آیا فریبی در کار است؟
متاسفانه برخی از کنشگران سیاسی که خیلی زود امیدوار میشوند و به همان نسبت نیز به سرعت ناامید میشوند، در تحلیل سیاست، برای نقش و جایگاه افراد و اظهارات آنان بیش از اندازه حساب باز میکنند. درک آنان از سیاستورزی در ایران و مشارکت انتخاباتی متناقض است. از یک سو انتظارات آنان از نتایج انتخابات به نسبت رادیکال است، ولی از سوی دیگر به اثربخشی این سازوکار چندان اعتماد ندارند.
کد خبر :
۴۵۴۴۰
بازدید :
۱۳۰۶
عباس عبدی | هنگامی که ارتش عراق کرکوک را به تصرف خود در آورد و پیشمرگهای مستقر در آنجا عقبنشینی کردند و چاههای نفت نیز در تصرف دولت عراق واقع شد، ایده و طرح بارزانی برای استقلال کردستان و همهپرسی آن با شکست مواجه شد، واکنش مسعود بارزانی جالب بود.
او این شکست را به خیانت سایر گروههای کُرد و نیز عدم حمایت کشورهای دیگر مربوط کرد. در نقد این دیدگاه گفتم که همین جملات اقرار به شکست است و نه توجیه آن، زیرا وظیفه سیاستمدار است که هرگونه احتمالات آینده را حداقل در کوتاهمدت پیشبینی کند. به ویژه بروز رفتارهایی که قابل انتظار است نباید از نظر دور داشته شود.
از این مقدمه کوتاه میخواهم به نقدهایی که این روزها علیه مواضع و رفتار روحانی از جانب برخی اصلاحطلبان ابراز میشود، بپردازم. آنان گمان میکنند وی دچار تغییری اساسی شده است و از این نظر میخواهند رفتار انتخاباتی خود را در رای دادن به او توجیه کنند و اینکه گمان دارند به آنان خیانت شده است یا فریب خوردهاند.
حتی اگر این برداشت درست هم باشد، آن را باید نشانه ناتوانی این افراد در سیاستورزی و شناخت جامعه و سیاست در ایران و حتی به تعبیری ناآشنایی آنان با مفهوم سیاست دانست.
متاسفانه برخی از کنشگران سیاسی که خیلی زود امیدوار میشوند و به همان نسبت نیز به سرعت ناامید میشوند، در تحلیل سیاست، برای نقش و جایگاه افراد و اظهارات آنان بیش از اندازه حساب باز میکنند. درک آنان از سیاستورزی در ایران و مشارکت انتخاباتی متناقض است. از یک سو انتظارات آنان از نتایج انتخابات به نسبت رادیکال است، ولی از سوی دیگر به اثربخشی این سازوکار چندان اعتماد ندارند.
در حالی که انتخابات در ایران کارکرد و نتایج خاص خود را دارد که لزوما مثل کارکردهای آن در جوامع پیشرفت نیست. مشکل سیاستورزان ایرانی از آنجا آغاز میشود که میدانند ایرادات و مشکلات ساختاری است و در عین حال این برداشت را کنار میگذارند و انتظارات خود از افراد را جایگزین بهبودهای ساختاری میکنند.
گمان میکنند که فرد فعال مایشاء است و هر کاری بخواهد میتواند انجام دهد. از آنجا که مسائل به خوبی حلاجی و باز نمیشود، روی شعارها و گفتههای افراد بیش از حد حساب باز میکنند. سیاستورزان اسیر اظهارات تاکتیکی نامزد انتخاباتی میشوند.
در حالی که او در بهترین حالت راننده است که ویژگیهای خودرو و سرنشینان و میزان بنزین آن و وضع جاده، نسبت به راننده نقش بسیار تعیینکنندهای در روند حرکت این خودرو دارند. راننده فقط یک عنصر است، اگر رانندهای بخواهد نامزد رانندگی پراید شود، نمیتواند ادعای سرعت ٢٠٠ کیلومتر در ساعت و عبور از پیچهای خطرناک و حمل ١٠ مسافر کند؛ اگر هم ادعا کرد، ما نباید بپذیریم؛ بنابراین مشکل اصلی سیاستورزی در ایران آنجاست که تمامی سیاست را بر پایههای لرزان آن که اشخاص باشد بنا میکنند، در حالی که باید تحلیل بر ساختار و مولفههای بنیادی بنا شود و تواناییهای فرد را در چارچوب این ساختارها و موازنه قوا ارزیابی کرد و مطلقا، تاکید میکنم، مطلقا به ادعاهای نامزدها و اشخاص توجه نکنند.
از این زاویه و به نظر بنده آقای روحانی تفاوت چندانی با زمان انتخابات نکرده است. خوب! در آن زمان برخی افراد دوست داشتند که آن حرفهای تند را بزند که او هم میزد اگرچه نباید میزد. بنده نیز دوست نداشتم که این حرفها زده شود تا با آنها خودم را فریب دهم و توجیهی برای حضور خود در پای صندوق پیدا کنم، بدون این شعارها و اظهارات تند هم رای میدادم و چه بسا این شعارها فقط موجب بدبینی بیشترم میشد.
این دولت نه توان و نه اراده مبارزه جدی با فساد را دارد و نه اقدامی موثر برای حقوق شهروندی میتواند انجام دهد و نه منادی شفافیت خواهد بود، حداکثر کارش تدوین یک کتابچه تحت عنوان منشور حقوق شهروندی است و حتی گمان نمیکنم که اقدام موثری در اقتصاد هم بتواند انجام دهد و...
در واقع نگاه خود را معطوف به دولت کردن و انتظار داشتن اینکه آنان کاری کنند، از اساس نادرست است. با برگ رای به تنهایی نمیتوان تغییرات اساسی ایجاد کرد، هرچند بدون آن نیز شدنی نیست.
نیروی سیاسی باید در درجه اول به توان و قدرت خود در بسیج اجتماعی و اثرگذاری مدنی توجه کند. متاسفانه اصلاحطلبان توقعات غیرواقعی از دولت و رییس آن دارند. آنان راهی جز رای دادن به روحانی نداشتند.
اگر این کار را نمیکردند، مواجه با گزینهای میشدند که امروز صدبار پشیمان بودند. آنان به عللی نمیتوانند از قطعه اصلی خود استفاده کنند و به اجبار از قطعه نامتناسب با دستگاه اصلاحات استفاده کردهاند، ولی انتظار کارکرد مشابه را دارند.
در خصوص شهرداری هم این مشکل به نحو دیگری نمایان میشود. اصلاحطلبان میان دو گرایش به نسبت متضاد گیر افتادهاند. هنوز نتوانستهاند میان منتقد جدی بودن و حضور در ساخت قدرت، موازنهای برقرار کنند، لذا ممکن است هزینههای هر دو حالت را بدهند، بدون آنکه منافع هیچ کدام را ببرند. اصلاحطلبان میباید از نگاه موجود فاصله بگیرند.
نگاهی که در پی یافتن خطوطی در تایید این ادعا است که روحانی یا حتی نجفی خلاف قولهای خود عمل کردهاند. آنان کمابیش همین بودهاند و با کم و زیادش در همین حد نیز از آنان انتظار میرفته است. بهتر است که به جایگاه خود و اثرگذاری بیواسطه اصلاحطلبی فکر کنیم که فراتر از افراد است و ناپایداری اندکی دارد. از تحلیلها و نگاه منفعلانه باید عبور کرد و اعتماد به نفس کافی داشت.
۰