روایت شمال در دوره قاجار
سفرنامه استرآباد، مازندران و گیلان در سالهای 1286 و 1277 ه. ق. به دست میرزا ابراهیم نامی نوشته شده است.
کد خبر :
۱۵۴۴۷
بازدید :
۲۱۶۷
سفرنامه استرآباد، مازندران و گیلان در سالهای 1286 و 1277 ه. ق. به دست میرزا ابراهیم نامی نوشته شده است.
از مولف این كتاب اطلاع كافی در دست نداریم ولی روشن است كه مدت زمانی را در سرزمینهای جنوبی دریای خزر گذرانده است. مولف سفر خود را از تهران شروع كرده شهرهای سمنان، دامغان، شاهرود، استرآباد(گرگان)، اشرف(بهشهر)، ساری، بارفروش (بابل)، لاهیجان، رشت، قزوین و آستارا را دیده و تمام وقایع زمان سفر را یادداشت كرده و وضعیت اقتصادی و اجتماعی این مناطق را توصیف کرده است.
در اینجا بخشهایی از این سفرنامه خواندنی از نظرتان میگذرد.
بارفروش
کوچههای بارفروش ایام زمستان و بارندگی زیاد گل میشود و هیچ سنگبست ندارد.و سمت قبله بارفروش آخر محلها، یك میدان سبزهزار بیصفا، مقابلش باغ شاه است. اول شكرسازخانه دولتی است كه كل دستگاه و اسبابش را حاجی میرزا محمد خان و حاجی زینالعابدین از دارالسلطنه مسكو آوردهاند و مدت هشت سال است این كارخانه برقرار شده است.
یك نفر استادكار قابل از اهل بلده اصفهان مسما به استاد عباس، در آنجا میباشد. اگر نیشكر را به او بدهند كه خودش در كارخانه آب بگیرد و شكر بپزد ده من از آن شكر، پنج من قند به عمل میآید و اهل دهقان از پختن شكر سررشته ندارند. از شكر اهل دهقان، بیست من شكر پنج من قند میشود كه قند را یك من شاه (واحد وزن)یازده قران میفروشند و باقیمانده شیره را سكنجبین و حلوای قنادی میسازند.
قند بسیار سفید و خوش خوراك است كه هیچ طعم و بوی شكر قرمز را نمیدهد. هر ساله قندهای سفید كله درشت با كاسهنبات و حلوای قنادی بسیار خوب ساخته به طهران از برای قبله عالم میبرند. امسال كه تاریخ یك هزار و دویست و هفتاد و پنج هجری است دو سال میشود كه شكر بسیار كم و گران میباشد. پارسال چهار هزار من تبریز شكر به كارخانه دادند، بعد از وضع كل اخراجات مبلغ سیصد تومان منفعت كرد. شكر قرمز تحویل كارخانه، بیست من شاه مبلغ پنج تومان میباشد.
این كارخانه سپرده به حاجی یعقوب میباشد. كارخانهاش زیاد بزرگ است. گرمخانه و سردخانه و چاه ناسوس(تلمبه) با سایر چرخ و اسباب و دیگهای بزرگ و... میباشد و چرخ و اسباب آب چغندرگیری هم دارد كه قند درست میشود. لیكن الان از آب چغندر، قند ساختن را بنا نگذاشتهاند تا بعد چه شود و استخوان حیوانات را سوزانیده شكر صاف میکنند.
از پهلوی گرمخانه و سردخانه راه باغ شاه است كه دورتادورش آب میباشد، مگر از راهی كه پل بستهاند. یكصد و هشتاد و شش قدم درازی تخته پل است كه بیست و سه چشمه دارد كه دو طرف آن چهل و شش پایه آجر است كه همه خراب میباشد. باید به احتیاط آمد و شد نمود و باغ شاه مدور و عرض و طولش یكی است كه دویست و بیست قدم میباشد.
در وسط، عمارت هشت در هشت و شانزده در شانزده، كلا خرابه است. در این باغ چهل و دو درخت سرو و چهل و یك درخت نارنج و شش درخت گردو دارد و در سمت شرقی دریاچهای دارد به عرض شش قدم و طول سی و دو قدم. مقابلش عمارت دیگر [ی] است كه پایههای سمت شرقی [آن] در میان آب است و اتاقهای تحتانی و فوقانی ارسیدار و شربتخانه و خلوتخانه و... دارد [و] مربع میباشد. عرض [و] طول چهل و شش قدم است و حوض آب و آشپزخانه و فراشخانه و در پهلویش یك باب حمام خوب [است] كه الان تعمیر میخواهد.
با یكصد تومان میتوان مثل اول تعمیر و مرمت کرد. هرگاه تا دو سال [دیگر] دستكاری نشود، آن هم مثل عمارت وسط خرابه و ویران خواهد شد. باوجود [این] هر ساله مبلغ پانصد [تو] مان از بابت صرف تعمیر عمارات پادشاهی مازندران از دیوان اعلی مقرر است.و در سمت غربی در میان آب، هجده پایه آجر است و سمت جنوب باغ شاه، در وسط آب، یك میل آجر میانخالی است و یك میل ایضا آن طرف در خشكی با زمین مساوی است و یكی هم در باغ شاه كه آب را از رودخانه بابل آورده، از میلهای مذكور داخل باغ شاه میشد.
ایضا سمت جنوب متصل به شرقی، سه درخت سرو بالای تپه است.مذكور شد كه قبر پیرزنی است كه به خدمت آقا محمد شاه مغفور به عرض آمده بود عمرش كفایت نكرد وفات نمود، حسبالاشاره پادشاه مغفور در آنجا دفن كردند تا به یادگار بماند.و آب این مردابچه توسط آقرود از شاخه [رودخانه] بابل است و به مصرف زراعت هم میرسد و در ایام زمستان شكار [گاه] خوبی است كه باید با ناوهای كوچك دو نفری نشسته [و] شكار نمود. مرغ آبی و چنگر و سایر مرغان [در آن] بسیار است. چند جور ماهی هم به عمل میآید [كه] به اصطلاح اهل مازندران- ظلاجی- چكاب- طیلخس- اسپك [نامیده میشوند] و بسیار جای باصفا و دلگشا است، چه فایده كه مخروبه میباشد.
از بابت راه از لنگرود به شهر لاهیجان
از بابت راه از لنگرود كه به شهر لاهیجان دو فرسخ است از میان- محله و مزرعه لنگرود كه به نزدیك هم سه پل آجری دارد، رد شده از رودخانه لیلاكوه گذشته سربالا است و راه تا به شهر لاهیجان به دامنه كوه واقع است و كوه به طرف چپ از ملك لیلاكوه رد شده میرسد به دیوشل كه خانههایشان به دامنه كوه میباشد. بسیار جای باصفا است.
طرف چپ در میان شمشادستان، آستانه امامزاده میباشد. بعد دو مسجد [و] تكیه سفالپوشی است. گذشته كوه دزدبن میباشد كه گرد و بلند است و به پای كوه سنگهای بلند سرراست زیاد افتاده است.
از قراری كه مشهور است: دزد حرامزاده به جهت سرقت نمودن اموال مردم در بالای كوه در میان غار سكنا داشت. به جز دزدی و خونریزی كاری نداشت. تا اینكه تاجری كه به كرات اموالش سرقت شده بود عداوت و كین دزد را در دل گرفته چند عدد صندوق را پر از مارهای گزنده مینماید [و] سرش را محكم كرده حمل [به] این سامان میكند. دزد خبردار شده پایین میآید اهل قافله فرار مینمایند. صندوقهای مذكور را دزد در بالای كوه میان غار میبرد به طمع مال.
همین كه صندوقها را شكست مارها درآمده هلاكش میسازند و مردم از شر او ایمن میشوند. از آن تاریخ مشهور به كوه دزدبن میشود.از آنجا گذشته دست راست محله لیارستان است. میرسد به شیخخونهبر(شیخانهبر) كه دریای خزر نمایان میباشد و آستانه امامزاده در آنجا است كه از دور و نزدیك به زیارت میآیند. و خانهها و محلهاش طرف چپ دامنه كوه واقع است. رد شده ملك چارقنهسر است.
شهر لاهیجان
راه سنگلاخ، دوره باغ توت و طرف چپ مسجد سفالپوشی، میرسد به اسطلخ و سبزهمیدان لاهیجان كه سبز [و] خرم است.داخل شهر لاهیجان میشود. و شهر لاهیجان از بناهای قدیم است و مربع میباشد كه عرضش چند قدم كمتر است. طولا از پای كوه كه شعربافمحله است الی سر پل آجری كه پردسر میگویند [و] عرضا غریبآباد الی تكیه آقا [است]. و حاكم و صاحب اختیار لاهیجان عالیجاه میرزا محمد علیخان است كه حكمران و مالك سیصد و شصت و شش قریه میباشد و حدود ملك لاهیجان، سمت جنوب كومل و لیل كه سامان عمارلو است.مابین غربیه و جنوب پشاكجی سامان نصراللهآباد، ملك نواب یحیی میرزا [است]. غربیه چهار ده كشیده الی حسنكیاده و لشتنشاء كنار بحر خزر [است]. شمالیه كنار بحر خزر گرفته الی دهنه لنگرود [و] شرقی لیلاكوه كشیده الی دیوشل كه ملك دیلمانیها و خاك رانكو است و مالیات لاهیجان سوای گمرك، چهل هزار تومان [است].
از لاهیجان به رشت
راه كه از شهر لاهیجان به شهر رشت [میرود] هفت فرسخ است. از شهر درآمده [اول] قریه بازهكی گوراب [است]. دویم- تجنگو كه از وسط قریه مزبور خیابان عام است. سیم- كلهده كه طرف چپ شارع عام واقع است. چهارم- قریه كیسم است كه رودخانه سفیدرود از طرف مغرب آنجا میگذرد، محل صید ماهی حرام است و قلیلی ماهی حلال از اقسام ماهی صید میشود.
مقرب الخاقان عمید الملك كه حكمران گیلانات است با عالیجاه میرعلیاكبر خان دریابیگی و عالیجاه سیدعلیخان و میر عبد الصمد- خان، قرار شراكت داده به مبلغ بیست و یكهزار تومان در میان گذاشته از دیوانیان عظام اجاره نمودند. در دوازدهم ماه جمادیالاول یكهزار و دویست و هفتاد [و] پنج مشغول عمل شدند و از قریه كیسم به شهر لاهیجان دو فرسخ است.
محصولش برنج و ابریشم بسیار اعلا است. و راستهبازاری هم دارد كه در ایام هفته، روز چهارشنبه از اطراف جمعیت زیاد به جهت داد و ستد میآیند.از قریه كیسم به لاكمه سوار شده از رودخانه سفیدرود میگذرد داخل در ملك به پس میشود، میرسد به بازار كوچصفهان كه راستهبازار بزرگ سفالپوش با یك باب حمام دارد و از هر صنف اصناف و تجار بنكدار قزوینی در بازار كوچصفهان میباشند و هر روز بازار است لیكن در ایام هفته روز یكشنبه و چهارشنبه باشد [كه] در این دو روز جمعیت بسیار از شهر رشت و لاهیجان و سایر جاها به جهت خرید و فروخت میآیند و به شهر رشت سه فرسخ است. در ایام زمستان زیاد راهش خراب است [و] از بسكه گل و آب دارد عبور به مشقت و زحمت دست میدهد. از راه خراب درآمده از راهدارخانه حاجی ویشه و قریه شالكو و كردمحله و رودخانه صیقلان رودبار عبور نموده داخل شهر رشت میشود كه پایتخت حكمران گیلانات است و در مغرب لاهیجان واقع است.
شهر رشت
تفصیل محلات و گذر و امامزادهها و تكایا و مساجد و مدارس و مكتبخانه و حمام و كاروانسرا و دكاكین و ... دار المرز رشت به تاریخ یوم شنبه شهر رجب المرجب سنه قویئیل (سال گوسفند) مطابق یك هزار و دویست و هفتاد و شش.
اسامی محلات رشت:
1- خمیران زاهدان 2- خود زاهدان 3- صیقلان 4- بازار 5- استادسرا 6- كیاب 7- خمیرانكیاب 8- چمارسرا.
الحمدلله شهر رشت از شهرهای آباد و معمور گیلان است و اماكن علمای امامیه و فقهای اثنیعشریه و سكنه تجار معتبر و اهلش كلا شیعه مذهبند.و راه كتل منجیل و رودبار و رستمآباد و شاهزاده هاشم كه گذشتن و عبور نمودن [با] بیم [و] ترس و خوف بود، سنگتراش آورده به خوبی و پاكیزگی اصلاح کردند كه حال به جهت مسافران رفاه كلی حاصل است.
و در روی رودخانه سیاهرود هم پلی از آجر بنا نهادهاند و راه جهنمدره را تا به شهر رشت كه سال یكهزار و دویست و هفتاد و هفت است به اتمام میرسانند و در هیچ عهدی شتر به گیلان نیامده است. قرار دادهاند كه قافله شتر تا به شهر رشت بیاورند و الحاله هذه كه یكهزار و دویست و هفتاد و هفت است در گیلان زیاد تسعیر غله به هم رسید (غله گران شد) كه مردمان بیچیز از گرسنگی و بیبرگی تلف میشدند. بعد از اطلاع همگی فقرا را خواسته دو ماهه اخراجات آنها را به اغنیا حواله نموده و خود هم متكفل شدند و هرقدر سعی كردند كه شاید برنج را ارزان نمایند فایدهپذیر نشد. هرچند تنخواه به جهت برنج میفرستادند میخریدند میآوردند [و] در شهر از مظنه دو قران كمتر میفروختند چونكه این گرانی در ولایت ایران همهجا شده بود.
در دار الخلافه تهران برنج یك من به سنگ شاه پانزده قران و نان شش قران وجود نداشت. هر آینه غله عراق نزدیك به درو نمیشد و از این طرف از ملك دولت بهیه روسیه آرد و برنج به گیلان نمیآمد قحطی عظیمی میشد كه جمیع مردم تلف میشدند. و چنان حرص به اربابان صاحب ملك با انصاف گیلان رو داده بود كه هركدام از یكهزار الی دو هزار قوطی برنج داشتند [و] همه را پنهان كرده بودند. اگر كسی از گرسنگی میمرد یك دانه را نمیفروختند.
خداوند عالم انشاءالله تعالی حرص و آز را از جمیع بندگان خود دور گرداند و در پناه خود نگهدارد.و در سنوات سابق در گیلان یك قوطی برنج كه چهار من سنگ شاه بوده باشد میفروختند دو قران و نیم الی سه قران، در سال 1275 قوطی شش قران و در سنه 1276 قوطی هشت قران و در هذه السنه 1277 برنج لنگركنان، قوطی دو تومان و آرد لنگركنان، یك من سنگ شاه سه قران و نیم شده است و هرچیز از این قرار گران بود.
اسباب گلدوزی و لندره دوزی شهر رشت با اشیای علاقهبندی و شعربافی شهرت دارد. شش باب كارخانه شعربافی در شهر رشت میباشد كه قصب و لنگ و پرده و بقچه دارایی و چادرشب و كلاقی(باتیک) به عمل میآورند و دكان گلدوزی بسیار است كه رومیز و رواستول و روكفش و قالیچه و پرده و روبالش و كلتاج و غیره خوب به عمل میآورند و در شهر رشت در محله كیاب یك میدان سبزهزار با صفا دارد كه دوره درختهای آزاد از قدیم كاشتهاند [و] مشهور است به سبزه میدان و كوچههای شهر رشت را از سنگ، فرش نمودهاند و آب خوردنشان از چاه است.
دو مجرا رودخانه در خارج شهر میباشد كه ارباب سلیقه از آب رودخانه میآشامند. یك مجرا كه سیاهرودبار باشد از كهدم میآید و رودخانه دیگر كه گوهررود باشد از شفت میآید. به جهت آشامیدن، آب گوهررود بهتر است، كه هر دو داخل مرداب انزلی میشوند.
منبع:
- سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان و... [میرزا ابراهیم]؛ به كوشش مسعود گلزاری. مشخصات نشر: تهران: بنیاد فرهنگ ایران، [۱۳۵۵[
۰