۱۰ مخلوقِ ماورالطبیعه و افسانهای که جهانیان به آنها باور داشتند!
بعضی مخلوقاتِ افسانهای، مثلِ هیولای لاخنس یا ساسکوآچ (پاگُنده)، هنوز هم گاهی دیده میشوند و آدمهایی هستند که به دنبالشان میگردند. درحالیکه ریشه این مخلوقاتِ شگفتانگیز متنوع و اغلب بحثبرانگیز است، این مخلوقات نقشِ مهمی در جوامع انسانی داشتهاند و خدمتشان به جامعه این بوده که قدرتِ تخیل و میلی که در طبیعتِ انسان نهفته است را تحریک کنند تا او جهانِ مادی را بیشتر و بیشتر کاووش کند.
مخلوقاتِ اسطورهای، هیولاهای افسانهای و موجوداتِ خداگونۀ سحرآمیز و ماوراءالطبیعه از زمانهای قدیم مایه شگفتی بودهاند.
داستانهای عامیانه، آهنگها و آثار هنری از آنها پر شده است. بعضیاوقات حیوانات زنده یا فسیلها منبعِ الهام این مخلوقاتِ اسراسرآمیز بودهاند. از اژدرهای قدرتمند گرفته تا ققنوسهای بلندپرواز، این مخلوقات افسانهای همچنان ما را میترسانند، مبهوت میکنند، سرگرم میکنند و منبعِ الهامِ ما هستند.
بعضی مخلوقاتِ افسانهای، مثلِ هیولای لاخنس یا ساسکوآچ (پاگُنده)، هنوز هم گاهی دیده میشوند و آدمهایی هستند که به دنبالشان میگردند. درحالیکه ریشه این مخلوقاتِ شگفتانگیز متنوع و اغلب بحثبرانگیز است، این مخلوقات نقشِ مهمی در جوامع انسانی داشتهاند و خدمتشان به جامعه این بوده که قدرتِ تخیل و میلی که در طبیعتِ انسان نهفته است را تحریک کنند تا او جهانِ مادی را بیشتر و بیشتر کاووش کند.
اینکه آنها حقیقتاً در جهانِ مادی وجود دارند یا نه چندان مهمتر از وجودِ آنها در ذهنِ آدمیانِ بسیار در طولِ تاریخ و در سراسر جهان نیست.
در ادامه ۱۰مخلوقِ افسانهای جهانی را مرور میکنیم:
۱. کِراکِنِ افسانهای
برطبقِ اسطورهشناسیِ اسکاندیناوی، کراکن مخلوقی غولپیکر در اعماق دریاست که گفته میشود ۱.۶۱ کیلومتر طول دارد و به کشتیها حمله میکند و آنقدر عظیم است که بدناش با جزیره اشتباه گرفته میشود. این هیولا اولینبار در افسانههای ایسلندیِ قرن ۱۳اُمی نامبرده شده است. در این افسانهها آمده که دو هیولای دریایی به نامهای آفگوفا (مهِ دریا) و لینگباکر (پشتچرمی) وجود داشتهاند.
احتمالاً هافگوفا همان کراکن است. به موجودیتِ کراکن حتی در متون علمی شاملِ نخستین نسخۀ سیستمِ طبیعت (Systema Naturae, ۱۷۳۵) ـ کتابی دربارۀ طبقهبندیِ گیاهان و جانوران و نوشتۀ گیاهشناس، پزشک و جانورشناسِ سوئدی، کارلوس لینِئوس ـ اشاره شده است. لینئوس کراکن را در طبقۀ هشتپایان قرار میدهد و به او نامِ علمی Microcosmus marinus را میدهد.
اگرچه در نسخههای بعدیِ کتابِ لینئوس، هر اسمی از کراکن حذف شده است، اما لینئوس در اثرِ بعدیاش با عنوانِ Fauna Suecia [۱۷۴۶]، این مخلوق افسانهای را به عنوانِ «هیولای منحصربهفردی» توصیف میکند که در دریاهای نروژ زندگی میکند.» بسیاری از تاریخنگاران معتقدند که داستانهایی که درباره کراکن گفته شده درواقع ریشهاش به مشاهده هشتپاهای غولپیکر برمیگردد که طولشان میتواند به ۱۸ متر هم برسد.
۲. گِرِندل؛ هیولای روگار
بیوولف، شعری حماسی از انگلستان قدیم است که در اسکاندیناوی اتفاق میفتد و به عنوان یکی از مهمترین آثارِ ادبیات آنگلوساکسون در تمام دورانها از آن نام برده شده است. این شعر حماسی که در بین قرنهای ۸ تا ۱۱ نوشته شده است، داستانِ بیوولف را تعریف میکند. او قهرمانی بود که با شکستدادنِ هیولایی به نام گرندل که سالها بود قصر و کل سرزمین پادشاهِ دانمارک، به نامِ روگار Hrothgar را تهدید میکرد، به او کمک کرد.
تحقیقات باستانشناسی تأیید میکنند که سرسرای قصرِ روگار واقعاً وجود داشته است و در نخستین پایتختِ سلطنتیِ این کشور در ۳۷.۱ کیلومتریِ غرب کپنهاگِ امروزی قرار گرفته است. اما هنوز مشخص نیست که آیا گرندل (که معنی تحتالفظی آن نابودگر است) به شکلی کمتر افسانهای ـ برای مثال به مثابه نمادی از ارواحِ شرور که مسبب مرگ و بیماری بودند یا دشمنی خاص به شکل انسان که از زورش برای تهدید استفاده میکرده ـ واقعاً وجود داشته یا خیر.
۳. کاپا، مخلوق افسانهای ژاپنی که کودکان نافرمان را میخورد
در داستانهای عامیانه ژاپنی، کاپا شیطانی آبزی است که در رودخانهها و دریاچههای زندگی میکند و کودکانِ کوچکِ نافرمان را میبلعد. کاپا، به معنای «بچۀ رود»، معمولاً با بدنی شبیه به لاکپشت، با یک منقار و اعضای بدنِ قورباغه که چالهای پرآب بالای سرش وجود دارد، بازنمایی میشود. درحالیکه این مخلوقات اساساً آبزی هستند، اما میتوانند گاهی به خشکی هم بیایند.
برطبق افسانهها، حفره بالای سر کاپا باید در خشکی همیشه پرآب باشد، درغیراینصورت، او قدرتهایش را از دست میدهد. کاپا یکی از شناختهشدهترین افسانههای ژاپنی است و بسیاری باور دارند که این مخلوق افسانهای حقیقت دارد.
درواقع، نشانههایی در نزدیکی برخی دریاچههای ژاپن نصب شده که به مردم هشدار میدهد در این منطقه کاپا وجود دارد. اما، برخی دیگر میگویند که افسانه کاپا احتمالاً با مشاهده سمندرهای غولپیکرِ ژاپنی یا هانزاکی مرتبط است که گفته میشود بسیار تهاجمی هستند و قربانیانشان را با آروارههای قوی میگیرند.
۴. افسانۀ نیان
برطبق داستانها و افسانهها، سال نو چینی با نبرد علیه هیولایی افسانهای به نامِ نیان آغاز میشود که بدنی شبیه به گاو نر و سری شبیه به شیر داشته است. گفته شده است که این مخلوق، حیوانی خشمگین بوده که در کوهها زندگی و شکار میکرده است. اواخر زمستان، وقتی چیزی برای خوردن نیست، نیان در روز آغاز سال نو به روستاها میآید و دامها، محصولاتِ کشاورزی و حتی روستاییان ـ بهخصوص کودکان ـ را میخورد.
روستاییان برای محافظت از خودشان باید روز اول سال نو پشت درهای خانه برای نیان غذا بگذارند. این باور وجود داشت که نیان بعد از آنکه غذایی که آنها آماده کردهاند را میخورد، دیگر به کسی حمله نمیکند. روستاییان زمستانها از حمله نیان ترس داشتند، اما با گذشتِ زمان متوجه شدند که نیانِ خشمگین از سه چیز شاملِ رنگِ قرمز، آتش و سروصدا میترسد. بنابراین، نزدیکیهای سال نو، آنها فانوسها و طومارهای بهاریِ قرمز از پنجرهها و درها آویزان میکنند. آنها همچنین با صدای ترقه نیان را میترساند تا دور شود.
از زمانیکه روستاییان این مراسم را اجرا میکنند نیان دیگر سروکلهاش پیدا نشده است. برطبق یک افسانه، این مخلوق افسانهای نهایتاً توسطِ یکی از راهبههای تائوییست، به نامِ هانگجون لائوزو، اسیر و به کوهی به همین نام تبدیل میشود. بعدازآنکه نیان اسیر میشود، جشن و آیینهای شادی بزرگ به خاطر نابودی او برگزار و هر سال تکرار میشود. این آیینهای نمادین به نسلهای بعد و بعدی منتقل میشود و آیینِ جشنهای سال نو تا امروز با صدای ترقه، سروصدا و رنگ قرمز برگزار میشود.
۵. ناگا، ربالنوعِ آب
ناگا مخلوقی آبی و مارپیچ است که در اقیانوسها، رودخانهها، دریاچهها یا آبشارها زندگی میکند. گفته میشود که ناگاها فلسهای سیاهرنگ دارند و طولشان میتواند به صدها فوت برسد. ناگاها به عنوانِ الهههای آب و موجوداتی که آورنده آب باران و ابر هستند، پرستیده میشوند.
ناگاها، نگهبانانِ معبد و اماکن مقدس هستند. بسیاری از کسانی - به نامِ کالیاتراها ـ که ناگاها را میپرستند معتقدند که خدایی برتر ناگاها را هدایت میکند و این مارهای دریایی مفتخرند که القابی مانند «ناگایی که خداست!» را یدک بکشند. یک باور رایج نیز وجود دارد که میگوید ناگاها در شهرهای زیرزمینی زندگی میکنند و قدرت تکلم دارند و میتوانند از قدرتهای آسمانیشان برای کنترل آبوهوا استفاده کنند و هر زمانی که اراده کنند میتوانند به شکل انسان دربیایند.
۶. سنت بومی پیاسا در آمریکا
افسانه پرندۀ پیاسا به خیلی قبلتر از زمانِ ورودِ کاشفانِ اروپایی به آمریکای شمالی برمیگردد. نشانههای این پرنده به یکی از گروههای سرخپوست به نام سرخپوستانِ Illiniwek مرتبط است که در راستای رودخانه میسیسیپی در شمالِ آلتونِ امروزی زندگی میگردند. رئیسِ این قبیله فردی به نامِ اُواتوگا، بود و اعضایش با شکار و ماهیگیری در دره و رودخانه زندگی میکردند و پیش از آنکه سروکلۀ این «هیولای بزرگ» پیدا شود، زندگیِ رضایتمندانهای داشتند.
یکی از مبلغانِ مسیحیِ فرانسوی به نام ژاک مارکت، در سال ۱۶۷۳، پرنده افسانهای پیاسا را اینطور توصیف کرده است: «به بزرگیِ یک گوساله است با شاخهایی مثلِ گوزن، چشمهای قرمز و ریشی مثلِ ببر و قیافهای ترسناک. چهرهاش شبیه به چهره یک مرد بود، بدنش با فلس پوشیده شده بود و دمی بسیار بلند داشت که میتوانست دور بدن، بالای سر و بینِ پاها بپچید و انتهای بدنش شبیه به ماهی بود.»
قبیله سرخپوستیِ داکوتا نیز باور داشت که طوفان هیولایی پرنده است و مدعی بود که این پرندگان آنقدر بزرگ هستند که میتوانند انسانها را با خودشان ببرند. در غارهای باستانی بودایی در هند، میتوان تصاویر اژدرهایی را پیدا کردن که حکاکی و رنگ شدهاند و دقیقاً شبیه به توصیفی هستند که از پیاسا داده شده است.
برخ گمان میکنند که شاید چنین پرندهای واقعاً در جهان باستان در دنیا وجود داشته است. اینکه در بسیاری از فرهنگها و گروههای مردم با هزاران مایل و سالها فاصله، داستانی مشابه از مخلوقاتِ پرنده، وجود دارد، دستکم کنجاوی را تقویت میکند.
۷. مِنِهونهای افسانه هاوایی
در اسطورهشناسیِ هاوایی، منهونها نژادی باستانی از انسانهای کوتاهقامت هستند که قبل از ورودِ ساکنان این جزیره از پلینزی در آن زندگی میکردند. بسیاری از اندیشمندان، سازههای کوچکی که در سراسر جزیره هاوایی پیدا شده را به منهونها نسبت میدهند. اما برخی استدلال میکنند که افسانه منهونها، درواقعِ افسانههای پُستاروپایی درباره ورود به این جزیره هستند و چنین نژادی ریشه در واقعیت ندارد.
افسانه منهون بسیار قدیمی است و به ابتدای تاریخ پلینزی برمیگردد. وقتی نخستین قبایلِ پلینزی به هاوایی رسیدند، سدها، حوضچههای ماهی، جادهها و حتی معابد وجود داشتند و آنها نتیجه گیری کردند که همگی این آثار توسطِ منهونهایی ساخته شدهاند که قدرتِ فراانسانی داشتهاند. برخی از این سازهها هنوز هم وجود دارند و شواهدی از مهارتِ عالیِ صنعتگری در آنها مشاهده میشود.
برطبق افسانهها، هر کدام از این مخلوقاتِ افسانهای استادِ صنعتی خاص بود و عملکردی ویژه داشت که آن را با دقت و استادی انجام میداد. آنها صبح با طلوع خورشید راهی میشدند و تا شب چیزی میساختند. تاکنون، هیچ بقایایی ازنژادی از مردمان کوچک در هیچجای هاوایی پیدا نشده است.
درحالیکه چنین چیزی واقعیت نداشتنِ این آدمها را اثبات نمیکند، بااینحال حقیقت داشتنِ این افسانه را زیر سؤال میبرد. بهرحال، شواهدِ قانعکنندهای، در باستانشناسی و اسطورهشناسی، وجود دارد که نشان میدهد نژادی باستانی از مردمانی با مهارتِ عالی خیلی قبلتر از آنکه مردمانِ پلینزی وادرِ هاوایی شوند، در آن ساکن بودهاند.
۸. سیپاکتلی، خدای آزتک با اشتهای سیریناپذیر
آزتکهای مکزیک باور داشتند که زمین از ویرانههای یک اهریمنِ بزرگِ دریایی به نامِ سیپاکتلی درست شده است. سیپاکتلی به شکلهای مختلفی توصیف شده است: کروکودیلی با ویژگیهای شبیه به ماهی و وزغ؛ اهریمنی دریایی و یا یک هیولا. ورای توصیفهای متفاوت، آزتکها باور داشتند که این هیولای بیجنسیت، منبعِ جهان است- یا جهان از بدنِ او ساخته شده است.
سیپاکتلی توسطِ خدایان خلق شده بود و اشتهایی سیریناپذیر و در تمام مفاصلش دهان داشت. وقتی خدایان فرایند خلقت را شروع کردند، خیلی زود فهمیدند که مخلوقات آنها میتوانند قربانیِ سیپاکتلی شده و توسطِ این اهریمن بلعیده شوند، بنابراین تصمیم گرفتند که سیپاکتلی را نابود کنند.
درنهایت خدایان به بهای از دست دادنِ اعضای بدنشان، پیروز شدند. آنها بدنِ سیپاکتلی ا به چهار جهت کشیدند و جهان را از شرِ آن خلاص کردند. بعد خدایان آسمان و زمین و هرآنچه در آن بود را از بدنِ سیپاکتلی خلق کردند. سرِ این هیولا سیزدهمین آسمان را تشکیل داد، دمش جهانِ زیرین و میانتنهاش زمین را.
۹. گریفینِ جادویی
گریفین مخلوقی افسانهای-جادویی با سر و بالهای عقاب و بدن، دم و پاهایِ شیر است. ازآنجایی که عقاب پادشاه پرندگان و شیر پادشاهِ حیواناتِ غولپیکر بود، گریفین مخلوقی قدرتمند و جادویی محسوب میشد.
در دورانِ امپراتوریِ ایرانِ باستان، گریفین محافظی در برابرِ اهریمن، جادو و افترا بود. درحالیکه گریفینها در هنر و اسطورهشناسیِ یونان باستان رواج زیادی دارند، اما شواهدی از بازنماییهای گریفین در ایران و مصر باستان که به هزاره چهارم پیشازمیلاد برمیگردد، وجود دارد. شواهدی که از گریفین در یونان پیدا شده به قرن ۱۵ پیشازمیلاد برمی گردد.
۱۰-چهار-مخلوقِ افسانهای چین
در طالعبینیِ چینی، دایرةالبروج آسمان به ۴ قسمت تقسیم شده بود. هر قسمت حاوی ۷ عمارت بود که روی هم ۲۸ عمارت را تشکیل میدادند. این ۲۸ عمارت را میتوان معادلِ برجهای فلکی در طالعبینی غربی در نظر گرفت، هرچند که آنها به جای آنکه حرکتِ خورشید را در یک سال شمسی نشان دهند، حرکت ماه را در یک ماهِ نجومی نشان میدهند.
چنین چیزی چینیهای باستان را قادر میساخت موقعیتِ حرکتِ ماه و خورشید و همچنین ساعت و فصلها را مشخص کنند. هر بخشی از آسمان به یک مخلوق افسانهای اختصاص داده شده بود که روی هم به ۴نماد شناخته میشدند. این خلوقاتِ افسانهای شاملِ اژدر فیروزهای مشرق، ببر سفیدِ مغرب، لاکپشتِ سیاه شمال و پرنده سرخِ جنوب بودند. این مخلوقات نهتنها در نجوم اهمیت داشتند بلکه هر کدامشان مملو از ارتباطاتِ افسانهای و اسطورهای بودند.
منبع: راهنماتو