سرقت بانک در ٤ دقيقه

«نذار بچه هات يتيم شن! كليد گاوصندوق كجاست؟!» از صداي‌شان معلوم بود كه جوان هستند. رييس بانك ملت شعبه خيابان هدايت اين طرف ايستاده بود و يكي از سارقان مسلح آن طرف. كارمندان بانك همه ترسيده بودند.

کد خبر : ۱۹۵۹۰
بازدید : ۴۸۹۴
«نذار بچه هات يتيم شن! كليد گاوصندوق كجاست؟!» از صداي‌شان معلوم بود كه جوان هستند. رييس بانك ملت شعبه خيابان هدايت اين طرف ايستاده بود و يكي از سارقان مسلح آن طرف. كارمندان بانك همه ترسيده بودند.

دست‌ها را بالاي سرشان گذاشته بودند و دراز كشيدند روي زمين. دوتا از كارمندان زن در همان لحظه ورود سارقان و شليك نخستين گلوله غش كردند و روي زمين افتادند. بقيه هم صورت‌هاي‌شان از ترس همرنگ گچ ديوار شده بود.

عابران پياده كلاشينكف‌ها را در دست سارقان ديده بودند. بعضي‌ها به خيال اينكه اسباب بازي است داستان را جدي نگرفته بودند. حتي آقاي رضايي. يكي از كسبه قديمي خيابان هدايت كه مشتري ثابت بانك بود و با كارمندان سلام و عليك صميمي داشت، همين كه از بانك بيرون رفت سارقان هم وارد شدند. دو نفر بودند. بالباس تيره و كلاه كاسكت بر سر. يكي با كيسه برزنتي رفت سراغ دخل‌ها و ديگري با كلاشينكف رفت سراغ رييس بانك.

فرياد زد و گلوله‌اي را از تفنگ كلاشينكفش به ديوار بالاي سر رييس بانك شليك كرد. اينها را رييس بانك به «اعتماد» مي‌گويد. حالا كه يك روز از حادثه گذشته و همه‌چيز به حالت عادي برگشته. اين مشترياني كه حالا با خيال راحت پول‌ها و چك‌پول‌هاي‌شان را روي دخل بانك مي‌گذارند نمي‌دانند ٢٤ ساعت قبل چه اتفاقي در اين بانك افتاده. كارمندان زن هنوز كه هنوز است وقتي حرف سرقت مسلحانه ديروز مي‌آيد چشم‌هاي‌شان گرد مي‌شود و در سكوت به هم خيره مي‌شوند. سارقان درشت‌هيكل بودند. هر كار كردند نتوانستند كليدهاي گاوصندوق را پيدا كنند. همان پول‌هاي توي دخل‌ها را برداشتند و رفتند.

خيال كردم ترقه بازي است
يكي از كسبه محل كه مغازه‌اش روبه روي بانك است مي‌گويد: «صداي تير كه آمد مردم فرار كردند. كسي جرات ايستادن در خيابان را نداشت. من در مغازه را بستم و همراه با دوستانم مشغول تماشا شدم. از اينجا همه‌چيز معلوم بود. كارمندان بانك همگي ترسيده بودند و دست‌هاي‌شان را بالاي سرشان گذاشته و دراز كشيده بودند. از بين تمام مشترياني كه در بانك بودند فقط يك نفر توانست فرار كند، آن هم همسايه قديمي ما بود كه رفته بود چك‌اش را بخواباند. سارقان كه داخل بانك رفتند توي خيابان پرنده هم پر نمي‌زد. صداي تير دوم كه آمد، گفتيم شايد كسي راكشتند.»

آقاي رضايي همان مردي است كه وقت رسيدن سارقان به داخل بانك توانسته فرار كند. مي‌گويد: «وقتي فرار كردم نمي‌دانستم ماجرا سرقت مسلحانه است. خيال كردم ترقه‌بازي و شوخي است. به مغازه حسين آقا آمدم و گفتم: «ديدي چي شد؟» حسين آقا وحشت زده و باتعجب دستم را كشيد و برد تو مغازه، گفت: «چي شده چيه!؟ نگا! هنو تو بانكن!» اين دقيقا همان لحظه‌اي بود كه سارقان داشتند يكي از كارمندها را با قنداق كلاشينكف كتك مي‌زدند تا كليد گاوصندوق را بياورد و درش را باز كند. اينجا من هنوز هم ماجرا را باور نكرده بودم چون همه‌چيز در چند لحظه خيلي كوتاه اتفاق افتاد. حسين آقا به من گفت: «بيا برو تو مغازه، دستاتو بزار روسرت الان ميان مي‌زننتا!»

همين كه داشتيم اين حرف‌ها را به هم مي‌زديم ناگهان دوتا سارق با اسلحه‌هاي‌شان و كيسه‌هاي برزنتي از داخل بانك بيرون آمدند. كيسه‌ها از دور سنگين به نظر نمي‌آمد انگار كه نتوانسته بودند پول زيادي را داخلش بريزند و ببرند. دو تا موتوري با يك ترك سرنشين منتظرشان بود. آنها از صبح تا ظهر بارها خيابان را دور زده بودند و رفته بودند. اين را از توي دوربين‌ها ديديم.»

مردم سرقت را با دوربين ثبت كردند
يكي ديگر از كسبه محل نيز مي‌گويد: «كمتر از يك ماه است كه شعبه بانك ملت خيابان هدايت جابه‌جايي داشته. تعدادي از كارمندان و كسبه توانستند تمام اتفاق‌هاي آن ٤ دقيقه را ثبت كنند. من هم از بيرون همه را فيلمبرداري كردم. خلاصه سارقان با كيف برزنتي از بانك بيرون آمدند و هر كدام سوار بر ترك دو موتوري كه جلوي در بانك دور مي‌زدند شدند و فرار كردند.»

سعي كردم با سارقان درگير نشوم
رييس بانك ملت شعبه خيابان هدايت نيز در درباره سرقت مسلحانه از بانك مي‌گويد: «ساعت يك و چهل دقيقه بود. مدت زماني كه سارقان در بانك بودند چهار دقيقه هم طول نكشيد. همان وقتي كه سارقان از راه رسيدند من شماره پليس را گرفتم گوشي را طوري روي تلفن گذاشتم كه پليس‌ها صداي سارقان را بشنوند. پليس ٨ دقيقه بعد از رسيدن سارقان مسلح از راه رسيد. يكي از همكارانم هم در دستشويي بانك با پليس تماس گرفته بود.»

او درباره موقعيت منطقه از لحاظ عبور و مرور مردم و حضور سارقان مي‌گويد: «اين منطقه به علت خلوت بودنش مورد حمله بسياري از سارقان است. در مدت زمان كمي نزديك به ٣٠ مورد كيف‌زني در اين منطقه ديده‌ايم. ما بارها شاهد سرقت گوشي‌هاي تلفن همراه عابران پياده‌اي بوديم كه از اين منطقه عبور مي‌كردند. مبلغي كه سارقان توانستند سرقت كنند از منبع پول‌هايي بود كه ما از مشتري‌ها تحويل گرفته بوديم. از آنجايي كه من آدم احتياط كاري هستم هيچ‌وقت كليد را روي گاوصندوق نمي‌گذارم. به خاطر همين سارقان نتوانستند گاوصندوق‌ها را باز كنند و پول‌هاي داخل آن را به سرقت ببرند.»

او درباره نحوه برخوردش با سارقان مي‌گويد: «من سعي كردم با آنها درگير نشوم. اين نخستين باري بود كه با سارقان مسلح برخورد مي‌كردم اما سعي من اين بود كه با آنها طوري صحبت كنم كه به كارمندها صدمه نزنند. »

غلامرضا رضواني يكي از راهكارهاي كم شدن سرقت‌هاي اين محل و كم شدن تعداد زورگيران را نصب يك كيوسك انتظامي در منطقه مي‌داند و مي‌گويد: «ما هنوز مدت زيادي نيست كه جابه‌جا شده‌ايم و اما در همين مدت كوتاه شاهد سرقت‌هاي كوچك و بزرگ زيادي بوده‌ايم. سارقان در منطقه سعدي تردد فراوان دارند.»
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید