ابعاد روانی و اجتماعی ماجرای قتل «آتنا»
معاون اول رئیس جمهوری، وزیر بهداشت، وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان بهزیستی درباره قتل «آتنا» واکنش نشان دادند عموی «آتنا» از روزهای سخت خانواده این دختربچه میگوید...
کد خبر :
۴۰۱۷۶
بازدید :
۳۶۱۷
حالا پنج روز میگذرد و پیامها، یادداشتها و خبرها یکییکی از راه میرسد. از پیام تسلیت رئیسجمهوری تا یادداشتهای تلگرامی و اینستاگرامی و خبرهای وزیر بهداشت، وزیر آموزش و پرورش، معاون اول رئیسجمهوری و رئیس سازمان بهزیستی. اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری، در صفحه اینستاگرامیاش حادثه قتل «آتنا» را غمانگیز توصیف کرد و نوشت که «قلب ملت ایران جریحهدار شده.» او خواستار رسیدگی فوری به این «جنایت هولناک» و «مجازات قاطع جنایتکار» از سوی قوهقضائیه شد. از آن طرف، وزیر آموزش و پرورش، از دستور ویژهاش برای پیگیری حادثه مشابه آتنا خبر میدهد: «این خبر تاسفانگیز است و در رابطه با برخورد با این قضیه جدی هستیم.» به گفته دانشآشتیانی، اخیرا هم مورد مشابه ماجرای آتنا رخ داده: «موردی مشابه این اتفاق چند ماه گذشته هم رخ داده بود که به مسئول آموزش و پرورش آن منطقه دستور پیگیری دادیم.» انوشیروان محسنیبندپی، رئیس سازمان بهزیستی هم در ادامه واکنشها نسبت به این اتفاق، گفت که کمیتهای ویژه از کارشناسان برای بررسی موضوع در این سازمان تشکیل شده است.
وزیر بهداشت اما کمی عمیقتر به ماجرا نگاه کرد. او هم در یادداشت اینستاگرامیاش نوشت که: «نیازمند توجه به سلامت روان در جامعه و ترویج آموزشهای لازم در مقاطع سنی و تحصیلی از طریق والدین، نظام آموزشی و رسانهها، بهویژه صداوسیما هستیم.» حسن هاشمی قاتل آتنا را فردی، مبتلا به بیماری اعصاب و روان توصیف کرد که به شکل وحشیانهای مرتکب قتل شده است. او نکاتی را درباره این اتفاق به نوشتهاش اضافه کرد: «بارها از اهمیت سلامت روان در جامعه و نقش آن در تعادل و تثبیت امنیت اجتماعی سخن گفته شده است.
مطالعات انجامشده در حوزه روانپزشکی نشان میدهد در جوامع بشری سوءرفتار جنسی با کودکان، شایعتر از آن چیزی است که تصور میشود بهگونهای که براساس نتایج پژوهشهای میدانی در کشورهای غربی تا ۲۷درصد دختران در کودکی مورد بدرفتاری یا آزار جنسی قرار گرفتهاند. از سوی دیگر، مطالعات انجامشده بیانگر این واقعیت است که کودکان بیشتر مورد تعرض فردی قرار میگیرند که با آنها آشنایی یا حتی نسبت فامیلی دارد؛ چراکه این آشنایی موجب اعتماد کودک میشود و در نتیجه امکان چنین عملی را آسانتر میکند. همچنانکه آتنا هم به دلیل رفتوآمد در مغازه فرد متجاوز او را میشناخته و به او اعتماد داشته است.»
وزیر بهداشت در پایان پیام اینستاگرامیاش اضافه کرد که: «این حادثه ثابت کرد که در کنار برخوردهای قاطع قضائی با توجه به اقتضائات فرهنگی، نیازمند توجه به سلامت روان در جامعه و ترویج آموزشهای لازم در مقاطع سنی و تحصیلی از طریق والدین، نظام آموزشی و رسانهها، بهویژه صداوسیما هستیم. فراموش نکنیم زخمهای برجای مانده از چنین حوادثی، به آسانی التیام نمییابد.» انوشیروان محسنیبندپی، رئیس سازمان بهزیستی هم در یادداشتی نسبت به اتفاقی که برای آتنا رخ داد،
واکنش نشان داد: «ابعاد دردآور این اتفاق تلخ که تأثیر فراوان و جبرانناپذیری بر افکار عمومی و روح و روان جامعه داشته، به این زودی از حافظهها پاک نخواهد شد. دیروز «ستایش»، امروز «آتنا» و امیدواریم تکرار نشود، این درد اجتماعی که آسیب بزرگی به پیکره سلامت اجتماعی وارد کرده است.» او همچنین در این یادداشت آورده بود که: «علتیابی وقوع چنین پدیدههایی البته تابع عوامل متعددی است که نیاز به مطالعه دقیق در این موضوع دارد و سازمان بهزیستی بهعنوان متولی مسائل اجتماعی بر خود واجب میداند تا نسبت به ریشهیابی دقیق اینگونه پدیدههای زشت اجتماعی اقدام کند که در این راستا کمیتهای ویژه از کارشناسان برای بررسی موضوع در سازمان بهزیستی تشکیل شده است. بیشک برای ریشهکنکردن این آسیبها در جامعه به جهت آثار مخربی که بر سلامت اجتماع دارند، اولویت بر پیشگیری و آموزش است.»
رئیس سازمان بهزیستی در همین یادداشت فرصت را غنمیت شمرد و از طرح نظام مراقبتهای اجتماعی دانشآموزان گفت؛ طرحی که برای حساسسازی و آگاهکردن دانشآموزان درحال اجراست: «چارهای نداریم برای مقابله با اینگونه پدیدههای اجتماعی، نوجوانان و کودکان را واکسینه کنیم و بپذیریم که بدون آگاهسازی این قشر اتفاقات مشابه دور از انتظار نخواهد بود. لازمه مقابله با این پدیده، پذیرش این آسیب در جوامع کنونی و آگاهسازی والدین و کودکان نسبت به اینگونه آسیبها و واکنش مناسب و به موقع برابر آنها خواهد بود.»
آماری از انحراف و تعرض جنسی در کشور وجود ندارد
ماجرای قتل آتنا اما زمانی به گوش همه رسید که پایش به فضای مجازی کشیده شد. به توییتر، به اینستاگرام و تلگرام. حالا همه جا حرف از دختر هفتسالهای است که مورد تعرض قرار گرفته و به طرز تلخ و غمانگیزی، کشته شده و کاربران این فضای مجازی با دست به دستکردن عکسهای این کودک و خبرها و حاشیههایش، آن را را به گوش همه رساندهاند. حالا در دادگاههای مجازی، اشد مجازات برای قاتل آتنا صادر شده است. امیرحسین جلالی، روانپزشک است. او در گفتوگو با «شهروند» معتقد است که باید در این پروندهها از رفتارهای هیجانی دوری کرد. او میگوید که این روزها خیلی راحتتر از قبل میتوان درباره مشکلات روحی و اختلالات روانی مرتکبان این قتلها صحبت کرد. در گذشته، زمانی که کسی چنین جرمی را مرتکب میشد، او را جنایتکار یا قاتل بالفطره میدانستند. اکنون آگاهی در جامعه ما افزایش پیدا کرده و میدانیم کسی که دست به چنین خشونتی زده، در گذشته تجربه این نوع مسائل را داشته است. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد افرادی که در بزرگسالی متجاوز میشوند، خودشان در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند، اینها همان کسانی هستند که در گذشته قربانی بودهاند.»
او معتقد است که این افراد تجربههای تلخ و دردناکی داشتهاند، اما آنچه مشخص است، این است که محیط خشن و محیط غیرحمایتگر و تجربه خشونتی که در دوران کودکی داشتهاند، تأثیر جدی روانشناختی روی آنها گذاشته است. در همین جاست که این روانپزشک، حرفهایی که این روزها بشدت درحال ردوبدلکردن است را تکرار میکند که همان آموزشهای جنسی به کودکان است: «طبیعتا بهسازی محیط اجتماعی و تغییر وضع نگرش عامه به آموزش جنسی در این زمینه و افزایش آگاهیهای جنسی در دورههای اول حضور کودکان در اجتماع مثل دوره مهدکودک و پیشدبستانی میتواند تأثیر جدی در پیشگیری از وقوع چنین اتفاقاتی داشته باشد.»
آنچه در پرونده آتنا، مورد توجه قرار گرفت، آشنابودن قاتل بود. مردی که حتی گفته میشود در پیداکردن این کودک به خانوادهاش کمک کرده بود: «عموما تعرض در دوران کودکی، از سوی نزدیکان اتفاق میافتد، افرادی که کودک آنها را میشناسد. عموما کودکان در سنین، ٧، ٦سالگی، ار نظر روانشناسی به دنبال این هستند که دل بزرگترها را به دست بیاورند، به همین دلیل آموزشهای جنسی باید از همان دوره شروع شود، البته باید به این موضوع توجه کرد که زبان آموزش در هر سن متفاوت است.»
این روانپزشک میگوید که آموزشهای جنسی به کودکان موضوع حساسی است و بدون تخصص نمیتوان به آن ورود پیدا کرد: «به طور کلی والدین و معلمان باید برای آموزشهای جنسی توانمند شوند. سالها نسبت به این موضوع غفلت شده و متخصصان ما هم اطلاعات زیادی در این زمینه ندارند. از آن طرف، والدین نمیتوانند به هر شکل ممکن به فرزندانشان آموزش جنسی بدهند؛ چرا که این موضوع مهمی است و نباید به صورت هیجانی با آن برخورد کرد.»
به گفته جلالی مسئولان باید بدانند که سکوت نمیتواند کمکی به پیشگیری از وقوع این حوادث کند: «سیاسی و حیثیتیکردن این موارد و پیوندزدن آن با هزار مسأله دیگر، آگاهی و تغییر نگرش ایجاد نمیکند؛ بلکه تنها فرصتی برای تخلیه هیجانی جامعه است.»
اما آنچه اهمیت دارد، حاشیههای ماجرای قتل آتناست. تجمع گروه زیادی از مردم در محل سکونت و کار قاتل آتنا، طوفانهای توییتری، ایجاد موجی از خبرها در اینستاگرام و کانالها و گروههای تلگرامی اما وضع را ملتهبتر کرده است. اتفاقی که از نظر این روانپزشک لازم است مورد توجه جدی قرار گیرد. به اعتقاد جلالی، خود متهم به قتل و خانوادهاش و خانواده آتنا نیاز به کمکهای روانشناختی دارند: «اینها موضوعاتی است که نباید از آن غفلت کرد. ما میگوییم افراد باید در محیطهای خوب رشد کنند تا از بهداشت روانی برخوردار شوند، باید واکنشهای هیجانی را کنار گذاشت، موضوعاتی که در فضای مجازی منتشر میشود، چیزی غیر از هیجانیشدن و دامنزدن به یک بحران در جامعه نیست. در همین فضاها، بسیاری از موضوعهایی که نقشی در ماجرا ندارند، زیر سوال رفته است، باید توجه کرد که انتشار این اخبار و حواشیها، چه تاثیری میتواند داشته باشد، باید حواسمان باشد که با انتشار این خبرها، کسی عذاب داده نشود و موج نفرت از فرزندان و خانواده همان متهم به قتل هم ایجاد نشود؛ کسانی که نقشی در این داستان نداشتهاند. باید مراقب باشیم که به شکنجهگران مجازی تبدیل نشویم.»
جلالی اما در عین حال میگوید که مردم حرف برای گفتن زیاد دارند و از هر فرصتی برای حرفزدن استفاده میکنند: «ما با یک پرهیز طولانیمدت مواجه بودیم و حالا یک فریاد بلندی را داریم. ما وقتی شروع میکنیم به فریادزدن، هیچ صدای دیگری را نمیشنویم، در این شرایط حتی صدای حق هم شنیده نمیشود.» در کنار همه حواشیهای قتل آتنا، اما ماجرایی که بیش از همه مورد توجه قرار گرفته، خود اتفاق است، قتل یک کودک هفت ساله از سوی مرد ٤٢ساله پس از تعرض: «واقعیت این است که مسأله انحراف و تعرض جنسی مسأله رایجی است و در کشورهای دیگر زیاد اتفاق میافتد؛ تفاوت کشور ما با کشورهای دیگر این است که آنجا درباره این اتفاقها گزارش و آمار میدهند، بدون اینکه آن را بزک کنند. در کشور ما هم از این اتفاقها زیاد میافتد، اما چون آماری وجود ندارد، نمیتوان گفت که چقدر است.»
او ادامه میدهد: «برخی رفتارها مانند کلمات و حرفهای رکیک جنسی، لمسکردن و حتی نشاندادن بخشهایی از بدن، هم یک آزار جنسی است؛ یعنی حتما نباید رابطه جنسی مانند آنچه میان بزرگسالان اتفاق میافتد، برای کودکان هم رخ دهد تا به آن آزار جنسی گفته شود. آزارهایی که میتواند تأثیر بسیار زیادی بر روان کودک داشته باشد.» به اعتقاد این روانپزشک، متهم به قتل نیاز به بررسیهای روانشناسی دارد: «افراد به جای حکمدادن به آموزشوپرورش و دستگاه قضائی باید به این فکر کنند که خود میتوانند چه رفتاری داشته باشند تا جامعه را آرام کنند. جامعه نیاز به آرامش دارد.»
کودکان کار نیاز به آموزشهای جنسی بیشتری دارند
تبدیل آموزش به فرهنگ ولزوم اقدام جدی آموزشوپرورش در ارتباط با ارایه آموزشهای جنسی به کودکان و خانوادههایشان، موضوع دیگری است که شیوا دولت آبادی، روانشناس و عضو هیأتمدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان به آن اشاره میکند. او در گفتوگو با «شهروند» میگوید: «واکنش هیجانی در برابر یک فاجعه، جامعه را برآشفته میکند؛ واکنشها هم میآیند و میروند، مهم این است که چگونه این حوادث پیشگیری شود و یا به حداقل برسد.» این فعال حوزه کودک، بر آموزش تأکید میکند، آموزشهایی که باید بومی شوند: «کسانی که با کودکان کار میکنند، باید به مسأله بومیشدن آموزشها توجه کنند، باید این آموزشها به صورت پکیج در مهدکودکها مدارس ارایه شود، کودکان باید با بدن خودشان آشنا شوند و حریمشان را بشناسند و از سوی دیگران حفظ شود، از آن طرف والدین باید بیشتر از همه نسبت به این مسائل آگاهی داشته باشند.»
به گفته او حساس شدن والدین نسبت به خطرهایی که منجر به آسیب کودکانشان میشود، اهمیت زیادی دارد: «این آموزشها باید آنقدر گسترده شوند که درنهایت تبدیل به آگاهی فرهنگی شوند؛ نه اینکه به صورت پراکنده مورد توجه گروه خاصی قرار گیرند. باید ذهن کودکان به فراخور توانی که دارد، توانمند شود؛ آموزشها میتواند از سنین پایین شروع شود و به تدریج کامل شود.» به گفته او، متولی آموزش در کشور آموزشوپرورش است؛ متولی مهدکودکها بهزیستی: «لازم است که یک اقدام آشکار و جدی برای آگاهیهای جنسی و پیشگیری از وقوع چنین حوادثی از سوی آموزشوپرورش برداشته شود.»
او میگوید که کودکان کار از همان دسته گروههایی هستند که نیاز به آموزشهای جنسی بیشتری دارند: «این کودکان بیشتر در معرض خطر قرار دارند؛ کودکانی که حتی به مدرسه نمیروند، به همین دلیل در اینجا نقش مددکاری پررنگتر میشود.» ماجرای «آتنا»، قتل «ستایش» را به یاد میآورد. دختر افغانستانی که چند وقت پیش به شکل فاجعهآمیزتری از «آتنا» به قتل رسید: «از این موارد کم نبودهاند، چند روزی اسمشان همه جا میپیچد و بعد فراموش میشوند. در حالی که این مسائل باید تبدیل به یک نوع نگاه پیشگیرانه شوند.»
مدارس، دانشآموزان در معرض آسیب جنسی را شناسایی کنند
فاطمه رحمانی مدیر یکی از مدارس استثنایی است. او هم تأکید میکند که آموزشوپرورش هیچ اقدام آموزشی در زمینه بالابردن آگاهیهای جنسی کودکان انجام نداده است. او در گفتوگو با «شهروند» ابعاد دیگری از نبود آموزشهای جنسی در مدارس را مورد توجه قرار میدهد: «آموزشو پرورش تنها یک سهم از زندگی دانشآموزان دارد و نهادهای فرهنگی و شبکههای بهداشت و... سهم دیگری. باید همانطور که طرحهای لحظههای و ناگهانی در آموزشوپرورش، تصویب و اجرا میشوند، به مسائل آموزشی ازجمله آموزش جنسی و بالابردن میزان آگاهیها در این زمینه هم توجه شود. معلمان تربیتی در مدارس، بهترین کسانی هستند که در این زمینه میتوانند به دانشآموزان و خانوادههایشان کمک کنند.»
رحمانی که خود سابقه تدریس هم دارد، معتقد است که این آموزشها باید از دوره مهدکودک، برای والدین و کودکان آغاز شود: «متاسفانه این آموزشها در آموزشوپرورش اتفاق نمیافتد، به همین دلیل سمنها، «انجیاو»ها و... میتوانند به کمک بیایند، سازمان بهزیستی بهترین مکان برای اشاعه این آموزشهاست، اینها میتوانند بازوهای مربیان پرورشی در مدارس باشند.»
به گفته این مدیر، معلمهای پرورشی، باید دانشآموزانی که بیشتر در معرض آسیبهای جنسی قرار دارند را شناسایی کنند، آنها باید شرایط تمام دانشآموزان را بسنجند و کسانی که نیاز به توجه بیشتری دارند را تحت پوشش قرار دهند: «آموزشوپرورش باید اطلاعرسانیاش را بیشتر کند و بهترین راه برای آن استفاده از ظرفیت فضای مجازی است. این در حالی است که در برخی مقاطع، مثل دوره پیشدبستانی، برنامه آموزشی متمرکز نیست و سلیقهای اعمال میشود و همین موضوع روی نحوه آموزشها و موضوعهای آموزشی تأثیر میگذارد.»
رحمانی در ادامه معتقد است که بهرغم آنچه در جامعه گفته میشود، دانشآموزان پسر، بیشتر از دانشآموزان دختر در معرض آسیب قرار دارند: «آموزشهای جنسی برای دانشآموزان پسر مهمتر از دانشآموزان دختر است، چرا که پسرها، در معرض رفتارهای جنسی بیشتری هستند، هم به دلیل ترشح هورمونها و هم به دلیل قرار گرفتن پسرهای کم سنوسال با پسرهای سن بالاتر در مدارس به دلیل تقسیمبندی اخیر مدارس ابتدایی و متوسطه. مدارس پسرانه شلوغتر است، معلمان مرد، حوصله بکارگیری روشهای روانشناسانه را ندارند و همین هم میشود تا آنها بیشتر در معرض این نوع آسیبها قرار گیرند.»
۰