نخست وزیری رضا خان، آغاز فتح تهران و سلطنت!
ورود قزاقهای تحت امر رضاخان به تهران پایانی بود بر ۱۲۵ سال حکومت سلسله قاجار بر ایران. قزاقهای رضا خان با ورود به تهران دروازههای شهر را بستند و سفارتخانهها را محاصره کردند و اجازه ندادند کسی به این مکانها پناهنده شود.
رضاشاه؛ اگر بگوییم یکی از عجیبترین مسیرهای تاریخ ایران در ذهن و خاطر ایرانیان معاصر را او پیموده است، سخنی به گزاف نگفتهایم. روزگاری منجی ایران نامیده شد. کمی بعدتر و در کوران حکومتش، بهدلیل سیاستهای آمرانه و اصلاحات سریعی که داشت، نقد و نفرین گروهی از نخبگان و روشنفکران از یک سو و جمعیتی از مذهبیون را از سوی دیگر به جان خرید.
در انتها نیز استعفای اجباریاش از سلطنت موجی، اگر نگوییم چندگانه، دستکم دوگانه برانگیخت. برای دستهای از ایرانیان آن عصر که منتقدش بودند، جشن و پایکوبی و شادمانی به بار آورد و رها شدن تنفسی که میگفتند شانزده سالی در سینه حبس بود.
برای جمعیتی دیگر، اما فقدانش مساوی میشود با حذف رهبری وطنپرست، آهنیناراده و نجاتبخش میهن از طوفان آشوبها، ویرانیها، غارتگری ایلات و عشایر، ناامنی، بیسوادی، بیهویتی تاریخی، بیماریهای واگیر سراسری و عقبماندگیهای سیاه عصر قاجار و پیش از آن.
در اینجا به بهانه سوم آبان سالروز آغاز نخستوزیری او مروری داشتهایم بر آن چه در دوران حکمرانی او گذشت:
هنگامی که مشیرالدوله از سوی احمدشاه قاجار به نخست وزیری منصوب گردید، رضاخان با سمت وزارت جنگ در هیئت دولت حضور یافت. پس از چندی، رضاخان که در پی فرصتی برای قدرت بیشتر در کشور بود، نخست وزیر را تحت فشار گذاشت و سپس مقدمات استعفای او را پدید آورد.
از آن سو، طرفداران سردار سپه نیز در مطبوعات، رضاخان را بهترین گزینه برای ریاست دولت معرفی کردند به طوری که به خود احمد شاه نیز فهمانده شد که فعلاً مرد میدان ایران، فقط سردار سپه است.
مشیرالدوله نیز میدانست اگر شاه به اروپا برود، او قادر به کنار آمدن با سردار سپه و طرفداران او نخواهد بود؛ لذا در اواخر مهرماه نزد احمد شاه رفت و به هر ترتیب که بود، او را راضی ساخت تا استعفایش را بپذیرد. شاه ناگزیر تن بدین کار داد و با وجود مخالفت سیدحسن مدرس و یاران او، در تاریخ سوم آبان ۱۳۰۲ شمسی سردار سپه را به عنوان رییس الوزرا معرفی و منصوب کرد و پس از یک هفته، خود، راهی اروپا شد و رضاخان را یکه تاز میدان نمود.
با خروج احمد شاه از ایران، رضاخان همه کاره کشور شد و از آن پس، مقدمات تغییر نظام حکومتی را در سر پروراند. احمدشاه در حالی که کشور را ترک میگفت که نمیدانست بازگشتی برایش متصور نیست و در این سفر، تاج و تختش را از دست خواهد داد و رضا میر پنج حکومتی دیگر بنیان خواهد نهاد.
درباره دوران صدارت او اختلاف نظر بسیار است، برخی او را صرفا با «کشف حجاب» و منازعات پیرامونیاش نظیر واقعه یا به طور دقیقتر فاجعه گوهرشاد به یاد میآورند و برخی هم او را آغازگر روند مدرنیزاسیون در ایران میدانند، دسته دوم اشاره دارند به راهاندازی سیستم حمل و نقل عمومی و یا مثلا آموزش و پرورش، در زیر برخی از اقدامات رضاخان را مرور کردهایم:
ایجاد ارتش نوین و ایجاد نیروی هوایی، نیروی دریایی در آبهای خلیج فارس و دریاهای عمان و خزر، تاسیس دبیرستان نظام در تهران و کرمانشاه و شهرهای دیگر، تاسیس دانشکده افسری، اعزام دانشجوی نظامی به کشورهای اروپایی، تاًسیس اولین دانشگاه در ایران به نام دانشگاه تهران، ساخت اولین راه آهن سراسری ایران از دریای خزر تا خلیج فارس، با بودجه داخلی بر سر مالیاتهای قند و شکر، اعزام بسیاری از دانشآموزان و دانشجویان ممتاز به خارج از کشور، ساخت اولین کارخانه هواپیماسازی در کشور با خرید امتیازات هواپیمایی آلمان، ساخت اولین فرودگاه مهم در کشور بنام فرودگاه مهر آباد در ۱۳۱۸، جادهسازی و ساخت جاده چالوس و ساخت تونل عریض کندوان و ایجاد پلهای ارتباطی مثل پل ورسک، گسترش وسائل ارتباطی و مخابرات در کشور و تاًسیس دانشکده مخابرات در کشور، اصلاح امور مالیاتی و بودجه عمومی، وتنظیم امور مالی و بانکی و پولی کشور، ایجاد اولین بانک ایرانی بانک سپه در ۱۳۰۴، تاسیس اداره کل آمار و ثبت احوال و اجباری کردن شناسنامه برای عموم اهالی کشور و تاسیس اداره ثبت اسناد و املاک، تاسیس دفاتر اسناد رسمی، تاسیس دفاتر ازدواج و طلاق و ... به منظور تثبیت حقوق
اشخاص و تضمین صحت معاملات.
رضا که به لطف حمایتهای پدرزنش از یک قزاق ساده و مسوول مسلسل به مقام فرماندهی سپاه قزوین رسیده بود وضعیت نابسامان اجتماعی و بی لیاقتیهای احمدشاه قاجار را بهترین زمان برای پیاده کردن ایده دیرین خود و رایزنی با انگلیسیها برای رسیدن به قدرت و سرنگون کردن سلسله قاجار دید.
او سوم اسفند ۱۲۹۹ با قشون قزوین به سمت تهران قشون کشی کرد و پس از فتح تهران به سرعت کلانتریها، وزارتخانهها، پستخانهها و ادارات دولتی و مراکز حساس تهران را تسخیر کرد.
ورود قزاقهای تحت امر رضاخان به تهران پایانی بود بر ۱۲۵ سال حکومت سلسله قاجار بر ایران. قزاقهای رضا خان با ورود به تهران دروازههای شهر را بستند و سفارتخانهها را محاصره کردند و اجازه ندادند کسی به این مکانها پناهنده شود بعد از آن کلیه تلفنها و خطوط ارتباطی داخل و خارج کشور را قطع کردند.
در این روز زد و خوردهای پراکندهای اتفاق افتاد و تعدادی نیز کشته و زخمی شدند، اما به دلیل تطمیع و هماهنگ بودن فرمانده نیروهای ژاندارم و دیگر محافظان شهر تهران توسط انگلیسیها، رضاخان و نیروهایش مشکل جدی ایی برای فتح تهران نداشتند.
بر اساس اسناد تاریخی عملیات کودتا در ظاهر به دلیل قلدری و نافرمانی رضا خان از مافوقِ قاجار خود اتفاق افتاد، اما در حقیقت این سفارت انگلستان بود که نبض عملیات کودتا را در دست داشت.
سیاستمداران انگلیسی دربار احمدشاه با تحریک و حمایت از رضاخان زمینه کناره گیری احمدشاه از تاج و تخت را به وجود آوردند و هیمنه و جذبه رضاخان در تهدید و تطمیع مجلس شورای ملی و دیگر درباریان شاه قاجار در نهایت موجب شد در سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتای رضاخان با دو بازوی نظامی که با خود رضاخان بود و بازوی سیاسی که بر عهده سیدضیاءالدین طباطبایی گذاشته شده بود، به سرانجام برسد.
رضاخان به محض تصرف تهران نیز، در اولین انتصاب، کلنل کاظمخان را به فرمانداری نظامی تهران منصوب کرد. در این روز نیروهای قزاق تمامی زندانیان سیاسی و مخالف قاجار را آزاد کردند، اما همزمان موج تازهای از بازداشتها از جمله ناراضیان و شخصیتهای سیاسی منتقد اعم از ناراضیان حکومتی، نمایندگان مجلس و سایر درباریان را آغاز کردند.
تمام وزرای کابینه سپهدار رشتی به غیر از خود او بازداشت شدند. همزمان احمدشاه و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرحآباد گریختند و سپهدار رشتی، صدراعظم به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شد.
بقیه بازداشتشدگان که تعداد آنان ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر تخمین زده شد، شاهزادگان، رجال، روزنامهنگاران، نمایندگان مجلس، صدراعظمهای سابق و وزیران اسبق بودند. در مراحل بعد جمعی از بازداشتشدگان محکوم به زندان، جمعی از آنان تبعید و بقیه آزاد شدند.
رضاخان برای اعلام تغییر سلطنت و تثبیت حکومت خود اعلامیهای در ۹ بند تحت عنوان «حکم میکنم» منتشر کرد و به در و دیوار شهر نصب کرد. بر اساس این اعلامیه تمامی ادارات دولتی و روزنامهها تعطیل شدند و به جز دوایر تامین ارزاق به هیچ اداره یا مغازهای اجازه کسب داده نشد.
در نهایت ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ در کشاکش جنگ دوم جهانی به اشغال متفقین درآمد. رضا شاه ۲۵ شهریور ناچار شد از مقام خود استعفا دهد.
در متن استعفای او آمده بود: «نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چندسال مصروف امور کشور کرده و ناتوان شدهام! حس میکنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوانتر به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازد... بنابراین امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم.»
منبع: برترین ها