ایرانیان در هند ناپدید میشوند!
پارسیان هند جامعهای خاص در این کشور هستند، اما جمعیت آنها به سرعت در حال کاهش است. دولت در تلاش برای تغییر این روند، سرمایهگذاری 1.5 میلیون دلاری انجام داده تا آنها را تشویق به بیشتر بچهدار شدن کند.
کد خبر :
۱۶۱۴
بازدید :
۴۸۴۷
فرادید | پارسیان هند جامعهای خاص در این کشور هستند، اما جمعیت آنها به سرعت در حال کاهش است. دولت در تلاش برای تغییر این روند، سرمایهگذاری 1.5 میلیون دلاری انجام داده تا آنها را تشویق به بیشتر بچهدار شدن کند.
به گزارش فرادید به نقل از بیبیسی انگلیسی، پارسیس آسپی کاماخان هنوز هم شانسی که آورده را باور نمیکند. او دختربچهاش، "هوفریا" را نوازش میکند و سعی دارد تا لباس قرمزرنگ تازهای را به تنش کند.
کاماخان با افتخار میگوید: "او خیلی شیطان است. چیزی که تا یازده سال پس از ازدواجم منتظرش بودم و دست آخر نصیبم شد. انگار که الماس کوه نور را به ما دادهاند."
تعداد پارسیهای هند 60000 نفر است؛ نیمی از تعداد آنها در دهۀ چهل میلادی. به ازای هر پارسیای که متولد میشود، چهار پارسی میمیرند. از عوامل کاهش جمعیت پارسیها، ازدواج دیرهنگام، عدم ازدواج، یا ازدواج با غیرپارسیها ذکر میشود.
با این همه، در حالی که هند با مشکلات زیادی جمعیت مواجه است، چه دلیلی دارد که دولت منابع خود را صرف افزایش جمعیت پارسیها کند؟
نجمه هپتولا، وزیر امور اقلیتهای هند، میگوید: "ما میخواهیم که آنها باقی بمانند. پارسیها در زمینههای آموزش و صنعت خدمات شایانی به هندوستان کردهاند. نامهای مشهور زیادی از آنها در صنعت وجود دارد، مانند "تاتا" و "گودرج"، و وکلا و سیاستمداران ممتازی هم در میان آنها وجود داشته است."
اکثر پارسیهای هند در بمبئی زندگی میکنند. شهری که مجسمهها و ساختمانهایش یادآور گذشتۀ پارسیانی است که زمانی به عنوان تاجر، کشتیساز، مدیر و خیر، نیروهای بزرگی در پیشرفت شهر محسوب میشدند.
چندی پس از شروع قرن هشتم میلادی، گروهی از زرتشتیان از ترس تعقیب به خاطر دینشان از ایران گریختند و به ساحل غربی هند رفتند. آنها در گجرات ساکن شدند. واژۀ پارسی به معنای "اهل سرزمین پارس" است.
در قرن هفدهم میلادی، آنها شروع به مهاجرت به بمبئی کردند و در آنجا شروع به بنای آتشکدهها و تشکیل اتحاد با بریتانیاییها کردند.
جامعۀ پارسیان هند نسبت به بسیاری از هندیان دیگر، سلوک غربیتری دارند، که میتواند یکی از عوامل کاهش جمعیتشان هم باشد. آنها گاهی، به دلیل پسانداز کردن و یا ملک دار شدن، ازدواج را به تاخیر میاندازند. زوجهای پارسی دههها برنامهریزی میکنند تا اطمینان حاصل کنند که میتوانند هزینههای تحصیل مناسب فرزندانشان را تامین کنند. تحصیل دختران نزد پارسیها به اندازۀ تحصیل پسران مهم است. زنان پارسی در شغلهایشان موفق هستند، که اغلب باعث میشود علاقهای به ازدواج و تشکیل خانواده در سن پایین نداشته باشند. ضمن اینکه مجرد ماندن در جامعۀ پارسیها امری مقبول است. حدود سیدرصد پارسیها اصلاً ازدواج نمیکنند.
نگرانی نسبت به این جمعیت در حال ناپدید شدن، به بحث درازی در مورد این که چه کسی را میتوان پارسی به حساب آورد، دامن زده است. بیش از یک سوم پارسیها با غیرپارسیها ازدواج میکنند. فرزندان یک مرد پارسی، فارغ از اینکه با چه کسی ازدواج کند، همواره پارسی خواهند بود. اما اگر یک زن پارسی با یک غیرپارسی ازدواج کند، پسران و دخترانش پارسی به حساب نخواهند آمد.
گلرخ گوپتا یکی از این زنان است. او در سال 1991 با یک هندو ازدواج کرد. تا سال 2003 کسی از ورود او به آتشکدهها یا "برجها سکوت" ، جاهایی که پارسیها مردگانشان را به آن میسپارند، در شهرش (والسادِ گجرات) ممانعت نمیکرد. حال شورای پارسیان محلی تصمیم گرفتند که زنانی چون او حق ورود به این اماکن مقدس را ندارند. بزرگترین ترس او این است که پس از مرگ والدین سالخوردهاش اجازۀ حضور در تشییع جنازۀشان را به او ندهند.
او میگوید: "این فکر که پدر و مادرم فردا نباشند و به من اجازۀ ورود ندهند، مثل این است که هر لحظه زنی را شکنجۀ روحی کنید؛ این فکر خیلی برایم آزاردهنده است. ما سه خواهریم که با غیرپارسیها ازدواج کردهایم. در نتیجه اگر این قانون ادامه پیدا کند، هیچکدام از ما اجازۀ حضور نخواهیم یافت. این ارعاب مردم است. چه کسی اجازه داده که اینها اینکار را بکنند؟"
گلرخ گوپتا این موضوع را تبعیض جنسیتی میداند و پنج سال است که در دادگاه علیه این موضوع اقامۀ دعوی کرده است. او همچنین از برنامۀ جیو پارسی انتقاد کرده، چرا که تنها زوجهایی میتوانند از کمکهای این برنامه بهره بگیرند که شوهر خانواده پارسی باشد.
اما نزد پارسیهای متعصب، منوال طبیعی امور همین است.
خجسته میستری، یکی از اعضای هیئت امنای شورای پارسیان بمبئی و موسس مطالعات زرتشتی (سازمانی که فعالیتهایش معطوف به افزایش اطلاعات در زمینۀ این دین است)، میگوید: "هر چند که یک فرد ناراحت باشد، اما آنها باید قبول کنند که انتخاب کردهاند تا با غیرپارسی ازدوج کنند و آداب و رسوم دینی را زیر پا گذاشتهاند، و این کار هزینهای دارد که باید آن را هم قبول کنند."
"ما اگر بخواهیم که هویت قومی پارسی را حفظ کنیم، آنگاه ازدواج با غیرپارسیها راهش نیست. اگر ما از ازدواج بچههایمان با غیرپارسیها غفلت کنیم، آنگاه تا قرن آینده، اثری از زرتشتیگری باقی نخواهد ماند. اینها کسانی هستند که چیزی را که ما 3500 سال است که حفظ کردهایم، زیر پا میگذراند. آنها در حال نابود کردن بنیانهای جامعۀ ما هستند."
او میگوید که در هر صورت، تغییر قواعد در مورد اینکه پارسی بودن یعنی چه، فرق چندانی در تعداد جمعیت پارسیان ایجاد نمیکند.
"از هر 100 بچۀ حاصل از ازدواج با غیرپارسیها، تنها یکی با یک پارسی ازدواج میکند. در نتیجه اگر بخواهیم قومیتمان را حفظ کنیم، مسلماً استقبال از فرزندان ناشی از ازدواج برون جامعهای راهش نیست."
ریا، دختر بیست و چهار سالهای است که به دنبال یک دوست پسر پارسی در بمبئی میگردد. اما میگوید که اگر گزینهای پیدا نکند، در میان غیرپارسیها به دنبال همدم خواهد گشت.
"من چرا باید کوتاه بیایم؟ وقتی که مردی روی مبل لم داده و کاری نمیکند و والدینش خرجش را میدهند، این چیزی نیست که من میخواهم. من دوست دارم که با یک پارسی ازدواج کنم، و این انتخاب اول و حتی تنها انتخابم است. اما حاضر نیستم به کسی که در زندگیش موفق نیست و خوشبختی با او را نمیتوانم تصور کنم تن بدهم."
دو پارسی جوان دیگر به نامهای کایزاد دبو و زینا وکیل، هر دو به دنبال شریک پارسی بودند و همدیگر را پیدا کردند. عروسی آنها در شبی شرجی در کولابا واقع در جنوب بمبئی برگزار میشود و صدها میهمان زیر باران سیل آسا خود را به آن رساندهاند و سر و صدایی کرکننده به پاست.
در طبقۀ بالا، کایزادِ 34 ساله، منتظر ورود عروس سی ساله اش است.
او میگوید: "پنج سال طول کشید تا او را راضی کنم که با من ازدواج کند، چون که خیلی از من زیباتر است."
هر دوی آنها در صنعت خطوط هوایی مشغول به کارند و در دوبی زندگی میکنند. آیا آنها قصد دارند قدری در جلوگیری از کاهش جمعیت پارسیها نقش ایفا کنند؟ آیا برنامهای برای بچه دار شدن دارند؟
کایزاد میگوید: "البته، شکی نیست. از همین امشب شروع میکنیم... شوخی کردم!"
به گزارش فرادید به نقل از بیبیسی انگلیسی، پارسیس آسپی کاماخان هنوز هم شانسی که آورده را باور نمیکند. او دختربچهاش، "هوفریا" را نوازش میکند و سعی دارد تا لباس قرمزرنگ تازهای را به تنش کند.
کاماخان با افتخار میگوید: "او خیلی شیطان است. چیزی که تا یازده سال پس از ازدواجم منتظرش بودم و دست آخر نصیبم شد. انگار که الماس کوه نور را به ما دادهاند."
کاماخان و شوهرش همۀ پس اندازشان را صرف درمان ناباوری کرده بودند که نتیجهای هم به همراه نداشت، و از بچهدار شدن ناامید شده بودند. تا اینکه او نام "جیو پارسی" را شنید. یک طرح با حمایت مالی دولت که زوجهای پارسی را به داشتن خانوارهای بزرگتر تشویق میکند.
کاماخان با یک متخصص زنان مرتبط با این طرح آشنا شد، و او به وی قول داد که مشکل را پیدا و آن را حل کند."
دکتر آنیتا پاندول، اولین ملاقاتش را به یاد میآورد و میگوید: "پرسیس بارها ناامید شده بود. البته ما به او گفتیم که تضمینی نیست که حتماً باردار بشود. اما وقتی که اولین دورهاش را با ما گذراند، باردار شد. اولین بار، در اولین تلاش."
هوفریا در ماه اکتبر به دنیا آمد. او یکی از 30 بچهای است که تا به حال با حمایت طرح جیو پارسی به دنیا آمدهاند. هفت عدد از این بچهها همچون هوفریا، نتیجۀ درمان رایگان هستند. این طرح بر اساس درآمد خانواده، در مخارج درمان ناباروری به آنها کمک میکند. در حال حاضر 17 زن دیگر نیز به مدد این طرح باردار شدهاند. هدف این است در طول یک بازۀ پنج ساله، دویست کودک پارسی در نتیجۀ این طرح به دنیا بیایند.
پاندول، که خودش هم پارسی است، میگوید: "این کار بسیار لذتبخش است. ما جامعۀ خیلی کوچکی هستیم، که باعث میشود به دنیا آمدن حتی یک بچۀ پارسی هم مسرت بخش باشد."
کاماخان با یک متخصص زنان مرتبط با این طرح آشنا شد، و او به وی قول داد که مشکل را پیدا و آن را حل کند."
دکتر آنیتا پاندول، اولین ملاقاتش را به یاد میآورد و میگوید: "پرسیس بارها ناامید شده بود. البته ما به او گفتیم که تضمینی نیست که حتماً باردار بشود. اما وقتی که اولین دورهاش را با ما گذراند، باردار شد. اولین بار، در اولین تلاش."
هوفریا در ماه اکتبر به دنیا آمد. او یکی از 30 بچهای است که تا به حال با حمایت طرح جیو پارسی به دنیا آمدهاند. هفت عدد از این بچهها همچون هوفریا، نتیجۀ درمان رایگان هستند. این طرح بر اساس درآمد خانواده، در مخارج درمان ناباروری به آنها کمک میکند. در حال حاضر 17 زن دیگر نیز به مدد این طرح باردار شدهاند. هدف این است در طول یک بازۀ پنج ساله، دویست کودک پارسی در نتیجۀ این طرح به دنیا بیایند.
پاندول، که خودش هم پارسی است، میگوید: "این کار بسیار لذتبخش است. ما جامعۀ خیلی کوچکی هستیم، که باعث میشود به دنیا آمدن حتی یک بچۀ پارسی هم مسرت بخش باشد."
تعداد پارسیهای هند 60000 نفر است؛ نیمی از تعداد آنها در دهۀ چهل میلادی. به ازای هر پارسیای که متولد میشود، چهار پارسی میمیرند. از عوامل کاهش جمعیت پارسیها، ازدواج دیرهنگام، عدم ازدواج، یا ازدواج با غیرپارسیها ذکر میشود.
با این همه، در حالی که هند با مشکلات زیادی جمعیت مواجه است، چه دلیلی دارد که دولت منابع خود را صرف افزایش جمعیت پارسیها کند؟
نجمه هپتولا، وزیر امور اقلیتهای هند، میگوید: "ما میخواهیم که آنها باقی بمانند. پارسیها در زمینههای آموزش و صنعت خدمات شایانی به هندوستان کردهاند. نامهای مشهور زیادی از آنها در صنعت وجود دارد، مانند "تاتا" و "گودرج"، و وکلا و سیاستمداران ممتازی هم در میان آنها وجود داشته است."
اکثر پارسیهای هند در بمبئی زندگی میکنند. شهری که مجسمهها و ساختمانهایش یادآور گذشتۀ پارسیانی است که زمانی به عنوان تاجر، کشتیساز، مدیر و خیر، نیروهای بزرگی در پیشرفت شهر محسوب میشدند.
چندی پس از شروع قرن هشتم میلادی، گروهی از زرتشتیان از ترس تعقیب به خاطر دینشان از ایران گریختند و به ساحل غربی هند رفتند. آنها در گجرات ساکن شدند. واژۀ پارسی به معنای "اهل سرزمین پارس" است.
در قرن هفدهم میلادی، آنها شروع به مهاجرت به بمبئی کردند و در آنجا شروع به بنای آتشکدهها و تشکیل اتحاد با بریتانیاییها کردند.
جامعۀ پارسیان هند نسبت به بسیاری از هندیان دیگر، سلوک غربیتری دارند، که میتواند یکی از عوامل کاهش جمعیتشان هم باشد. آنها گاهی، به دلیل پسانداز کردن و یا ملک دار شدن، ازدواج را به تاخیر میاندازند. زوجهای پارسی دههها برنامهریزی میکنند تا اطمینان حاصل کنند که میتوانند هزینههای تحصیل مناسب فرزندانشان را تامین کنند. تحصیل دختران نزد پارسیها به اندازۀ تحصیل پسران مهم است. زنان پارسی در شغلهایشان موفق هستند، که اغلب باعث میشود علاقهای به ازدواج و تشکیل خانواده در سن پایین نداشته باشند. ضمن اینکه مجرد ماندن در جامعۀ پارسیها امری مقبول است. حدود سیدرصد پارسیها اصلاً ازدواج نمیکنند.
نگرانی نسبت به این جمعیت در حال ناپدید شدن، به بحث درازی در مورد این که چه کسی را میتوان پارسی به حساب آورد، دامن زده است. بیش از یک سوم پارسیها با غیرپارسیها ازدواج میکنند. فرزندان یک مرد پارسی، فارغ از اینکه با چه کسی ازدواج کند، همواره پارسی خواهند بود. اما اگر یک زن پارسی با یک غیرپارسی ازدواج کند، پسران و دخترانش پارسی به حساب نخواهند آمد.
گلرخ گوپتا یکی از این زنان است. او در سال 1991 با یک هندو ازدواج کرد. تا سال 2003 کسی از ورود او به آتشکدهها یا "برجها سکوت" ، جاهایی که پارسیها مردگانشان را به آن میسپارند، در شهرش (والسادِ گجرات) ممانعت نمیکرد. حال شورای پارسیان محلی تصمیم گرفتند که زنانی چون او حق ورود به این اماکن مقدس را ندارند. بزرگترین ترس او این است که پس از مرگ والدین سالخوردهاش اجازۀ حضور در تشییع جنازۀشان را به او ندهند.
او میگوید: "این فکر که پدر و مادرم فردا نباشند و به من اجازۀ ورود ندهند، مثل این است که هر لحظه زنی را شکنجۀ روحی کنید؛ این فکر خیلی برایم آزاردهنده است. ما سه خواهریم که با غیرپارسیها ازدواج کردهایم. در نتیجه اگر این قانون ادامه پیدا کند، هیچکدام از ما اجازۀ حضور نخواهیم یافت. این ارعاب مردم است. چه کسی اجازه داده که اینها اینکار را بکنند؟"
گلرخ گوپتا این موضوع را تبعیض جنسیتی میداند و پنج سال است که در دادگاه علیه این موضوع اقامۀ دعوی کرده است. او همچنین از برنامۀ جیو پارسی انتقاد کرده، چرا که تنها زوجهایی میتوانند از کمکهای این برنامه بهره بگیرند که شوهر خانواده پارسی باشد.
اما نزد پارسیهای متعصب، منوال طبیعی امور همین است.
خجسته میستری، یکی از اعضای هیئت امنای شورای پارسیان بمبئی و موسس مطالعات زرتشتی (سازمانی که فعالیتهایش معطوف به افزایش اطلاعات در زمینۀ این دین است)، میگوید: "هر چند که یک فرد ناراحت باشد، اما آنها باید قبول کنند که انتخاب کردهاند تا با غیرپارسی ازدوج کنند و آداب و رسوم دینی را زیر پا گذاشتهاند، و این کار هزینهای دارد که باید آن را هم قبول کنند."
"ما اگر بخواهیم که هویت قومی پارسی را حفظ کنیم، آنگاه ازدواج با غیرپارسیها راهش نیست. اگر ما از ازدواج بچههایمان با غیرپارسیها غفلت کنیم، آنگاه تا قرن آینده، اثری از زرتشتیگری باقی نخواهد ماند. اینها کسانی هستند که چیزی را که ما 3500 سال است که حفظ کردهایم، زیر پا میگذراند. آنها در حال نابود کردن بنیانهای جامعۀ ما هستند."
او میگوید که در هر صورت، تغییر قواعد در مورد اینکه پارسی بودن یعنی چه، فرق چندانی در تعداد جمعیت پارسیان ایجاد نمیکند.
"از هر 100 بچۀ حاصل از ازدواج با غیرپارسیها، تنها یکی با یک پارسی ازدواج میکند. در نتیجه اگر بخواهیم قومیتمان را حفظ کنیم، مسلماً استقبال از فرزندان ناشی از ازدواج برون جامعهای راهش نیست."
ریا، دختر بیست و چهار سالهای است که به دنبال یک دوست پسر پارسی در بمبئی میگردد. اما میگوید که اگر گزینهای پیدا نکند، در میان غیرپارسیها به دنبال همدم خواهد گشت.
"من چرا باید کوتاه بیایم؟ وقتی که مردی روی مبل لم داده و کاری نمیکند و والدینش خرجش را میدهند، این چیزی نیست که من میخواهم. من دوست دارم که با یک پارسی ازدواج کنم، و این انتخاب اول و حتی تنها انتخابم است. اما حاضر نیستم به کسی که در زندگیش موفق نیست و خوشبختی با او را نمیتوانم تصور کنم تن بدهم."
دو پارسی جوان دیگر به نامهای کایزاد دبو و زینا وکیل، هر دو به دنبال شریک پارسی بودند و همدیگر را پیدا کردند. عروسی آنها در شبی شرجی در کولابا واقع در جنوب بمبئی برگزار میشود و صدها میهمان زیر باران سیل آسا خود را به آن رساندهاند و سر و صدایی کرکننده به پاست.
در طبقۀ بالا، کایزادِ 34 ساله، منتظر ورود عروس سی ساله اش است.
او میگوید: "پنج سال طول کشید تا او را راضی کنم که با من ازدواج کند، چون که خیلی از من زیباتر است."
هر دوی آنها در صنعت خطوط هوایی مشغول به کارند و در دوبی زندگی میکنند. آیا آنها قصد دارند قدری در جلوگیری از کاهش جمعیت پارسیها نقش ایفا کنند؟ آیا برنامهای برای بچه دار شدن دارند؟
کایزاد میگوید: "البته، شکی نیست. از همین امشب شروع میکنیم... شوخی کردم!"
۰