حقوق به دلار
کد خبر :
۱۵۷۴۰
بازدید :
۱۷۲۷
پوريا عالمي در روزنامه شرق نوشت:
من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا، بابای سوفیا اما عاشق من نیست و روی وطن و ناموس و پرسپولیس حساس است، روی شغل هم حساس است. من هم دیروز با هزار امید و آرزو دواندوان و بپربپر و شادوشنگول رفتم در خانهشان و در زدم و گفتم: بابای سوفیا... دیگر حساسیت نداشته باش... که همهچیز حل است.
بابای سوفیا گفت: مثلا از هفته پیش تا الان چه تفاوتی کردی که یکهو حلال شدی و همهچیز را حل میکنی؟ / گفتم: من شغل پیدا کردم... شغل. دیگر سوفیا را بده ببرم.
بابای سوفیا گفت: جدی؟ مثلا چه شغلی پیدا کردی؟ / گفتم: شغل دیگر.بابای سوفیا گفت: چه شغلی دقیقا؟ مزایات چقدر است؟ حقوقت چقدر است؟ بازنشستگیت کی است؟ گفتم: شغل. شغل کارگری.بابای سوفیا گفت: خسته نباشی.
گفتم: خیلی ممنونم. مزایای خفنی هم دارد. ماهی ٨١٢هزار تومن حقوق است که میشود ساعتی سه هزارو ٦٩٣ تومن.
بابای سوفیا گفت: بنده خدا، همینطوری صاف بنشینی توی خانه، پول برق و گازی که باید بدهی بیشتر از ساعتی پنجهزارتومنه.
گفتم: من هیچی، فکر اینهمه آدم باش که با حداقل حقوق زندگی میکنند. حقوقم کم است ولی حداقل رو به جلو که هستم.
بابای سوفیا گفت: به دلار حساب کنی سال گذشته ٢١٣ دلار تو ماه حقوق میگرفتی الان شده ماهی ٢٣٥ دلار. گفتم: ای ول. چه خفن.
بابای سوفیا گفت: دانشمند، تا حالا چون یک دلار هم نداشتی فکر میکنی ٢٣٥ دلار زیاد است. توی خارج ماهی ٢٣٥ دلار بیاوری معلوم است که ٦٠٠ سال پیشش مردهای و حواست نیست. برو پسر. هروقت مثل آدم پول درآوردی بیا.
گفتم: یعنی هر کی پول زیاد درنیاورد آدم نیست؟
بابای سوفیا گفت: خوشبینانه بخواهم بگویم اگر هم آدم محسوب شود نمیتواند مثل آدم زندگی کند.
گفتم: خوشبهحال شما که آدمی. بحث که به اینجا کشید و منطق حکمفرما شد، بابای سوفیا قندان را پرت کرد سمت من و من هم هد زدم...
نتیجهگیری: هر گردی گردو نیست، هر شغلی شغل نیست، هر سوفیایی سوفیا باشد هم هر بابایی بابا نیست.
من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا، بابای سوفیا اما عاشق من نیست و روی وطن و ناموس و پرسپولیس حساس است، روی شغل هم حساس است. من هم دیروز با هزار امید و آرزو دواندوان و بپربپر و شادوشنگول رفتم در خانهشان و در زدم و گفتم: بابای سوفیا... دیگر حساسیت نداشته باش... که همهچیز حل است.
بابای سوفیا گفت: مثلا از هفته پیش تا الان چه تفاوتی کردی که یکهو حلال شدی و همهچیز را حل میکنی؟ / گفتم: من شغل پیدا کردم... شغل. دیگر سوفیا را بده ببرم.
بابای سوفیا گفت: جدی؟ مثلا چه شغلی پیدا کردی؟ / گفتم: شغل دیگر.بابای سوفیا گفت: چه شغلی دقیقا؟ مزایات چقدر است؟ حقوقت چقدر است؟ بازنشستگیت کی است؟ گفتم: شغل. شغل کارگری.بابای سوفیا گفت: خسته نباشی.
گفتم: خیلی ممنونم. مزایای خفنی هم دارد. ماهی ٨١٢هزار تومن حقوق است که میشود ساعتی سه هزارو ٦٩٣ تومن.
بابای سوفیا گفت: بنده خدا، همینطوری صاف بنشینی توی خانه، پول برق و گازی که باید بدهی بیشتر از ساعتی پنجهزارتومنه.
گفتم: من هیچی، فکر اینهمه آدم باش که با حداقل حقوق زندگی میکنند. حقوقم کم است ولی حداقل رو به جلو که هستم.
بابای سوفیا گفت: به دلار حساب کنی سال گذشته ٢١٣ دلار تو ماه حقوق میگرفتی الان شده ماهی ٢٣٥ دلار. گفتم: ای ول. چه خفن.
بابای سوفیا گفت: دانشمند، تا حالا چون یک دلار هم نداشتی فکر میکنی ٢٣٥ دلار زیاد است. توی خارج ماهی ٢٣٥ دلار بیاوری معلوم است که ٦٠٠ سال پیشش مردهای و حواست نیست. برو پسر. هروقت مثل آدم پول درآوردی بیا.
گفتم: یعنی هر کی پول زیاد درنیاورد آدم نیست؟
بابای سوفیا گفت: خوشبینانه بخواهم بگویم اگر هم آدم محسوب شود نمیتواند مثل آدم زندگی کند.
گفتم: خوشبهحال شما که آدمی. بحث که به اینجا کشید و منطق حکمفرما شد، بابای سوفیا قندان را پرت کرد سمت من و من هم هد زدم...
نتیجهگیری: هر گردی گردو نیست، هر شغلی شغل نیست، هر سوفیایی سوفیا باشد هم هر بابایی بابا نیست.
۰