موضوعاتی که هرگز نباید با کودکان خود مطرح کنید!
همان طور که کودکان بزرگ میشوند، بیشتر تاثیرپذیر و شنوا هستند. جملاتی که ما آنها را معرض آن قرار میدهیم بیشتر شبیه چیزی هستند که با خودشان همیشه حمل میکنند؛ گاهی چند ماه و گاهی یک عمر. در واقع آنها بار حرفهای ما را مدتی بر دوش خود خواهند کشید.
رابطه کودک و والدین یک رابطه پیچیده، اما در ظاهر ساده است. کلمات و عباراتی که والدین به زبان میآورند ناخودآگاه میتوانند گاهی بسیار آسیبزننده باشند.
از آنجا که ما همیشه نمیتوانیم کودکان خود را نسبت به کلماتی که در محیط پیرامون خود در معرض آن قرار میگیرند محافظت کنیم، اما میتوانیم مطمئن باشیم کلماتی که خودمان در زمان صحبت کردن استفاده میکنیم پرروشدهنده، حمایتکننده و سرشار از عشق و محبت هستند نه مخرب و آزاردهنده.
همان طور که کودکان بزرگ میشوند، بیشتر تاثیرپذیر و شنوا هستند. جملاتی که ما آنها را معرض آن قرار میدهیم بیشتر شبیه چیزی هستند که با خودشان همیشه حمل میکنند؛ گاهی چند ماه و گاهی یک عمر. در واقع آنها بار حرفهای ما را مدتی بر دوش خود خواهند کشید.
بنابراین، آگاهی و اطلاع از حرفهایی که به کودکان خود میزنیم بسیار اهمیت دارد، زیرا باید اطمینان حاصل کنیم که با حرفهایمان به جان کودک خود زخمهایی نزنیم که مدتها التیام نیابند یا تا آخر عمرش ماندگار باشند.
شیوه صحبت کردن ما با فرزندان بر شیوه نگرش آنها به جهان پیرامون و حتی خودشان تاثیر میگذارد. بنابراین، عقل سلیم حکم میکند که ما با آنها به شیوه سالم و با رفتار مناسب با آنها حرف بزنیم تا به آنها کمک کنیم بزرگ شوند و بدانند که حامی آنها هستیم و عمیقا دوستشان داریم.
در این مطلب عباراتی را میخواهیم به شما بگوییم که اگر میخواهید آسیب روحی به فرزندان خود نزنید، هرگز نباید به آنها بگویید. با ما همراه باشید.
۱- نباید گریه کنی: وقتی به کودک میگوییم دست از گریه کردن بردارد باعث میشود آنها حس کنند در مورد ابراز احساسات خود اشتباه میکنند. هر چقدر هم که برای والدین سخت و آزاردهنده باشد، اما این باعث نمیشود کودک شما به دلیل انجام کاری که کودکان طبیعتا انجام میدهند از نظر شما یا دیگران اهریمن جلوه کند. در واقع، وقتی شما به فرزندتان میگویید گریه نکند، احساسات او را بیارزش جلوه میدهید.
به جای این که بگویید گریه نکند، به او بگویید «موضوع چیست و چرا داری گریه میکنی»، اما نه به روش خشمگینانه و عصبانی.
کودک شما در این حالت سعی میکند با شما ارتباط برقرار کند و احساساتش را با شما در میان بگذارد. او سعی میکند در آینده نیز اگر مشکلی برایش پیش آمد، اول به شما بگوید.
۲- هر کاری برایت انجام میدهم: با این که حقیقت دارد پدر و مادرها برای فرزندشان کارهای زیادی انجام میدهند، اما این که همیشه این موضوع را به یاد آنها بیندازیم باعث میشویم آنها فکر کنند بار سنگینی بر دوش شما هستند تا این که دوستشان داشته باشیم. معمولا این جمله در زمانهایی گفته میشود که میخواهیم به بچهها منظم بودن را یاد بدهیم، اما گفتن چنین چیزی کمی حالت خصمانه دارد.
به جای این که بگویید من هر کاری برایت انجام میدهم یا انجام دادهام، بهتر است بگویید من کارهای زیادی برایت انجام میدهم، زیرا تو را دوست دارم و خوشحال میشوم که تو هم برایم انجام دهی.
۳- کارت خوب بود، اما بهتر هم میتوانست باشد: اول از همه باید بگوییم که از هر تعریف و تمجیدی که به دنبالش کلمه، اما یا، ولی داشته باشد بپرهیزید، زیرا معنی خود تعریف را از بین میبرد. موفقیتهای کوچک را جشن بگیرید تا به فرزند خود انگیزه بدهید مدام به کار خوبش ادامه دهد.
استفاده از کلمه، اما میتواند در او این حس را ایجاد کند که واقعا شما به او افتخار نمیکنید و تلاش او به قدر کافی نیست. همین شیوه تعریف و تمجید همراه با، اما و اگر، قطعا میتواند بیشتر از خوب بودن، آسیبرسان باشد.
به جای این، میتوانید بگویید کارت خوب بوده و من به تو افتخار میکنم. شرط میبندم اگر ادامه دهی بهتر و موفقتر خواهی شد.
۴- آن را نخور و گر نه چاق میشوی: این جمله یک نه محکم و قاطع است! این کار به کودکان یاد میدهد که بیش از اندازه نگران بدن خود شوند و ممکن است از دوستان و همسن و سالهای خود برای خوردن چیزهای خاص سؤال کنند. تصویر بدن یک چیز بسیار شخصی و حساس است و ایجاد این نگرش نسبت به آن در سنهای آسیبپذیر بسیار مضر است.
به جای آن میتوانید بگویید من فکر نمیکنم خوردن این چیز ایده خوبی باشد، زیرا برای سلامت شما خوب نیست.
۵- آنقدرها هم چیز مهمی نیست که بزرگش میکنی یا مثل بچه رفتار نکن!: این هم یکی از عبارتهای بدی است که احتمال دارد به کودک خود در زمان ناراحتی بگویید. با این کار احساسات فرزند خود را بیارزش جلوه میدهید و باعث میشود آنها برای صحبت کردن با شما احساس راحتی نکنند.
کودکان باید در مورد ابراز احساسات خود احساس راحتی کنند و این که به آنها گفته شود آنقدرها هم موضوع مهمی نیست که بزرگش میکنی، باعث میشود آنها از خودشان سؤال بپرسند.
به جای این، به آنها بگویید به من بگو چه حسی داری و چرا چنین حسی در تو ایجاد شده است؟
با گفتن این جمله، در واقع میتوانید کودک خود را بفهمید و درک کنید و به او اجازه بدهید بداند که هر زمان نیاز به صحبت کردن با کسی دارید، شما آنجا حضور دارید.
۶- باید ۱۰۰ بار این را تکرار کنم؟: این یک عبارت کلاسیک است. وقتی این جمله را به کودک خود میگویید، الزاما به او نق یا غر میزنید که چقدر نیاز به گوشزد کردن دارد و در واقع این شیوه درست نیست.
به جای این، به او بگویید قبلا هم این جمله را گفته ام، اما میشود لطفا ….
با این روش کودک شما حس میکند باید تبعیت و اطاعت کند و لازم نیست شما بارها جمله خود را از همان اول تکرار کنید.
۷- دختر/پسر بزرگ که این کارها را نمیکند: یک نمونه بارز از این جمله وقتی است که میگوییم دختر/پسر بزرگ که گریه نمیکند! و ممکن است بعد از بگوییم گریه کار بچههاست. چه گریه کردن باشد و چه کار دیگری که باعث شده شما این جمله را بر زبان بیاورید، بگذارید بچههایتان بچه بمانند. اگر کودک شما کاری میکند که شما خوشتان نمیآید، نباید از سن آنها به عنوان یک بهانه استفاده کنید.
به جای آن میتوانید بگویید من فکر نمیکنم این کاری که میکنی کار خوبی باشد، زیرا …
۸- این کار، فقط کار پسرها/دخترها است: محدود کردن پسرها و دخترا بر اساس جنسیت آنها برای انجام کاری که میتوانند انجام دهند و نمیتوانند انجام دهند، در واقع به آنها میگوید که روشهای خاصی وجود دارد که پسرها باید رفتار کنند و دخترها هم باید به روش خاصی رفتار کند و اگر رفتار آنها مطابق با آنها نباشد، اشتباه است.
در این حالت، فرزندان خود را درون یک جعبه قرار میدهد و آنها با باور قوانین مسموم تفکیک جنسیتی اجتماعی بزرگ میشوند.
به جای آن سعی کنید بگویید نه، اصلا و ابدا.
۹- از تو ناامید شدم: هر چقدر که ناامیدی حس درستی است ما این کلمه به خودی خود میتواند ترسناک باشد. بسیاری از افراد با این باور که افراد مایوسکنندهای برای خانواده هستند بزرگ میشوند، زیرا از روی بیفکری خانواده، در تمام طول عمرشان این جمله را مدام و مدام شنیدهاند.
به جای آن بهتر است بگویید از کارهایی که انجام میدهی خوشحال نیستم. لطفا در آینده این کار را انجام نده.
۱۰- بهتر است هر کاری که من میگویم را انجام دهی: شک نکنید که این جمله مثل یک تهدید است نه چیز دیگر. استفاده از ترس برای یاد دادن نظم به کودکان یک رفتار ناسالم است و معمولا عواقب ناخوشایندی را به دنبال دارد. فقط کافیست به سادگی توضیح دهید که چرا دوست دارید آن کار به شیوه شما انجام شود تا احتمال تبعیت و اطاعت از شما بیشتر شود.
به جای آن بگویید لطفا این کار را انجام بده، زیرا …
۱۱-، چون من این طور میگویم یا، چون من بزرگم و تو هنوز بچهای!: این رویکرد ممکن است تا مدت زمان زیادی استفاده شود، اما قطعا شیوه درستی برای تربیت و یاد دادن نظم و انضباط به کودک نیست. با این کار باعث میشوید کودک حس کنند نظراتش اصلا به درد نمیخورند، چون صرفا یک بچه کوچک است!
به جای آن سعی کنید توضیح دهید که چرا در مورد چیزی یک احساس یا نظر خاص دیگری دارید.
۱۲-، چون با ما زیر یک سقف و در یک خانه زندگی میکنی، باید از قوانین ما تبعیت کنی: ی کی دیگر از جملاتی که پدر و مادرها عاشق گفتن آن هستند! گفتن این جمله شبیه این است که انگار به فرزند خود بگویید اینجا خانه من است و تو فقط در آن زندگی میکنی. هر دو جمله باعث میشود فرزند شما در خانه احساس ناراحتی کند و حس کند مرزها و قوانین برایش دست و پاگیر و کسلکننده هستند.
به جای آن بگویید قوانین خانه را میدانی. پس لطفا به آنها پایبند باش.
۱۳- من اینجوری بزرگ شدم: با این که ما بر اساس شیوهای که خودمان بزرگ شدیم تربیت کودکانمان را یاد گرفتیم، اما نمیتوانیم با ذهن بسته درخواست کودک را نادیده بگیریم و رفتارهایش را مذموم جلوه بدهیم و بگوییم ما این طور بزرگ شدهایم.
در عوض، به کودک توضیح دهید که چرا طور دیگری فکر میکنید و سعی نکنید با این جمله او را متوقف کنید یا جلوی او کاری که میکند بگیرید. شما میتوانید از شیوه بزرگ شدن خودتان به عنوان مثال یاد کنید، اما نباید بحث و جدل اصلی شما باشد.
به جای آن سعی کنید بگویید من فکر نمیکنم این کار تو کار خوبی باشد. حتی پدر و مادر من همیشه به من این را میگفتند، زیرا ….
۱۴- تو درست مثل پدر/مادرت هستی: گفتن این جمله به کودک نه تنها باعث میشود کودک فکر کند کاری که میکند اشتباه است بلکه حس میکند آن را از یکی از والدینش به ارث برده است و آنها نباید مسئولیت کار خود را بر عهده بگیرند. علاوه بر این، کودک فکر میکند شما از آن بابت از دست همسر خود ناراحت هستید و به گونهای حس تقسیم شدن به او دست میدهد.
به جای آن سعی کنید بگویید من از این کار تو خوشحال نیستم، زیرا ….
۱۵- پولش را نداریم: آگاه کردن بچهها از مشکلات مالی در سنین کودکی میتواند بیشتر از هر چیز دیگر حس ترس به آنها بدهد.
به جای آن، میتوانید بگویید من نمیتوانم آن چیز را بخرم، زیرا پول خود را بابت چیزهای مهمتری پسانداز کردهایم.
۱۶- قبلا به تو گفته بودم: این آخرین چیزی است که هر کسی در زمان بروز یک مشکل میخواهد بشنود. بله، وقتی شما در مورد چیزی که به کودک هشدار دادهاید حق داشتهاید، به جای اینکه حرفهای قبلی خود را به رویش بیاورید سعی کنید او را آرام کنید تا باعث شوید در آینده حس کند میتواند با شما راحتتر صحبت کند.
به جای آن، سعی کنید بگویید متاسفم که این اتفاق را شنیدم، اما سعی کن این برایت یک درس عبرت باشد.
۱۷- کاشکی بیشتر شبیه فلانی بودی: وقتی شما این جمله را به زبان میآورید، در واقع اعتماد به نفس کودک را از بین میبرید. وقتی کودک را به هر دلیلی با خواهر یا برادرش یا حتی همسن و سالهایش مقایسه میکنید، باعث میشود آنها فکر کنند کافی نیستند.
به جای آن سعی کنید برای متقاعد کردن کودک خود برای انجام کاری، او را با دیگران مقایسه نکنید.
۱۸- من به سن تو که بودم سیگار میکشیدم، مشروبات الکلی مینوشیدم یا اعتیاد به مواد مخدر داشتم: وقتی به کودک خود این جمله را در مورد تجربیات خاص خود میگویید این روش همیشه بهترین راه برای این نیست که عواقب آن را چشیدهاید و آنها نباید این کار را انجام دهند. مطمئن باشید وقتی شما مچ فرزندتان را هنگام این کارها بگیرید، حتما به شما خواهد گفت که خودتان هم در سن او که بودید این کارها را انجام میدادید.
به جای آن، با کودک خود در مورد عواقب مضر و خطرناک سیگار کشیدن، مشروب خوردن یا اعتیاد به مواد مخدر صحبت کنید.
۱۹- این فقط یک دروغ مصلحتی است: وقتی بچهها با عبارت دروغ مصلحتی آشنا شوند، فکر میکنند که اشکال ندارد همیشه آن را بگویند.
در عوض، سعی کنید توضیح دهید که چه زمانی خوب است دروغ مصلحتی بگویید و فقط برای مؤدب بودن و آزار نرساندن به فردی این کار را انجام دهند. شما باید بین دروغ و دروغهای مصلحتی کوچک حد و مرزی قائل شوید و اجازه ندهید این مرزها از بین برود.
۲۰- بچهتر از این حرفها هستی که به این چیزها فکر کنی: از بین بردن و خاموش کردن حس کنجکاوی کودکان با گفتن این جمله باعث میشود آنها کمتر در مورد چیزهایی که نمیدانند در آینده سؤال بپرسند و به دنبال جواب آن باشند؛ حتی ممکن است به جای پرسیدن از شما، از منابع دیگری که ممکن است قابل اعتماد نباشند کمک بگیرند.
به جای آن، بگویید من آماده بحث کردن با تو در این مورد نیستم، اما یک روز حتما با هم در مورد آن صحبت خواهیم کرد. اگر فکر میکنید آمادگی دارید و حس میکنید فرزند شما به اندازه کافی بزرگ شده است، پاسخ سؤالهای او را حتما بدهید.
منبع: برنا