۸ حقیقت شگفت انگیز؛ «نئاندرتالها» با «ماموت» ویژگیهای ژنتیکی مشترک داشتند!
به نظر میرسد، نئاندرتالها از بسیاری جهات با انسانهای مدرن قابل مقایسه بودند. به عنوان مثال، آنها توانایی خلق کردن داشتند و در واقع در بسیاری از شاخهها هنرمند بودند. پیوندهای اجتماعی قوی ایجاد میکردند که مانند جوامع امروزی بر پایه همدردی و همیاری دیگران استوار شده بود.
فرادید | ظاهر نئاندرتالها اغلب به صورت خمیده، خشک و بی روح، مودار و گنگ تصویر میشود. تصویری که عمدتاً بر اساس تصورات از پیش تعیین شده دیرینه شناسان از مدتها قبل طراحی شده است. به لطف پیشرفت علم اکتشافات جدید دائماً اطلاعات قدیمی را تغییر میدهند.
به گزارش فرادید؛ به نظر میرسد، نئاندرتالها از بسیاری جهات با انسانهای مدرن قابل مقایسه بودند. به عنوان مثال، آنها توانایی خلق کردن داشتند و در واقع در بسیاری از شاخهها هنرمند بودند. پیوندهای اجتماعی قوی ایجاد میکردند که مانند جوامع امروزی بر پایه همدردی و همیاری دیگران استوار شده بود.
در این مطلب ۸ حقیقت جالب که راجع به نئاندرتالها وجود دارد را بیان کردیم که ممکن است شما را شگفت زده کند چون تا به حال نمیدانستید:
نئاندرتالها مردگان خود را مانند انسانهای امروزی دفن میکردند
با مطالعه قبرها در اروپای غربی، محققان به این نتیجه رسیدند که نئاندرتالها گاهی مردگان خود را دفن میکردند. آنها با گذاشتن نشانگر مشخص میکردند قبر متعلق به چه کسی است. همچنین برای گرامیداشت مردگان خود روی گور آنها گُل میگذاشتند. این فرضیه برگرفته از یافتههایی در گورهای شانیدر شمال عراق است. گذاشتن گل روی گور برای انسانهای امروزی امری عادی است، اما برای نئاندرتالها، جمعآوری گلها به معنای بیرون رفتن در سرمای عصر یخبندان و پیمودن راههای خطرناک در دامنههای کوه بود.
حرکت نمادین بزرگداشت مردگان با گلهای روی گور، تفکر مدرن نئاندرتالها را نشان میدهد. آنها همچنین اطراف مقبره را با رنگدانه، جواهرات، پرها و صدفها تزئین میکردند. هیچ نخستی دیگری و هیچ گونه انسان قبلی مردگان خود را به این صورت و با رعایت این آداب و تشریفات دفن نمیکردند.
آنها هنرمند بودند
بر اساس تحقیقات منتشر شده در سال ۲۰۱۸، نئاندرتالها اولین هنرمندان غار نشین بودهاند. این مطالعه بر روی سه غار اسپانیایی متمرکز بود که شامل نقاشیهای قرمز و سیاه از حیوانات، نقطهها و نشانههای هندسی، بهعلاوه شابلونهای دست ساز، چاپ و حکاکی بود. محققان دریافتند که این نقاشیها حداقل ۶۴۰۰۰ سال پیش یعنی ۲۰۰۰۰ سال قبل از ورود هوموساپینها به اروپا خلق شده اند. در آن زمان نئاندرتالها تنها گونه انسانی این قاره بودند، بنابراین باید خالق این قاره باشند.
یکی از نتایج این کشف نشان میدهد که نئاندرتالها روحیه هنری بسیار شبیه به هوموساپینهای اولیه داشتند. پل پتیت یکی از نویسندگان این پژوهش میگوید: «هنر یک تصادف یکباره نیست. ما نمونههایی در سه غار به فاصله ۷۰۰ کیلومتر از هم داریم و شواهدی مبنی بر اینکه این یک سنت دیرینه بوده است.»
آنها میتوانستند آتش را کنترل کنند
هوموساپینها تنها گونهای نبودند که به طور منظم آتش روشن و از آن استفاده میکردند. همانطور که یک مطالعه در سال ۲۰۱۱ در Proceedings of the National Academy of Sciences منتشر شد نشان داد که نئاندرتالها در این کار نیز مهارت داشتند. در دانشگاه کلرادو بولدر، محققان ۱۴۱ مکان در اروپا را بررسی کردند و شواهدی یافتند که نشان میدهد نئاندرتالها از آتش در هر یک از آنها استفاده میکردهاند. این نشانهها شامل استخوانهای سوخته، مصنوعات سنگی گرم شده، و زغال چوب بود. آنها به این نتیجه رسیدند که این رفتار از ۴۰۰۰۰۰ سال پیش شروع شده است.
نئاندرتالها از آتش برای پختن غذا استفاده میکردند، اما از آن برای ساخت ابزار هم بهره میبردند. آنها از زمین، یک ماده چسبنده طبیعی، برای چسباندن الوارهای چوبی به قطعات سنگ استفاده میکردند. از آنجایی که تنها راه ایجاد این مایع چسبنده از طریق سوزاندن پوست درختان توس* است، نئاندرتالها باید توانایی کنترل آتش را داشته باشند.
آنها شکارچیان ماهری بودند
نئاندرتالها ثابت کردند که شکارچیان استثنایی با دانش مهارتهای مورد نیاز برای طراحی یک شکار و تواناییهای شناختی برای هماهنگ کردن حملات هستند. محقق هلندی گریت دوسلدوروپ خاطرنشان کرد که حتی سختترین شکارها (مانند شکار حیوانات بزرگ و قدرتمند و حیوانات در گله) همگی توسط نئاندرتالها انجام شدهاند. آنها فاقد قدرت نبودند. ظاهراً، تعداد و توزیع شکستگیهای یافت شده روی استخوانها یادآور شکستگیهایی است که نشان میدهد با حیوانات بزرگ و خطرناک نیز درگیر میشدند.
آنها در شکار هر حیوان استراتژی مخصوص به همان حیوان را داشتند. در سال ۲۰۱۱، تحقیقات نشان داد که نئاندرتالها از الگوهای مهاجرت گوزن شمالی آگاه بودند و زمان اقامت خود را در مکانهای شکار بر اساس حرکت شکارشان تعیین میکردند.
نئاندرتالها ویژگیهای ژنتیکی مشترکی با ماموتهای پشمالو داشتند
یکی از حیوانات بزرگی که نئاندرتالها شکار میکردند ماموت پشمالو بود، یکی از اقوام منقرض شده فیلهای امروزی که پوشیده از خز بود و وزن آن به ۱۲۰۰۰ پوند میرسید.
یک مطالعه در سال ۲۰۱۹ نشان داد که نشانههای مولکولی سازگاری با محیطهای سرد وجود دارد که نئاندرتالها و ماموتهای پشمالو به اشتراک گذاشتهاند. این فرضیه قابل قبول است، زیرا هر دو گونه از اجداد آفریقایی قبل از انطباق با آب و هوای سرد عصر یخبندان اوراسیا تکامل یافته و هر دو تقریباً در یک زمان منقرض شدند. این دو گونه با شرایط مشابهی مواجه شدند و در نتیجه سازگاریهای مشابهی را تجربه کردند. این فرایند آنها را به نمونه خوبی از تکامل همگرا* تبدیل میکند.
انسانها با نئاندرتالها رابطه داشتند
دانشمندان تأیید میکنند که انسانهای امروزی با نئاندرتالها جفتگیری کردند، اما تحقیقات منتشر شده در سال ۲۰۱۶ نشان میدهد که این آمیختگی زودتر از آنچه قبلاً تصور میشد اتفاق افتاده است. گروههایی از انسانهای مدرن به آفریقا سفر کردند. یکی از راههایی که ما متوجه این موضوع میشویم، تجزیه و تحلیل DNA یک زن نئاندرتالی است که در کوههای آلتای سیبری پیدا شده است. ژنوم او شامل DNA انسان مدرن بود. او بیش از ۵۰۰۰۰ سال پیش میزیست، که نشاندهنده یک بازه زمانی برای برخی از آمیختگیهای انسان مدرن- نئاندرتال است.
جزئیات این برخوردها میتواند به ما بگوید که چه زمانی DNA نئاندرتال وارد داستان زندگی انسان شده است؟ همچنین میتواند درباره پایان داستان نئاندرتال نیز سرنخی به ما بدهد. تحقیقات جدیدتر نشان میدهد که این آمیختگی منجر به مرگ نئاندرتالها شده است - یعنی ممکن است با جفت گیری باعث رقیق شدن DNA خود شده باشند.
آنها صدای بسیار بلند و رسایی داشتند
نئاندرتالها غرغر نمیکردند و ممکن است واژگان پیچیدهای نداشته باشند، اما به لطف وجود و موقعیت استخوان هیوئید، که در گردن قرار دارد و از ریشه زبان پشتیبانی میکند، قادر به گفتار پیچیده بودند. این همان استخوانی است که انسانهای امروزی را قادر میسازد تا حرف بزنند و آوای صوتی تولید کنند. اگرچه آنها میتوانستند مانند ما صحبت کنند، اما شیوه حرف زدنشان شبیه ما نبود. شکل گلوی آنها، همراه با سینههای بزرگ و وضعیت بدنی آنها، احتمالاً منجر به تولید صدایی بلندتر از صدای معمولی انسان مدرن میشده.
ممکن است به دلیل تغییرات آب و هوایی منقرض شده باشند
در یک مطالعه در سال ۲۰۱۷، محققان اظهار داشتند که انقراض یک موضوع پویا و زمان بندی شده برای کنترل جمعیت بوده است. نئاندرتالها برای مدتی با هوموساپینسها زیستگاه مشترک داشتند، اما در نهایت، با توجه به اصل طرد رقابتی در قانون اکولوژیکی که دو گونه نمیتوانند همزمان با هم یک جا جمع شوند بنابراین، هوموساپینسها به طور طبیعی جایگزین نئاندرتالها شدند.
اما در مطالعه دیگری که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، محققان شواهدی را گزارش کردند که میتواند انقراض نئاندرتالها را با تغییرات آب و هوایی مرتبط کند. نویسندگان این مطالعه غارها را برای فهم سوابق دقیق از تغییرات آب و هوایی باستانی در قاره اروپا بررسی کردند. این تحقیقات یک سری شرایط طولانی، بسیار سرد و بسیار خشک را نشان داد که مصادف با دورههایی بود که در طی آن ابزارهای نئاندرتال وجود نداشتند. اگرچه این امر علیت را ثابت نمیکند، اما قانع کننده است و دری را به روی نظریههای جدید باز میکند.
* توس یا غان (نام علمی: Betula) سردهای از درختان برگریز و سختچوب است که در خانواده توسکایان قرار دارد و خویشاوندی نزدیکی با سرده درختان راش و بلوط دارد.
* تکامل همگرا فرایندی است که به موجب آن موجودات زندهای که ارتباط نزدیکی ندارند، مستقل از هم، صفات مشابهی پیدا میکنند. به بیان مفصلتر هنگامی که فشارهای فرگشتی یکسان بر دو گونهٔ زیستی متفاوت اعمال شود تا خصیصههای یکسانی برای پاسخ به این فشارها پیدا آید. مثلاً در گونهٔ نخست خصیصهٔ الف مبدل به خصیصهٔ ج شود.
ترجمه: فرادید