نگاهی به فیلم «بنشی‌های اینشرین»؛ درد و رنج طرد شدن

نگاهی به فیلم «بنشی‌های اینشرین»؛ درد و رنج طرد شدن

مک‌دونا، سازنده این اثر اگرچه در لندن زاده شده و آنجا نیز بزرگ شده، با این وجود میراث ایرلندی خود را به‌خوبی حفظ کرده است. قصه «بنشی‌های اینشرین» این کارگردان در سال ۱۹۲۳ در نزدیکی سواحل غربی ایرلند رخ می‌دهد.

کد خبر : ۱۱۷۶۸۷
بازدید : ۳۲۱۵

جیک ویلسون، منتقد استرالیایی «ِد ایج» | «بنشی‌های اینشرین»، جدیدترین ساخته مارتین مک‌دونا، به جز یکی، دو پیشگویی مربوط به طالع‌بین و رمالِ‌محلی، هیچ عنصر فانتزی‌ای ندارد. بااین‌حال این تازه‌ترین تراژدی‌کمدی روستایی مک دونا، خالق فیلم‌های «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» و «در بروژ»، طعم و مزه شگفت‌انگیزی دارد که به‌نظر از داستان نزاع و کلنجار میان هابیت‌ها الهام گرفته است.

مک‌دونا، سازنده این اثر اگرچه در لندن زاده شده و آنجا نیز بزرگ شده، با این وجود میراث ایرلندی خود را به‌خوبی حفظ کرده است. قصه «بنشی‌های اینشرین» این کارگردان در سال ۱۹۲۳ در نزدیکی سواحل غربی ایرلند رخ می‌دهد.

اینشرینِ خیالی این فیلم نقش جزیره واقعی اینشمور را بازی می‌کند که همچون پازلی از مزارع سرسبز در احاطه دیوار‌های سنگی خشک، درست مانند آن زمانی که رابرت فلاهرتی برای ساخت درام مستند پیشگامانه «مرد آران» به آنجا آمده بود، قرار دارد. معروف است وقتی فلاهرتی به آنجا آمده بود، درگیر جست‌وجو برای نشان دادن اصالت آن محیط بود، در مقابل، اما مک‌دونا هیچ ادعایی ندارد که رئالیسم این منطقه را حتی به‌صورت سطحی به تصویر بکشد.

اینشرینِ مک دونا بیشتر پناهگاهی دورافتاده برای افراد مجرد میانسال یا مجرد‌هایی با ضریب‌هوشی پایین به‌نظر می‌رسد. برای نمونه بیننده فیلم هرگز به‌طور کامل نمی‌تواند متوجه شود که شخصیت پادریکِ کودن (با بازی کالین فارل) که ظاهرا دامدار است، در یک کلبه دواتاقه با خواهر معقولش که به‌صورت مشترک در آن سکونت دارند، چگونه می‌تواند هزینه‌های‌های زندگی خود ازجمله لباس بافتنی گرانقیمتی را که به تن دارد، بپردازد.

در قصه این فیلم، پادریک وظایفش هرچه باشد، برای آنکه با بهترین دوست‌اش کالم (برندن گلیسون) گپ‌و‌گفت معمولی انجام دهد، تا دل‌تان بخواهد وقت دارد، تا اینکه کالم که وقت بیشتری برای نواختن ویولن می‌خواهد، کاسه‌صبرش لبریز می‌شود و به پادریک هشدار می‌دهد که دیگر با او صحبت نکند و همین، خط‌اصلی داستان را شکل می‌دهد.

موضوع اصلی فیلم را باید درد و رنج طردشدن خواند. مک‌دونا در فیلم‌هایش با همتایان آمریکایی‌اش مانند کوئنتین تارانتینو یا برادران کوئن خیلی فاصله چندانی ندارد، همانگونه که آن‌ها از بقیه فیلمسازان نکته‌هایی را برداشت می‌کنند، می‌توان رد پوچ‌گرایی آثار این فیلمساز و نمایشنامه‌نویس را نیز در نمایشنامه‌های هارولد پینتر، نویسنده برنده جایزه نوبل جست‌وجو کرد.

مک دونا، اما در «بنشی‌های اینشرین» به‌عنوان یک اثر سرگرم کننده، چابکی هم‌قطار‌های آن‌سوی اقیانوس اطلس خود را ندارد. مطالب خیالبافانه و تخیلی موجود در «بنشی‌ها»، بیش از هر چیزی نیازمند اطلاعات بیشتری درباره جغرافیای فیلم است و بدون این اطلاعات، تغییرات لحن درون فیلم مک دونا کمی دشوار است.

درباره بازیگری فیلم نیز باید گفت، فارل و گلیسون به‌عنوان یک زوج‌کمدی، مانند اولین فیلم‌بلند مک‌دونا یعنی «در بروژ»، یک ذخیره ارزشمند به‌شمار می‌آیند. هماهنگی فارل و مک‌دونا به‌عنوان زوج بازیگر و فیلمساز نیز دستکمی از زوج فارل و گلیسون ندارد، تا جایی که تقریبا غیرقابل تصور به‌نظر می‌رسد که به‌یاد بیاوریم کالین فارل این فیلم، زمانی نقش اسکندر مقدونی را بازی کرده است.

منبع: روزنامه هم‌میهن

ترجمه: محمدامین شکاری

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید