آگاهی ملی تئوری وحدت‌بخش

مطالعات مربوط به تاثیر نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی چه در دوره‌های ثبات و چه در دوره‌های تحول از مباحث مهم و مورد توجه دانشمندان علوم سیاسی و جامعه‌شناسان بوده است.

کد خبر : ۱۰۹۸۸
بازدید : ۳۹۶۷
مطالعات مربوط به تاثیر نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی چه در دوره‌های ثبات و چه در دوره‌های تحول از مباحث مهم و مورد توجه دانشمندان علوم سیاسی و جامعه‌شناسان بوده است.

نیروهای اجتماعی مجموعه طبقات و گروه‌هایی هستند که بر روی زندگی سیاسی به معنای کلی آن تاثیر می‌گذارند و ممکن است به شیوه‌ای مستقیم قدرت سیاسی را در دست گیرند یا به شیوه‌های مختلف در آن نفوذ کنند.

نیروهای اجتماعی به این معنا اولا مرکب از افرادی است که دارای وجوه همسانی از نظر علایق اقتصادی، ارزشی، فرهنگی، صنفی و جزو آن باشند. ثانیا به شرکت در حیات سیاسی (اعم از قبضه قدرت، اداره جامعه، شرکت در نهادهای سیاسی، مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها) علاقه نشان می‌دهند و سوم اینکه به این منظور به خود سازمان می‌دهند و آماده انجام عمل سیاسی می‌شوند (بشیریه 107:1379).

از آنجا که طبقه متوسط سنتی مهم‌ترین و موثرترین نیروی اجتماعی در همه منازعات اجتماعی و سیاسی ایرانیان در یک صد سال اخیر بوده است، بررسی تاریخی ساختار اجتماعی- اقتصادی و ایده‌آل‌های فرهنگی این طبقه نقش مهمی در تعیین ماهیت تحولات و جنبش‌های اجتماعی در این مقطع زمانی دارد و بدون توجه به نحوه سازماندهی و چگونگی گسترش دامنه نفوذ این نیروی اجتماعی قدرتمند درک درستی از جهت‌گیری‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دولت‌ها در قبال حرکت‌های اجتماعی معاصر ایران حاصل نمی‌شود.

وقتی به تاریخ انقلاب اسلامی نظر می‌کنیم ملاحظه می‌شود اکثر ناظران به ناهمگنی نیروهای اجتماعی تشکیل‌دهنده ائتلاف انقلابی اذعان کرده‌اند، در حالی که انقلاب اسلامی در راستای آرمان‌های روحانیت و هم‌پیمان نزدیک آن یعنی طبقه متوسط سنتی، عمل کرد. لذا این سوال پیش می‌آید که: «نقش و جایگاه طبقه متوسط سنتی در وقوع انقلاب اسلامی چه بوده است؟»

فرضیه اصلی پژوهش برای پاسخ به این سوال چنین است: «طبقه متوسط سنتی با ایفای نقش هژمونی در ائتلاف انقلابی بستر اجتماعی ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران را به‌وجود آورد.»جهت اثبات این فرضیه سوالات دیگری مطرح می‌شود، نظیر اینکه: «چه عوامل ساختاری زمینه‌های لازم را برای ایفای نقش هژمونیک توسط طبقه متوسط سنتی فراهم آوردند؟» و «ایدئولوژی انقلابی دارای چه ماهیتی بود و چگونه در بستر اجتماعی این طبقه تکوین یافت؟»

تعریف و پیشینه طبقه متوسط سنتی
ظاهرا گسترش نظام صنفی در ایران از عهد ساسانیان آغاز می‌گردد ولی به نظر می‌رسد روی هم‌رفته در دوره باستان طبقه پیشه‌ور و بازرگانان از جایگاه اجتماعی برجسته و سازمان‌های صنفی قابل‌اعتنایی برخوردار نبوده‌اند (لمبتون 5:1360). اما در دوره اسلامی همراه با توسعه صنایع و حرف و اقتصاد شهری، اصناف، پیشه‌وران و سازمان‌های صنفی از اهمیت بیشتری برخوردار شدند.

پیدایش اصناف اسلامی به قرن سوم هجری که دوره شکوفایی تمدن اسلامی و رونق تجارت و شهرنشینی بوده، برمی‌گردد و از همان آغاز یکی از ویژگی‌های اساسی بازارها، تشکل بازاریان در انجمن‌های صنفی بود که صاحبان حرفه‌‌ها را در خود متشکل می‌کرد و وظایف اجتماعی وسیعی بر عهده آنان می‌نهاد.

کسبه، پیشه‌وران (صاحبان کارگاه‌ها) و تجار طبقه متوسط صاحب مال را تشکیل می‌دادند و از آنجایی که بسیاری از اعضای این طبقه مساجد، بازار، مکتب‌ها، مدارس علوم دینی، تکیه‌ها و سایر موسسات خیریه مانند وقف‌ها را تامین مالی می‌کردند، لذا با علما و روحانیون پیوستگی داشتند و اغلب این پیوندها از طریق ازدواج تحکیم می‌شد، به طوری که بسیاری از سادات و روحانیون حتی مجتهدین با تجار بازار پیوندهای خانوادگی داشتند، اما به‌رغم انجام وظایف اقتصادی و اجتماعی گسترده توسط بازارها نفوذ سیاسی این طبقه به علت اختلافات اجتماعی و رقابت‌های فرقه‌ای و تشکیلاتی در درون بازار تحلیل می‌رفت و بدین ترتیب در اوایل قرن نوزدهم، این طبقه نه به عنوان یک نیروی سیاسی سرتاسری بلکه فقط به عنوان یک نهاد اجتماعی- اقتصادی وجود داشت.

در نیمه دوم قرن نوزدهم، نفوذ غرب به ویژه نفوذ اقتصادی، بیشتر بازارهای شهری را تهدید کرده و به تدریج تجار و بازرگانان پراکنده محلی را در قالب طبقه متوسط فرامحلی یکپارچه ساخت. طبقه‌ای که اعضای آن برای نخستین‌بار از دردها و مشکلات مشترک خود آگاه شده بودند. این طبقه متمول به لحاظ پیوندهایش با اقتصاد سنتی و ایدئولوژی سنتی تشیع در سال‌های بعد به طبقه متوسط سنتی معروف شد (آبراهامیان 65:1377).

بنابراین تحت‌تاثیر نفوذ و فشار غرب و همچنین تسهیل و افزایش ارتباطات و در نتیجه ادغام بازارهای محلی در بازار ملی و ادغام ایران در بازارهای جهانی که به ضرر تجار، پیشه‌وران و کسبه ایران تمام شده بود، زمینه لازم را برای نوعی خودآگاهی از هویت سیاسی مشترک در این طبقه فراهم آورده و آنها را که به صورت اجتماعات هم‌بسته بومی عمل می‌کردند، به یک نیروی سراسری گسترده و آگاه تبدیل کرد.

یکی از پیامدهای روند گسترش اقتصاد سرمایه‌داری جهانی و ادغام ایران در نظام اجتماعی- اقتصادی غرب عکس‌العمل ایرانیان علیه این روند بود که به ظهور ناسیونالیسم بومی ایران منجر شد. پایگاه اجتماعی ناسیونالیسم ایران تولیدکنندگان جزء بودند که به وسیله هجوم نفوذ غرب تحلیل می‌رفتند. به عنوان یک جنبش اعتراضی علما و بازار حقوق خود را علیه نفوذ غرب مطالبه کردند و به عنوان سنگر ناسیونالیسم وطنی پدیدار گشتند. (Bashiriyeh 1984 :185- 184)


مطالعه تاریخ اجتماعی طبقه مزبور در دو سده اخیر نشان می‌دهد که پاسداری از سنت و مذهب همچنین بیگانه‌ستیزی در جهت استقلال که می‌شود از آن به ناسیونالیسم تعبیر کرد در زمان‌های مختلف بسان یک تئوری وحدت‌بخش تشکیل و خودآگاهی طبقه متوسط سنتی ایران را در همه نهضت‌ها و جنبش‌‌های سده اخیر فراهم آورده است.

منازعات اجتماعی- سیاسی
1) جنبش تنباکو
در طول قرن نوزدهم معارضه و ستیز میان علما و سلطنت مطلقه پیوسته شدیدتر می‌شد. این منازعه تا حدودی به لحاظ محتوای نظریه سیاسی شیعه بود که با تفوق اصولیون بر اخباریون تقویت یافته بود. عامل دیگر عبارت بود از اتحاد و اتفاق روزافزون سلطنت مطلقه با قدرت‌های خارجی، به همین خاطر بود که سلطنت نه فقط به عنوان تصدی و تصرف یک قدرت نامشروع بلکه در عین حال فقط به عنوان عامل دست‌اندازی‌های روزافزون خارجی به ایران تلقی می‌شد و از همین‌رو نخستین نهضت مردمی در تاریخ جدید ایران علیه استیلای خارجی یعنی نهضت تنباکو را علمای شیعه رهبری کردند (الگار 30-31:1360).

نیروهای دست‌اندرکار جنبش تنباکو به راستی طیف گسترده و مردمی را تشکیل می‌دادند. آنچه کدی «ائتلافی عجیب و ناپایدار» می‌نامد (کدی 36:1356) روحانیت، بازرگانان، صنعتگران، دکان‌داران، روشنفکران و تهیدستان شهری را دربرمی‌گرفت.روحانیت رهبری اصلی جنبش را بر عهده داشت و اغلب این کار را بنا به درخواست بازرگانان و اصناف بازار انجام می‌داد.

پیروزی تجار در قیام بر ضد امتیاز تنباکو زمینه همکاری و همگامی دو نیروی بزرگ ضداستبدادی و ضداستعماری، یعنی روحانیون و بازاریان را فراهم آورد. یکی از عوامل این همبستگی نیاز متقابل اقتصادی و سیاسی آنان بود. به این معنی که بازار مبانی اقتصادی و مالی جنبش را فراهم ساخت و از نظر سیاسی نیز مبانی مردمی قدرت روحانیت در برابر حکومت بود. در مقابل، روحانیت نیز در مواقع ضروری حامی بازاریان در برابر تعدیات عمال دیوانی بود.

گذشته از این، ساخت کالبدی و اقتصادی بازار همواره گرایش‌های مذهبی بازاریان را تقویت می‌کرد و بازار را به عنوان یکی از سنگرهای تسخیرناپذیر سنت و مذهب در می‌آورد. همه این عوامل زمینه یک جبهه‌بندی طبقاتی را در جامعه شهری ایران فراهم آورد که در یک سوی آن روحانیت و بازار و در سوی دیگر آن حکومت و دیوان‌سالاری آن قرار داشت.فتوای میرزای‌شیرازی در تحریم تنباکو رهبری روحانیت شیعه را در جامعه سیاسی تحکیم نمود و نیروی عظیمی را به پشتیبانی جماعت تجار و بازاریان در مبارزه بر ضداستعمار و استبداد فراهم ساخت، به طوری که انقلاب مشروطیت نتیجه جنبش تنباکو بود. (اشرف 112:1359-111).

2) انقلاب مشروطیت
در مشروطیت به‌جای انقلاب بورژوایی با یک حرکت مردمی، دموکراتیک، توده‌ای و شهری روبه‌رو هستیم که طبقه‌های رو به زوال ماقبل سرمایه‌داری (پیشه‌وران) و دو طبقه خرده‌ سرمایه‌دار (روشنفکران و طبقه کارگر) در شکل‌گیری آن شرکت داشتند، اما رهبری با دو طبقه یا دو گروه (روحانیت و بازرگانان) بود (فوران 1383: 272).

رشد بازرگانی داخلی و خارجی ایران نیاز به تحولات سیاسی در زیرساخت‌های اجتماعی- اقتصادی و ثبات سیاسی در راستای توسعه شهرنشینی را ضروری می‌نمود که با مصالح حکومت ملوک‌الطوایفی سازگاری نداشت. از این رو رقابت فزاینده محصولات وارداتی تولید صنایع سنتی و بومی را که در بازارها متمرکز بود تحلیل برد و در نتیجه خرده‌بورژوازی که به لحاظ کمیت رکن اصلی بازار و طبقه متوسط سنتی است به عنوان پایه اجتماعی مقاومت در برابر نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی غرب به عنوان یک سنگر ناسیونالیسم سر برآورد.

ایدئولوژی انقلاب مشروطیت را که از نوع جنبش‌های آزادی‌خواهی طبقه متوسط شهرنشین بود دموکراسی و ناسیونالیسم تشکیل می‌داد و در آغاز سردمداران این نهضت فکری روشنفکران بودند ولی در نهایت کمک طبقات مذهبی و تجار و اصناف و پیشه‌وران بود که به دادشان رسید. تجار و اصناف با تامین مخارج بست روحانیون در شاه‌ عبدالعظیم و قم و با بستن بازارها و تحریم کالاهای بیگانگان، روحانیون را در تحقق انقلاب مشروطه یاری و فتوای آنان را عملا اجرا کردند. باور عمومی آگاهان به تاریخ ایران به درستی بر آن است که مهم‌ترین نیروی پشتیبان مشروطیت علما بودند و اگر آنان انقلاب را تایید نمی‌کردند مسلما در نطفه خفه می‌شد (حائری 1381: 2).

انقلاب مشروطیت که علما پیشوایان آن، بازاریان مهم‌ترین نیروی اجتماعی آن و روشنفکران ایدئولوگ‌های آن بودند هر چند نتایج مثبت محدود و زودگذری برای علما و بازاریان داشت،‌ ولی دوباره ملاکین مواضع قدرت را بر ضد بازاریان اشغال کردند و مهم‌تر از آن، دنیای بعد از مشروطیت بر خلاف خواست علما و بازاریان و مطابق آرمان‌های روشنفکران غربگرا بر مبنای سکولاریسم بنا شد.

3) نهضت ملی کردن صنعت نفت
تشکل مجاهدین اسلام شامل مغازه‌داران، رهبران اصناف، دانشجویان مذهبی و روحانیون به رهبری شمس قنات‌آبادی و آیت‌الله کاشانی که عمدتا حول محور بازار شکل گرفته بود از جنبش ناسیونالیستی ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق حمایت کردند و احزاب و گروه‌های وابسته به بازار در جبهه ملی شرکت داشتند، ولی برخلاف انقلاب مشروطیت که در آن رهبری را بر عهده داشتند این بار ائتلاف جبهه ملی ائتلاف نامتجانسی بود.

بنابراین در آن طبقه متوسط جدید و روشنفکران و رهبرشان مصدق رهبری را در دست داشتند و طبقه متوسط سنتی و رهبرشان کاشانی به نسبت از نقش درجه دومی برخوردار بودند. فرهنگ سیاسی عمدتا غیرمذهبی جنبش نتوانست روحانیت را جذب کند. عده‌ای آشکارا سکوت اختیار کردند و عده‌ای نیز مثل کاشانی به دنبال اختلافی که بین او و مصدق بعد از حادثه سی‌ام تیر به تدریج اتفاق افتاد، در حساس‌ترین مقطع منزوی شدند و کارآیی خود را از دست دادند و بازار و بخشی از طبقه‌های حاشیه شهری منفعل شدند (فوران 1383: 444).

سرانجام اختلاف میان دو جناح ملی و مذهبی موجب کاهش حمایت طبقه متوسط سنتی از جنبش ملی شد و در سرنگونی حکومت مصدق موثر افتاد.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید