معمار سقوط کسبوکارتان نباشید
کد خبر :
۲۳۸۶۵
بازدید :
۲۹۴۵۵
برای یک پرش با نیزه 16/ 6 متری، درست مثل کاری که رناد لاویلنی (Renaud Lavillenie) در سال 2014 انجام داد، باید از نظر روانی کاملا آماده باشید. این میزان پرش معادل پریدن از روی قد یک زرافه است. این ورزشکار فرانسوی، ذهنیت قهرمانی را به نمایش گذاشت و توانست رقبای خود را پشت سر بگذارد. بین ورزشکاران برجسته و رهبران موفق کسبوکار مقایسههای زیادی میتوان انجام داد. هر دو آنها اعتماد به نفس، انگیزه، ثبات و تمرکز دارند.
به گزارش دنیای اقتصاد و به نقل از لندن بیزینس، اما ریچارد جالی، استادیار رفتار سازمانی در مدرسه کسبوکار لندن، هشدار میدهد که محدودیتهایی هم وجود دارد.
محدودیت 1: تکبعدی بودن: آیزایا برلین در سال 1915 مقالهای با عنوان «جوجهتیغی و روباه» نوشت که در آن افراد را به دو دسته تقسیم کرده بود: جوجهتیغیها که دنیا را از درون لنز یک ایده تعریفشده مشخص میبینند و روباهها که انواع چیزهای مختلف را تجربه میکنند. جوجهتیغیها به خوبی خود را به شکل یک گلوله تیغدار درمیآورند تا شکار نشوند. به عقیده جالی، «ورزشکاران جوجهتیغی هستند، چون عمدتا یک کار را خیلی خوب انجام میدهند.» اگر دونده دوی سرعت هستید، نمیتوانید ماراتن انجام دهید؛ تمرینهای شما روی یک نظم مشخص متمرکز است.
در مقابل، روباهها کارهای زیادی را میتوانند به خوبی انجام دهند. آنها توانایی سازگار شدن با انواع موقعیتها را دارند - یعنی هم میتوانند در شهر زندگی کنند و هم در محیط روستا؛ هم در مدار قطب شمال دوام میآورند و هم در داغترین صحراها. دنیای کسبوکار امروز بهطور فزایندهای پیچیده است و نیاز به سازگاری با این شرایط همواره در حال تغییر بیشتر میشود. به همین دلیل از نظر جالی، مدیران کسبوکار باید روباه باشند، نه جوجهتیغی.
محدودیت 2: هوش احساسی: جالی میگوید: «ورزشکاران همزمان با اینکه میتوانند اصلا خودآگاهی نداشته باشند، میتوانند کاملا موفق باشند. اما در مورد کسبوکار این گونه نیست.» اگر از یک فوتبالیست بپرسید چرا گلهای زیادی میزند، احتمالا به جواب موثری نمیرسید. «بسیاری افراد، حداقل آنهایی که به ورزش علاقه دارند، از گوش دادن به داستانهای موفقیت ورزشی لذت میبرند. اما درسهای ورزشکاران ممکن است برای همه مدیران کاربرد نداشته باشد.»
در دنیای آکادمیک، تلاش میکنیم اصولی را بیابیم که واقعیتهای مبتنی بر شواهد هستند و نشان میدهند در سازمانها چه اتفاقاتی رخ میدهد. اما شرایط یک ورزشکار به خودآگاهی زیاد و هوش احساسی وابسته نیست. ورزشکاران نخبه در محیطی فعالیت میکنند که در آن قوانین و رقابتها به روشنی تعریف شدهاند و تیمی از کارشناسان به آنها میگویند چطور تمرین کنند، چه بخورند و چه بنوشند. مربیان آنها هستند که تصمیمهای مهم را اتخاذ میکنند. همچنین کار حرفهای ورزشکاران اغلب کمتر از یک دهه طول میکشد. جالی میگوید: «با توجه به افزایش پیچیدگی سازمانها، برای اداره کسبوکار باید هوش احساسی بالایی داشته باشید.»
درس اول: تجسم: برخی وقایع زندگی مثل بیماری یا بلایای طبیعی قابل کنترل نیستند، اما عاقبت آنها به واکنش شما بستگی دارد. به گفته جالی: «وقتی اشتباه پیش میآید، تنها چیزی که میتوانید آن را کنترل کنید، واکنش مثبت یا منفی مغزتان است.» آیا قهرمانان دو از نظر بدنی متناسبتر از رقبایشان هستند؟ نه. توانایی، مهارت و شرایط بدنی تنها بخشی از عوامل کمککننده به آنها است.
ورزشکاری که بهتر از همه میتواند با مشکلات مواجه شود و روحیه مثبتی دارد، قهرمان است. ورزشکاران با تجسم و رویاپردازی به اینجا میرسند؛ آنها قهرمانی را تجسم میکنند و بر آن تمرکز میمانند. مدیران کسبوکار نیز برای رسیدن به موفقیت باید بر شکل، مفهوم و احساس موفقیت متمرکز شوند.
درس دوم: دستاوردهای متراکم: جالی میگوید که سفر یک ورزشکار به سوی موفقیت میتواند کوتاه باشد. وقتی دیو بریلزفورد به ریاست فدراسیون دوچرخهسواری بریتانیا منصوب شد، برنامهای با محوریت دستاوردهای متراکم تدوین کرد. او معتقد بود اگر آیرودینامیک، تغذیه و خواب ورزشکاران هرکدام یک درصد تقویت شوند، نتیجه نهایی کار آنها متحولکننده خواهد بود. این کار نتیجه داد: دوچرخهسواران بریتانیایی که از سال 1903 به هیچ پیروزی در مسابقات توردوفرانس دست نیافته بودند، در پنج سال گذشته چهار بار پیروز شدند.
به گفته جالی، «اگر بتوانید به جای تلاش برای بازآفرینی و دگرگونی کامل خودتان، بر تغییرات کوچک که تفاوتهای بزرگ ایجاد میکنند متمرکز شوید، نتیجه قدرتمندتری میگیرید. انسانها در ایجاد تحولات بنیادین در خودشان خیلی خوب عمل نمیکنند، چون حس میکنند هویتشان در خطر است.» از خودتان بپرسید: کوچکترین تغییراتی که بزرگترین اثر را بر عملکرد من دارند، چیست؟ سپس بر آن متمرکز شوید.
درس سوم: ذهنیت رشد: ورزشکاران با تمرین زیاد پیشرفت میکنند. به علاوه، آنها به توانایی پیشرفت خود اعتقاد دارند. مدیران باید بدانند آنها هم میتوانند در طول زمان عملکرد بهتری داشته باشند. جالی میگوید: «مطالعاتی صورت گرفته تا مشخص کند کدام اشکال رواندرمانی بیشترین اثر را دارند اما پاسخ این سوال چندان اهمیت ندارد. مساله این است که آیا شما میخواهید تحتدرمان قرار بگیرید و بهتر شوید یا نه؟»
برای پیشرفت کردن و رسیدن به اهداف، باید بخواهید که تغییر کنید. تغییر برای افرادی است که به ایدههایی که دنبال میکنند اهمیت میدهند. توانمندسازی از یک ذهنیت رشد بیرون میآید. ورزشکاران آخرین امتیازی که به دست آوردهاند را نمیپذیرند. آنها تلاش میکنند به بهترین عملکرد خودشان برسند و این موضوع با عقیده ساده ایمان داشتن به تواناییشان شروع میشود.
درس چهارم: افسوس نخوردن: انعطاف یعنی توانایی مقابله با فشارهای ناشی از موقعیتهای پراسترس. ورزشکاران حرفهای بر آینده متمرکز هستند و شکستهای لحظهای مانع آنها نمیشود. جالی میگوید: «تصور کنید یک بازیکن تنیس هستید و بدترین بازی خود را انجام دادهاید. آیا میتوانید به آن طرف زمین بروید و با نگرشی متمرکز و مثبت، مسابقه تازهای را شروع کنید؟» زندگی کردن با تاسف خوردن، خودتان، تیمتان و عملکرد کلی شما را تضعیف میکند. اگر از شکستها نگذرید، معمار سقوط خودتان میشوید.
به گزارش دنیای اقتصاد و به نقل از لندن بیزینس، اما ریچارد جالی، استادیار رفتار سازمانی در مدرسه کسبوکار لندن، هشدار میدهد که محدودیتهایی هم وجود دارد.
محدودیت 1: تکبعدی بودن: آیزایا برلین در سال 1915 مقالهای با عنوان «جوجهتیغی و روباه» نوشت که در آن افراد را به دو دسته تقسیم کرده بود: جوجهتیغیها که دنیا را از درون لنز یک ایده تعریفشده مشخص میبینند و روباهها که انواع چیزهای مختلف را تجربه میکنند. جوجهتیغیها به خوبی خود را به شکل یک گلوله تیغدار درمیآورند تا شکار نشوند. به عقیده جالی، «ورزشکاران جوجهتیغی هستند، چون عمدتا یک کار را خیلی خوب انجام میدهند.» اگر دونده دوی سرعت هستید، نمیتوانید ماراتن انجام دهید؛ تمرینهای شما روی یک نظم مشخص متمرکز است.
در مقابل، روباهها کارهای زیادی را میتوانند به خوبی انجام دهند. آنها توانایی سازگار شدن با انواع موقعیتها را دارند - یعنی هم میتوانند در شهر زندگی کنند و هم در محیط روستا؛ هم در مدار قطب شمال دوام میآورند و هم در داغترین صحراها. دنیای کسبوکار امروز بهطور فزایندهای پیچیده است و نیاز به سازگاری با این شرایط همواره در حال تغییر بیشتر میشود. به همین دلیل از نظر جالی، مدیران کسبوکار باید روباه باشند، نه جوجهتیغی.
محدودیت 2: هوش احساسی: جالی میگوید: «ورزشکاران همزمان با اینکه میتوانند اصلا خودآگاهی نداشته باشند، میتوانند کاملا موفق باشند. اما در مورد کسبوکار این گونه نیست.» اگر از یک فوتبالیست بپرسید چرا گلهای زیادی میزند، احتمالا به جواب موثری نمیرسید. «بسیاری افراد، حداقل آنهایی که به ورزش علاقه دارند، از گوش دادن به داستانهای موفقیت ورزشی لذت میبرند. اما درسهای ورزشکاران ممکن است برای همه مدیران کاربرد نداشته باشد.»
در دنیای آکادمیک، تلاش میکنیم اصولی را بیابیم که واقعیتهای مبتنی بر شواهد هستند و نشان میدهند در سازمانها چه اتفاقاتی رخ میدهد. اما شرایط یک ورزشکار به خودآگاهی زیاد و هوش احساسی وابسته نیست. ورزشکاران نخبه در محیطی فعالیت میکنند که در آن قوانین و رقابتها به روشنی تعریف شدهاند و تیمی از کارشناسان به آنها میگویند چطور تمرین کنند، چه بخورند و چه بنوشند. مربیان آنها هستند که تصمیمهای مهم را اتخاذ میکنند. همچنین کار حرفهای ورزشکاران اغلب کمتر از یک دهه طول میکشد. جالی میگوید: «با توجه به افزایش پیچیدگی سازمانها، برای اداره کسبوکار باید هوش احساسی بالایی داشته باشید.»
درس اول: تجسم: برخی وقایع زندگی مثل بیماری یا بلایای طبیعی قابل کنترل نیستند، اما عاقبت آنها به واکنش شما بستگی دارد. به گفته جالی: «وقتی اشتباه پیش میآید، تنها چیزی که میتوانید آن را کنترل کنید، واکنش مثبت یا منفی مغزتان است.» آیا قهرمانان دو از نظر بدنی متناسبتر از رقبایشان هستند؟ نه. توانایی، مهارت و شرایط بدنی تنها بخشی از عوامل کمککننده به آنها است.
ورزشکاری که بهتر از همه میتواند با مشکلات مواجه شود و روحیه مثبتی دارد، قهرمان است. ورزشکاران با تجسم و رویاپردازی به اینجا میرسند؛ آنها قهرمانی را تجسم میکنند و بر آن تمرکز میمانند. مدیران کسبوکار نیز برای رسیدن به موفقیت باید بر شکل، مفهوم و احساس موفقیت متمرکز شوند.
درس دوم: دستاوردهای متراکم: جالی میگوید که سفر یک ورزشکار به سوی موفقیت میتواند کوتاه باشد. وقتی دیو بریلزفورد به ریاست فدراسیون دوچرخهسواری بریتانیا منصوب شد، برنامهای با محوریت دستاوردهای متراکم تدوین کرد. او معتقد بود اگر آیرودینامیک، تغذیه و خواب ورزشکاران هرکدام یک درصد تقویت شوند، نتیجه نهایی کار آنها متحولکننده خواهد بود. این کار نتیجه داد: دوچرخهسواران بریتانیایی که از سال 1903 به هیچ پیروزی در مسابقات توردوفرانس دست نیافته بودند، در پنج سال گذشته چهار بار پیروز شدند.
به گفته جالی، «اگر بتوانید به جای تلاش برای بازآفرینی و دگرگونی کامل خودتان، بر تغییرات کوچک که تفاوتهای بزرگ ایجاد میکنند متمرکز شوید، نتیجه قدرتمندتری میگیرید. انسانها در ایجاد تحولات بنیادین در خودشان خیلی خوب عمل نمیکنند، چون حس میکنند هویتشان در خطر است.» از خودتان بپرسید: کوچکترین تغییراتی که بزرگترین اثر را بر عملکرد من دارند، چیست؟ سپس بر آن متمرکز شوید.
درس سوم: ذهنیت رشد: ورزشکاران با تمرین زیاد پیشرفت میکنند. به علاوه، آنها به توانایی پیشرفت خود اعتقاد دارند. مدیران باید بدانند آنها هم میتوانند در طول زمان عملکرد بهتری داشته باشند. جالی میگوید: «مطالعاتی صورت گرفته تا مشخص کند کدام اشکال رواندرمانی بیشترین اثر را دارند اما پاسخ این سوال چندان اهمیت ندارد. مساله این است که آیا شما میخواهید تحتدرمان قرار بگیرید و بهتر شوید یا نه؟»
برای پیشرفت کردن و رسیدن به اهداف، باید بخواهید که تغییر کنید. تغییر برای افرادی است که به ایدههایی که دنبال میکنند اهمیت میدهند. توانمندسازی از یک ذهنیت رشد بیرون میآید. ورزشکاران آخرین امتیازی که به دست آوردهاند را نمیپذیرند. آنها تلاش میکنند به بهترین عملکرد خودشان برسند و این موضوع با عقیده ساده ایمان داشتن به تواناییشان شروع میشود.
درس چهارم: افسوس نخوردن: انعطاف یعنی توانایی مقابله با فشارهای ناشی از موقعیتهای پراسترس. ورزشکاران حرفهای بر آینده متمرکز هستند و شکستهای لحظهای مانع آنها نمیشود. جالی میگوید: «تصور کنید یک بازیکن تنیس هستید و بدترین بازی خود را انجام دادهاید. آیا میتوانید به آن طرف زمین بروید و با نگرشی متمرکز و مثبت، مسابقه تازهای را شروع کنید؟» زندگی کردن با تاسف خوردن، خودتان، تیمتان و عملکرد کلی شما را تضعیف میکند. اگر از شکستها نگذرید، معمار سقوط خودتان میشوید.
۰