آداب و رسوم جالب تهرانیهای قدیم در ماه رمضان
در تهران قدیم آداب و رسوم خاصی برای ماه رمضان وجود داشت و بعضیها نذر میکردند و خروس سفید چهلتاج میگرفتند که وقت سحر برایشان بخواند. بعضی هم با مشت به دیوار همسایه میکوبیدند که او را بیدار کنند.
سومین نشست مرکز تهرانشناسی همشهری با موضوع «طهران و رمضان » برگزار شد. در این نشست که داریوش شهبازی، تاریخپژوه و تهرانشناس بهعنوان مهمان و مهرشاد کاظمی، تهرانپژوه، مجری کارشناس حضور داشتند سنتهای نیکوی فراموش شده ماه رمضان در سالهای گذشته به بحث و تبادل نظر گذاشته شد.آداب و رسومی که از قبل ازماه مبارک رمضان برای استقبال آغاز میشد و زن و مرد، کوچک و بزرگ را به تکاپو میانداخت و تا جشن عیدفطر ادامه داشت.
بردن قرآن، فرش و سجاده به مساجد
کاری که مردم انجام میدادند غبارروبی مساجد بود که در این امر زن و مرد با هم همراه بودند. اگر فرشها نیاز به شستوشو داشت حتما این کار را انجام میدادند. افرادی هم که تمکن مالی داشتند فرشهای خانهشان را به مسجد امانت میدادند تا در ماه رمضان مساجد کم و کسری برای زیرانداز نداشته باشند.
شهبازی نقل میکند:«در آن دوران مساجد آنقدر امکانات نداشتند. وقتی تعداد نمازگزاران زیاد میشد به تبع هم زیرانداز و هم کتاب قرآن و سجاده کم میآمد. برای همین خیلیها سجاده و قرآن خود را به مسجد میآوردند. اگر هم در خانه مازاد داشتند امانت به مسجد میدادند. در واقع همکاری خوبی بین مردم بود تا ماه رمضان را با خاطرهای خوش پشت سر بگذارند. علاوه بر مساجد، حمامها را هم نظافت میکردند. آب خزینه عوض میشد. برای مردم اهمیت داشت که با حالی خوش به استقبالماه رمضان بروند.»
شغلهایی که تعطیل میشدند
اما اقدام دیگری که در ایام رمضان رخ میداد، این بود که مردم بیشتر هوای هم را داشتند و مراعات هم را میکردند. افراد طلبکار صبر پیشه کرده و سراغ بدهکاری خود نمیرفتند. اینماه را مغتنم میشمارند که شاید طرف حسابشان بتواند بدهی خود را پرداخت کند. بعضی از کسبه که در فروش رعایت نمیکردند با شروعماه رمضان ترازوی خود را میزان میکردند. یعنی در آنماه اغلب سعی میکردند خطایی از آنها سر نزدند. حتی دزدها هم دست به سرقت نمیزدند.
مهرشاد کاظمی میگوید: «در ماه رمضان جشن عروسی سرنمیگرفت. خرید و فروش کمتر اتفاق میافتاد. مغازههایی مثل پیالهفروشی هم تعطیل میشد.» اغلب کسبه غیر از بقال و قصاب و خباز به دلیل شب زنده داری تا ظهر روز بعد خواب بودند. شغل هایی مثل غذاپز، چلو برای ناهار، شیربرنجپزی و حجامت هم تعطیل بودند و مطربها هم به حرمت ماه رمضان کسب و کاری نداشتند. در عوض کسبوکار وصیت نامه نویس، کتاب دعا فروش، قرآن فروش، بره کشان حمامی، ساعت ساز، معرکه گیر و مسئلهگو، فروشندگان سجاده و جانماز و کفن رونق می گرفت.
از خروس چهلتاج تا کوبیدن به تشت مسی
با آمدنماه رمضان تحولی در دلها صورت میگرفت. خب حق هم داشتند میخواستند همگی به مهمانی خدا بروند و مهیا شدن را طبق آداب و رسومی خاص انجام میدادند. آن زمان نه رادیو بود و نه تلویزیون مردم برای بیدار شدن سحر از هم کمک میگرفتند. معمولا سحرخوانها در کوچه و خیابان راه میرفتند و با خواندن اشعار معنوی مردم را برای خوردن سحری بیدار میکردند شنیدن صدای مناجات، خود حال خوشی را ایجاد میکرد.
شهبازی میگوید: «بعضیها نذر میکردند و خروس سفید چهلتاج میگرفتند که وقت سحر برایشان بخواند. بعضی هم با مشت به دیوار همسایه میکوبیدند که او را بیدار کنند. عدهای هم به تشت مسی میزدند.» کاظمی در تأیید صحبتهای شهبازی ادامه میدهد: «یکیدو ساعت مانده به سحر چراغها روشن میشد. خادم مساجد برای اینکه مردم خوابشان نبرد به در خانهها میرفت و یکی یکی آنها را بیدار میکرد.» البته مردم روشهای دیگری هم برای بیدار ماندن تا سحر استفاده میکردند. خیلیها تا صبح به مناجات مشغول بودند. حتی قماربازها هم روزهخواری را قبیح میدانستند.
دکتر کاظمی از کتاب عبدالله مستوفی متنی را روایت میکند: « احمد منشوری نقل کرده که شبی برای قمار رفته و تا صبح مشغول بازی بوده است. گویا برای خوردن سحری نمیرسد و همین که وارد خانه میشود مادرش جلوی او را میگیرد. نوشته مادرم تا چند روز مثل جذامیها با من رفتار میکرد. میگفت شما نجس هستید ظرفهای غذای من را هم خاک مال میکردند. بعد توبه نامه رسمی نوشته و با وساطت برادر بزرگتر مرا بخشید.» در واقع این کار برای نشان دادن قبح روزهخواری بود.
منبع: همشهری