این فیلم درباره خيانت و عشق و بيپولي نيست!
با «اعترافات ذهن خطرناك من» مردم سينماي هنر و تجربه را بيشتر ميشناسند!- اين اظهارنظر يكي از كساني است كه به تماشاي فيلم اعترافات يك ذهن خطرناك نشسته بود، فيلمي متفاوت از هر نظر!
کد خبر :
۲۴۰۰
بازدید :
۱۷۵۹
فرادید | با «اعترافات ذهن خطرناك من» مردم سينماي هنر و تجربه را بيشتر ميشناسند!- اين اظهارنظر يكي از كساني است كه به تماشاي فيلم اعترافات يك ذهن خطرناك نشسته بود، فيلمي متفاوت از هر نظر!
سالنهاي فيلمهاي هنر و تجربه معمولا خيلي شلوغ نيستند، نه از آن جهت كه فيلمهاي خوبي ندارند، نه! نخستين دليل به نبود سالن و سانس برميگردد، سالنهاي سينما زمانهاي محدود و معدودي را براي اين گروه از فيلمها در نظر گرفتهاند و مخاطب سينمارويي هم كه دلش نميخواهد اين فيلمها را از دست بدهد، فرصت و زماني دلخواه براي ديدن آن پيدا نميكند، در اين شرايط داستان آنهايي كه خيلي با سينما و فيلم رابطه خوبي ندارند و هر از گاهي براي تماشاي فيلم -آن هم شانسي- سر از سينما در ميآورند، كاملا جداست.
روزنامه اعتماد در گزارشی به میزبانی پردیس سینمایی آزادی به بررسی متن و حاشیه این فیلم پرداخته است:
با اين حال هنر و تجربه فرصتي براي اكران فيلمهاست و اعترافات ذهن خطرناك من هم شايد بيشتر به دليل تفاوتهايي كه در فرم، محتوا و نوع ارايه و قصه گويي دارد، در همين گروه قرار گرفته است. سانسهاي خيلي عجيب براي اعترافات ذهن خطرناك من هم وجود دارد، با اين فرق كه به دليل مورد توجه قرار گرفتن در همان هفته اول، در برخي سينماها يك سانس ويژه را براي اكرانش در نظر گرفتهاند. عصر يك روز وسط هفته است و چون سهشنبه نيست، سينماها هم چندان شلوغ نيستند، با اين حال سالن هنر هفتم پرديس سينمايي آزادي از نيمه بيشتر پر است، همهشان هم جوان هستند، شايد در ميانشان فيلمسازها و نمايشنامهنويساني هم باشند كه آمدهاند تا كار يكي از همسن و سالهاي خودشان را ببينند.
حدس عجيبي به نظر نميآيد، در نگاه خيليهايشان ميتوان اين را ديد، كامران ٢٧ ساله است، دانشجوي كارگرداني، كتاب تاريخ اجتماعي سينماي ايران را در دست دارد و ورق ميزند، ميگويد: هومن سيدي نگاه و درك متفاوتي از سينما و وضعيت اجتماعي كشور دارد، قصهگويي و فرمي كه در همين چند فيلم خودش نشان داده، گواه همين موضوع است. من هم فيلمهاي سينماي ايران را از دست نميدهم و با اينكه اعترافات را در روزهاي جشنواره ديده بودم، ولي چون از آن دست فيلمهايي است كه بايد چندبار آن را ديد، امروز اينجا هستم.
فيلم بعد از آگهيهاي بيشمار شروع ميشود: من مُردم؟ من چهار روزه كه مُردم، از خونريزي معده...
به نظر ميرسد گريم و شكل كاراكتر سيامك صفري براي تماشاچيها جذابيت بيشتري دارد، به نوعي كه در قابهاي بسته چهرهاش صداي همهمهاي در سالن ميپيچد، صداي دختري ميآيد كه احتمالا از بغل دستياش ميپرسد: بازيگرش كيه؟! بغل دستي: سيامك صفري. دختر: كي هست؟ بغل دستي: بازيگر تئاتره. باز دختر: چه خوب بازي كرده و هيجانات دختر تا پايان فيلم و با هر سكانسي ادامه پيدا ميكند.
زهرا كه با دو دوست دانشگاهياش به تماشاي فيلم نشسته، دانشجو هستند و امروز بعد تمام شدن كلاسها تصميم گرفتند سينما بيايند، ميگويد: خيلي تصميم نگرفته بوديم كدام فيلم را ببينيم، اما چون تنها سرگرميمان همين سينماست، معمولا زياد ميآييم و اعترافات... هم به تازگي اكران شده بود و ساعتش هم خوب بود. از فيلم بدمان نيامد، ولي خيلي پيچيده بود، البته فكر ميكنم همين فرق داشتنش جالب است و مثل ديگر فيلمها درباره خيانت و عشق و بيپولي نبود!
مطمئنا كساني هم هستند كه با فيلم ارتباط برقرار نكردند، يكي از اين افراد محسن است. محسن با قيافهاي بيحوصله و عصباني زودتر از دوستانش از سالن خارج ميشود و با همان قيافه ميگويد: به اصرار دوستام اومدم اين فيلم، هيچ خوب نبود، همه فيلم سياه بود، يكي روش حرف ميزد و داستان تعريف ميكرد، مثل قاتلها شده بود بازيگرش. چندبارم خواستم وسط فيلم پاشم و بيام بيرون، باز بچهها نذاشتن، هيچ خوشم نيومد.
در گشت وگذاري كوتاه در سايتهايي كه امكان نظردهي براي فيلمها و ديگر برنامههاي فرهنگي وجود دارد، ميتوان نظرهاي خوانندهها را مثبت ارزيابي كرد، اينكه بيشتر كساني كه فيلم را ديدند از موسيقي، گريم و بازي سيامك صفري تعريف كردند. براي مثال شاهگوش در سايت سينماتيكت نوشته است: كارگرداني آيندهدار به نام هومن سيدي! بابت تدوين شاهكار فيلم بايد ايستاد و دست زد. اين فيلم نشون ميده فيلمنامه اگر خوب باشه بازيگري به اسم رويا نونهالي فقط تو چند دقيقه ميتونه كاري بكنه كه خيليها تو سه ساعت فيلم نميتونن انجام بدن.
البته نظرهاي ضد و نقيض زيادي را در همين سايتها ميتوان ديد، برخي فيلم را پايينتر از سيزده همين كارگردان دانستهاند و بعضي هم از فيلمنامه ضعيف آن گله كردهاند.
نكتهاي كه شايد بتوان درباره سيدي و فيلم جديدش گفت، اين است كه هر كسي كه فقط كمي اهل فيلم و سينما باشد و فيلمهاي روز را هم دنبال كند، حتما فيلم سينمايي «ممنتو» اثر كريستوفر نولان و محصول سال ٢٠٠٠ امريكا را ديده است و قطعا وجه اشتراكهاي زيادي ميان اين دو فيلم پيدا ميكند، همانطور كه رضا تعريف ميكند: در تمام مدت روزهاي جشنواره كه فيلم را ميديدم ياد «ممنتو» بودم، اصلا از ذهنم بيرون نميرفت و فكر ميكردم اين كپيبرداري از آن است، اما در همان روزهاي جشنواره هومن سيدي در نشست خبري فيلم گفته بود كه اين سبك فيلمها در سينماي جهان زياد ساخته شدند و خودش سعي ميكند هيچ شباهتي به آنها نداشته باشد و از همه اين بزرگان ميخواهد ياد بگيرد. به نظرم همين كه نميگويد كار من خاص و تك است و سعي ميكند كار خودش را با برنامهريزي و تحقيق انجام دهد، خيلي خوب است.
با تمام اين نظرات فيلم «اعترافات ذهن خطرناك من» در گروه هنر و تجربه اكران شده است و به نظر ميرسد تركيب نگاه تازه سيدي با بازي عجيب و گيراي سيامك صفري خوب از آب درآمده و هرچقدر عنوان كپيبرداري روي آن بگذاريم، باز هم اثري است كه در سينماي ايران و با توجه به فرهنگ و شرايط حاكم در آن ساخته شده است؛ اثري خوب با گرتهبرداري از بزرگان.
سالنهاي فيلمهاي هنر و تجربه معمولا خيلي شلوغ نيستند، نه از آن جهت كه فيلمهاي خوبي ندارند، نه! نخستين دليل به نبود سالن و سانس برميگردد، سالنهاي سينما زمانهاي محدود و معدودي را براي اين گروه از فيلمها در نظر گرفتهاند و مخاطب سينمارويي هم كه دلش نميخواهد اين فيلمها را از دست بدهد، فرصت و زماني دلخواه براي ديدن آن پيدا نميكند، در اين شرايط داستان آنهايي كه خيلي با سينما و فيلم رابطه خوبي ندارند و هر از گاهي براي تماشاي فيلم -آن هم شانسي- سر از سينما در ميآورند، كاملا جداست.
روزنامه اعتماد در گزارشی به میزبانی پردیس سینمایی آزادی به بررسی متن و حاشیه این فیلم پرداخته است:
با اين حال هنر و تجربه فرصتي براي اكران فيلمهاست و اعترافات ذهن خطرناك من هم شايد بيشتر به دليل تفاوتهايي كه در فرم، محتوا و نوع ارايه و قصه گويي دارد، در همين گروه قرار گرفته است. سانسهاي خيلي عجيب براي اعترافات ذهن خطرناك من هم وجود دارد، با اين فرق كه به دليل مورد توجه قرار گرفتن در همان هفته اول، در برخي سينماها يك سانس ويژه را براي اكرانش در نظر گرفتهاند. عصر يك روز وسط هفته است و چون سهشنبه نيست، سينماها هم چندان شلوغ نيستند، با اين حال سالن هنر هفتم پرديس سينمايي آزادي از نيمه بيشتر پر است، همهشان هم جوان هستند، شايد در ميانشان فيلمسازها و نمايشنامهنويساني هم باشند كه آمدهاند تا كار يكي از همسن و سالهاي خودشان را ببينند.
حدس عجيبي به نظر نميآيد، در نگاه خيليهايشان ميتوان اين را ديد، كامران ٢٧ ساله است، دانشجوي كارگرداني، كتاب تاريخ اجتماعي سينماي ايران را در دست دارد و ورق ميزند، ميگويد: هومن سيدي نگاه و درك متفاوتي از سينما و وضعيت اجتماعي كشور دارد، قصهگويي و فرمي كه در همين چند فيلم خودش نشان داده، گواه همين موضوع است. من هم فيلمهاي سينماي ايران را از دست نميدهم و با اينكه اعترافات را در روزهاي جشنواره ديده بودم، ولي چون از آن دست فيلمهايي است كه بايد چندبار آن را ديد، امروز اينجا هستم.
فيلم بعد از آگهيهاي بيشمار شروع ميشود: من مُردم؟ من چهار روزه كه مُردم، از خونريزي معده...
به نظر ميرسد گريم و شكل كاراكتر سيامك صفري براي تماشاچيها جذابيت بيشتري دارد، به نوعي كه در قابهاي بسته چهرهاش صداي همهمهاي در سالن ميپيچد، صداي دختري ميآيد كه احتمالا از بغل دستياش ميپرسد: بازيگرش كيه؟! بغل دستي: سيامك صفري. دختر: كي هست؟ بغل دستي: بازيگر تئاتره. باز دختر: چه خوب بازي كرده و هيجانات دختر تا پايان فيلم و با هر سكانسي ادامه پيدا ميكند.
زهرا كه با دو دوست دانشگاهياش به تماشاي فيلم نشسته، دانشجو هستند و امروز بعد تمام شدن كلاسها تصميم گرفتند سينما بيايند، ميگويد: خيلي تصميم نگرفته بوديم كدام فيلم را ببينيم، اما چون تنها سرگرميمان همين سينماست، معمولا زياد ميآييم و اعترافات... هم به تازگي اكران شده بود و ساعتش هم خوب بود. از فيلم بدمان نيامد، ولي خيلي پيچيده بود، البته فكر ميكنم همين فرق داشتنش جالب است و مثل ديگر فيلمها درباره خيانت و عشق و بيپولي نبود!
مطمئنا كساني هم هستند كه با فيلم ارتباط برقرار نكردند، يكي از اين افراد محسن است. محسن با قيافهاي بيحوصله و عصباني زودتر از دوستانش از سالن خارج ميشود و با همان قيافه ميگويد: به اصرار دوستام اومدم اين فيلم، هيچ خوب نبود، همه فيلم سياه بود، يكي روش حرف ميزد و داستان تعريف ميكرد، مثل قاتلها شده بود بازيگرش. چندبارم خواستم وسط فيلم پاشم و بيام بيرون، باز بچهها نذاشتن، هيچ خوشم نيومد.
در گشت وگذاري كوتاه در سايتهايي كه امكان نظردهي براي فيلمها و ديگر برنامههاي فرهنگي وجود دارد، ميتوان نظرهاي خوانندهها را مثبت ارزيابي كرد، اينكه بيشتر كساني كه فيلم را ديدند از موسيقي، گريم و بازي سيامك صفري تعريف كردند. براي مثال شاهگوش در سايت سينماتيكت نوشته است: كارگرداني آيندهدار به نام هومن سيدي! بابت تدوين شاهكار فيلم بايد ايستاد و دست زد. اين فيلم نشون ميده فيلمنامه اگر خوب باشه بازيگري به اسم رويا نونهالي فقط تو چند دقيقه ميتونه كاري بكنه كه خيليها تو سه ساعت فيلم نميتونن انجام بدن.
البته نظرهاي ضد و نقيض زيادي را در همين سايتها ميتوان ديد، برخي فيلم را پايينتر از سيزده همين كارگردان دانستهاند و بعضي هم از فيلمنامه ضعيف آن گله كردهاند.
نكتهاي كه شايد بتوان درباره سيدي و فيلم جديدش گفت، اين است كه هر كسي كه فقط كمي اهل فيلم و سينما باشد و فيلمهاي روز را هم دنبال كند، حتما فيلم سينمايي «ممنتو» اثر كريستوفر نولان و محصول سال ٢٠٠٠ امريكا را ديده است و قطعا وجه اشتراكهاي زيادي ميان اين دو فيلم پيدا ميكند، همانطور كه رضا تعريف ميكند: در تمام مدت روزهاي جشنواره كه فيلم را ميديدم ياد «ممنتو» بودم، اصلا از ذهنم بيرون نميرفت و فكر ميكردم اين كپيبرداري از آن است، اما در همان روزهاي جشنواره هومن سيدي در نشست خبري فيلم گفته بود كه اين سبك فيلمها در سينماي جهان زياد ساخته شدند و خودش سعي ميكند هيچ شباهتي به آنها نداشته باشد و از همه اين بزرگان ميخواهد ياد بگيرد. به نظرم همين كه نميگويد كار من خاص و تك است و سعي ميكند كار خودش را با برنامهريزي و تحقيق انجام دهد، خيلي خوب است.
با تمام اين نظرات فيلم «اعترافات ذهن خطرناك من» در گروه هنر و تجربه اكران شده است و به نظر ميرسد تركيب نگاه تازه سيدي با بازي عجيب و گيراي سيامك صفري خوب از آب درآمده و هرچقدر عنوان كپيبرداري روي آن بگذاريم، باز هم اثري است كه در سينماي ايران و با توجه به فرهنگ و شرايط حاكم در آن ساخته شده است؛ اثري خوب با گرتهبرداري از بزرگان.
۰