند؛ تصویر کردن شخصیت شاه. در «حریم سطان» با پادشاهی به نام سلطان سلیمان مواجهیم که علاوه بر زندگی خصوصی، ابعاد دیگر زندگیاش مورد توجه قرار گرفته است و در مجموع حاکمی مقتدر و آگاه نشان داده میشود.
مردی که در هزارتوی دسیسهها گاهی اشتباه میکند، اما تصویر کلی او در ذهن مخاطب در نهایت بهعنوان قهرمان شکل میگیرد. عدهای ساخته شدن این سریال را بخشی از سیاست ترکیه در زنده کردن یاد امپراتوری عثمانی برای مردم خود و مخاطبانی در سراسر خاورمیانه میدانند.
اما در «جیران» ناصرالدین شاه آیا قهرمانی از دل تاریخ است؟ واضح است که پاسخ منفی است. ناصرالدین شاه طوری به تصویر کشیده شده که اعتراض مورخان داخل ایران را بهدنبال داشته است.
اخیرا، علیرضا داوودزاده، تاریخپژوه و استاد دانشگاه، در یادداشتی به همین نکته اشاره کرد و نوشت که «جیران»، این شاه قاجار، هرچند «بیاراده و خوشگذران» بوده است، اما توانسته ۵۰ سال قدرت را در دست خود نگه دارد. به گفته او، «اینطور نیست که همینطور بنشیند و از هیچ چیز خبری نداشته باشد و اطرافیانش هرکاری میخواهند انجام دهند».
نمایش تاریخ ایران؛ از واقعیت تا کلیشه
تصویر کلیشهای پادشاهان ناکارآمد، ظالم، هوسران و بیخبر از وضعیت دربار و مردم چیزی است که اغلب درباره گذشته ایران تبلیغ شده است، از کتابهای درسی تا آثار نمایشی جدی و طنز. در سینما و تلویزیون، تاریخ باستان ایران تقریبا غایب بوده است.
به همین دلیل است که فیلمها و سریالهای بسیاری از دوره صدر اسلام تا چند سده بعد تنها داستان شخصیتهای مذهبی را بازگو میکنند. این روایتها وقتی به قرون نوزدهم و بیستم میرسد، محدود میشود به آثاری درباره فساد و وادادگی شاهان قاجار و «استبداد» در دوران پهلوی.
اما یرواند آبراهامیان که منتقد شیوه حکمرانی در دوره قاجار است و ناصرالدین شاه را به اعطای امتیازهای گوناگون به دولتهای روسیه و انگلیس متهم میکند، معتقد است آشنایی ایرانیها با غرب و نوسازی و ظهور روشنفکری به معنای امروزی از نتایج ناخواسته همان اتفاقها بود.
او در کتاب «ایران بین دو انقلاب» تصدیق میکند که ناصرالدین شاه به «اصلاحات اجتماعی، آموزشی و حتی اداری» علاقهمند بود و ممنوع کردن تجارت برده، ممنوع کردن مجازاتهای سنتی مانند زنده به گور کردن و قطع عضو، جدا کردن «علما» از سیاست، گسترش مدرسه دارالفنون و فرستادن فارغالتحصیلانش به فرانسه برای ادامه تحصیل، تاسیس دانشکدههای نظامی، مدرسه ترجمه و چاپخانه دولتی را بخشی از این اصلاحات میداند.
همچنین او مینویسد به واسطه حضور شرکتهای خارجی در ایران که امتیاز بهرهبرداری از منابع ایران را به دست میآوردند، سرمایهگذاری خارجی در ایران از صفر به ۱۲ میلیون پوند رسید و مرزهای ایران به روی سرمایهداران و تجار خارجی باز شد.
ناصرالدین شاه چهار سال قبل از آغاز قرن بیستم میلادی کشته شد، اما اتفاقهای نیمقرن سلطنت او باعث شد که به گفته آبراهامیان، طبقه متوسط ایرانی که در ابتدای قرن نوزدهم میلادی به شکل «اجتماعهای همبسته بومی» بود، در ابتدای قرن بیستم «به یک نیروی همبسته ملی» تبدیل شود.
اما چنین تحولاتی در سریال «جیران» و اغلب آثار نمایشی درباره آن دوران غایب است. گویی بعد از کشته شدن امیرکبیر بر اثر توطئه مهدعلیا و درباریان، تاریخ به عقب بازگشته و سیر قهقرایی آغاز شده است، در حالی که واقعیت تاریخی جز این است.
هرچند تخیل در داستانگویی در ساخت فیلم و سریال تاریخی امری پذیرفته شده است، اما تخیل نویسندگان وقتی پای گذشته ایران در میان است، اغلب به روایتهایی تحریفشده تبدیل میشود.
منبع: برترینها