قلبی که دیگر نمیتپد!
کد خبر :
۲۴۲۷۸
بازدید :
۱۳۳۵
«ساو» شهروندی است در گشتوگذار؛ در گوشهکنار شهر حاضر میشد، برای بهتر دیدن؛ ساو ایستاده است میان آنچه «هست» و آنچه «میتواند باشد»؛ ساو آغازگر گفتوگویی است درپی شناخت. محصول ساو «نقد» است و مخاطب نقد خرد جمعی.
نوشته زیر حاصل نخستین جلسه گفتوگوی گروه نقد «ساو» در سلسله مباحث گفتمان نقد معماری و شهر است که با حضور دکتر حمیدرضا خویی، عضو هیأت علمی دانشگاه شهیدبهشتی و اعضای گروه علی منصوری، لعیا میری و رها رستگار هر سه کارشناسارشد رشته معماری و پژوهشگر معماری تشکیل شد.
اوایل اسفند ١٣٩٣ بود که خبری جالب توجه در شبکههای اجتماعی پیچید: بزرگترین سلفی جهان در افتتاحیه مجتمع تجاری ارگ تجریش. قرار بر این بود که مشتاقان در فضای شهری پیش روی مجتمع تازه تکمیلشده ارگ گرد آیند و عکسی سلفی ثبت کنند که به رکورد جهانی بزرگترین «خودعکس جمعی» تبدیل شود. گرچه این برنامه به دلیل شرایط نامساعد جوی لغو شد و هیچگاه بزرگترین خودعکس تاریخ در شمال تهران ثبت نشد، اما بههرحال مجتمع تجاری یکی دو ماه بعد در برنامهای جداگانه رسما افتتاح شد.
مجتمع ارگ تجاری در خیابان سعدآباد کمی بالاتر از پل تجریش قرار دارد. در ضلع شمالی میدان تجریش پیکره محو و مواج بنایی بزرگ دیده میشود که گذرندگان را به سوی خود میخواند. اما با نزدیک شدن به بنا آنچه در درجه نخست جلبنظر میکند، عقبنشینی حجم بنا از لبه خیابان است که باعث شده سطحی قابل توجه به پیادهروی خیابان باریک سعدآباد افزوده شود. ساختمان مجتمع دو ورودی دارد که یکی از لبه خیابان و دیگری از دل همین عقبنشینی باز میشود.
شکل کلی بنا مانند بومرنگی است که این پیادهروی عریض را دربرگرفته است.
فضای شهری پدید آمده، همان جایی است که قرار بود میزبان بزرگترین سلفی جهان باشد. فضایی که بهنظر میرسد میتواند میزبان مجموعهای متنوع از فعالیتها باشد: عرصهای مسطح برای رخدادن قرارها و دیدارها و بهعنوان فضای مکث و بخشی پلکانی با ارتفاع مناسب برای نشستن با این امکان بالقوه که به محل انتظار و گفتوگوی افراد و استراحت عابران پیاده تبدیل شود و «فضای عمومی شهری» ایجاد کند. اما بهنظر میرسد گردهمایی بزرگترین سلفی جهان تنها هدفی نبوده که در نزدیکی این ساختمان به نتیجه نرسیده است؛ در فضای شهری خلوت پیشروی ساختمان ارگ چندان خبری از این فعالیتهای شهروندی نیز نیست.
بهطور کلی نکتهای که شهروندان را در زمان انتخاب محلی برای خرید دستهبندی میکند، موضوع رفتن به خرید برای «خریدکردن» یا رفتن به خرید برای «تفریح و پرسهزنی» است. دو شکل اصلی مجتمعهای تجاری را میتوان عامل این دستهبندی دانست: مجتمعهای تجاری خارج از شهر که شهروندان مسافتی را طی میکنند و روز خود را در آن میگذرانند و مجتمعهای تجاری داخل شهر که میتوانند جای خالی فضایی بهعنوان «فضای عمومی» را پر کنند. شکل اول در تهران نمونه دقیقی ندارد؛ گرچه پروژههای در دست احداثی مانند ایران مال در نزدیکی پارک چیتگر نمونه بارز این گونه خواهد شد.
اما برخی از مجتمعهای تجاری حالحاضر مانند مجتمع کوروش یا هایپراستار نیز موفق شدهاند محرک چنین رفتار شهری باشند. بدین ترتیب برخی شهروندان بهویژه در روزهای تعطیل در سفری خانوادگی عازم این مجتمعهای تجاری- فراغتی میشوند و زمان خود را با خرید، غذاخوردن در رستورانها، فیلم دیدن در سالنهای سینما، بازی بچهها در شهربازی و گشتوگذار میگذرانند.
اما گروه دوم که نمایندگانی مانند پالادیوم، بازار چارسو و بازار موبایل ایران دارد، مراکزی هستند که عمدتا در مقیاسی کوچکتر تعریف شدهاند، عملکردی نسبتا تخصصی دارند و بیشتر متکی به کارکرد «خریدمحور» هستند تا سایر فعالیتها.
هر کدام از این مجتمعها به یکی از ویژگیهای بارزشان شناخته میشوند: انگیزه اصلی بسیاری برای رفتن به پالادیوم، آتریومهای پرنور و فودکورت آن است، بازار موبایل ایران به مرکزی جامع برای خرید لوازم الکترونیکی تبدیل شده و چارسو در مقیاسی میانه، بهعنوان پلی بین فعالیتهای فرهنگی و خرید لوازم الکترونیکی عمل میکند (گرچه بهنظر میرسد مخاطبان آن، به جای آنکه افرادی باشند که خواهان فعالیت فرهنگی و خرید توأمان باشند، به دو گروه مجزای فعالان فرهنگی و خریداران لوازم الکترونیکی تقسیم شده است). بنابراین بهنظر میرسد هر یک از این مجتمعهای تجاری درونشهری، قلب تپندهای دارند که به مرکز تزریق فعالیت و کارایی به آن مجتمع تبدیل میشود؛ ویژگی بارزی که کارکردی نشانهای مییابد و به پویایی مجتمع تجاری میانجامد.
برای مثال در مجتمع کوروش، آتریوم مرکزی به قلب تپنده مجموعه تبدیل شده است. ابعاد و تناسبات آن و نیز پهنای مسیرهای رفتوآمد حاشیه آن به ترتیبی است که این هسته به نظرگاه مجموعه تبدیل میشود: جایی که محل مکث و نظاره رفتوآمد دیگران است. همچنین اهمیت کمتر فروشگاههایی که در حلقه دوم قرار گرفته، باعث میشود افراد عمده وقت خود را در ناحیه پیرامون آتریوم بگذرانند. ویژگی دیگر هسته مرکزی مجتمع کوروش عناصر ارتباطی است که از دل آن میگذرد. در نتیجه تصویر آتریوم اصلی مجتمع کوروش که انبوه جمعیت در طبقات آن درحال بالا و پایین رفتن هستند، به تصویر اصلی این مجتمع در ذهن مخاطبان آن تبدیل شده است.
ویژگی دیگری که به نشانهای قوی برای مجتمع کوروش تبدیل شده، سینماهای پرتعداد آن است که توانسته خیل عظیمی از مخاطبان را از نقاط مختلف شهر برای دیدن آن ترغیب کند.
در ارگ تجاری تجریش، مجموعهای از فروشگاههای ردهبالا در کنار مسیرهای نسبتا عریض منتهی به آتریوم مرکزی در کنار هم نشستهاند. پیرامون آتریوم مرکزی نیز به فاصلهای اندک فروشگاههایی قرار دارد و در برخی طبقات مقداری از فضای پیرامون آتریوم به کافه یا رستورانها اختصاص داده شده است. جابهجایی بین طبقات هم بهطور عمده از طریق پلههایبرقی واقع در بازوها انجام میشود و افراد بهندرت از آسانسور آتریوم مرکزی استفاده میکنند.
بهدلیل حرکت نسبتا سریع افراد، آتریوم -برخلاف آنچه در مجتمع تجاری کوروش ایجاد شده- به کانونی مرکزی برای مجتمع تبدیل نمیشود و در حد یک گشایش یا نورگیر وسیع باقی میماند که شاید تنها به جهتیابی استفادهکنندگان کمک میکند.
در جستوجوی مشخصه بارز یک مجتمع تجاری میتوان مالها و مگامالهایی را در ذهن آورد که ایجاد امکان پرسهزنی بلندمدت و انجام فعالیتهای متنوع به شاخصه اصلی آنها تبدیل میشود. گرچه چنان که گفته شد نمونه کاملی از این گونه در تهران ایجاد نشده است، اما باز هم میتوان از مجتمع تجاری کوروش بهعنوان مثالی در مقیاس میانه نام برد که در آن مسیری بلند و امتداد یافته در طبقات برای گشتوگذار فراهم شده است. این مسیر ممتد با نقاط مکث وسعت یافته در طبقات مختلف کامل میشود و به پرسهزنان اجازه توقف و استراحت و ایجاد تنوع در فعالیت را میدهد؛ مشابه آنچه بهطور سنتی در میادین قدیم شکل میگرفته است.
بازوهای ارگ تجاری بهعنوان مسیرهای گشتوگذار، به صورت بنبستهایی طراحی شده که افراد را مجبور به بازگشت میکند. بدین ترتیب مسیر گشتوگذار در این بنا، مسیری منقطع و متشکل از پارههایی کوتاه است که از لذت فرآیند گشتوگذار میکاهد. بنابراین مجموعه از ویژگی بارز دیگری نیز عاری است: ارگ تجاری مکان چندان مطلوبی برای گشتوگذار نیست. بدین ترتیب این مجتمع به یک «مرکز خرید» صرف تبدیل میشود؛ جایی که برای خرید بسیار مناسب است، اما سایر فعالیتها در آن به درستی و جذابیت نمونههای دیگر شکل نمیگیرد.
پس برای این مجتمع چهچیز میتواند به «نشانه» تبدیل شود؟
ارگ تجریش به دو روش خود را به شهر معرفی میکند: نخست نمای عظیم شیشهای و در عین حال تماما بسته ساختمان که درون بنا را از شهر پنهان کرده است. بدین ترتیب تصویری از درون ساختمان به بیرون منتقل نمیشود. نورپردازی جالب توجه نما نیز نمیتواند بهخودیخود برای تبدیل شدن به نشانه یک مجموعه تجاری کافی باشد.
معرف دوم مجموعه به شهر، همان فضای شهری بیرون مجموعه است. با مطالعه طراحی سایر مجموعههای تجاری حال حاضر میتوان دید که درواقع تصمیمی که در طراحی این مجموعه برای ایجاد فضای شهری در پیشروی ساختمان گرفته شده، در طراحی بناهای تجاری اتفاقی ویژه به شمار میرود. فضایی که میتوانسته به کانون مجموعهای از فعالیتهای شهری تبدیل شود و نقش و نشانهای همچون فودکورت در پالادیوم و سینماهای مجتمع کوروش را برای مجتمع تجاری ارگ ایفا کند. اما نتیجه نهایی، با تعجب و تأسف، چنین نیست.
در کنار مسائل مرتبط با قوانین نانوشته حاکم بر فضاهای عمومی و اجتماعی و تمهیدات امنیتی مغایر با این نوع طراحی میتوان گفت ویژگیهای طراحی این عرصه نیز در شکل نگرفتن فضایی شهری در دل آن دخیل بوده است.
علل طراحانه این امر را در مجموعهای از دلایل میتوان جست. در نگاه نخست ممکن است بتوان گفت عرصه ایجاد شده بدون هر نوع سایبان شاید اساسا به لحاظ اقلیمی ظرفیت تبدیل به عرصهای پویا را ندارد. اما واقعیت این است که عرصههای شهری پویا الزاما در عرصههای با آسایش حرارتی شکل نمیگیرند و علاوه بر آن، شرایط حرارتی این عرصه نیز در شبهای تابستان و روزهای زمستان، وضعیتی مطلوب دارد، بنابراین بهنظر میرسد باید دلیل عدم موفقیت این فضا را در جایی دیگر جستوجو کرد. عامل دیگری که میتواند بر این موضوع اثرگذار باشد، وضع جداره متصل به آن است.
در مجموعه ارگ، طراحان تصمیم گرفتهاند جدارههای مجاور این عرصه را بهطور کامل بسته نگه دارند و ورودی مجموعه نیز از درگاهی حداقلی انجام شود. این تصمیم باعث شده ساختمان ارتباط خود را بهطور کامل با عرصه پیشروی خود قطع کند. برای مقایسه میتوان حالتی را فرض کرد که جدارههای پیرامون این پیشخوان جایگاه فروشگاه اقلامی مانند اجناس کادویی، کارتپستالها و ... میشد. در این حالت این فروشگاهها رفتوآمدی را به این عرصه تزریق میکرد که به پویایی آن میانجامید. نمای ساختمان هم (با وجود آنکه شیشهای است) بهطور کامل به این عرصه بسته است و ارتباط بصری بین فضای داخل و بیرون نیز قطع شده است.
جنبه مثبت این موضوع آن است که تصمیم طراحان این مزیت را نیز پدید آورده که عرصه پیشروی بنا بهطور کامل کارکردی شهری یافته، به جزیی از مجموعه تجاری تبدیل نشده و هویت مستقل خود را حفظ کرده است. در نتیجه این تصمیمی به نفع شهر بهنظر میرسد؛ اما در عینحال با حذف بخشی از جریان گذرندگان پیاده از این عرصه، احتمال شکل گرفتن فضای شهری پویا را کاسته است.
موضوع دیگر، مقیاس است: در هیچ نقطه از این عرصه، مقیاس شکسته نمیشود. در همهجا شاهد همنشینی حجمی بزرگ و درشتدانه با فضایی مسطح هستیم. این امر باعث میشود هیچ گوشه از این عرصه، حتی در شرایط اقلیمی مطبوع برای گذاشتن یک میز و صندلی و قرار گرفتن، دلپذیر نباشد.
عامل طراحانه دیگر را میتوان تقسیمات ایجاد شده در فضا دانست. عرصه به دو نیمه تقریبا مساوی نصف شده که یکی مسطح و دیگری پلکانی است. در بخش پلکانی، پلههایی با ابعاد مناسب برای نشستن دیده شده و پلههایی با ابعاد مناسب برای پایین رفتن نیز در حاشیه آن طراحی شده است. توقع میرود افراد از این پلهها پایین بیایند و در نشیمنهای پلکانی طراحیشده بنشینند. اما باید دید که چه گروهی از استفادهکنندگان مایل به این کار هستند: از یک سو فضا، فضایی پلکانی در تراز پایینتر از پیرامون خود و رو به ورودی پارکینگ است، بنابراین با فضایی فاخر مواجه نیستیم که برای خانوادهها جذابیت داشته باشد.
در سوی دیگر مقیاس فضا نیز درشتدانه است و به فضایی دنج نیز تبدیل نمیشود تا نزد زوجهای جوان و برای قرارها مناسب تلقی شود. بدین ترتیب با فضایی درشتمقیاس و غیرفاخر مواجهیم که شکل جداره آن باعث میشود تا حدی از دید خیابان مجاور نیز پنهان شود. بهنظر میرسد فضا دارای ویژگیهایی است که ناخواسته رفتارهای خارج از هنجار را تشویق میکند.
نیمه دیگر عرصه پیش روی بنا نیز وسعتی اندک دارد و خطوطی که در جهت ورودی روی آن گیاهکاری شده باعث میشود بیش از آنکه محل مکث احساس شود، فضایی برای عبور باشد. مجموعه این دلایل باعث شده هدیه طراحان ارگ تجاری به شهر بهعنوان فضای عمومی موفق کار نکند و آنچه میتوانسته به قلب پروژه تبدیل شود، از تپش بایستد. پرسشی که میتوان طرح کرد آن است که در بلندمدت چه عاملی مردم را به سمت ارگ خواهد کشاند؟
فروشگاههای رده بالای مجموعه در نقاط مختلف شهر شعب مختلفی دارند که هر کدام پاسخگوی نیازهای افراد محلههای مختلف هستند. چنان که گفته شد ارگ تجاری نه بهعنوان محلی برای گشتوگذار و نه محلی برای گذران وقت بلندمدت چندان مطلوب نیست. واقعیت این است که درحالحاضر بسیاری از مجتمعهای تجاری با ظرفیتهای محلی، به دلیل نوظهور بودن این پدیده، در مقیاس شهری عمل میکنند.
اما در سالهای آتی و با ساختهشدن مجموعههای تجاری در نقاط مختلف شهر و نیز کاسته شدن از تب و تاب پدیده مجتمعهای تجاری، تنها مجتمعهایی بازدیدکنندگان انبوه از نقاط مختلف شهر خواهند داشت که ویژگی بارزی، آن را از دیگر نمونهها متمایز کند. بدون این شاخصه میتوان حدس زد مجتمعهای تجاری تنها در مقیاس محلی کار خواهند کرد.
در پیشروی ارگ تجاری تجریش، موقعیتی بینظیر در کسب شاخصهای کاملا متمایز و شهرت یافتن در مقیاس وسیع، با ناکارآمد شدن عرصهای که به شهر هدیه شده، از دست رفته است. شاید به بار ننشستن این عرصه، برای مالکان، طراحان و سازندگان این بنا (که همگی تا حد زیادی در کار خود موفق و تحسینشدهاند)، اهمیت چندانی نداشته باشد، اما بیشک برای شهروندان افسوسی بزرگ است؛ افسوس از کف رفتن فرصتی دیگر در شکل گرفتن یک عرصه جمعی
کارآمد.
* ساو در معماری سنتی ایرانی به معنای الگو گرفتن از نگارههای طبیعی و دگرگونکردن آنها به شکلهای ناب هندسی؛ در اصل ساییدن یا زدودن برای رسیدن به بهترین شکل است.
* آتریوم: فضای نورگیر در میان بنا و فصل مشترک طبقات است که به آن ووید هم میگویند.
نوشته زیر حاصل نخستین جلسه گفتوگوی گروه نقد «ساو» در سلسله مباحث گفتمان نقد معماری و شهر است که با حضور دکتر حمیدرضا خویی، عضو هیأت علمی دانشگاه شهیدبهشتی و اعضای گروه علی منصوری، لعیا میری و رها رستگار هر سه کارشناسارشد رشته معماری و پژوهشگر معماری تشکیل شد.
اوایل اسفند ١٣٩٣ بود که خبری جالب توجه در شبکههای اجتماعی پیچید: بزرگترین سلفی جهان در افتتاحیه مجتمع تجاری ارگ تجریش. قرار بر این بود که مشتاقان در فضای شهری پیش روی مجتمع تازه تکمیلشده ارگ گرد آیند و عکسی سلفی ثبت کنند که به رکورد جهانی بزرگترین «خودعکس جمعی» تبدیل شود. گرچه این برنامه به دلیل شرایط نامساعد جوی لغو شد و هیچگاه بزرگترین خودعکس تاریخ در شمال تهران ثبت نشد، اما بههرحال مجتمع تجاری یکی دو ماه بعد در برنامهای جداگانه رسما افتتاح شد.
مجتمع ارگ تجاری در خیابان سعدآباد کمی بالاتر از پل تجریش قرار دارد. در ضلع شمالی میدان تجریش پیکره محو و مواج بنایی بزرگ دیده میشود که گذرندگان را به سوی خود میخواند. اما با نزدیک شدن به بنا آنچه در درجه نخست جلبنظر میکند، عقبنشینی حجم بنا از لبه خیابان است که باعث شده سطحی قابل توجه به پیادهروی خیابان باریک سعدآباد افزوده شود. ساختمان مجتمع دو ورودی دارد که یکی از لبه خیابان و دیگری از دل همین عقبنشینی باز میشود.
شکل کلی بنا مانند بومرنگی است که این پیادهروی عریض را دربرگرفته است.
فضای شهری پدید آمده، همان جایی است که قرار بود میزبان بزرگترین سلفی جهان باشد. فضایی که بهنظر میرسد میتواند میزبان مجموعهای متنوع از فعالیتها باشد: عرصهای مسطح برای رخدادن قرارها و دیدارها و بهعنوان فضای مکث و بخشی پلکانی با ارتفاع مناسب برای نشستن با این امکان بالقوه که به محل انتظار و گفتوگوی افراد و استراحت عابران پیاده تبدیل شود و «فضای عمومی شهری» ایجاد کند. اما بهنظر میرسد گردهمایی بزرگترین سلفی جهان تنها هدفی نبوده که در نزدیکی این ساختمان به نتیجه نرسیده است؛ در فضای شهری خلوت پیشروی ساختمان ارگ چندان خبری از این فعالیتهای شهروندی نیز نیست.
بهطور کلی نکتهای که شهروندان را در زمان انتخاب محلی برای خرید دستهبندی میکند، موضوع رفتن به خرید برای «خریدکردن» یا رفتن به خرید برای «تفریح و پرسهزنی» است. دو شکل اصلی مجتمعهای تجاری را میتوان عامل این دستهبندی دانست: مجتمعهای تجاری خارج از شهر که شهروندان مسافتی را طی میکنند و روز خود را در آن میگذرانند و مجتمعهای تجاری داخل شهر که میتوانند جای خالی فضایی بهعنوان «فضای عمومی» را پر کنند. شکل اول در تهران نمونه دقیقی ندارد؛ گرچه پروژههای در دست احداثی مانند ایران مال در نزدیکی پارک چیتگر نمونه بارز این گونه خواهد شد.
اما برخی از مجتمعهای تجاری حالحاضر مانند مجتمع کوروش یا هایپراستار نیز موفق شدهاند محرک چنین رفتار شهری باشند. بدین ترتیب برخی شهروندان بهویژه در روزهای تعطیل در سفری خانوادگی عازم این مجتمعهای تجاری- فراغتی میشوند و زمان خود را با خرید، غذاخوردن در رستورانها، فیلم دیدن در سالنهای سینما، بازی بچهها در شهربازی و گشتوگذار میگذرانند.
اما گروه دوم که نمایندگانی مانند پالادیوم، بازار چارسو و بازار موبایل ایران دارد، مراکزی هستند که عمدتا در مقیاسی کوچکتر تعریف شدهاند، عملکردی نسبتا تخصصی دارند و بیشتر متکی به کارکرد «خریدمحور» هستند تا سایر فعالیتها.
هر کدام از این مجتمعها به یکی از ویژگیهای بارزشان شناخته میشوند: انگیزه اصلی بسیاری برای رفتن به پالادیوم، آتریومهای پرنور و فودکورت آن است، بازار موبایل ایران به مرکزی جامع برای خرید لوازم الکترونیکی تبدیل شده و چارسو در مقیاسی میانه، بهعنوان پلی بین فعالیتهای فرهنگی و خرید لوازم الکترونیکی عمل میکند (گرچه بهنظر میرسد مخاطبان آن، به جای آنکه افرادی باشند که خواهان فعالیت فرهنگی و خرید توأمان باشند، به دو گروه مجزای فعالان فرهنگی و خریداران لوازم الکترونیکی تقسیم شده است). بنابراین بهنظر میرسد هر یک از این مجتمعهای تجاری درونشهری، قلب تپندهای دارند که به مرکز تزریق فعالیت و کارایی به آن مجتمع تبدیل میشود؛ ویژگی بارزی که کارکردی نشانهای مییابد و به پویایی مجتمع تجاری میانجامد.
برای مثال در مجتمع کوروش، آتریوم مرکزی به قلب تپنده مجموعه تبدیل شده است. ابعاد و تناسبات آن و نیز پهنای مسیرهای رفتوآمد حاشیه آن به ترتیبی است که این هسته به نظرگاه مجموعه تبدیل میشود: جایی که محل مکث و نظاره رفتوآمد دیگران است. همچنین اهمیت کمتر فروشگاههایی که در حلقه دوم قرار گرفته، باعث میشود افراد عمده وقت خود را در ناحیه پیرامون آتریوم بگذرانند. ویژگی دیگر هسته مرکزی مجتمع کوروش عناصر ارتباطی است که از دل آن میگذرد. در نتیجه تصویر آتریوم اصلی مجتمع کوروش که انبوه جمعیت در طبقات آن درحال بالا و پایین رفتن هستند، به تصویر اصلی این مجتمع در ذهن مخاطبان آن تبدیل شده است.
ویژگی دیگری که به نشانهای قوی برای مجتمع کوروش تبدیل شده، سینماهای پرتعداد آن است که توانسته خیل عظیمی از مخاطبان را از نقاط مختلف شهر برای دیدن آن ترغیب کند.
در ارگ تجاری تجریش، مجموعهای از فروشگاههای ردهبالا در کنار مسیرهای نسبتا عریض منتهی به آتریوم مرکزی در کنار هم نشستهاند. پیرامون آتریوم مرکزی نیز به فاصلهای اندک فروشگاههایی قرار دارد و در برخی طبقات مقداری از فضای پیرامون آتریوم به کافه یا رستورانها اختصاص داده شده است. جابهجایی بین طبقات هم بهطور عمده از طریق پلههایبرقی واقع در بازوها انجام میشود و افراد بهندرت از آسانسور آتریوم مرکزی استفاده میکنند.
بهدلیل حرکت نسبتا سریع افراد، آتریوم -برخلاف آنچه در مجتمع تجاری کوروش ایجاد شده- به کانونی مرکزی برای مجتمع تبدیل نمیشود و در حد یک گشایش یا نورگیر وسیع باقی میماند که شاید تنها به جهتیابی استفادهکنندگان کمک میکند.
در جستوجوی مشخصه بارز یک مجتمع تجاری میتوان مالها و مگامالهایی را در ذهن آورد که ایجاد امکان پرسهزنی بلندمدت و انجام فعالیتهای متنوع به شاخصه اصلی آنها تبدیل میشود. گرچه چنان که گفته شد نمونه کاملی از این گونه در تهران ایجاد نشده است، اما باز هم میتوان از مجتمع تجاری کوروش بهعنوان مثالی در مقیاس میانه نام برد که در آن مسیری بلند و امتداد یافته در طبقات برای گشتوگذار فراهم شده است. این مسیر ممتد با نقاط مکث وسعت یافته در طبقات مختلف کامل میشود و به پرسهزنان اجازه توقف و استراحت و ایجاد تنوع در فعالیت را میدهد؛ مشابه آنچه بهطور سنتی در میادین قدیم شکل میگرفته است.
بازوهای ارگ تجاری بهعنوان مسیرهای گشتوگذار، به صورت بنبستهایی طراحی شده که افراد را مجبور به بازگشت میکند. بدین ترتیب مسیر گشتوگذار در این بنا، مسیری منقطع و متشکل از پارههایی کوتاه است که از لذت فرآیند گشتوگذار میکاهد. بنابراین مجموعه از ویژگی بارز دیگری نیز عاری است: ارگ تجاری مکان چندان مطلوبی برای گشتوگذار نیست. بدین ترتیب این مجتمع به یک «مرکز خرید» صرف تبدیل میشود؛ جایی که برای خرید بسیار مناسب است، اما سایر فعالیتها در آن به درستی و جذابیت نمونههای دیگر شکل نمیگیرد.
پس برای این مجتمع چهچیز میتواند به «نشانه» تبدیل شود؟
ارگ تجریش به دو روش خود را به شهر معرفی میکند: نخست نمای عظیم شیشهای و در عین حال تماما بسته ساختمان که درون بنا را از شهر پنهان کرده است. بدین ترتیب تصویری از درون ساختمان به بیرون منتقل نمیشود. نورپردازی جالب توجه نما نیز نمیتواند بهخودیخود برای تبدیل شدن به نشانه یک مجموعه تجاری کافی باشد.
معرف دوم مجموعه به شهر، همان فضای شهری بیرون مجموعه است. با مطالعه طراحی سایر مجموعههای تجاری حال حاضر میتوان دید که درواقع تصمیمی که در طراحی این مجموعه برای ایجاد فضای شهری در پیشروی ساختمان گرفته شده، در طراحی بناهای تجاری اتفاقی ویژه به شمار میرود. فضایی که میتوانسته به کانون مجموعهای از فعالیتهای شهری تبدیل شود و نقش و نشانهای همچون فودکورت در پالادیوم و سینماهای مجتمع کوروش را برای مجتمع تجاری ارگ ایفا کند. اما نتیجه نهایی، با تعجب و تأسف، چنین نیست.
در کنار مسائل مرتبط با قوانین نانوشته حاکم بر فضاهای عمومی و اجتماعی و تمهیدات امنیتی مغایر با این نوع طراحی میتوان گفت ویژگیهای طراحی این عرصه نیز در شکل نگرفتن فضایی شهری در دل آن دخیل بوده است.
علل طراحانه این امر را در مجموعهای از دلایل میتوان جست. در نگاه نخست ممکن است بتوان گفت عرصه ایجاد شده بدون هر نوع سایبان شاید اساسا به لحاظ اقلیمی ظرفیت تبدیل به عرصهای پویا را ندارد. اما واقعیت این است که عرصههای شهری پویا الزاما در عرصههای با آسایش حرارتی شکل نمیگیرند و علاوه بر آن، شرایط حرارتی این عرصه نیز در شبهای تابستان و روزهای زمستان، وضعیتی مطلوب دارد، بنابراین بهنظر میرسد باید دلیل عدم موفقیت این فضا را در جایی دیگر جستوجو کرد. عامل دیگری که میتواند بر این موضوع اثرگذار باشد، وضع جداره متصل به آن است.
در مجموعه ارگ، طراحان تصمیم گرفتهاند جدارههای مجاور این عرصه را بهطور کامل بسته نگه دارند و ورودی مجموعه نیز از درگاهی حداقلی انجام شود. این تصمیم باعث شده ساختمان ارتباط خود را بهطور کامل با عرصه پیشروی خود قطع کند. برای مقایسه میتوان حالتی را فرض کرد که جدارههای پیرامون این پیشخوان جایگاه فروشگاه اقلامی مانند اجناس کادویی، کارتپستالها و ... میشد. در این حالت این فروشگاهها رفتوآمدی را به این عرصه تزریق میکرد که به پویایی آن میانجامید. نمای ساختمان هم (با وجود آنکه شیشهای است) بهطور کامل به این عرصه بسته است و ارتباط بصری بین فضای داخل و بیرون نیز قطع شده است.
جنبه مثبت این موضوع آن است که تصمیم طراحان این مزیت را نیز پدید آورده که عرصه پیشروی بنا بهطور کامل کارکردی شهری یافته، به جزیی از مجموعه تجاری تبدیل نشده و هویت مستقل خود را حفظ کرده است. در نتیجه این تصمیمی به نفع شهر بهنظر میرسد؛ اما در عینحال با حذف بخشی از جریان گذرندگان پیاده از این عرصه، احتمال شکل گرفتن فضای شهری پویا را کاسته است.
موضوع دیگر، مقیاس است: در هیچ نقطه از این عرصه، مقیاس شکسته نمیشود. در همهجا شاهد همنشینی حجمی بزرگ و درشتدانه با فضایی مسطح هستیم. این امر باعث میشود هیچ گوشه از این عرصه، حتی در شرایط اقلیمی مطبوع برای گذاشتن یک میز و صندلی و قرار گرفتن، دلپذیر نباشد.
عامل طراحانه دیگر را میتوان تقسیمات ایجاد شده در فضا دانست. عرصه به دو نیمه تقریبا مساوی نصف شده که یکی مسطح و دیگری پلکانی است. در بخش پلکانی، پلههایی با ابعاد مناسب برای نشستن دیده شده و پلههایی با ابعاد مناسب برای پایین رفتن نیز در حاشیه آن طراحی شده است. توقع میرود افراد از این پلهها پایین بیایند و در نشیمنهای پلکانی طراحیشده بنشینند. اما باید دید که چه گروهی از استفادهکنندگان مایل به این کار هستند: از یک سو فضا، فضایی پلکانی در تراز پایینتر از پیرامون خود و رو به ورودی پارکینگ است، بنابراین با فضایی فاخر مواجه نیستیم که برای خانوادهها جذابیت داشته باشد.
در سوی دیگر مقیاس فضا نیز درشتدانه است و به فضایی دنج نیز تبدیل نمیشود تا نزد زوجهای جوان و برای قرارها مناسب تلقی شود. بدین ترتیب با فضایی درشتمقیاس و غیرفاخر مواجهیم که شکل جداره آن باعث میشود تا حدی از دید خیابان مجاور نیز پنهان شود. بهنظر میرسد فضا دارای ویژگیهایی است که ناخواسته رفتارهای خارج از هنجار را تشویق میکند.
نیمه دیگر عرصه پیش روی بنا نیز وسعتی اندک دارد و خطوطی که در جهت ورودی روی آن گیاهکاری شده باعث میشود بیش از آنکه محل مکث احساس شود، فضایی برای عبور باشد. مجموعه این دلایل باعث شده هدیه طراحان ارگ تجاری به شهر بهعنوان فضای عمومی موفق کار نکند و آنچه میتوانسته به قلب پروژه تبدیل شود، از تپش بایستد. پرسشی که میتوان طرح کرد آن است که در بلندمدت چه عاملی مردم را به سمت ارگ خواهد کشاند؟
فروشگاههای رده بالای مجموعه در نقاط مختلف شهر شعب مختلفی دارند که هر کدام پاسخگوی نیازهای افراد محلههای مختلف هستند. چنان که گفته شد ارگ تجاری نه بهعنوان محلی برای گشتوگذار و نه محلی برای گذران وقت بلندمدت چندان مطلوب نیست. واقعیت این است که درحالحاضر بسیاری از مجتمعهای تجاری با ظرفیتهای محلی، به دلیل نوظهور بودن این پدیده، در مقیاس شهری عمل میکنند.
اما در سالهای آتی و با ساختهشدن مجموعههای تجاری در نقاط مختلف شهر و نیز کاسته شدن از تب و تاب پدیده مجتمعهای تجاری، تنها مجتمعهایی بازدیدکنندگان انبوه از نقاط مختلف شهر خواهند داشت که ویژگی بارزی، آن را از دیگر نمونهها متمایز کند. بدون این شاخصه میتوان حدس زد مجتمعهای تجاری تنها در مقیاس محلی کار خواهند کرد.
در پیشروی ارگ تجاری تجریش، موقعیتی بینظیر در کسب شاخصهای کاملا متمایز و شهرت یافتن در مقیاس وسیع، با ناکارآمد شدن عرصهای که به شهر هدیه شده، از دست رفته است. شاید به بار ننشستن این عرصه، برای مالکان، طراحان و سازندگان این بنا (که همگی تا حد زیادی در کار خود موفق و تحسینشدهاند)، اهمیت چندانی نداشته باشد، اما بیشک برای شهروندان افسوسی بزرگ است؛ افسوس از کف رفتن فرصتی دیگر در شکل گرفتن یک عرصه جمعی
کارآمد.
* ساو در معماری سنتی ایرانی به معنای الگو گرفتن از نگارههای طبیعی و دگرگونکردن آنها به شکلهای ناب هندسی؛ در اصل ساییدن یا زدودن برای رسیدن به بهترین شکل است.
* آتریوم: فضای نورگیر در میان بنا و فصل مشترک طبقات است که به آن ووید هم میگویند.
۰