درسهای شکست «استقلال»
در هیچ جا به اندازه فوتبال نتیجه بازی خلاصهکننده همه بازی نیست. وقتی تیمی میبازد از تعداد گل زده و خورده و تفاضل خیلی چیزها برداشت میشود و در نهایت حرفها زده میشود.
کد خبر :
۳۸۲۰۸
بازدید :
۱۷۰۷
در هیچ جا به اندازه فوتبال نتیجه بازی خلاصهکننده همه بازی نیست. وقتی تیمی میبازد از تعداد گل زده و خورده و تفاضل خیلی چیزها برداشت میشود و در نهایت حرفها زده میشود.
میتوان گفت در هیچجا به اندازه فوتبال نتیجه بازی فریبنده نیست. آنقدر حواسها به گلها پرت است که کسی ریشه را نمیبیند. لازم نیست تا طرفدار قرمز باشی تا داستان معروف ششتایی را شنیده باشی.
به گزارش دنیای اقتصاد، اگر یک بار سوار تاکسی در تهران شده باشی همه داستان را با آب و تاب و به تفصیل شنیدهای؛ ولی لازم است که به دقت نگاه کنی تا ببینی آنچه باشگاههای فوتبال کشور در این فوتبالیترین کشور خاورمیانه به آن دچارند، افسانههایشان نیست. بیایید به تیم استقلال نگاهی بیندازیم. این تیم یکی از پرسابقهترین تیمهای کشور است که بخشی جداییناپذیر از تاریخ فوتبالمان است.
تاریخ این تیم مزین به نامهایی مانند ناصر حجازی، پورحیدری و بسیاری دیگر است که فوتبال ایران را به این نقطه که هست رساندهاند. باشگاه استقلال میلیونها نفر طرفدار دارد و هر وقت که بازی دارد میتوان مطمئن بود در داخل ایران و خارج از کشور هزاران نفر مشتاق تماشای بازیهایش و پیگیری نتیجه هستند. در دنیای امروز دارایی این تیم فقط بازیکنان طرف قرارداد نیست، بلکه میلیونها طرفدار پرشوری است که پیراهن آبی را با ستارههایش دوست دارند.
حالا این تیم با این سابقه و با این حجم بزرگ مخاطبان وقتی امکانات یا منابع میخواهد باید سراغ دولت و دستگاههای دولتی برود و هیچ راهی ندارد که شور و شوق طرفدارانش را به امکانات و درآمد تبدیل کند. دلیل آن بسیار ساده است: باشگاه استقلال مالک بازیهایش و حقوق معنوی آنها نیست.
درواقع حقوق مالکیت باشگاه استقلال مانند همه باشگاههای دیگر در کشور ما به رسمیت شناخته نمیشود. باشگاهی که میلیونها طرفدار دارد همیشه باید درگیر چانهزنی و تقاضا برای امکانات باشد.
جالب است که گروهی آنقدر مصمم به نفی نیاز تیمها به امکانات و مدیریت هستند که حاضرند برای هر عامل دیگری نقشی موهوم قائل بشوند. این فرهنگ تکیه بر نتیجه و انکار نقش منابع و عدم اعتراف به واقعیتهای تلخ فوتبال کشور، شکستهای زیادی را رقم زده است و خواهد زد.
واقعیت اینجاست که تیمها به منابع و امکانات احتیاج دارند. وقتی تیم محبوب استقلال در یک بازی آسیایی به یک تیم باشگاهی یک کشور کم جمعیت میبازد، نشان میدهد که چقدر یکی از بهترین تیمهای باشگاهی یک کشور ۸۰ میلیونی محروم از امکانات و مدیریت است.
تلختر و مایوسکنندهتر گزارههایی است که برخی از سیاسیون شکست خورده به کار بردند تا درباره تیمی که در این فضا و با وجود کمبودها خود را به لیگ قهرمانان باشگاههای آسیا رسانده است، به درشتی حرف بزنند و آن را متهم به سازشکاری و ضعف در شخصیت و هویتش بکنند. نتیجه یک بازی چشمها را کور و دهنها را باز میکند.
یک تیم باشگاهی ایران با زحمت زیاد خود را به مرحلهای رساند تا نشان دهد پتانسیل و استعداد و غیرت به تنهایی همه راه را نمیتواند برود. از چنین شکستی فقط به یک شکل میتوان جلوگیری کرد: اجازه بدهیم باشگاهها حقوق مالکیت معنوی بازیهایشان را داشته باشند و از این راه درآمد کسب کنند.
تیمی که استقلال را شکست داد، تیم درآمدهای نفتی بود، میتوان آن را با یک تیم حرفهای با مدل درآمدزایی امروزی شکست داد. استقلال میتواند آن تیم باشد.
۰